قیام علویان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: امام کاظم علیهالسلام،
قیام، علویان.
پرسش: قیامهای علوی معاصر
امام کاظم ـ علیهالسلام ـ بر علیه خلافت بنیعباس را بنویسید؟ (قیامهای مهم)
پاسخ: دورانی که امام
کاظم ـ علیهالسلام ـ در آن زندگی می کرد، مصادف با نخستین مرحله استبداد و ستمگری
حکام عباسی بود. آنها تا چندی پس از آن که زمام
حکومت را به نام علویان در دست گرفتند، با مردم و بهخصوص با
علویان برخورد نسبتاً ملایمی داشتند، اما به محض اینکه در حکومت استقرار یافته و پایههای سلطه خود را مستحکم کردند و از طرف دیگر با بروز قیامهای زیادی که به طرفداری از علویان پدید آمد و آنها را سخت نگران کرده، بنا را بر ستمگری گذاشته و مخالفان خود را زیر شدیدترین فشارها قرار دادند.
آنها حتی نزدیکترین دوستان خود همچون، عبدالله بن علی را بهخاطر تلاشهای پنهانیش، برای به دست آوردن جانشینی
سفّاح کشتند. به همین ترتیب
ابومسلم خراسانی را نیز از بین بردند. منصور، شمار فراوانی از
علویان را به
شهادت رساند؛ شمار بیشتری از آنان هم در زندانهای او درگذشتند. این اعمال فشار از زمان امام صادق ـ علیهالسلام ـ آغاز شد و تا زمان امام رضا ـ علیهالسلام ـ که دوره خلافت
مأمون بود، با شدت هرچه تمامتر ادامه یافت؛ مردم در زمان مأمون اندکی احساس امنیت سیاسی کردند؛ ولی دیری نپایید که دستگاه خلافت بدرفتاری و اعمال فشار بر مردم را دوباره از سر گرفت.
فشار سیاسی عباسیان در دورهای آغاز شد که پیش از آن امام باقر و امام صادق ـ علیهماالسلام ـ با تربیت شاگردان فراوان بنیه علمی و حدیثی شیعه را تقویت کرده بودند و جنبش عظیم در میان شیعه پدید آورده بودند، امام کاظم ـ علیهالسلام ـ پس از این دوره در مرکز این فشارها قرار گرفت؛ درعینحال
رسالت ایشان آن بود تا در این حرکت علمی توازن و تعادل فکری را میان
شیعیان برقرار کنند. طبعاً
عباسیان نمیتوانستند تشکلی به نام
شیعه را با
رهبری امام بپذیرند. این مهمترین عاملی بود که آنها را وادار کرد تا
امام را تحت فشار بگذارند.
امام کاظم ـ علیهالسلام ـ پس از شهادت پدرش در سال ۱۴۸
امامت را عهدهدار شد، منصور عباسی در سال ۱۵۸ در
مکه مرد. جانشین وی تا سال ۱۶۹ ه ق فرزندش
مهدی عباسی بود. پس از آن یک سال
هادی عباسی خلافت کرد. و آنگاه
هارون به خلافت رسید. امام در سال ۱۸۳ به شهادت رسید و در تمام این سالها
رهبری شیعیان امامی را عهدهدار بود.
در عصر
امام کاظم ـ علیهالسلام ـ قیامهای زیادی از طرف علویان و سایر گروهها بر علیه
خلافت عباسی صورت گرفت که عمدهترین و مهمترین آنها عبارتند از:
قیام فخ (۱۶۹ هـ.) نهمین نهضتی که
سادات علوی برای مطالبه خلافت نمودند، قیام اصحاب فخ بود که به رهبری حضرت حسین بن علی بن زید بن الحسین بن الحسن بن الحسن بن علی بن ابیطالب ـ علیهمالسلام ـ بر ضد بنیعباس واقع شد. فضایل زیادی درباره اصحاب فخ رسیده است؛ از جمله آنکه حضرت رسول ـ صلیاللهعلیهوآله ـ بر صحرای فخ گذشت و در آنجا دو رکعت نماز خوانده و فرموده یکی از اولاد من به اتفاق جمعی از صلحا در این سرزمین
شهید خواهد شد و برای هر شهیدی اجر و
ثواب دو شهید در اسلام مقرر شده است و تفصیل این واقعه چنان است که بعد از
قتل ابراهیم، همیشه خلفای بنیعباس نسبت به علویان شدت داشتند و حکام
مدینه را از دشمنان مسلم اهلبیت
طهارت انتخاب مینمودند تا بر آنان اعمال فشار نمایند ـ سادات علوی هم بهاقتضای نژاد و همت عالی خود هیچ وقت نه از خلفا و نه از حکام آنان امور ذلتآوری را تحمل نمیکردند. در این تاریخ کسی که از سادات عظام برای معارضه با
ظلم و جور قیام نمود، حضرت حسین بن علی بن زید است که در جلالت و شهامت شهره عصر و از بزرگترین عُباد و زهاد عصر بهشمار میرفت.
وی در سال ۱۶۹ ه ق بهعلت سختگیریهای بیجایی که از طرف
حکام فاسق و فاجر عباسی نسبت به علویان به عمل میآمد، به ستوه آمده و جان شیرین خود را برای حفظ
شرافت خانوادگی واصل متین
عدالت فدا کرد....
قیام یحیی بن عبدالله (۱۷۶ هـ)، دهمین نهضت سادات هاشمی بود. فاجعه یحیی بن عبدالله بن الحسن المثنی بن حسن بن علی بن ابیطالب ـ علیهمالسلام ـ در دوره منحوس هارون الرشید عباسی بوده است یحیی هنگام
شهادت برادران و زندانی شدن پدر و اکثر مردان
خانواده خود طفل صغیری بود که بلوغ او مصادف با دوره مهدی و هادی عباسی بوده و تعرض به او نرسانیدند، ولی در دوره هارون الرشید بوسیله فضل بن ربیع جلب شده و محبوس گردید. وی سیدی جلیل و عابد و زاهدی یگانه عصر خود بود و یکی از اوصیای حضرت امام جعفر بن محمد الصادق ـ علیهالسلام ـ بوده است. یحیی همان کسی است که رئیس شرطه مدینه را در موقع خروج سادات فخ به
قتل رسانید. یحیی با جمعی از
دوستان خود بعد از واقعه فخ فرار کرده و شهر به شهر بهطور مخفی گردش کرده و برای خود
تبلیغ مینمود تا اینکه در دیلم محل مناسبی یافته و در آنجا مستقر گردید و مردم آن سامان نامبرده را به امارت برگزیده و تحت تعلیمات او
امور دینی و مذهبی خود را هم انجام میدادند و عمال خلیفه عباسی هم بهسهولت به او دسترسی نداشتند....
یازدهمین کسی که بر خلیفه عباسی خروج کرد، ادریس بن عبدالله بن حسن المثنی بن حسن بن علی بن ابیطالب ـ علیهمالسلام ـ بود که بعد از واقعه فخ به اتفاق غلام خود که راشد نام داشت، وارد قافله حاجیان مصر شده و به آنجا رفتند و برحسب تصادف بر یکی از دوستان بنیعباس وارد شدند و آن شخص به قرینه دانست که آنان از اهل
حجاز و خائف هستند و پس از دانستن خبر و شناختن ادریس بن عبدالله آنان را
احترام کرده و بهطور مخفی به
افریقا اعزام داشت.
ادریس به شهر فاس درآمد و مردم را به
تبعیت از خود
دعوت کرد و امرش رونق گرفته و بلاد مجاور را یکی بعد از دیگری تحت فرمان و
اطاعت خود درآورده و عمال خلیفه عباسی را از آن سامان مخذول و منکوب به خارج راند.
سایت اندیشه قم