عدیّ بن حاتم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: عدی بن حاتم، صحابی
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، اصحاب
حضرت علی (علیهالسلام).
پرسش: عدی بن حاتم که بود و چه نقشی در
حوادث صدر
اسلام داشت؟
پاسخ: عدی فرزند حاتم طایی، ابتدا پیرو
مسیحیت بود؛ سپس در زمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، اسلام اختیار کرد و از آن حضرت شد. عدی از اصحاب وفادار امام علی (علیهالسلام) نیز بود. وی با وجود کهولت سن در هر سه
جنگ (
جمل،
صفین و
نهروان) در کنار
امام علی (علیهالسلام) حضور داشت و علاوه بر آنکه دو فرزندش در همین جنگها به
شهادت رسیدند، خود او نیز یکی از چشمهایش را از دست داد. از او در ستایش امام علی (علیهالسلام) سخنان بسیاری وجود دارد.
عدیّ بن حاتم بن عبدالله بن سعد بن حشرج، که (مانند پدرش حاتم طایی) به
سخاوت شهره بود، یکی از صحابیان
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به شمار میآمد.
در مورد زمان
مسلمان شدن عدی اختلافاتی وجود دارد؛ برخی سال هفتم
هجرت،
و گروهی سال نهم و یا دهم را ذکر کردهاند.
عدی پس از پدرش رئیس
قبیله خود شد و حتی پس از
اسلام آوردن نیز بر این مقام باقی ماند.
او برخلاف بسیاری از
مسلمانان، قبل از
اسلام،
بتپرست نبود؛ بلکه پیرو آیین الهی
مسیحیت به شمار میآمد.
مسلمان شدن عدیّ بن حاتم، از چند جهت اهمیت ویژهای داشت:
به این جهت که بزرگزادهای که خود نیز بزرگ و رئیس قبیله بود، به اسلام گرویده است.
در جریان اسلام آوردن او، پیشگوییهایی از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نقل شده است که گذشت زمان، درستی همه آنها را نشان داد و شاهدی اعجازآمیز بر
نبوت پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میگردد.
اما داستان اسلام آوردن عدی چنین است؛ خواهر عدی که به وسیله مسلمانان اسیر شده بود، به وسیله پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) آزاد شده و برادرش را مجاب میکند که به ملاقات پیامبر برود.
تاریخ، ادامه ماجرا را از
زبان خود عدی چنین نقل میکند: «به سوی
مدینه حرکت کردم و خود را به آن شهر رساندم و هنگامی که
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در
مسجد نشسته بود، خدمت آن حضرت شرفیاب شده و بر او سلام کردم. حضرت فرمود: کیستی؟ گفتم: عدی بن حاتم. رسول خدا که مرا شناخت، از جا برخاست، مرا به سوی خانه خود بُرد و همچنان که در راه میرفتیم، پیرزنی سر راه او آمد و او را نگه داشت. به
خدا سوگند! آن حضرت را دیدم زمانی طولانی در آنجا ایستاد و درباره کار آن پیرزن با او صحبت کرد. من که این جریان را دیدم، با خود گفتم: به خدا
سوگند! این مرد داعیه پادشاهی ندارد. سپس پیامبر مرا به خانه بُرد و در آنجا زیرانداز چرمی که میانش لیف خرما بود، برای من پهن کرده و به من فرمود: روی آن بنشین. من گفتم: تو خود روی آن بنشین؛ فرمود: نه، تو بنشین که من روی آن زیرانداز نشسته و رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) روی زمین نشست. من پیش خود گفتم: به خدا این رفتار پادشاهان نیست، ... سپس فرمود: ای عدی! شاید آنچه تو را از پذیرفتن اسلام باز میدارد، احتیاج و
فقر مسلمانان است. به خدا سوگند! طولی نمیکشد که آنقدر مال در میان آنها بریزد که برای گرفتن آن کسی پیدا نشود، و شاید مانع تو از پذیرفتن اسلام، زیادی دشمنان و کمی افراد مسلمانان باشد؛ ولی به خدا سوگند! طولی نمیکشد که تو میشنوی زن مسلمانی از
قادسیه بر
شتر خویش سوار شده و بدون هیچگونه ترسی به
زیارت خانه
کعبه بیاید و شاید دلیل مسلمان نشدن تو آن باشد که میبینی
سلطنت و
قدرت (دنیا) در دست دیگران است؛ ولی به خدا سوگند! طولی نمیکشد که میبینی قصرهای سفید سرزمین
بابل به دست ایشان
فتح شود.
عدی بن حاتم میگوید: من مسلمان شدم و به خدا سوگند! از آن سه چیزی که فرمود، دو مورد اول را دیدهام و به خدا سومی آنها نیز به وقوع خواهد پیوست».
و ما
حقیقت پیشگویی سوم را نیز دیدهایم؛ پس از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در حالی که بسیاری سر به
طغیان افراخته بودند، عدی،
خراج خود را پرداخت میکرد
و در جنگهای ردّه (بر علیه
مرتدان) حضور یافته
و سپس در فتح عراق شرکت کرد و به دنبال آن، در کوفه ساکن شد.
بعد از به دست گرفتن
حکومت اسلامی توسط
امام علی (علیهالسلام)، عدی یکی از ملازمان خاص حضرتشان بود و با وجود کهولت سن (حدود نود سالگی) در هر سه
جنگ (
جمل،
صفین و
نهروان) در کنار امام علی (علیهالسلام) حضور داشت و علاوه بر
شهادت دو فرزندش در جریان این نبردها، یکی از چشمان خود را نیز از دست داد.
در
جنگ جمل،
حضرت علی (علیهالسلام) رو به عدی کرد و فرمود: «ای عدی! آیا تو با ما خواهی بود و در این کار که گرفتار آن هستیم، با ما همراهی خواهی کرد؟ عدی گفت: چه من همراه شما باشم و چه نباشم،
جماعت ما جایی خواهد بود که شما دوست بدارید. اینک اسبهای ما آماده و پیکانهای نیزههای ما تیز شده و شمشیرهایمان در
آتش سرخ شده است. اگر
صلاح بدانید که پیش برویم، پیشروی خواهیم کرد و اگر صلاح بدانید درنگ کنیم، درنگ خواهیم کرد. ما مطیع فرمان شخص تو خواهیم بود، به هر چه میخواهی فرمان بده تا برای اجرای آن شتاب کنیم».
عدی در
نبرد صفین نیز حضور فعال و مؤثری داشت؛ به نحوی که در
تاریخ آمده؛ زمانی که کار جنگ بر
معاویه سخت و دشوار شد،
عمرو بن عاص و
بسر بن ارطاة و
عبیدالله بن
عمر بن
خطاب و عبدالرحمن بن خالد بن ولید را فرا خوانده و به ایشان گفت: پارهای از یاران
علی (علیهالسلام) مرا اندوهگین و دلنگران کردهاند؛ از جمله
سعید بن قیس در (قبیله) همدان و
مالک اشتر در میان
قوم خود، و
هاشم مرقال و عدی بن حاتم و
قیس بن سعد در میان
انصار ... .
عدی بن حاتم در فراخوانی افراد
قبیله خود برای یاری رساندن به امام علی (علیهالسلام) گفتاری پیرامون آن حضرت دارد که طبیعتاً در شناختن
شخصیت عدی مؤثر میباشد؛ «ای مردم! اگر کسی جز علی ما را به
جنگ با اهل قبله فرا میخواند او را پاسخ نمیدادیم. علی در هیچ کاری وارد نشده ،مگر اینکه از طرف پروردگارش دارای
حجت و
برهان است. او از
عثمان به خاطر شبههای که داشت درگذشت و با اهل جمل به خاطر اینکه بیعتشان را شکستند، نبرد کرد. با اهل
شام نیز به علت طغیان آنان جنگید. در کار خودتان و علی بنگرید ... به خدا سوگند! علی آگاهترین مردم به کتاب و سنت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است. او در
اسلام برادر
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، رهبر و پیشوای مسلمانان است. اگر
زهد و
عبادت را در نظر گیریم، وی زاهدترین و عابدترین مردم است. اگر
رضا و خشنودی را در نظر گیریم،
مهاجران و
انصار در شورایی که عمر تشکیل داد، از علی خشنود بودند. چه کسی برتر از این است که جز او شما را به سوی
هدایت فرا خواند و چه نقصی بدتر از اینکه کسی او را به سوی گمراهی فرا خواند...».
عدی پس از
شهادت امام نیز به او وفادار بود. روزی معاویه با لحنی تمسخرآمیز از عدی پرسید: پسرانت چه شدند؟ ... علی با تو منصفانه رفتار نکرد که فرزندان خود را نگاه داشت و فرزندان تو را به دم تیغ فرستاد!
عدی گفت: «نه؛ به
خدا من به انصاف رفتار نکردم که
علی (علیهالسلام) کشته شد و من هنوز زندهام!».
سرانجام عدی در زمان
مختار ثقفی در
کوفه از
دنیا رفت.
در مورد
سن او در زمان
مرگ، اقوال مختلفی وجود دارد؛
اما به هر حال او عمری طولانی داشت؛ به نحوی که برخی عمر او را تا ۱۲۰ سال نیز ذکر کردهاند.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «عدی بن حاتم»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۵/۲۰.