• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خدن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: ازدواج، کنیز، فحشا، خدن، اخدان، متخذات، عفیف، رابطه پنهانی، تفسیر آیه ۲۵ نساء.

پرسش: منظور از رابطه «خدن» و «احصان» کنیزان که در آیه ۲۵ سوره نساء و برخی فرازهای قرآنی دیگر آمده، چیست؟

پاسخ: پروردگار با توجه به موقعیت زمانی جامعه صدر اسلام، گاه احکامی مختص به آن‌ زمان وضع نموده است؛ به عنوان نمونه برای کسانی که توانایی مالی برای ازدواج با زنان آزاد را نداشتند، ازدواج با کنیزان را تشریع نموده بود.
«اخدان» جمع «خدن» به معنای رفیق است و بیشتر در فردی استعمال می‌شود که از روی شهوت رفیق می‌شود. قرآن به افراد بی‌بضاعت و تهی‌دست سفارش می‌کند، اگر می‌خواهند با کنیزان ازدواج کنند، دقت داشته باشند که آنها پاک و عفیف باشند؛ اهل فحشا نباشند و پنهانی با مردان اجنبی رابطه نداشته باشند.
در صدر اسلام هر مسلمانی که به دلیل نداشتن توان مالی در پرداخت مهریه و نفقه و یا هر دلیل دیگری، توانایی ازدواج با زنان مؤمنه و آزاد را نداشت؛ می‌توانست با کنیزان مؤمنه‌ای که در دست سایر مسلمانان بود - البته با اجازه صاحب کنیز - ازدواج کند. و مجبور نبود آن‌قدر خود را در فشار تجرد نگه‌ دارد که - خدای ناکرده - در معرض خطر فحشا و در نتیجه در معرض شقاوت و بدبختی قرار گیرد.
برای احصان کنیزان نیز چند احتمال از سوی مفسران نقل شده است که در پاسخ تفصیلی بدان خواهیم پرداخت.



خدای متعال با توجه به موقعیت زمانی جامعه صدر اسلام بعضی از احکام مختص به آن‌ زمان را وضع نموده است؛ به عنوان نمونه برای کسانی که توانایی مالی برای ازدواج با زنان هم‌نوع خود را نداشتند، ازدواج با کنیزان را تشریع نموده بود. آنچه در آیه سوره ۲۵ نساء بدان می‌پردازد، یکی از شرایط این ازدواج است. قرآن کریم در این راستا چنین می‌فرماید:

«وَ مَنْ لَمْ یَسْتَطِعْ مِنْکُمْ طَوْلاً أَنْ یَنْکِحَ الْمُحْصَناتِ الْمُؤْمِناتِ فَمِنْ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ مِنْ فَتَیاتِکُمُ الْمُؤْمِناتِ وَ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإیمانِکُمْ بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ فَانْکِحُوهُنَّ بِإِذْنِ أَهْلِهِنَّ وَ آتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ مُحْصَناتٍ غَیْرَ مُسافِحاتٍ وَ لا مُتَّخِذاتِ أَخْدانٍ فَإِذا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَیْنَ بِفاحِشَةٍ فَعَلَیْهِنَّ نِصْفُ ما عَلَی الْمُحْصَناتِ مِنَ الْعَذابِ ذلِکَ لِمَنْ خَشِیَ الْعَنَتَ مِنْکُمْ وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَیْرٌ لَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحیمٌ»؛ و آنها که توانایی ازدواج با زنان (آزاد) پاک‌دامن باایمان را ندارند، می‌توانند با زنان پاک‌دامن از بردگان باایمانی که در اختیار دارند ازدواج کنند، خدا به ایمان شما آگاه‌تر است و همگی اعضای یک پیکرید. آنها را با اجازه صاحبان آنان تزویج نمایید، و مهرشان را به خودشان بدهید، به شرط آن‌که پاک‌دامن باشند، نه به‌طور آشکار مرتکب زنا شوند، و نه دوست پنهانی بگیرند. و در صورتی که «محصنه» باشند و مرتکب عمل منافی عفت شوند، نصف مجازات زنان آزاد را خواهند داشت. این (اجازه ازدواج با کنیزان) برای کسانی از شماست که بترسند (از نظر غریزه جنسی) به زحمت بیفتند و (با این حال نیز) خودداری (از ازدواج با آنان) برای شما بهتر است. و خداوند، آمرزنده و مهربان است.




۲.۱ - سفارش خداوند

در جامعه آن‌ روز که برده‌داری رسم بود، ازدواج یک مرد آزاد با یک زن برده نوعی کسرشأن و توهین به آن مرد به حساب می‌آمد. قرآن کریم در این‌جا تذکر می‌دهد که ازدواج با زنان برده را کسر شأن خود ندانید؛ زیرا همه شما از یکدیگر هستید و همه، فرزندان آدم و از نوع بشر می‌باشید. همچنین در اصل ایمان مساوی هستید، هر چند که ایمان مراتبی دارد، ولی آن مربوط به پاداش‌های اخروی است؛ اما از نظر جریان احکام اسلام، همه مسلمانان یکسان‌اند و حقوق مساوی دارند.

۲.۲ - شرایط

ازدواج با کنیزان، اولاً: باید با اجازه مالکان آنها باشد. ثانیاً: باید مانند زنان آزاد برای آنها هم مهریه داده شود، و دادن مهریه باید با خوش‌رفتاری باشد.

۲.۳ - ازدواج با کنیزان باعفت

قرآن کریم، پس از بیان این حکم هشدار می‌دهد که با کنیزان با عفت که زناکار نیستند، و روابط نامشروع پنهانی با کسان دیگری ندارند، ازدواج کنید؛ چراکه زنان برده در آن زمان بیشتر در معرض فساد اخلاقی بودند، حتی بعضی از افراد، زنان برده خود را وادار به فحشا می‌کردند تا از این طریق، مالی به دست آورند که قرآن از این کار منع کرده است.
حال افرادی که می‌خواهند با زنان برده ازدواج کنند، دقت داشته باشند آنها پاک و باعفت باشند؛ اهل فحشا نباشند و پنهانی با مردان اجنبی رابطه نداشته باشند.
[۲] کوثر، جعفری، یعقوب، ج‌۲، ص۴۱۱ ـ ۴۱۲، بی‌جا، بی‌تا.



«اخدان» جمع «خدن»، به معنای رفیق است و بیشتر در فردی استعمال می‌شود که از روی شهوت رفیق می‌شود. بنابراین «اخدان» در اصل به معنای دوست‌ها و رفیقان است؛ اما معمولاً به افرادی گفته می‌شود که با جنس مخالف خود، ارتباط نامشروع و پنهانی برقرار می‌سازند. این واژه به «مذکر» و «مؤنث» هر دو اطلاق می‌شود؛ یعنی هم به دوست مرد «خدن» گفته می‌شود، و هم به دوست زن؛ هم به جماعت دوستان خدن گفته می‌شود و هم به یک فرد. اگر در آیه مورد بحث به صیغه جمع آمده، برای این بود که در دلالت بر کثرت و زیادی، تصریح داشته باشد، و بفهماند وقتی کسی به منظور فحشا و زنا کردن دوستی می‌گیرد، به او و مثل او قناعت نمی‌کند؛ زیرا نفس آدمی حریص است، اگر قرار باشد خواسته نفس را بر آورد، و از او اطاعت کند، حتماً دوستان زیادی برای فحشا می‌گیرد.


ممکن است این سؤال پیش آید که با نهی از زنا با تعبیر «غَیْرَ مُسافِحاتٍ»، نیازی به نهی از گرفتن دوست پنهانی (اخدان) نبود.


در پاسخ باید گفت که فلسفه تصریح به «اخدان» این است که در عصر جاهلی زناکاری و فحشای آشکار را بد می‌دانستند، ولی اگر کسی در خفا و پنهانی با کسی رابطه جنسی و دوستی آن‌چنانی می‌داشت، آن‌ را کار خلاف نمی‌دانستند.
[۷] مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، فضل بن حسن، مقدمه، بلاغی‌، محمدجواد، ج ‌۳، ص ۵۵، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
لذا در این آیه هر دو صورت فحشا را نفی می‌کند، چه فحشای آشکار (مسافحات) و چه فحشای پنهانی (متخدات اخدان).


معنای آیه این است که هر مسلمانی که توانایی ازدواج با زنان مؤمنه و آزاد را ندارد؛ به دلیل نداشتن توان مالی در پرداخت مهریه‌های سنگین و نفقه، می‌تواند با اجازه صاحبانشان با کنیزان مؤمنه‌ای که در دست سایر مسلمانان است ازدواج کند؛ و مجبور نیست آن‌قدر خود را در فشار تجرد نگه‌ دارد که - خدای نخواسته - در معرض خطر فحشا و در نتیجه در معرض شقاوت و بدبختی قرار دهد.


در حقیقت تشریع این ازدواج، برای ترغیب فرد مسلمان تهی‌دستی است که قدرت مالی او اجازه نمی‌داد که مهریه و هزینه طاقت‌فرسایی که برای تشکیل خانواده لازم است، آماده کند. و یا در اثر موانع دیگر نتواند برای زندگی خود همسری برگزیند، می‌تواند با کنیز برادران مسلمان ازدواج کند و او را به همسری خود برگزیند؛ برای ترغیب طبقه تهی‌دست که بتوانند مهریه ازدواج و وسایل ساده زندگی برای خود تهیه نمایند، و وسیله سکونت خاطر خود را فراهم سازند و در اثر فقر به معرض خطر نیفتند.
گفتنی است که منظور از این نکاح، نکاح دائم است. و آیه شریفه در زمینه تنزل دادن و آسان کردن تکلیف است. می‌فرماید: اگر دست‌رسی به آن (زنان آزاد) ندارید به این (کنیزان) اکتفا کنید.


در این‌جا ممکن است سؤالی مطرح شود با این عنوان، اکنون که آیه شریفه در مقام تنزل دادن تکلیف است؛ چرا با این‌که می‌توانست دو راه فرار از فحشا (ازدواج با کنیزان، و ازدواج موقت با آزادگان) را پیشنهاد کند، در عین حال به یکی از این دو اکتفا نمود؟


پاسخش این است که البته، ازدواج موقت هم تجرد را علاج می‌کند، اما از آن‌جا که ازدواج متعارف در نظر کسانی که می‌خواهند تشکیل خانواده داده، نسل نوی پدید آورند، و از خود جانشین به جای گذارند، طبعاً همان ازدواج دائمی است؛ لذا سخنی از متعه به میان نیاورد، و آن‌ را به عنوان راه چاره پیشنهاد نکرد؛ زیرا تشریع ازدواج موقت در حقیقت تسهیلی برای مسلمانان است که اگر در سفری یا در خانه‌ای، یا در روزگاری ناگزیر شدند با زنی تماس داشته باشند، و در عین حال مسئول نفقه و مهریه او هم نشوند؛ و این تماس احیاناً به صورت زنا واقع نشود؛ بلکه همین عمل را به صورت ازدواج موقت انجام دهند. آری تشریع متعه برای این بود که در هیچ شرایطی بهانه‌ای برای فحشا به دست مردم نباشد، و ریشه فساد قطع گردد.
در حقیقت، کلام در این آیه طبق زمینه غالب و معروف و آشنای به ذهن شنونده جریان یافته، نه این‌که متعه راه چاره نباشد، بلکه اصولاً در قرآن کریم عادت بر این است که در مقام تشریع احکام و قوانین جهت غالب و معروف را در نظر بگیرد.


«فَإِذا أُحْصِنَّ فَإِنْ أَتَیْنَ بِفاحِشَةٍ فَعَلَیْهِنَّ نِصْفُ ما عَلَی الْمُحْصَناتِ مِنَ الْعَذابِ».
در این جمله به تناسب احکامی که درباره ازدواج با کنیزان و حمایت از حقوق آنها گفته شد، بحثی درباره مجازات آنها به هنگام انحراف از جاده عفت به میان آمده، و آن این است که اگر آنها در این حال مرتکب عمل منافی عفت شوند، نصف مجازات زنان آزاد در مورد آنان، جاری می‌شود؛ یعنی تنها پنجاه تازیانه، حکم عمل منافی عفت آنهاست.


نکته دیگری که در این‌جا باید به آن توجه داشت این است که قرآن می‌گوید: «فَإِذا أُحْصِنَّ»؛ یعنی اگر آنها محصنه بودند، چنین مجازاتی در باره آنها جاری می‌گردد. در این‌که منظور از محصنه بودن در این‌جا چیست؟ مفسران احتمالاتی داده‌اند.

«فَإِذا أُحْصِنَّ» را کسی که به ضم «همزه» و کسر «صاد» قرائت کرده، این طور معنا می‌کند: «هنگامی که کنیزان تزویج کنند و شوهرانشان آنها را در حیطه همسری خود قرار دهند»؛ و کسی که به فتح «همزه» و «صاد» قرائت کرده است چنین معنا می‌کند: «هنگامی که اسلام بیاورند»؛ یعنی اسلام و شوهر، آنها را در حصار می‌گیرند.
[۱۵] مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، فضل بن حسن، مقدمه، بلاغی‌، محمدجواد، ج ‌۳، ص ۵۵، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.





۱۲.۱ - اول

«احصان» در این آیه، اگر به معنای احصان ازدواج باشد، جزء شرط قرار دادنش صرفاً برای این بود که مورد سخن جایی است که قبل از ارتکاب فحشا ازدواج صورت گرفته باشد؛ چون مسئله شرعی چنین است که کنیز اگر مرتکب فحشا شود، چه شوهردار باشد و چه نباشد، حدش نصف حد زن آزاد است، و احصانش چیزی بر حد او اضافه نمی‌کند. اما اگر به معنای احصان اسلام باشد، و قرائت با فتح همزه هم مؤید آن است؛ معنایش روشن‌تر و بی‌نیاز از مئونه زائد خواهد بود. بنابراین احتمال، معنایش چنین می‌شود؛ کنیزان اگر زنا بدهند نصف عذاب آزادگان را دارند، چه شوهر داشته باشند و چه نداشته باشند.
بنابراین معنای آیه چنین می‌شود: اگر کنیزان مؤمن مرتکب زنا شدند، نصف عذابی که زنان آزاد و بی‌شوهر دارند خواهند داشت، و آن عبارت است از: پنجاه تازیانه.

۱۲.۲ - دیدگاه دوم

البته ممکن است مراد از «احصان» در این‌جا احصان عفت باشد؛ یعنی با توجه به این‌که کلمه «محصنات» در قرآن مجید غالباً به معنای زنان عفیف و پاک‌دامن آمده است، چنین به نظر می‌رسد که آیه فوق نیز اشاره به همین معنا داشته باشد؛ یعنی کنیزانی که بر اثر فشار صاحبان خود تن به خودفروشی می‌دادند از مجازات معاف‌اند؛ اما کنیزانی که تحت چنین فشاری نیستند و می‌توانند پاک‌دامن زندگی کنند، اگر مرتکب عمل منافی عفت شدند، همانند زنان آزاد مجازات می‌شوند، اما مجازات آنها نصف مجازات زنان آزاد است.


فلسفه این حکم ممکن است این باشد، که کنیزان به‌ویژه در آن زمان در شرایط تربیتی نامطلوبی به سر می‌بردند و به طور طبیعی دارای کمبودهایی از نظر اخلاقی و روانی و عاطفی بودند، و مسلماً فرزندانی که ثمره ازدواج با آنها بود، رنگ اخلاقی مادر را کم و بیش داشت؛ و به همین جهت اسلام طرح دقیقی برای آزادی تدریجی بردگان تنظیم کرده تا به این سرنوشت گرفتار نشوند. ضمن این‌که به خود بردگان امکان داده شود، تا با یکدیگر ازدواج کنند. البته، این موضوع منافات با آن ندارد که بعضی از کنیزان وضع استثنایی خاصی از نظر اخلاقی و تربیتی داشته باشند؛ زیرا آنچه بدان اشاره شد مربوط به وضع اکثریت آنها بوده است، و اگر می‌بینیم مادر بعضی از بزرگان اسلام کنیز بودند، از همین نظر است، ولی باید توجه داشت که آنچه در مورد کنیزان در غیر مورد ضرورت ممنوع است، ازدواج با آنهاست نه آمیزش جنسی از راه مالکیت.


«وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَیْرٌ لَکُمْ». قرآن کریم در انتها می‌فرماید: خودداری کردن از ازدواج با کنیزان تا آن‌جا که توانایی داشته باشید و دامان شما آلوده گناه نگردد، به سود شماست.


۱. نساء/سوره۴، آیه۲۵.    
۲. کوثر، جعفری، یعقوب، ج‌۲، ص۴۱۱ ـ ۴۱۲، بی‌جا، بی‌تا.
۳. المفردات فی غریب القرآن، راغب اصفهانی، حسین بن محمد، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص۱۴۴، دمشق، بیروت، دارالقلم‌، الدار الشامیة، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.    
۴. المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمدباقر، ج‌۴، ص۴۴۳، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.    
۵. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، ج‌۳، ص۳۸۸، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.    
۶. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، فضل بن حسن، مقدمه، بلاغی‌، محمدجواد، ج‌۳، ص۶۴.    
۷. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، فضل بن حسن، مقدمه، بلاغی‌، محمدجواد، ج ‌۳، ص ۵۵، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
۸. المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمدباقر، ج‌۴، ص۴۴۰، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.    
۹. المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمدباقر، ج‌۴، ص۲۷۶، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.    
۱۰. المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمدباقر، ج‌۴، ص۴۳۹، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.    
۱۱. المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمدباقر، ج‌۴، ص۲۷۶، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.    
۱۲. المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمدباقر، ج‌۴، ص۴۴۰، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.    
۱۳. المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمدباقر، ج‌۴، ص۲۷۶، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.    
۱۴. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، فضل بن حسن، مقدمه، بلاغی‌، محمدجواد، ج‌۳، ص۶۴.    
۱۵. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، فضل بن حسن، مقدمه، بلاغی‌، محمدجواد، ج ‌۳، ص ۵۵، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
۱۶. المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمدباقر، ج‌۴، ص۴۴۴، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.    
۱۷. المیزان فی تفسیر القرآن، طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمدباقر، ج‌۴، ص۲۷۹، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.    
۱۸. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، ج‌۳، ص۳۸۹، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.    
۱۹. تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، ج‌۳، ص۳۹۰، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.    



پایگاه اسلام کوئست.    



جعبه ابزار