حادثه کربلا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: حادثه کربلا، حوادث روز عاشورا، تاريخ بزرگان، تحریفات عاشورا، توجیه عقلی، تشنگی امام حسین عليهالسلام، شهادت حضرت علیاصغر عليهالسلام، قطع شدن دستان حضرت عباس. مقبره امام حسین عليهالسلام.
پرسش: برخی جزئیات حادثه کربلا با عقل سازگار نیست! چهگونه توجیه میشود؟
پاسخ: واقعه کربلا و شهادت
امام حسین علیهالسلام و یاران آن حضرت از بدیهیات، مسلمات و معلومات تاریخ است که با تواتر و سینه به سینه نقل شده است و تا به حال کسی حتی از دشمنان نیز آن را انکار ننمودهاند. این حادثه عظیم با انجام وظیفه امام سجاد ـ عليهالسلام ـ و حضرت زینب کبری ـ سلاماللهعليها ـ نقش بسزایی در حیات و رشد و گسترش اسلام داشته است. به همین جهت از همان ابتدا، از راههای مختلف، سعی در خاموش کردن آن نمودند که تحریف و وارد کردن بعضی از مطالب انحرافی و خلاف در
روایات این حماسه بزرگ یکی از این اقدامات بود.
امروز نیز آشنایی با
تاریخ آن حماسه بزرگ موجب الگوگیری همه ملتهای آزادیخواه در سراسر جهان است و جهانیان روزبهروز با ابعاد وجودی این نهضت بیشتر آشنا میشوند و از آن درس میگیرند. از آنجایی که همه زیباییها و افتخارات این نهضت از آن اسلام و بهویژه مذهب تشیع است، طبیعی است دشمنان اسلام و تشیع درصدد مشوش کردن این واقعه بزرگ برآیند. حوادث تاریخی ـ بهویژه اگر مهم و دارای حساسیتی باشد ـ معمولاً از دستبرد و تحریف واقعیتها در امان نخواهد بود، مسئله عاشورا نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ چهبسا جزئیاتی از بعضی از
حوادث آن از دشمنان و مغرضان مورد تحریف قرار گرفته باشد؛ ازاینرو میبینیم دانشمندان بزرگ شیعه و دوستداران و دلسوختگان این مذهب همواره از دیرباز با تحریفات عاشورا به مبارزه برخاستهاند و در این راستا کتابها و مقالاتی به نگارش درآوردند یا سخنرانیها و مصاحبههایی انجام دادهاند که در جهت روشن کردن اذهان بسیار مؤثر بوده است.
از جمله آنان میرزا حسین نوری که در موضوع منبر کتابی به نام
لؤلؤ و مرجان نگاشته و در آن به مسئله تحریفات عاشورا پرداخته است. و همچنین استاد مطهری در این زمینه سخنرانیهایی ایراد نمودند که در کتاب
حماسه حسینی ایشان در جلد اول موجود است.
بنابراین در اصل وجود
تحریف در بعضی از جزئیات حادثه عاشورا، تردیدی وجود ندارد.
ما مسلمانان افتخار داریم که پیامبرمان به خلقی نیکو آراسته شده است: «
وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ».
بر این اساس خداوند، توسعه اسلام را نیز مرهون خوشخلقیهای آن حضرت میداند: «
فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک»؛
و در پی آن ما مسلمانان نیز مأمور شدیم که حتی به بتهای مشرکان هم توهین ننماییم: «
وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ».
واقعه و شهادت امام حسین ـ عليهالسلام ـ و یاران آن حضرت از بدیهیات، مسلمات و معلومات تاریخ است که با تواتر و سینه به سینه نقل شده و از نسلی به نسل بعد رسیده است و تا به حال کسی حتی دشمنان نیز آن را انکار ننموده است. این حادثه نقش بسزایی در حیات و رشد و گسترش اسلام داشته و همچون چراغ پرنوری در جلو راه امت اسلامی نورافشانی کرده است.
امام سجاد علیهالسلام و حضرت
زینب کبری سلاماللهعلیها بهعنوان سفیران با کفایت کربلا با
روایت صادقانه خود دشمن را رسوا و دستهای پلیدی را که قصد نابودی درخت اسلام را داشتند، برملا کردند تا جایی که بنیامیه بهدرستی احساس کرد با کشتن امام حسین ـ عليهالسلام ـ جز خواری و نکبت و شکست چیزی به دست نیاورده است. به همین دلیل حکومت بنیامیه و ایادی آن که از روشنگری این چراغ
هدایت متضرر میشدند، از همان ابتدا، از راههای مختلف، سعی در خاموش کردن آن نمودند که تحریف و وارد کردن بعضی از مطالب انحرافی و خلاف در روایات این حماسه بزرگ، یکی از این اقدامات بود و متأسفانه باید بگوییم تا حدی هم در این راه موفق شدند.
امروز نیز تاریخ و یاد آن حماسه بزرگ الگوی همه ملتهای آزادیخواه در سراسر
جهان است و جهانیان روزبهروز با ابعاد وجودی این نهضت بیشتر آشنا میشوند و از آن درس میگیرند. از آنجایی که همه
زیباییها و افتخارات این نهضت از آن اسلام و بهویژه مذهب
تشیع است، طبیعی است دشمنان اسلام و تشیع درصدد مشوش کردن این واقعه بزرگ برآیند و تمام امکانات خود را در این راه به کار گیرند.
با توجه به آنچه گفته شد لازم است وقایع این حماسه بزرگ را با دقت تمام مورد کنکاش قرار داده تا بتوانیم توطئه
دشمنان اسلام و تشیع را بیاثر سازیم.
حوادث تاریخی ـ بهویژه اگر مهم و دارای ویژگی خاص و حساسیتی باشد ـ معمولاً از دستبرد تحریف و تغییرهای مغرضانه و جاهلانه در امان نخواهد بود، مسئله عاشورا نیز از این قاعده مستثنا نیست، چهبسا تحریفاتی در بعضی از جزئیات این واقعه بزرگ به وقوع پیوسته است؛ ازاینرو میبینیم
دانشمندان بزرگ شیعه و دوستداران و دلسوختگان شیعه همواره از دیرباز با این امر به مبارزه برخاستهاند و در این راستا کتابها و مقالاتی به نگارش درآوردهاند یا سخنرانیها و مصاحبههایی انجام دادهاند که در جهت روشن کردن اذهان جویای حقیقت بسیار مؤثر بوده است.
از جمله آنان
محدث نوری که در موضوع منبر کتابی به نام
لؤلؤ و مرجان نگاشته و در آن به مسئله تحریفات عاشورا پرداخته است.
او صریحاً میگوید: امروز باید عزای حسین را گرفت؛ اما در عصر ما برای حسین یک عزای جدیدی است که در گذشته نبوده است و آن عزای جدید، برای این همه دروغهایی است که درباره حادثه کربلا گفته میشود و هیچکس جلوی این
دروغها را نمیگیرد. به این مصیبت حسین بن علی باید گریست، نه برای شمشیرها و نیزههایی که در آن روز بر پیکر شریفش وارد شد.
استاد مطهری نیز در این زمینه سخنرانیهایی ایراد نمودند که در کتاب
حماسه حسینی ایشان در جلد اول موجود است.
او در این زمینه میفرماید: غالب جعلیاتی که وارد شده است، مقدمه گریز زدن بوده است؛ یعنی برای اینکه بشود گریزی زد و
اشک مردم را جاری کرد، یک جعل صورت گرفته و غیر از این چیزی نبوده است.
بنابراین از اینکه در برخی جزئیات حادثه عاشورا تحریفاتی صورت پذیرفته، تردیدی وجود ندارد؛ اما آیا این بدان معناست که هر چیزی که با مذاق عدهای خوش نیامد، جزو تحریفات است؟
آیا با صرف استبعاد و استحسان از یک جریان مسلم تاریخی میشود آن را انکار نمود؟
آیا تنها با ایجاد تردید و شک در بعضی جزئیات
حادثه کربلا میتوان از زشتی جنایتی که
یزید و یزیدیان مرتکب شدند، کاست.
آیا نظیر محدث نوری و استاد مطهری و دیگران که خیرخواهانه در این مسیر قدم نهادند، ما نیز با طرح مسئله تحریف عاشورا در راستای خدمت به
عدالت و
حق و مبارزه با ستم گام مینهیم یا انگیزههای دیگری را از این سخنها دنبال مینماییم.
بر این اساس با توجه به اینکه اصل تحریفستیزی کار پسندیدهای است، اما بهتر است این کار نظیر سایر امور بهصورت محققانه و کارشناسانه جهت رفع این مشکل صورت پذیرد.
باید توجه داشته باشیم که اصل کشته شدن امام حسین ـ عليهالسلام ـ و اصحاب و یاران آن حضرت و جداکردن سرها از بدنهایشان و بالای نیزه قرار دادن آنها و در نهایت به اسارت بردن
اهل بیت پیامبر، و... از مسلمات بوده و تردیدی در این رابطه وجود ندارد.
از جمله اموری که از مسلمات حادثه عاشوراست، مسئله
تشنگی امام حسین علیهالسلام و اهل بیت و یاران آن حضرت در روز عاشوراست.
ما در اینجا بهعنوان نمونه تنها یکی از مواردی را که مورخ
اهلسنت (طبری) به آن اشاره نموده و دال بر سختگیری در مسئله
آب است، بیان میکنیم:
"عبیدالله بن زیاد در نامهای به عمر بن سعد نوشت: ای
عمر بن سعد! بین حسین و اصحابش و آب حایل شو، نگذار حتی یک قطره آب بنوشند... وقتی که این نامه رسید، عمر بن سعد، عمرو بن حجاج را با پانصد نفر سواره مأمور کرد تا مانع برداشتن آب از فرات شوند تا مبادا قطرهای از آب بخورند. و شخصی به نام عبدالله بن ابیحصین الأزدی به امام حسین میگوید: یا حسین،... به خدا سوگند از این آب نمیخوری تا تشنگی از
دنیا بروی که
امام علیهالسلام او را
نفرین نمود."
با توجه به توضیحاتی که ارائه گردید و نکتههایی که بیان شد، نیازی به وارد شدن به جزئیات پرسش و پاسخ آن نیست؛ اما باز هم سعی مینماییم بهطور خلاصه اشارهای به پرسشتان داشته باشیم.
کربلا در نزدیکی رود فرات نیست؛ بلکه بهطور مستقیم حدود پانزده کیلومتر با هم فاصله دارند، بله نهر کوچکی از فرات منشعب است که از نزدیکیهای آنجا میگذرد و به آن نهر علقمه میگویند و چون این نهر از رود فرات جدا میشود، گاهی مجازاً به آن فرات هم گفته میشود. بنا بر برخی نقلها اصحاب امام تا شب عاشورا از آن نهر آب میگرفتند، حتی برخی از آن آب غسل نمودند؛ اما در
روز عاشورا محاصره تنگتر و سختگیریها بیشتر شد. بر این اساس بعد از شب عاشورا هیچ آبی نبود، در این صورت اگر آب نباشد، یعنی برای هیچکس آب نیست بچه یا بزرگ.
اما اینکه آیا
غذا بود یا نه و یا فرصت پختن غذا بود یا خیر بر فرض پذیرش این، باز هم غذا غیر از آب است و (بر فرض اینکه با تشنگی زیاد بتوان از غذا خورد) چهبسا این موجب تشنگی بیشتری شود. به علاوه که تحمل گرسنگی آسانتر از تحمل تشنگی است. بر این اساس چون تشنگی و تحمل آن بسیار سخت و طاقتفرسا بوده است، ذکری از گرسنگی به میان نیامده است.
بر فرض پذیرش اینکه آب در حد چهار یا پنج متر عمق
زمین وجود داشته باشد –- شما صورتی را فرض کنید که تعداد محدودی با
خانواده در محاصره شدید و سخت دشمن باشند، دشمنی که از گرفتن آب از نهر جلوگیری میکند طبعاً از
حفر چاه نیز بهطور جدیتر ممانعت خواهد نمود، علاوه بر اینکه
زمین کربلا ماسهزار است و کندن آن بسیار سخت و هرچه از آن حفر کنید، دوباره پر میشود و این کار بسیار مشکل است.
درعینحال با هر زحمتی هم که بود اصحاب امام ـ عليهالسلام ـ چاه کندند؛ همچنان که ابن زیاد در نامهاش به عمر سعد به آن اشاره میکند و میگوید: اما بعد، به من خبر رسید که حسین و بچههایش آب میخورند و چاه حفر نمودند... زمانی که نامهام به تو رسید تا میتوانی آنها را از کندن چاه ممانعت کن و بر آنها سخت بگیر و اجازه نده که از آب فرات قطرهای بنوشند ... .
با بیان اینکه "دهم محرم سال شصت و یک هجری در چه فصل و ماهی از سال شمسی قرار داشت و درجه حرارت آن در چه اندازهای بود"، درصدد اثبات چه چیزی هستید آیا میخواهید بگویید اصلاً تشنگی در کربلا نبود و آنان تشنه نبودند که دشمنانشان (عبدالله بن ابیحصین الأزدی که در بالا به آن اشاره شد و دیگران) غیر از این میگویند، شما فرض کنید در نقطهای معتدل نظیر شمال ایران، تعدادی در محاصره شدید دشمن، در رفت و آمد، نگرانی، کارزار و جنگ باشند، اما هیچ آبی نداشته باشند، تشنگی و عطش آنها را به زانو درنخواهد آورد؟ حال اگر حضور اطفال و
کودکان خردسال را نیز به این جمع اضافه کنید، در صورت بهانه آب گرفتن اطفال را در نظر بگیرید چه وضعیتی پیش خواهد آمد!!
اما سه نقل قولی که در مورد مقبره امام حسین گفتید، اینها هیچ منافاتی با هم ندارند؛ بلکه قابل جمع هستند. به علاوه که چه کسی ادعا کرده کربلا، سرزمینی بایر بوده است. حتماً شنیدهاید که گفتهاند دشمنان برای شهادت رساندن حضرت عباس، پشت نخلها کمین کرده بودند.
اما درعینحال به علت فاصله نسبتاً دور با فرات خیلی آباد هم نبود؛ گرچه درختانی در اطراف وجود داشت.
ابن زیاد در نامهاش به حرّ مینویسد: به مجردی که فرستاده من بر تو وارد شد و نامه مرا تسلیم کرد، کار را بر حسین ـ عليهالسلام ـ دشوار ساز و او را در سرزمینی فرودآور که آب و گیاهی در آن نباشد و متوجه باش به فرستاده خود دستور دادم، همواره با تو باشد و از تو دور نشود تا از نزدیک شاهد
اعمال تو بوده و نحوه رفتار تو را در بازگشت به من اطلاع دهد.
به علاوه ممکن است یک سرزمین در یک یا چند سال بایر باشد، اما در سالهای بعد با احداث نهر یا قنات یا چاه از آن حالت اولیه خارج شود. آیا زمینی که در کنار نهری قرار داشته باشد، ممکن نیست کسی با سرمایه و مخارجی آن آب را بهسوی آن زمین هدایت و آن را کشت نماید؟
اما در مورد حضرت
علی اصغر تذکر دو نکته لازم به نظر میرسد:
أ. اصل کشته شدن علیاصغر (شیرخوار) در
کربلا به دست دشمن.
ب. در مورد کیفیت به شهادت رسیدن آن حضرت.
اما در مورد شهادت ایشان کسی تردید نکرده و همین مقدار در اثبات خبث و
شقاوت دشمنان اهل بیت کافی است.
ولی در مورد چگونگی شهادت آن حضرت سخنان مختلفی است و ما در این مستنداً به نقل یک
سخن بسنده مینماییم.
وقتی أصحاب امام حسین و تمام نزدیکانش به شهادت رسیدند و جز پسرش علیّ زین العابدین ـ عليهالسلام ـ و فرزند شیرخواره به نام عبداللَّه کس دیگری نزد او باقی نمانده و تنها شد آن حضرت نزد درب خیمه آمده و فرمود:
این طفل را به من دهید تا با او وداع کنم! پس او را غرق بوسه ساخته؛ درحالیکه میفرمود: ای پسرکم وای بر حال این قوم! وقتی
حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله با آنان مخاصمه کند!. گویند: ناگهان تیری بیامد و بر بالای سینه آن طفل نشسته و او را کشت،
پس
امام علیهالسلام از اسب به زیر آمده و با غلاف شمشیر قبری کند و او را دفن کرد؛ آنگاه برخاسته و این اشعار را سرود:
همه کافر شدند و در گذشته از
ثواب خداوند؛ رب
جن و انس چشم پوشیده بودند.
در گذشته
علی و فرزندش حسن را که از طرف مادر و پدر کریم بود، به قتل رساند.
همگی از ایشان به خشم آمده و گفتند: الحال بر حسین یورش برده خونش بریزیم.
وای بر آن اراذل مردم که همه را برای أهل دو حرم
مکه و
مدینه گرد آوردند.
شما نیز ظاهراً که منکر اصل مسئله و کشته شدن او نشدید، نهایت اینکه در کیفیت کشته شدنش استبعاد کردید ما همین را غنیمت میشماریم.
در اینجا چند پرسش را مطرح مینماییم و این به معنای این نیست که بخواهیم ثابت کنیم که تیر به سینه آن طفل نخورده و به گلویش خورده؛ بلکه درصدد بیان این مسئله هستیم که با صرف تحلیل خام عقلی نمیشود وقایع تاریخی را اثبات یا نفی نمود.
مگر بارها امام حسین ـ عليهالسلام ـ و برخی
صحابه جهت موعظه به دشمن نزدیک نشدند و در تیررس دشمن قرار نگرفتند؟
مگر امام با عمر سعد با هم جلسه نداشتند؟
اگر امام حسین ـ عليهالسلام ـ برای اتمام
حجت برای سیراب کردن علیاصغر آنقدر به دشمن نزدیک شود که صدای آن حضرت را بشنوند، این بعید است؟
آیا شما بعید میدانید دشمن خونخوار و کینهتوزی که برای نشان دادن هرچه بیشتر
بغض و دشمنی خود بعد از اتمام چنگ بر
بدن امام حسین علیهالسلام و یارانش اسب میتازد و خیمهها را غارت و
آتش میزند،
زنان و
کودکان را بیرحمانه کتک میزند در همین راستا برای آزار هرچه بیشتر
امام حسین علیهالسلام نخست فرزند شیرخوار او را را به قتل برساند و به خیال خام خود بعد از این ضربه روحی شدید، ضربه به امام ـ عليهالسلام ـ ضربه جسمی را هرچه دردناکتر بر ایشان وارد آورد؟
در اینجا در مورد قطع شدن دست حضرت عباس و گرفتن مشک با دست دیگر
سخن میگوییم.
حتماً میدانید که در آن زمان جنگجویان زره میپوشیدند که آنها را از ضربات شمشیر محافظت کند؛ بنابراین بعید میشود تصور کرد که دستان آن حضرت در یک لحظه کاملاً قطع شده و افتاده باشد به علاوه آن حضرت سوار بر اسب بوده و از زین و بدن اسب بهعنوان تکیهگاهی برای نگه داشتن مشک
آب برای چند لحظه میتوانسته است کمک بگیرد و پس از ضربت مشک را با دست سالم بگیرد. بنابراین اگر کمی دقت کنیم، پاسخ بسیاری از اشکالات معلوم است.
۱. قاسم ترخان، نگرشی عرفانی، فلسفی و کلامی به:شخصیت و قیام امام حسین (ع).
پایگاه اسلام کوئست.