• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

جاودانه بودن قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: جاودانگی قرآن، عقل، وحی، حس، دین، سعادت، دنیا، آخرت.
پرسش: چگونه از هر لحاظ می‌توان ثابت کرد که قرآن تنها برای دوره جاهلیت و زمان رسول اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ نیامده، بلکه برای تمام اعصار است؟
پاسخ: دلایل برون‌دینی و درون‌دینی زیادی بر این نکته گواهی می‌دهند که در زیر به برخی از آنها اشاره می‌کنیم: ۱. کافی نبودن عقل برای برطرف کردن نیاز همیشگی بشر به هدایت؛ ۲. آیاتی که دلالت بر جامعیت قرآن می‌کند؛ ۳. جاودانه بودن دین اسلام.

فهرست مندرجات

۱ - جاودانه‌ بودن قرآن
۲ - • کافی نبودن عقل
۳ - طرح یک پرسش
۴ - پاسخ
۵ - ضرورت عقل
       ۵.۱ - محدودیت عقل برای دست‌یابی به معارف یقینی
              ۵.۱.۱ - روایتی از امام علی
       ۵.۲ - ناتوانی عقل در ورود به هر حوزه اعتقادی
              ۵.۲.۱ - أ. ناتوانی عقل در تبیین ذات الهی
              ۵.۲.۲ - ب. ناتوانی عقل در تبیین جزئیات معاد
       ۵.۳ - ناتوانی عقل در ارائه برنامه‌ای جامع
              ۵.۳.۱ - ناتوانی عقل در تبیین فلسفه، مکتب و نظام
       ۵.۴ - محدودیت عقل در استنباط احکام شرعی
              ۵.۴.۱ - چگونگی دست‌یابی به احکام شرعی
              ۵.۴.۲ - نتیجه
۶ - همراهی عقل با وحی در تمام زمان‌ها
       ۶.۱ - نیاز انسان‌ها به هدایت در همه زمان‌ها
۷ - • جامعیت قرآن
       ۷.۱ - آیه ۳۸ سوره انعام
       ۷.۲ - آیه ۵۹ سوره انعام
       ۷.۳ - آیه ۱۱۴ سوره انعام
       ۷.۴ - آیه ۱۱۱ سوره یوسف
       ۷.۵ - آیه ۸۹ سوره نحل
۸ - • جاودانه بودن دین اسلام
       ۸.۱ - آیه ۱ سوره فرقان
۹ - پانویس
۱۰ - منبع


دلایل برون‌دینی و درون‌دینی زیادی بر این نکته گواهی می‌دهند که در زیر به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:


مقدمه اول


این دلیل را با این سؤال آغاز می‌کنیم که آیا تنها مردم زمان پیامبر نیاز به وحی داشته‌اند؟ و اساساً سر نیاز بشر به وحی چیست؟ و آیا این نیاز به زمان خاصی اختصاص دارد یا عقل در تمام دوران نیازمند کمک وحی است؟


در پاسخ به این سؤال باید گفت:
أ. بشر برای این خلق شده که با رسیدن به خدا به کمال برسد؛ پس باید به این سمت هدایت شود؛
ب. ابزارهای موجود بشر از برآوردن تمام نیازهای هدایتی او عاجز است؛
ج. این نیاز به‌گونه‌ای است که در طول زمان نیز پا بر جاست. از آنجایی که دین و قرآن برای برآورده ساختن نیازهای هدایتی بشر آمده است، باید پاسخ‌گوی نیازهای هدایتی بشر تا روز قیامت باشد و اختصاصی به زمان پیامبر ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ نداشته باشد.
شاید مقدمه اول به جهت کثرت مباحثی که در سایت آمده است، نیازی به توضیح نداشته باشد.


مقدمه دوم
اگرچه در دین اسلام تأمین برخی نیازهای انسان به عقل و تجربه واگذار شده است، به‌گونه‌ای که عقل در کنار قرآن و سنت
[۱] سنت یعنی قول، فعل و تقریر معصومان‌ که در واقع قرآن را تفسیر می‌کند. این‌که در حدیث ثقلین کتاب خداوند عزوجل در کنار عترت مطرح می شود به این معنا است که قرآن نیاز به یک تفسیر معیار و به اصطلاح استاندارد دارد. آن تفسیر معیار در مکتب تفسیری اهل بیت‌ ـ علیهم‌السلام ـ تجلی می‌کند.
یکی از منابع شناخت دین است، اما دین در موارد خاصی، حامل معارفی است که عقل بدان راهی ندارد. قرآن چندین بار این نکته را تذکر داده است که رسول اکرم ـ صلی‌الله‌علیه‌وآله ـ به شما چیزی آموخت و مطالبی را برای شما بیان کرد که شما نمی‌توانستید آنها را بدانید و به آن علم پیدا کنید («علمکم مالم تکونوا تعلمون»)، نه این‌که چیزی را به شما آموخت که شما نمی‌دانستید، ولی می‌شد از طریق ادراکات متعارف بدان دست‌رسی پیدا کنید.
توضیح این‌که:

۵.۱ - محدودیت عقل برای دست‌یابی به معارف یقینی

ادراک عقل منحصر در کلیات است و در غیر آن، از ابزار دیگری همچون حس استفاده می‌شود، و از آن‌جا که گاهی حس خطا می‌کند، در تحلیل ادراکات حسی و نتیجه‌گیری از آن، که کار عقل است، هم خطا صورت می‌گیرد. از این جهت گفته می‌شود با علم که بر مبنای حس است، نمی‌توان به معارف یقینی در همه مسائل دست یافت تا از دین بی‌نیاز شد؟!

۵.۱.۱ - روایتی از امام علی

امام علی ـ علیه‌السلام ـ می‌فرماید: دین وسیله‌ای برای دست‌یابی عقل به یقین است.
از این جهت، تقویت شناخت عقلی بشر، به‌واسطه بیان نقلی و ازاله شک و دودلی در یافته‌های عقلی از جمله دلایل ضرورت وجود پیامبر و امام از سوی دانشمندان کلام دانسته شده است.

۵.۲ - ناتوانی عقل در ورود به هر حوزه اعتقادی

عقل، راه رسیدن انسان به خدا و دین است
[۸] دیلمی‌، حسن بن ابی الحسن، إرشاد القلوب الی الصواب، ص ۱۹۸.
[۹] خوانساری، آقا جمال الدین، شرح بر غرر الحکم‌، ح ۶۱۸۳.
و در مباحث اعتقادی حرف اول از آنِ او است و اگر در موردی نظر قاطعی داد، حتی باید ظواهر نصوص را به نفعش تغییر دهیم؛ یعنی اثبات مبدأ و معاد و اصل وحی و ...، بر عهده اوست؛ ازاین‌رو در این وادی تقلید جایی ندارد؛ اما باید توجه داشت که عقل در تمام معارف نمی‌تواند سخن بگوید و اظهار نظر کند؛ مثلاً:

۵.۲.۱ - أ. ناتوانی عقل در تبیین ذات الهی

عقل می‌تواند ثابت کند خدایی هست و به صفاتش آگاهی پیدا کند؛ اما به کنه ذاتش راهی ندارد. لذا در احادیث متعددی، آدمی از تعقل در ذات الاهی نهی شده است. دلیل آن، این است که عقل قادر به فهم ذات الاهی و کیفیت ذات خداوند نیست.

این در حالی است که مشاهده می‌کنیم قرآن انسان را به تعقل در قرآن، آیات تکوینی و پدیده‌ها و نظم جهان، احکام اخلاقی و سرگذشت پیشینیان دعوت کرده است؛ زیرا نتیجه تفکر در این امور، شناخت‌خدا، درک احکام اخلاقی و عبرت گرفتن از پیشینیان است.

بر این اساس باید گفت: عقل در هر مسیری توانایی رسیدن به مطلوب را ندارد و در واقع جهت‌دهی و راه‌نمایی عقل به مسیری که به نتیجه خواهد رسید، بر عهده دین است؛ زیرا خداوند خالق عقل است و بهتر از هرکس می‌داند که عقل در چه مسیری توانایی رسیدن به مطلوب را دارد و در چه مسیرهایی از دست‌یابی به نتیجه ناتوان است.

۵.۲.۲ - ب. ناتوانی عقل در تبیین جزئیات معاد

عقل می‌تواند ثابت کند معادی وجود دارد و در نهایت ثابت کند که این معاد جسمانی است، ولی نمی‌تواند خصوصیات معاد جسمانی و اتفاقاتی را که در روز قیامت می‌افتد، تبیین کند.
[۲۱] هادوی تهرانی، مهدی، باورها و پرسش‌ها، ص ۵۸ ـ ۴۶.


۵.۳ - ناتوانی عقل در ارائه برنامه‌ای جامع

عقل پس از اثبات خدا از طریق استدلال از آیات آفاقی و انفسی، خوبی و لزوم تسلیم در برابر خداوند و ایمان به خدا را به انسان گوشزد می‌کند. عقل وسیله فهم اخلاق است و می‌تواند ‌خوب و بد اعمال را تشخیص دهد و آدمی را به انجام برخی امور و ترک برخی دیگر بخواند،
[۲۲] خوانساری، آقا جمال الدین، شرح بر غرر الحکم‌، ح ۴۷۶۰، ۵۹۰۱، ۵۵۴۳، ۵۷۵۲، ۱۳۵۶، ۳۹۵۶، ۸۴۲۶، ۸۹۰۴؛ الکراجکی، محمد، کنزالفوائد، ج۱، ص۱۹۹؛ گفتنی است عقل و اخلاق رابطه دو سویه و سیری تکاملی دارند. آدمی با عقل اندکی که دارد، خوبی برخی افعال و زشتی برخی افعال را درک می‌کند، پس از این ادراک، اگر به مقتضای عقل، عمل کند و افعال خوب را انجام دهد، افعال زشت را ترک کند، عقل او بیشتر می‌شود، و در نتیجه خوبی و بدی‌های بیشتری را درک می‌کند، باز اگر به مقتضای عقل عمل کند، دوباره افزون می‌شود و در نتیجه محدوده بیشتری از اعمال اخلاقی را درک می‌کند (تأثیر عقل بر اخلاق). بر عکس اگر آدمی به مقتضای عقل اندک خویش عمل نکند و مرتکب رذایل و گناهان شود، همان عقل اندک نیز تضعیف و در نهایت نابود می‌شود (تأثیر اخلاق بر عقل).
اما باید توجه داشت که دین در سه بخش برای انسان برنامه و حرف دارد و در تلاش است که به تصحیح سه نوع ارتباط بپردازد: أ. ارتباط انسان با خود؛ ب. ارتباط انسان با دیگران و غیر خود (طبیعت و جامعه)؛ ج. ارتباط انسان با خدا. ما بر این باوریم که علم و عقل به هیچ وجه قادر نیست در این سه قسمت جای‌گزین دین شود؛ زیرا دین اسلام هم به دنیا توجه می‌کند و هم به آخرت. اسلام به دنبال آبادانی دنیایی است که آخرتش را هم آباد کند، هم به دل توجه دارد و هم به عقل و برنامه‌های آن در سه بخش ذکر شده است و چنین چیزی از عهده اخلاق دنیایی و ... خارج است. چه‌گونه علم و عقل بشر می‌تواند برای بشری که تاکنون از او و ابعاد وجودیش شناخت کاملی پیدا نکرده است، برنامه‌ای جامع عرضه کند و سعادت او را تأمین نماید؟

۵.۳.۱ - ناتوانی عقل در تبیین فلسفه، مکتب و نظام

بشر پیش از هر چیز به فلسفه،
[۲۳] . مقصود از فلسفه عناصری است که نُمُود جهان‌بینی در یک حوزه خاص؛ مانند سیاست یا اقتصاد است، نسبتش با جهان‌بینی، همان نسبت جزئی به کلی، یا صغرا به کبرا است. از قبیل قضایای «هست» است و رنگ کلامی ـ فلسفی دارد؛ مانند بررسی سلطه تکوینی خداوند در حوزه مباحث سیاسی، یا مطالعه رازقیت او در زمینه اقتصاد.
مکتب و نظام
[۲۴] از فلسفه عناصری از قبیل قضایای «باید» که جنبه اعتباری دارند، به دست می‌آیند. این عناصر به دو گروه تقسیم می‌شوند:الف. عناصر زیربنایی که یا به صورت اصول و امور مسلم در یک زمینه هستند و از آن به «مبانی» یاد می‌شود، یا اغراض و مقاصد دین را در یک حوزه مشخص می‌نماید که به آن «اهداف» می‌گوییم. مجموعه این مبانی و اهداف، «مکتب» را تشکیل می‌دهند. ب. بر اساس مبانی موجود در یک زمینه، برای رسیدن به اهداف همان زمینه، مجموعه عناصری ارائه می‌شود که از آن به عنوان «نظام» یاد می‌شود. چهره قانونی این عناصر در قالب حقوق و احکام ثابت ترسیم شده است؛ یعنی در هنگام اجرای یک نظام با سازوکار خاص در جامعه‌ای مشخص، آن‌چه در مقام عمل راهنمای افراد قرار می گیرد، قوانین یا احکام است.
و در مرحله بعد به سازوکارهای مناسب
[۲۵] هادوی تهرانی، مهدی، مکتب و نظام اقتصادی اسلام، ص ۴۴ ـ ۲۱؛ پس از دست‌یابی به فلسفه، مکتب و نظام اسلامی، که کار فقیه است، برای طراحی سازوکار توجه به دانش‌های بشری در زمینه مرتبط به ساحت مورد بحث ضروری است؛ مثلا اگر در صدد طراحی «سازوکار اقتصادی» هستیم، باید به «علوم اقتصادی» توجه داشته باشیم و با بهره‌گیری از آن و سایر دانش‌های مرتبط؛ مانند جامعه‌شناسی، مردم‌شناسی، روان‌شناسی اجتماعی، عناصر دخیل در شکل‌گیری نهادهای اقتصادی روزگار خود را تشخیص دهیم و بر اساس فلسفه، مکتب و نظام اقتصادی اسلام به طراحی سازوکار اقتصادی اسلام در روزگار خود بپردازیم.
نیازمند است. اسلام، متکفل سه امر گفته شده است و طراحی سازوکارهای مناسب را به خود عقل و علم انسان‌ها واگذار کرده و معتقد است که علم به‌تنهایی قادر نیست تبیینِ فلسفه، مکتب و نظام را بر عهده گیرد.
علاوه اخلاقی که بر مبنای دنیا بنا شده است نمی‌تواند ضمانت اجرایی داشته باشد و جای‌گزین اخلاق دینی گردد و ...؟

۵.۴ - محدودیت عقل در استنباط احکام شرعی

در ساحت فروع و فقه هم عقل به‌عنوان یکی از منابع شمرده می‌شود؛ مثلاً تقلید که از فروعات فقهی است، ثمره مبارک تعقل است و ...؛ البته باید توجه داشت که براساس دیدگاه ما عقل با شرایطی می‌تواند احکام شرعی را در زمینه‌ها و حوزه‌های خاصی استنباط نماید. عقل نه به نحو کلی راهی برای کشف احکام است و نه به‌طور کلی مورد انکار قرار می‌گیرد؛ یعنی امکانش مورد پذیرش است و وقوعش مشروط.

۵.۴.۱ - چگونگی دست‌یابی به احکام شرعی

امکان دست‌یابی به احکام شرعی به خصوص از راه عقل به خصوصیتی برمی‌گردد که در اعتبارات شرعی وجود دارد و ممکن است این خصوصیت ضرورتاً در اعتبارات دیگر نباشد. آن خصوصیت این است که احکام شرعی تابع مصالح و مفاسد واقعی هستند. ما این خصوصیت را در مسائل اعتقادی به‌عنوان یک اصل اثبات می‌کنیم و معنای آن این است که اگرچه حکم شرعی خود یک اعتبار است و مثل هر اعتبار دیگر، امری است که اعتبار کننده آن را ایجاد می‌کند، اما برخاسته از چیزی است که اعتباری نیست و واقعیت دارد. مصالح و مفاسد واقعی جزو امور تکوینی و حقایق‌اند. عقل از روزنه همین مصالح و مفاسد می‌تواند حکم شرعی را کشف کند،
[۲۶] هادوی تهرانی، مهدی، جزوه تأملات در علم اصول فقه، کتاب اول: فلسفه علم اصول فقه، دفتر هفتم، ص ۶۵؛ عقل مراحلی را پشت سر می‌گذارد تا به کشف حکم شرعی نایل آید:۱. ابتدا عقل نظری مصلحت یا مفسده‌ای را درک می‌کند. ۲. عقل عملی بر طبق آن مصلحت یا مفسده حکمی صادر می‌نماید. ۳. عقل نظری بین حکم صادره از سوی عقل عملی و حکم شرعی ملازمه می‌بیند و در نهایت به حکم شرعی منتهی می‌شود.
اما استفاده از این راه مشروط است به رعایت معیارها و عدم اعتماد به یافته‌های ظنی که از آن به قیاس تعبیر می‌شود؛ یعنی راه میانه‌ای که از یک‌سو، ما را از استفاده‌های لجام گسیخته از عقل و فکر و محاسبه‌های تخمینی و ذهنی منع می‌کند و از سوی دیگر، به ما اجازه می‌دهد که در آیات و روایات با یک معیارهایی دقت کنیم و احکام را از آنها استفاده نماییم و این همان راهی است که مکتب اهل‌ بیت علیهم‌السلام آن را به ما معرفی کرده است.
[۲۷] هادوی تهرانی، مهدی، جزوه تأملات در علم اصول فقه، کتاب اول: فلسفه علم اصول فقه، دفتر هفتم، ص ۵۵؛ این دیدگاه در مقابل دو دیدگاه افراط و تفریط در جهان اسلام است: ۱. موضع‌گیری و دیدگاه افراطی که کشف هر حکمی توسط عقل را ممکن می‌شمارد. در میان اهل سنت آنان که به خصوص قیاس را پذیرفته‌اند، از مصادیق این گرایش هستند و حالت افراطی آن هم در بین حنفی‌ها است. ۲. موضع‌گیری و دیدگاه تفریطی که به‌طور‌کلی استفاده از عقل را در استنباط حکم شرعی انکار می‌کند. ظاهری‌های سنی و اخباری‌های شیعه از مصادیق این گرایش هستند. در بین مذاهب معروف سنی، حنبلی‌ها نزدیک‌ترین گرایش را به این نوع تفکر دارند.


۵.۴.۲ - نتیجه

از آن‌چه گفته شد روشن شد، اولاً: عقل در هر سه حوزه اعتقاد، اخلاق و فقه با محدودیت روبه‌روست. این محدودیت‌ها را می‌توان در امور زیر خلاصه کرد: أ. محدودیت عقل برای دست‌یابی به معارف یقینی؛ ب. عدم توان عقل در ورود به هر حوزه اعتقادی مثل ذات باری‌ تعالی و جزئیات معاد؛ ج. عدم توان عقل برای ارائه برنامه‌ای جامع که شامل سعادت دنیا و آخرت شود. به عبارت دیگر، عقل از ارائه فلسفه، مکتب و نظامِ همه جانبه و صحیح، ناتوان است و این کار تنها از دین برمی‌آید؛ د. محدودیت عقل در استنباط احکام شرعی (در مکتب اهل‌بیت ـ علیهم‌السلام ـ استفاده از راه عقل مشروط است به رعایت معیارها).
[۲۸] ترخان، قاسم، مهر ماه، ص ۲۳۰ ـ ۲۳۸، چاپ اول، انتشارات چلچراغ، ۱۳۸۹ش.



مقدمه سوم
این محدودیت اختصاصی به زمان پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله نداشته و ندارد و عقل در مواردی که گفته شد، در همه زمان‌ها به وحی نیاز دارد. این مطلب با دقت در آن‌چه در مقدمه دوم بیان شد و نگاه به دست‌آوردهای بشر و نسخه‌های بشری برای نجات و هدایت انسان‌ها به وضوح قابل اثبات است.

بحر پر کشتی است لیکن جمله را گرداب خوف ••• بی‌سفینه نوح نتوان چشم معبر داشتن

پس باید دین و وحی که برای رفع محدودیت‌ها و تقویت، رشد و تکامل عقل آمده است، اختصاصی به زمان پیامبر نداشته باشد تا اسباب هدایت همه انسان‌ها را فراهم سازد.

۶.۱ - نیاز انسان‌ها به هدایت در همه زمان‌ها

به بیان دیگر، همه انسان‌ها تا روز قیامت نیاز به هدایت دارند، حال اگر فرض کنیم دین اسلام و قرآن در بیان مسائل لازم کوتاهی کرده است و جوینده هدایت، پاسخ خود را در آن نمی‌یابد، بی‌تردید سردرگمی یا دست‌کم سرخوردگی پدید می‌آید و این کار از لطف خداوند دور است.
[۲۹] کریم پور قراملکی، علی، «آیا قرآن به همه پرسش‌های انسان پاسخ می‌دهد؟»، ماه‌نامه «پرسمان»، پیش شماره ۴.
و از سویی دیگر، علم بشر محدود است، خصوصاً این‌که کیفیت رابطه بین اعمال و رفتار این دنیا با جهان دیگر و ابدیت ‌به‌وسیله خود انسان، قابل شناخت نیست و سعادت واقعی انسان هم در واقع با همین اعمال تحقق پیدا می‌کند، لذا به حکم حکمت الهی بر خداوند است که تمام احتیاجات هدایتی انسان را از طریق وحی در اختیار او قرار دهد، در غیر این صورت نقص غرض نموده است‌».
[۳۰] ایازی، محمدعلی، «جامعیت دین»، ص ‌۱۱۹ ـ ۱۱۸.
[۳۱] مصطفی‌پور، محمدرضا، «عمومیت و جاودانگی اسلام»، مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (ره)، نقش زمان و مکان در اجتهاد، ج ‌۱۰، «جامعیت‌ شریعت»، ص ‌۲۸۳ ـ ۲۸۲.
[۳۲] جوادی آملی، عبدالله، «انتظار بشر از دین»، ص ۳۶ ـ ۳۵.



آیاتی که دلالت بر جامعیت قرآن می‌کند:
آیاتی در قرآن وجود دارد که بیان می‌کند قرآن کتابی جامع است که نیازهای هدایتی انسان‌ها را پاسخ‌گو است. این آیات که در زیر به آنها اشاره می‌گردد، اطلاق دارند و شامل نیازهای هدایتی همه انسان‌ها در همه زمان‌ها می‌شوند:

۷.۱ - آیه ۳۸ سوره انعام

«ما فرطنا فی الکتاب من شی‌ء»؛ «ما در کتاب، بیان هیچ چیز را فروگذار نکردیم».

۷.۲ - آیه ۵۹ سوره انعام

«وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاّ فِی کِتابٍ مُبِینٍ»؛ «و هیچ تر و خشکی نیست، مگر این‌که در کتابی روشن ثبت است».

۷.۳ - آیه ۱۱۴ سوره انعام

«أَ فَغَیْرَ اللّهِ أَبْتَغِی حَکَماً وَ هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ إِلَیْکُمُ الْکِتابَ مُفَصَّلاً»؛ «پس داوری جز خدا جوییم، با این‌که اوست که این کتاب را به تفصیل به سوی شما نازل کرده است»؟

۷.۴ - آیه ۱۱۱ سوره یوسف

«ما کانَ حدیثا یُفتری و لکن تصدیقَ الّذی بین یدیهِ و تفصیلَ کلِّ شی‌ءٍ و هُدیً و رحمةً لقومٍ یُؤمنون»؛ «سخنی نیست که به دروغ ساخته شده باشد، بلکه تصدیق آنچه (از کتاب‌هایی) است که پیش از آن بوده و روشنگر هر چیزی است و برای مردمی که ایمان می‌آورند، رهنمود و رحمت است».

۷.۵ - آیه ۸۹ سوره نحل

«و نزلنا علیک الکتاب تبیاناً لکل شی‌ء و هدی و رحمة و بشری للمسلمین»؛ «و ما بر تو این قرآن را فرستادیم تا حقیقت هر چیز را روشن کند و برای مسلمانان هدایت و رحمت و بشارت باشد».
گفتنی است که اگر چه ظاهر این آیات تمام نیازهای بشر است اما اکثر مفسران بر این باورند که مراد از این آیات، جامعیت قرآن در بیان امور مربوط به هدایت است. این گروه از دانشمندان با توجه به قلمرو دین و هدف از نزول قرآن کریم، که آن را مربوط به امور هدایتی و دینی می‌دانند، اطلاق آیات و جامعیت را قید می‌زنند.
[۵۲] معرفت، محمد هادی، «جامعیت قرآن کریم نسبت به علوم و معارف بشری»، فصل‌نامه‌ «نامه مفید»، ‌ ش ۶، ص ۵۷.



آیاتی در قرآن وجود دارد که اسلام و فرمان‌های قرآن را جاودانه معرفی می‌کنند؛ مانند:

۸.۱ - آیه ۱ سوره فرقان

«تَبَارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلیَ‌ عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَلَمِینَ نَذِیرًا»؛ «زوال‌ناپذیر و پر‌برکت است کسی که قرآن را بر بنده‌اش نازل کرد تا بیم‌دهنده جهانیان باشد».

بی‌تردید چیزی که تا ابد استمرار دارد، باید در همه زمان‌ها به تمام نیازهای انسان در زندگی فردی و اجتماعی، برای تحقق هدایت و سعادت، پاسخ دهد.
[۵۴] . نک:کریم پور قراملکی، علی، «آیا قرآن به همه پرسش‌های انسان پاسخ می‌دهد؟»، ماه‌نامه «پرسمان»، پیش شماره ۴.



۱. سنت یعنی قول، فعل و تقریر معصومان‌ که در واقع قرآن را تفسیر می‌کند. این‌که در حدیث ثقلین کتاب خداوند عزوجل در کنار عترت مطرح می شود به این معنا است که قرآن نیاز به یک تفسیر معیار و به اصطلاح استاندارد دارد. آن تفسیر معیار در مکتب تفسیری اهل بیت‌ ـ علیهم‌السلام ـ تجلی می‌کند.
۲. بقره (۲)، آیه ۱۵۰.    
۳. بقره (۲)، آیه ۲۳۶.    
۴. کلینی، محمد بن یعقوب‌، الکافی، ج ۲، ص ۴۹.    
۵. علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص ۳۴۶؛ علامه حلی در توضیح کلام خواجه نصیرالدین طوسی می‌گوید:«و قد ذکر المصنف رحمه الله جملة من فوائد البعثة (منها) أن یعتضد العقل بالنقل فیما یدل العقل علیه من الأحکام کوحدة الصانع و غیرها و أن یستفاد الحکم من البعثة فیما لا یدل العقل علیه کالشرائع و غیرها من مسائل الأصول ( و منها) إزالة الخوف الحاصل للمکلف عند تصرفاته‌...».    
۶. الکراجکی، محمد، کنزالفوائد، ج ۱، ص ۵۶.    
۷. حرانی، حسن بن علی شعبه، تحف العقول، ص ۱۹۶.    
۸. دیلمی‌، حسن بن ابی الحسن، إرشاد القلوب الی الصواب، ص ۱۹۸.
۹. خوانساری، آقا جمال الدین، شرح بر غرر الحکم‌، ح ۶۱۸۳.
۱۰. کلینی، محمد بن یعقوب‌، الکافی، ج ۱، ص ۹۲ ۹۴.    
۱۱. شیخ صدوق، التوحید، ص ۴۵۵ ۴۶۰.    
۱۲. شیخ صدوق، التوحید، ص ۵۱.    
۱۳. شیخ صدوق، التوحید، ص ۵۴.    
۱۴. انبیاء (۲۱)، آیه ۱۰.    
۱۵. مؤمنون (۲۳)، آیه ۸۰.    
۱۶. حج (۲۲)، آیه ۴۶.    
۱۷. طه (۲۰)، آیه ۵۳ و ۵۴.    
۱۸. آل‌عمران (۳)، آیه ۱۹۰ و ۱۹۱.    
۱۹. انعام (۶)، آیه ۱۵۱.    
۲۰. طه (۲۰)، آیه ۱۲۸.    
۲۱. هادوی تهرانی، مهدی، باورها و پرسش‌ها، ص ۵۸ ـ ۴۶.
۲۲. خوانساری، آقا جمال الدین، شرح بر غرر الحکم‌، ح ۴۷۶۰، ۵۹۰۱، ۵۵۴۳، ۵۷۵۲، ۱۳۵۶، ۳۹۵۶، ۸۴۲۶، ۸۹۰۴؛ الکراجکی، محمد، کنزالفوائد، ج۱، ص۱۹۹؛ گفتنی است عقل و اخلاق رابطه دو سویه و سیری تکاملی دارند. آدمی با عقل اندکی که دارد، خوبی برخی افعال و زشتی برخی افعال را درک می‌کند، پس از این ادراک، اگر به مقتضای عقل، عمل کند و افعال خوب را انجام دهد، افعال زشت را ترک کند، عقل او بیشتر می‌شود، و در نتیجه خوبی و بدی‌های بیشتری را درک می‌کند، باز اگر به مقتضای عقل عمل کند، دوباره افزون می‌شود و در نتیجه محدوده بیشتری از اعمال اخلاقی را درک می‌کند (تأثیر عقل بر اخلاق). بر عکس اگر آدمی به مقتضای عقل اندک خویش عمل نکند و مرتکب رذایل و گناهان شود، همان عقل اندک نیز تضعیف و در نهایت نابود می‌شود (تأثیر اخلاق بر عقل).
۲۳. . مقصود از فلسفه عناصری است که نُمُود جهان‌بینی در یک حوزه خاص؛ مانند سیاست یا اقتصاد است، نسبتش با جهان‌بینی، همان نسبت جزئی به کلی، یا صغرا به کبرا است. از قبیل قضایای «هست» است و رنگ کلامی ـ فلسفی دارد؛ مانند بررسی سلطه تکوینی خداوند در حوزه مباحث سیاسی، یا مطالعه رازقیت او در زمینه اقتصاد.
۲۴. از فلسفه عناصری از قبیل قضایای «باید» که جنبه اعتباری دارند، به دست می‌آیند. این عناصر به دو گروه تقسیم می‌شوند:الف. عناصر زیربنایی که یا به صورت اصول و امور مسلم در یک زمینه هستند و از آن به «مبانی» یاد می‌شود، یا اغراض و مقاصد دین را در یک حوزه مشخص می‌نماید که به آن «اهداف» می‌گوییم. مجموعه این مبانی و اهداف، «مکتب» را تشکیل می‌دهند. ب. بر اساس مبانی موجود در یک زمینه، برای رسیدن به اهداف همان زمینه، مجموعه عناصری ارائه می‌شود که از آن به عنوان «نظام» یاد می‌شود. چهره قانونی این عناصر در قالب حقوق و احکام ثابت ترسیم شده است؛ یعنی در هنگام اجرای یک نظام با سازوکار خاص در جامعه‌ای مشخص، آن‌چه در مقام عمل راهنمای افراد قرار می گیرد، قوانین یا احکام است.
۲۵. هادوی تهرانی، مهدی، مکتب و نظام اقتصادی اسلام، ص ۴۴ ـ ۲۱؛ پس از دست‌یابی به فلسفه، مکتب و نظام اسلامی، که کار فقیه است، برای طراحی سازوکار توجه به دانش‌های بشری در زمینه مرتبط به ساحت مورد بحث ضروری است؛ مثلا اگر در صدد طراحی «سازوکار اقتصادی» هستیم، باید به «علوم اقتصادی» توجه داشته باشیم و با بهره‌گیری از آن و سایر دانش‌های مرتبط؛ مانند جامعه‌شناسی، مردم‌شناسی، روان‌شناسی اجتماعی، عناصر دخیل در شکل‌گیری نهادهای اقتصادی روزگار خود را تشخیص دهیم و بر اساس فلسفه، مکتب و نظام اقتصادی اسلام به طراحی سازوکار اقتصادی اسلام در روزگار خود بپردازیم.
۲۶. هادوی تهرانی، مهدی، جزوه تأملات در علم اصول فقه، کتاب اول: فلسفه علم اصول فقه، دفتر هفتم، ص ۶۵؛ عقل مراحلی را پشت سر می‌گذارد تا به کشف حکم شرعی نایل آید:۱. ابتدا عقل نظری مصلحت یا مفسده‌ای را درک می‌کند. ۲. عقل عملی بر طبق آن مصلحت یا مفسده حکمی صادر می‌نماید. ۳. عقل نظری بین حکم صادره از سوی عقل عملی و حکم شرعی ملازمه می‌بیند و در نهایت به حکم شرعی منتهی می‌شود.
۲۷. هادوی تهرانی، مهدی، جزوه تأملات در علم اصول فقه، کتاب اول: فلسفه علم اصول فقه، دفتر هفتم، ص ۵۵؛ این دیدگاه در مقابل دو دیدگاه افراط و تفریط در جهان اسلام است: ۱. موضع‌گیری و دیدگاه افراطی که کشف هر حکمی توسط عقل را ممکن می‌شمارد. در میان اهل سنت آنان که به خصوص قیاس را پذیرفته‌اند، از مصادیق این گرایش هستند و حالت افراطی آن هم در بین حنفی‌ها است. ۲. موضع‌گیری و دیدگاه تفریطی که به‌طور‌کلی استفاده از عقل را در استنباط حکم شرعی انکار می‌کند. ظاهری‌های سنی و اخباری‌های شیعه از مصادیق این گرایش هستند. در بین مذاهب معروف سنی، حنبلی‌ها نزدیک‌ترین گرایش را به این نوع تفکر دارند.
۲۸. ترخان، قاسم، مهر ماه، ص ۲۳۰ ـ ۲۳۸، چاپ اول، انتشارات چلچراغ، ۱۳۸۹ش.
۲۹. کریم پور قراملکی، علی، «آیا قرآن به همه پرسش‌های انسان پاسخ می‌دهد؟»، ماه‌نامه «پرسمان»، پیش شماره ۴.
۳۰. ایازی، محمدعلی، «جامعیت دین»، ص ‌۱۱۹ ـ ۱۱۸.
۳۱. مصطفی‌پور، محمدرضا، «عمومیت و جاودانگی اسلام»، مجموعه آثار کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی (ره)، نقش زمان و مکان در اجتهاد، ج ‌۱۰، «جامعیت‌ شریعت»، ص ‌۲۸۳ ـ ۲۸۲.
۳۲. جوادی آملی، عبدالله، «انتظار بشر از دین»، ص ۳۶ ـ ۳۵.
۳۳. انعام (۶)، آیه ۳۸.    
۳۴. انعام (۶)، آیه ۵۹.    
۳۵. انعام (۶)، آیه ۱۱۴.    
۳۶. یوسف (۱۲)، آیه ۱۱۱.    
۳۷. نحل (۱۶)، آیه ۸۹.    
۳۸. طبرسی، فضل‌بن الحسن، «مجمع البیان»، ج ۴، ص ۴۹.    
۳۹. طبرسی، فضل‌بن الحسن، «مجمع البیان»، ج ۶، ص ۱۸۹ ۱۹۱.    
۴۰. رازی، فخرالدین، «التفسیر الکبیر » (مفاتیح الغیب)، ج ۲۰، ص ۳۰۷.    
۴۱. رازی، فخرالدین، «التفسیر الکبیر » (مفاتیح الغیب)، ج ۲۰، ص ۳۰۸ و ۲۵۸.    
۴۲. اندلسی، ابوحیّان، «بحرالمحیط فی التفسیر»، ج ۶، ص ۵۸۲.    
۴۳. آلوسی، محمود، «روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی»، ج ۳، ص ۳۵۷.    
۴۴. آلوسی، محمود، «روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی»، ج ۸، ص ۳۰.    
۴۵. آلوسی، محمود، «روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی»، ج ۸، ص ۱۴۶.    
۴۶. رشید رضا، «المنار»، ج ۸، ص ۱۸۳.    
۴۷. ابن عاشور، محمدبن طاهر، «التحریر و التنویر»، ج ۱، ص ۳۷ ۴۰.    
۴۸. ابن عاشور، محمدبن طاهر، «التحریر و التنویر»، ج ۱۴، ص ۲۵۲.    
۴۹. ابن عطیه، عبدالحق، «المحرّر الوجیز»، ج ۳، ص ۴۱۵.    
۵۰. مکارم شیرازی، ناصر، «تفسیر نمونه»، ج ۱۰، ص ۱۰۱.    
۵۱. مکارم شیرازی، ناصر، «تفسیر نمونه»، ج ۱۱، ص ۳۶۱ (ولی در ج ۱۰، ص ۱۰۱ آمده است:هر آنچه مربوط به سعادت بشر است، در قرآن موجود می‌باشد).    
۵۲. معرفت، محمد هادی، «جامعیت قرآن کریم نسبت به علوم و معارف بشری»، فصل‌نامه‌ «نامه مفید»، ‌ ش ۶، ص ۵۷.
۵۳. فرقان (۲۵)، آیه ۱.    
۵۴. . نک:کریم پور قراملکی، علی، «آیا قرآن به همه پرسش‌های انسان پاسخ می‌دهد؟»، ماه‌نامه «پرسمان»، پیش شماره ۴.



پایگاه اسلام کوئست.    


رده‌های این صفحه : جاودانگی قرآن | قرآن شناسی




جعبه ابزار