برده داری در اسلام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پرسش: چرا در اسلام برده داری و
کنیزداری ممنوع نشد ؟
پاسخ :
این سوال بسیار مهم و دقیق در حوزه
عقاید اسلامی است که باید با تامل بسیار مورد نقد و بررسی قرار گیرد ؛اصولا
قضاوت در خصوص برخی مسایل نمی تواند تک بعدی و یک جانبه باشد. برای رسیدن به قضاوتی منصفانه و عادلانه در مورد آن ها نیاز است که انسان حقیقت جو ، همه جوانب و ابعاد زمانی و مکانی و فرهنگی و اجتماعی مسئله را با دقت بررسی کند تا به نتیجه برسد.
موضوع برده داری در اسلام یکی از این موارد ویژه است .
اسلام پس از شکل گیری در خصوص برخی
انحرافات به طور ضربتی و قاطعانه برخورد کرد. اما در بسیاری از موارد هم برخورد این گونه نبود و به
حکم عقل هم نباید این گونه باشد ؛ به عنوان مثال در خصوص حکم
شراب این گونه نبوده و این حکم به مرور زمان و تا حدودی تدریجی ابلاغ شده است . معمولا برخوردهای جدی و ضربتی
اسلام در خصوص مشکلات عمیق عقیدتی بود، نه معضلات اجتماعی که
حل آن نیاز به فرایندی حساب شده و دقیق دارد .
اما در خصوص برده داری پیش از هر چیز لازم است وضعیت این فرهنگ در جوامع آن روز مد نظر قرار گیرد . آن گاه شیوه برخورد اسلام با این پدیده زشت بررسی گردد ؛ در واقع ما با یک فرهنگ اشتباه و عادت نادرست مواجه نیستیم.
بلکه با یک ساختار پیچیده اجتماعی مواجهیم که در همه اجزا و تار و پود جامعه راه یافته،
اقتصاد و
فرهنگ و
معیشت و دیگر ارکان
جامعه با آن درهم تنیده است .
وجود
بردگان در جوامع گوناگون آن قدر عمیق و بدیهی بود که در
متمدن ترین کشورها تا حدود ۱۵۰ سال پیش بردگان جزء جداناپذیر بسیاری از جوامع بودند . تصور حذف برده ها از ساختار زندگی فردی و اجتماعی به ذهن کسی خطور نمی کرد ؛ مسلما این مساله در ۱۴۰۰ سال پیش بسیار عمیق تر و ریشه ای تر در جامعه استقرار داشت . اسلام نمی توانست با این مساله به شکلی سطحی و به اصطلاح انقلابی برخورد نماید .
اما در خصوص نوع نظر اسلام به این مساله باید گفت :
از آیات قرآن به دست می آید اسلام با بردگان و برده داری به عنوان حقیقتی موجود در جامعه برخورد کرده ، احکام و راهکارهایی مشخص را در خصوص مواجهه با این حقیقت موجود و جهت گیری آن به سمتی معین ارائه داده است. با اندکی تامل می توان دریافت راهکارهای اسلام قوی ترین و منطقی ترین شیوه در مسیر منتفی نمودن و از بین بردن اساس این مسئله در سیر تکاملی یک جامعه است.
اسلام به هیچ وجه به برده داری به عنوان یک اصل و ضرورت نگاه نمی کند، بلکه تنها راهکارهایی برای برخورد درست با این حقیقت موجود ارائه می دهد . در واقع ابتدا برای اساس این مساله
فلسفه و ساختار معینی تعریف کرده، تبیین می کند که در
منظومه فکری اسلام در حقیقت انسانی افراد تفاوتی وجود ندارد .
تفاوت انسان ها تنها در تقوا و ایمان آن هاست تا مولی هیچ گاه
انسانیت خود را بالاتر از برده اش نبیند . این مساله یکی از مهم ترین
معضلات در مبنای
فکری برده داری بود که البته طرح همین مساله بیش از هر چیز برای
کفار و
مشرکان قریش ناگوار بود .< در گام بعدی اسلام تلاش نمود در زمان بندی معینی برای ریشه کنی این پدیده شوم به مقابله عملی برخیزد . در این مسیر مساله را به دو بخش بردگان موجود
در جامعه و بردگانی که ممکن است به جامعه افزوده شوند تقسیم کرد؛ مشخص است که مساله ضروری در این میان مانع آفرینی در مسیر شکل گیری و توسعه این پدیده ، یعنی راه ورود افراد جدید به حوزه بردگی است که اسلام با ترفندی این مسیر را بسیار محدود نمود .
برای توضیح این مساله مهم باید گفت: در عصر
بعثت رسول گرامی اسلام(ص) برای بردگی راه های متعددی وجود داشت. وجود هر یک از این راه ها به بردگی رسمیت می بخشید و قانونی به حساب می آمد .آن راه ها بدین قرار بود:
اسارت درجنگ ها
طبیعی است که دو طرف درگیر در جنگ از یکدیگر اسیر بگیرند.
اسیران به صورت برده به خدمت گرفته می شدند.
حاکم و
سرپرست ستمگر افراد زیر دست را به بردگی می گرفت و در
مزارع و دامداری ، به کار می گماشت . احیاناً آنان را به عنوان برده می فروخت.
تبعیت طفل از مادر خویش که برده و کنیز بوداگر چه پدرش آزاد بود، ولی به جهت
کنیز بودنِ
مادر،
طفل هم محکوم به بردگی بود.
فرار از
لشکر و امتناع از
جنگیدن و
خدمت سربازی.
- فرار از کشوری و
پناهنده شدن به
دولت دیگر و خود را تسلیم آن
حکومت نمودن . این کار برای
حکمرانان کشوری که بدان پناهنده شده بودند، ایجاد حق می کرد و آنان می توانستند
پناهندگان را به بردگی بگیرند.
ـ ارتکاب جرایمی همانند
قتل،
دزدی و ... (جریان به بردگی گرفتن ساختگی بنیامین، برادر
حضرت یوسف(ع) به
جرم سرقت گویای این امر است).
ـ فقری که به موجب آن شخص خودش را به دیگری بفروشد و خود را ملزم سازد برای مولایش کار کند.
ـ فروختن
فرزند؛
پدر حق داشت فرزند خویش را جهت
تنگدستی به عنوان برده بفروشد.
ـ فروختن
همسر؛
شوهر حق داشت. همسر خویش را به عنوان برده به فروش برساند.
ـ آدم ربایی، فرد دزدیده شده به عنوان برده فروخته می شد، مانند
زید بن حارثه که ربوده و به عنوان
غلام فروخته شد.
ـ باختن در قمار؛ گاهی فرد قمار باز خود را گرو قمار قرار می داد و در صورت باختن ، برده می شد.
اسلام همه این راه ها و سرچشمه های بردگی را مسدود نمود.تنها اوّلی را با شرایطی پذیرفت. آن را هم هرگز به عنوان جنبه الزامی اعلان نکرد؛ در واقع در صورت پیروزی در جنگ ، گرفتن برده الزامی نبود، بلکه دستور اسلام در این مورد این است که بعد از پایان جنگ با کفار، افرادی که اسیر می شوند، به چند صورت با آنان برخورد شود:
- از آنان
فدیه گرفته شده،
آزاد شوند؛
- با اسیران
مسلمان مبادله شوند؛
- با انجام اموری نظیر آموختن خواندن و نوشتن به مسلمانان آزادی خود را به دست آورند ؛
در مواردی که راه های قبلی به صلاح یا ممکن نبود، به جای این که آن ها را بکشند، اسیرشان کرده و برای
خدمت، به کار بگمارند و بین مردم تقسیم کنند.
بسیاری همین امر را نشانه تایید برده داری و همراهی اسلام با این رفتار غلط دانسته اند ، در حالی که به نظر می رسد. این قضاوت اصلا منصفانه و دقیق نیست ؛ فرض کنید دولتی کافر به جامعه اسلامی
حمله کرده و در نتیجه این نبرد افرادی از سپاه دشمن به اسارت در آمدند ؛ تکلیف این عده چیست و حکومت اسلامی چگونه باید با آن ها برخورد کند؟
جواب از چند گزینه خارج نیست ؛ یا باید آن ها را از دم تیغ بگذراند ، یا در
زندان اسیر کرده و یا آن ها را آزاد نماید ؛ اگر دقت کنیم همه این موارد دچار مشکلات عدیده ای است ؛ زندانی کردن اسرا علاوه بر همه مفاسدی که اصل زندان در پی دارد، بار مالی سنگینی را بر دولت اسلامی تحمیل می کرد . جدای آن که با نیاز مالی بسیار مسلمانان در آن مقطع زمانی و کمبودهای فراوان و حجم زیاد اسرا این امر امکان پذیر نبود .
کشتن همه اسرا هم نتایج مثبتی در پی نداشت. زیرا بسیاری از این افراد شناخت کاملی از اسلام نداشتند . چه بسا با آشنایی درست به اسلام می گرویدند . به علاوه کشتن بیش تر افراد آثار و نتایج سوء فرهنگی و روانی در پی داشت که با
فلسفه اسلام همخوانی نداشت .از طرف دیگر آزادی همه اسرا هم کاری بسیار نامعقول بود ، زیرا این افراد کسانی بودند که با اسلام و مسلمانان به جنگ برخاسته ،حتی برخی از آنان را کشته بودند . یقینا آزادی آن ها همان و بازگشت به آغوش کفار و آمادگی برای شرکت در نبرد بعدی با انگیزه بیش تر همان ؛ پس ناچار لازم بود بدون آن که نگه داری آن ها
هزینه و فشاری بر جامعه اسلامی وارد کند. این افراد در متن جامعه به نوعی وارد شوند که هم آثار مثبت اقتصادی و
رفاهی برای جامعه در پی داشته باشند و هم زمینه آشنایی آن ها با
حقایق اسلام و بستر میل و گرایش به اسلام در آن ها فراهم گردد و هم از
حقوق انسانی محروم نشوند . این همان قانون برده داری مورد امضا و تجویز اسلام بود که اعمال شد .
هر چند این نوع برده ها در نهایت ندرت بودند، زیرا چنان که ذکر شد ،بسیاری از این افراد با دادن فدیه یا با تعلیم خواندن و نوشتن به مسلمانان آزادی خود را به دست می آوردند . در نتیجه اکثر بردگان و کنیزان جامعه،گروه اول یعنی برده زادگان و کسانی بودند که توسط
دلالان و
تجار برده از مناطق آفریقایی و مانند آن اسیر می شدند و در مناطق مختلف دنیا به فروش می رسیدند.
اما در خصوص این قشر وسیع بردگان که غیر از اسرای میدان های نبرد بودند، باید دید چرا اسلام این نوع برده داری را از ابتدا لغو ننمود و اجازه داد ، سال های سال این جریان باقی بماند ؟
برای پاسخ به این پرسش توجه به چند نکته لازم است :
۱. چنان که در ابتدا اشاره شد اصلاح عادات غلط و فرهنگ نادرست به زمان نیازمند است . نمی توان یک فرهنگ عمیق و رسوخ کرده در اعماق جامعه را برخوردی ناگهانی و انقلابی برطرف کرد. چنین برخوردهای شعاری اگر در آغاز اعمال می شد ، هیچ ضمانت عملی بر دوام آن ها وجود نداشت . چه بسا طرح این
قوانین عجین شده در اعماق فرهنگ و باورهای اجتماعی و اقتصادی جامعه ،به اصل
ایمان و
اعتقاد مسلمانان نو ایمان لطمه وارد می ساخت .
این نوع برخورد هدفمند، مختص برده داری نبود ، بلکه در برخی انحرافات رفتاری دیگر هم اعمال شد .
۲. در آن زمان بردگان فراوانی وجود داشتند . گاهی بخش عظیمی از جامعه را تشکیل می دادند. اگر از ابتدا بردگی به طور کلّی ملغی می شد، رهایی بردگان باعث نابودی آنان و خانواده های شان می شد؛ زیرا بردگان در آن زمان نه کسب و کار مستقلی داشتند و نه زندگی مستقلی. حداقل اثر سوء آزاد کردن این
جمعیت انبوه، مختل کردن
امنیت جامعه بود. بررسی دقیق ابعاد این مسئله نشان می دهد
که برخورد ضربتی و یک باره با مسائلی مانند برده داری، امری غیر
حکیمانه، بلکه غیر ممکن است؛ از این رو اسلام، در برخورد با این مسئله به اصلاح تدریجی پرداخت.
تاریخ بعدها روش صحیح
مبارزه تدریجی با این رسم جا افتاده را تایید کرد . خط بطلان بر مبارزه سریع و بی برنامه در مورد این گونه امور مهم و رسوخ یافته در اعماق باورها و فرهنگ ها کشید ؛ در
تاریخ معاصر آمده که
رییس جمهور آمریکا بدون ایجاد مقدمات لازم به یکباره برده داری را لغو و ممنوع اعلام کرد ، ولی بردگانی که به ظاهر آزاد شده، ولی روحا آزاد نشده بودند و توان روحی و اجتماعی اداره خود را نداشتند ، از صاحبان خود به التماس می خواستند مثل سابق آنان را به بردگی بگیرند و رها نسازند!
۳. بردگان در آغاز اسلام منبع اقتصادی و
نیروی نظامی نیرومندی برای
مشرکان و حتی مسلمانان بودند. مشرکان آنان را در مزرعه ها، نخلستان ها و میدان های جنگ به کار می گرفتند؛ اگر اسلام در ابتدا دستور آزادی بردگان را می داد، بدیهی بود که تنها مسلمانان به آن عمل کنند، چرا که مشرکان به آن
اعتقادی نداشتند. این شیوه ، پیامدهای بسیار ناخوشایند و ضربه مهلکی برای جامعه اسلامی نوپا در پی داشت. از جمله:
ا) مسلمانان به یکباره از نیروی اقتصادی و نظامی عظیمی محروم می شدند و این ضربه مهلک به آنان بود.
ب) بردگانی که به اسیری گرفته می شدند، چنانچه آزاد می شدند، چون جا و مکان و درآمد مناسبی نداشتند، به ناچار پیش مشرکان باز می گشتند . آنان دوباره، از اینان برای تقویت بنیه اقتصادی و نیروی نظامی استفاده می کردند ،اما آزادی بردگان به تدریج، مانع از خسارت اقتصادی و نظامی مسلمانان شد؛
اسلام اکثر راه های معمول برده گیری در آن زمان را ردّ کرد و نپذیرفت؛ به علاوه از نظر فرهنگی هم با دوام این امر به انواع گوناگون مقابله نمود، مثلا اساس اشتغال به برده فروشی را از زشت ترین و ناپسند ترین امور معرفی نمود؛ اسلام
خرید و
فروش بردگان را بدترین و منفورتین
معاملات اعلام کرد.
پیامبر(ص) فرمود: شرّ النّاس مَن باع النّاس؛
بدترین مردم کسی است که انسان ها را بفروشد.
اسلام، تمهیداتی گوناگون برای آزادی بردگان اندیشیده است، از جمله :
ـ آزادی اسیر را یکی از
کفارات قرار داده است
یعنی گناهانی ساده که ارتکاب آن ها زیاد رخ می داد، مانند باطل کردن
روزه،
شکستن نذر ،
عهد و
قسمو....با آزادی بردگان
پاک می شد.
ـ با ازدواج زنی که برده است با یک انسان آزاد و
بچه دار شدن زن، فروش زن ممنوع می شود تا از
سهمیه ارث فرزندش آزاد شود.
ـ سهمی از
زکات برای خرید برده و آزاد کردن آنان قرار داده شد . بدین ترتیب
بودجه دایمی برای این کار از
بیت المال در نظر گرفته شده و تا آزادی کامل همه بردگان ادامه یافت.
ـ آزادی بردگان یکی از عبادات شمرده شده و بزرگان در این زمینه پیش قدم بوده اند تا آن جا که گفته شده
حضرت علی بن ابی طالب با دسترنج خود هزار
بنده را آزاد کرد.
ـ اگر یک برده متعلق به چند نفر بود؛ هر کس سهم خود از برده مشترک را آزاد کند، سهم شریک دیگر به طور قهری آزاد می شود.
ـ هرگاه کسی مالک یکی از پدر، مادر، اجداد، فرزندان،
عمو،
عمه،
دایی،
خاله،
برادر،
خواهر،
برادرزاده و یا
خواهرزاده خود از راه ارث و... شود، آن ها فوراً آزاد می شوند.
ـ در برخی موارد، اگر صاحب بَرده نسبت به برده اش مجازات های سختی انجام دهد، برده خود به خود آزاد خواهد شد.
-برده مى تواند با کار کردن ،
بهای خود را به خریدارش پرداخته و آزاد شود.
یعنى بنده و مولى قرارداد مى بندند که هرگاه بنده فلان مبلغى را پرداخت آزاد مى شود. او اگر پرداخت مبلغ را تا یک ماه به تأخیر انداخت،
مستحب است که
مالک صبر کرده و به وى مهلت دهد. مبلغ مذکور مى تواند
تقسیط شود . این
مبلغ نیز نباید بیش از مبلغى باشد که مالک براى خرید بنده پرداخت کرده است .
-چند عامل نیز موجب آزادى خودبه خودى بنده مى شود.
کوری ،
جذام ،
زمینگیر شدن و اسلام آوردن در محل جنگ و...
در نتیجه این برنامه دقیق و سفارش اخلاقی اسلام در خصوص بردگان و سیره عملی معصومان در مورد آن ها چندی نگذشت که دیگر برده ای در جامعه اسلامی وجود نداشت، در حالی که برده داری به شدید ترین نوع آن تا قرن های اخیر در جوامع مختلف غیر اسلامی با تمام قدرت وجود و رواج داشت ؛
مجموعه این مسایل و نتیجه این نوع برخورد به خوبی نشان می دهد که اسلام منطقی ترین برخورد را با برده داری اعمال نموده است ؛ البته این امر
زوایا و
جزییات بیش تری دارد که در صورت تمایل می توانیم به آن ها بپردازیم .
اما در مورد کنیزان و داستان استفاده جنسی از آن ها هم تامل و دقت بیش تری نیاز است تا حقیقت برخورد اسلام با این امر آشکار گردد . کنیز چیزی جدای از سایر بردگان نیست ؛ کنیز زنی است که به اسارت گرفته می شود . در فلسفه اسارت او و راهکارهای برخورد با او تفاوتی با مرد اسیر(غلام) ندارد . چنان که در مورد مردان برده گفته شد، کنیزان نیز از دو راه به جامعه اسلامی وارد می شدند:
۱- زنانی که در میدان های جنگ شرکت می کردند و اسیر می شدند. (در قدیم در جنگ ها قبیله در جنگ در گیر بود ؛یعنی زنان و مردان و
کودکان همگی اعضای میدان نبرد بودند . برای پیروزی بر طرف مقابل تلاش می کردند . سهم
زنان کمتر از مردان نبود . وقتی یک طرف شکست می خورد، تمام مردان و زنان و کودکان و اموالی که در میدان بود ،به اسارت طرف مقابل در می آمد.)
۲- زنانی که قبلا در جامعه غیر اسلامی اسیر و کنیز شده بودند . برده فروش ها آن ها را به جامعه اسلامی می آوردند و می فروختند.
در خصوص گروه دوم در انتها بحث خواهیم کرد اما در مورد گروه اول بر اساس تحلیلی که در بالا ارائه دادیم ،نه می توان گفت آزاد کردن آن ها به صلاح بود و نه کشتن آن ها ؛اسارت هم که تبعات منفی و مشکلات خاص خود را داشت. در نتیجه لازم بود این زنان هم در متن جامعه به خدمت گرفته می شدند تا زمینه اسلام آوردن آن ها فراهم گردد ؛ اما بهره مندی جنسی از آن ها را باید به مقتضای شرایط خاص در همان دوران و نتایج
تحریم این مساله جستجو کرد .
اولا : بهره مندی از این زنان تنها منحصر در
استفاده جنسی نبود، زیرا کنیزان در بسیاری از موارد فعالیت های بیش تری از غلامان انجام می دادند .
امور داخلی
منزل و مسائل مرتبط با آن بر عهده آنان بود ؛
دوم:
نیاز جنسی امری طرفینی است که در جامعه آن روز بسیار معقول تر و شفاف تر با آن برخورد می شد. به بهانه های واهی بر آن سرپوش نهاده نمی شد . اگر قرار بود این زنان در جامعه اسلامی حضور داشته و به مناطق خود باز نگردند، ولی برقراری رابطه جنسی با آن ها جایز نباشد ، هم به دلیل فقر موجود در جامعه، زمینه و انگیزه ای برای ورود این افراد در متن جامعه نبود و
مسئولیت آن ها بر عهده حکومت می افتاد.
به علاوه بستر صحیح و ضابطه مند برطرف کردن
نیازهای غریزی برای آن ها فراهم نمی شد ، در نتیجه این امر می توانست زمینه ساز بروز جدی مشکلات و
مفاسد بی شمار برای آن ها و جامعه باشد .
سوم : مسائل مرتبط با هر جامعه ای را باید در همان
فرهنگ و رسوم و در همان وضعیت خاص زمانی و مکانی مورد توجه قرار داد ؛ رفتار خشن و خشک در جامعه آن زمان با زنان به گونه ای بود که زن همانند کالایی از خانه ای به خانه دیگر منتقل می شد . با فوت همسر به عنوان ارث در بین وراث تقسیم می شد یا به بدترین اشکال از مردی به مرد دیگر می رسید .
در نتیجه اینکه زنی بعد از شکست قبیله اش با مسلمانان به جامعه اسلامی وارد شده و در تملک مردی مسلمان (که بر اساس آموزه های اسلامی با او رفتاری محترمانه و کریمانه داشته باشد) در بیاید ،نه تنها غیر قابل تحمل و نامطلوب نبود، بلکه آن قدر مطلوب بوده که حتی مورد توجه زنان مشرک قرار می گرفت . برخی از آن ها از جامعه
شرک آلود مکه فرار کرده ، خود را به مدینه می رساندند و خواستار قرار گرفتن در پناه جامعه اسلامی می شدند .
در نتیجه، همه این ضوابط و قوانین به شکلی تنظیم شد که در نهایت زنان بسیاری از جامعه شرک و کفر کنده شده ،به جامعه اسلامی متصل گردند . در اکثر موارد پس از ورود این زنان در جامعه اسلامی و آشنایی با
فرهنگ اسلام و جایگاه معینی که در نتیجه تعلق جنسی شان به مردان مسلمان پیدا می نمودند، اسلام آورده ،از
ظلمت کفر بیرون آمدند . در زمان کوتاهی نیز آزاد شده ،به عنوان یک زن مسلمان آزاد به منزلت والایی دست یافتند .
در خصوص کنیزان موجود در جامعه هم توجه به همین امور ،به علاوه رسوخ بهره مندی های گوناگون در فرهنگ جامعه و پذیرش روحی و روانی این امر توسط خود آن ها باعث شد که اسلام به شکلی زمان بندی شده زمینه خروج تدریجی این افراد از زمره انسان های پست در فرهنگ جامعه را به وجود آورده، آن گاه موجبات گرایش این افراد به اسلام و ایمان و یافتن منزلت فردی و اجتماعی را مهیا نماید تا با قوانین متعدد اسلام در مسیر
آزادی ، هرگاه آزاد شدند، زمینه روحی و فکری مناسب و منزلت اجتماعی کافی برای
یک زن آزاد بودن را داشته باشند .
در انتها در خصوص نحوه
روابط زناشویی با زنان اسیر هم مقررات دقیق وضع شد که اجمالا می توان به این موارد اشاره نمود :
(
مومنان)کسانی هستند که دامن های خود را حفظ می کنند. مگر در برابر همسران شان یا کنیزانی که در تملک دارند که در این صورت مورد ملامت نیستند . هر کس بیش از این بطلبد ، در زمره تجاوز کاران است .
بر این اساس روابط جنسی تنها در مورد
همسران و یا کنیزان قابل تایید
شریعت است ، البته با رعایت دیگر ضوابط و شرایطی که در این خصوص وجود دارد .
اما در مورد زنانی که در جنگ اسیر می شدند، باید گفت: این گروه یا خود کنیز بودند(یعنی به عنوان برده در جامعه کفر زندگی می کردند) که در حکم دیگر کنیزان هستند . زمانی که تحت تملک یک مسلمان درآیند، با توجه به شرایط خاصی که در این زمینه وجود دارد ،بر صاحب خود حلال خواهند بود .
اما اگر زنی آزاد باشند ، این اسیران هم در حکم کنیز در می آمدند و به محض تعلق این عنوان بر یک زن ،
عقدازدواج او با همسر قبلی اش ملغی محسوب شده ، امکان بازگشت او به بلاد کفر منتفی می شد . بر اساس ضوابط خاص خود در تملک مردی مسلمان در می آمد و رابطه با او
حلال بود .
البته در هر دو نوع اسیر امکان
ازدواج با این افراد هم ممکن است ،یعنی
مرد مسلمانی که مالک این زن شده است ،می تواند او را آزاد کرده و با او ازدواج نماید ،چنان که در بسیاری از موارد همین رفتار با زنان متشخص می شد تا
حرمت و جایگاه اجتماعی مناسب خود را دارا باشند .
یعنى چنین زنان
شوهرداری که در اسارت مسلمانان قرار مى گیرند، رابطه آن ها به مجرد اسارت با شوهران شان قطع خواهد شـد، درسـت هـمـانـنـد زن غـیر مسلمانى که با اسلام آوردن رابطه او با شوهر سابقش (در صورت ادامه کفر شوهر) قطع مى گردد، به منزله
طلاق تلقی شده و در ردیف زنان بدون شوهر قرار خواهد گرفت .
در هر حال در مورد رابطه جنسی مالک با کنیزش ،چه کنیز عادی و چه اسیری که کنیز شده، ضوابط معینی وجود دارد که برای برقراری رابطه و دوام آن رعایت همه آن ها ضروری است :
۱. مالک، کنیزش را به ازدواج شخص دیگر در نیاورده باشد.
۲. مالک، کنیز را به دیگرى نداده باشد.
۳. اگر کنیز با شخصِ دیگرى ازدواج کرده باشد یا او را به دیگرى بخشیده باشند، پس از سپرى شدن مدّت زمان عدهى طلاق با شوهرش یا تمام شدنِ زمان بخشش، مجدداً کنیز بر مالکش حلال مىشود.
۴. کنیز در حالِ گذراندن
ایام عده (
عده طلاق از شوهر قبلىاش) یا ایام
استبرا (در آن جا که
محلل واقع شده)، نباشد.
۵. قبلًا پدر مالک کنیز با کنیز،
نزدیکی نکرده باشد.
۶. کنیز، بین چند صاحب مشترک نباشد.
۷. قبلًا فرزند مالک و صاحب کنیز با او نزدیکى نکرده باشد.
۸. کنیز با مولایش قرارداد نبسته باشد که
پول خود را بدهد تا آزاد شود (در اصطلاح
مکاتب نباشد).
۹. کنیز، کاملًا تحت
تصرف مالک باشد .
سایت پرسمان.