• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

دزدی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: حضرت یوسف علیه‌السلام، برادران یوسف علیه‌السلام، جام، بنیامین، تهمت، دزدی.

پرسش: آیا حضرت یوسف ـ علیه‌السلام ـ با گذاشتن جام در وسایل برادرش و اتهام او به دزدی دچار گناه نشد؟!

پاسخ: در این داستان هرگز به بنیامین از طرف حضرت یوسف ـ علیه‌السلام ـ نسبت دزدی داده نشده است؛ بلکه نسبت دزدی به همه کاروانیان بود. علاوه بر این که این نسبت توسط یکی از مأموران حکومتی که ظاهراً از اصل ماجرا بی خبر بود، به آنان داده شد. بنابراین حضرت یوسف ـ علیه‌السلام ـ نه‌تنها به بنیامین نسبت سرقت نمی‌دهد، بلکه زمانی که به او چنین نسبتی داده می‌شود (آیه ۷۷ سوره یوسف) بسیار ناراحت می‌شود.




داستان حضرت یوسف ـ علیه‌السلام ـ یکی از داستان‌های زیبا و شگفت انگیز قرآن است. یکی از مراحل این داستان همان‌طور که شما ذکر کرده‌اید، ماجرای نگه داشتن بنیامین؛ برادر حضرت یوسف، توسط ایشان است. در این مرحله اتفاقاتی افتاد که از چند ناحیه قابل بررسی است.



۱. چرا حضرت یوسف آن ظرف مخصوص را در بار بنیامین گذاشت و حکمت این کار چه بود؟

۲.۱ - پاسخ

حضرت یوسف قصد داشت که برادر تنی‌اش را به‌طوری‌که دیگر برادران ناتنی وی آگاه نشوند، نزد خود نگه دارد. از طرفی در آیین کنعانیان و قوم یعقوب ـ علیه‌السلام ـ چنین بود که اگر کسی سرقت می‌کرد، باید برای مدتی در نظر صاحب مال، بوده و خدمت می‌کرد. حضرت یوسف با الهام ربانی، دست به نقشه‌ای برد. وی ظرف مخصوص گران‌قیمتی را که پیمانه آنان بود در بار برادرش بنیامین گذاشت تا با استفاده از قانونی که در میان آنان رایج بود، بتواند برادرش را مدتی پیش خود نگه دارد. خداوند می‌فرماید: "... این‌گونه راه چاره را به یوسف یاد دادیم! او هرگز نمی‌توانست برادرش را مطابق آیین پادشاه (مصر) بگیرد".

طبق بعضی از روایات، بنیامین نیز از این نقشه آگاه بود، بلکه یوسف به برادرش بنیامین گفت: آیا دوست داری نزد من بمانی، او گفت: بله؛ ولی برادرانم هرگز راضی نخواهند شد؛ چرا‌که به پدر قول داده‌اند و سوگند یاد کرده‌اند که مرا به هر قیمتی که هست با خود بازگردانند، یوسف گفت: غصه نخور من نقشه‌ای می‌کشم که آنها ناچار شوند تو را نزد من بگذارند، سپس هنگامی که بارهای غلات را برای برادران آماده ساخت، دستور داد پیمانه‌گران قیمت مخصوص را، درون بار برادرش بنیامین بگذارد.
پس حکمت چنین کاری، هرگز اتهام زدن و متهم کردن کسی نبوده است.



۲. نسبت دزدی به چه کسی داده شد؟

۲.۱ - پاسخ

همان‌طور که در قرآن آمده است، حضرت یوسف علیه‌السلام فقط دستور داد که پیمانه را در بار برادرش بنیامین بگذارند و نسبت دزدی به کاروان داده شد، نه به شخص بنیامین.

۳.۱.۱ - سخن خداوند

قرآن از این واقعه چنین یاد می‌کند: "نگامی که ساز و برگشان را برایشان فراهم دید، جام (پادشاه‌) را در خورجین برادرش نهاد. آن‌گاه ندادهنده‌ای ندا داد:که ای کاروانیان، شما دزد هستید".

بنابراین در این داستان هرگز به بنیامین از طرف حضرت یوسف ـ علیه‌السلام ـ نسبت دزدی داده نشده است. بله اگرچه بعد از بازرسی، انگشت اتهام به سمت بنیامین برده شد، ولی همان‌طور که بیان شد و از تفسیر المیزان نیز استفاده می‌شود؛ برادر یوسف از این کار با خبر بود، بنابراین بنیامین هیچ احساس تهمتی نمی‌کرد.



۳. این نسبت توسط چه کسی بیان شد؟

۲.۱ - پاسخ

جالب است که بدانیم، نسبت دزدی که به کاروانیان داده شد، توسط شخصی غیر از حضرت یوسف ـ علیه‌السلام ـ بود. همان‌طور که در بالا ذکر شد، خداوند از آن شخص به‌عنوان ندا‌دهنده‌ای یاد می‌کند. پس اولاً: در قرآن نسبت دزدی به بنیامین داده نشد؛ بلکه به همه کاروانیان بود. ثانیاً: این نسبت توسط یکی از مأموران حکومتی که ظاهراً از اصل ماجرا بی‌خبر بود، به آنان داده شد.
[۶] طبرسی، فضل بن حسن، ترجمه مجمع البیان، ج ۱۲، ص ۲۶۶، انتشارات فراهانی، تهران، ۱۳۶۰.




۴. نسبت سرقت به بنیامین توسط چه کسانی داده شد و عکس‌العمل حضرت یوسف در مقابل آن چه بود؟

۲.۱ - پاسخ

در دنباله همین آیات وقتی برادران بنیامین ظرف مخصوص را در بار بنیامین می‌بینند، به او و حضرت یوسف ـ علیه‌السلام ـ نسبت دزدی می‌دهند که در این‌جا یوسف ـ علیه‌السلام ـ بسیار نار احت می‌شود و چون می‌خواهد اصل ماجرا فاش نشود، تنها در درون خود به آنان و نسبت سرقتی که به بنیامین و خودش داده‌اند، اعتراض می‌کند.

۵.۱.۱ - سخن خداوند متعال

قرآن کریم این صحنه را به زیبایی ترسیم کرده و می‌فرماید: "(برادران) گفتند: اگر او دزدی کند (تعجب ندارد) برادری از او نیز در گذشته دزدی کرده بود، پس یوسف آن سخن را در دل خود پنهان داشت و بر آنها آشکار نساخت (و با خود) گفت: شما در منزلت (انسانیت) بدترید (که انحطاط اخلاقی و صفت حسد دارید) و خداوند به آنچه توصیف می‌کنید، داناتر است".
یعنی نه‌تنها به بنیامین نسبت سرقت نمی‌دهد، بلکه زمانی که به او چنین نسبتی داده می‌شود، بسیار ناراحت می‌شود.


در نتیجه درست است که حضرت یوسف ـ علیه‌السلام ـ ظرف مخصوص را در بار برادرش گذاشت، ولی هرگز نه او و نه هیچ‌کس دیگر را متهم به دزدی نکرد. این مطالبی بود که با توجه به ظاهر آیات بیان کردیم.


اما امکان طرح احتمال دیگری در بین است و آن خبر داشتن و تأیید سرقت کاروانیان توسط حضرت یوسف و یا حتی نسبت دادن جمله "ای کاروان شما دزد هستید." به حضرت یوسف ـ علیه‌السلام ـ است. بنابراین احتمال، پاسخ قانع‌کننده آن از این قرار است:

آن‌چه از روایات این باب برداشت می‌شود آن است که: حضرت یوسف در این موضع، توریه کردند. توریه به این معناست که شخص، با لفظی که می‌گوید، اراده واقع و حقیقتی را دارد؛ ولی طوری القا می‌کند که مخاطب، برداشت خلاف واقع از آن مطلب داشته باشد.
[۹] انصاری، شیخ مرتضی، مکاسب المحرمة، ج ۱، ص ۱۹۷، دار الذخائر، قم، ۱۴۱۱.
اظهار چنین امری در مواقعی که ضرورتی اقتضا کند یا مصلحتی پیش آید، اشکال ندارد.
[۱۰] انصاری، شیخ مرتضی، مکاسب المحرمة، ج ۱، ص ۱۹۷، دار الذخائر، قم، ۱۴۱۱.


۷.۱ - توریه از دیدگاه فقها

توریه، به تصریح فقها از مصادیق کذب و دروغ نمی‌باشد.
[۱۱] انصاری، شیخ مرتضی، مکاسب المحرمة، ج ۱، ص ۱۹۷، دار الذخائر، قم، ۱۴۱۱؛ زیرا کذب به معنای القاء لفظ و ارداه معنای خلاف واقع است.
[۱۲] شهیدی تبریزی، میرزا فتاح، هدایة الطالب الی اسرار المکاسب، ج ۱، ص ۱۰۱، بی‌جا، بی‌تا.


۷.۲ - روایت اول

در مورد حضرت یوسف نیز روایت می‌گوید:" به خدا قسم! یوسف هرگز دروغ نگفت".
[۱۳] قمی مشهدی، محمد، کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج ۶، ص ۳۴۲، سازمان چاپ وزارت فرهنگ ارشاد اسلامی، تهران، ۱۳۶۸.


۷.۳ - روایت دوم

در روایت دیگر، امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید: قوله فی یوسف (علیه السلام): أَیَّتُهَا الْعِیرُ إِنَّکُمْ لَسارِقُونَ قال: «إنهم سرقوا یوسف من أبیه»؛ منظور یوسف از این که گفت: "شما سارق هستید"، سرقتی بود که برادرانش در سال‌های قبل انجام داده بودند، آنان با حیله و نیرنگ یوسف را از پدرش دزدیدند و به چاهی انداختند.
[۱۴] سید هاشم، بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۱۸۸، بنیاد بعثت، تهران، ۱۳۶۸، .


بنابراین یوسف ـ علیه‌السلام ـ اگرچه مستقیم یا غیر مستقیم به آنان نسبت دزدی داد، ولی توریه کرد، و منظورش سرقتی غیر از دزدیده شدن ظرف مخصوص بوده است.


۱. یوسف (۱۲)، آیه ۷۶.    
۲. قمی، علی بن ابراهیم، کتاب تفسیر، ج ۱، ص ۳۴۹، دارالکتاب، قم، ۱۳۷۶.    
۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۰، ص ۳۴، دارالکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۷۴.    
۴. یوسف (۱۲)، آیه ۷۰.    
۵. طباطبایی، محمد حسین، ترجمه المیزان، موسوی همدانی، ج ۱۱، ص ۳۰۴، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ۱۳۷۴.    
۶. طبرسی، فضل بن حسن، ترجمه مجمع البیان، ج ۱۲، ص ۲۶۶، انتشارات فراهانی، تهران، ۱۳۶۰.
۷. یوسف (۱۲)، آیه ۷۷.    
۸. یوسف (۱۲)، آیه ۷۰.    
۹. انصاری، شیخ مرتضی، مکاسب المحرمة، ج ۱، ص ۱۹۷، دار الذخائر، قم، ۱۴۱۱.
۱۰. انصاری، شیخ مرتضی، مکاسب المحرمة، ج ۱، ص ۱۹۷، دار الذخائر، قم، ۱۴۱۱.
۱۱. انصاری، شیخ مرتضی، مکاسب المحرمة، ج ۱، ص ۱۹۷، دار الذخائر، قم، ۱۴۱۱؛ زیرا کذب به معنای القاء لفظ و ارداه معنای خلاف واقع است.
۱۲. شهیدی تبریزی، میرزا فتاح، هدایة الطالب الی اسرار المکاسب، ج ۱، ص ۱۰۱، بی‌جا، بی‌تا.
۱۳. قمی مشهدی، محمد، کنز الدقائق و بحر الغرائب، ج ۶، ص ۳۴۲، سازمان چاپ وزارت فرهنگ ارشاد اسلامی، تهران، ۱۳۶۸.
۱۴. سید هاشم، بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج ۳، ص ۱۸۸، بنیاد بعثت، تهران، ۱۳۶۸، .



پایاه اسلام کوئست.    


رده‌های این صفحه : تاریخ انبیاء | حضرت یوسف | قصص قرآنی




جعبه ابزار