اعجاز
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: معجزه، اعجاز قرآن،
وجوه اعجاز قرآن .
پرسش: چگونه میتوان اعجاز را تعریف و اثبات کرد؟
پاسخ:
دانشمندان اسلامی در تعریف معجزه گفتهاند:
"معجزه، امر خارق عادتی است که مقرون به تحدی باشد و از طرفی مطابق با ادعا داشته باشد".
خوارق عادت ، رویدادهایی هستند که برخلاف عادت امور و اشیا و عملکرد معهود قوانین طبیعی میباشند. اینکه گفته شد:
معجزه خارق عادت است، نه بدین معناست که معجزه، استثنایی است از
قانون علیت . معجزه، نفی علل نیست؛ چون قانون علیت، هم مورد پذیرش
برهان است و هم قرآن. قانون علیت
و خوارق عادت، هر دو مورد پذیرش قرآن کریماند؛ ولی معارفی را هم به بشریت عرضه میکند؛ مانند اینکه زمام علل به دست خداست، اسباب مادی مستقل در تأثیر نیستند و سبب واقعی خداست
و از جمله اسبابی که در مورد معجزات مؤثر است، نفوس
انبیا میباشد
و مبدئی که در نفوس انبیا و اولیا و
مؤمنان قرار دارد، مافوق تمام
اسباب ظاهری و غالب بر آنهاست.
نتیجه اینکه، معجزه و سایر
امور خارقالعاده همانند امور عادی به اسباب طبیعی محتاج هستند و علاوه، هر دو (معجزه و امور عادی) از اسباب باطنی بهرهمندند و اسباب باطنی با آنچه که ما آنان را بهعنوان اسباب میشناسیم، متفاوتند؛ ولی در امور عادی، اسباب ظاهری و عادی توأم با اسباب باطنی و حقیقی بوده و آن اسباب باطنی هم توأم با اراده و امر خدا میباشند؛ البته گاهی اسباب حقیقی با اسباب ظاهری هماهنگی نمیکنند و در نتیجه، سبب ظاهری از سببیت افتاده و آن امر عادی موجود نمیشود؛ چون اراده و امر خدا بدان تعلق نگرفته است. برخلاف امور خارق العاده که مستند به اسباب طبیعی عادی نبوده، بلکه به اسباب طبیعی غیر عادی تکیه دارند؛ یعنی به اسبابی که برای عموم مردم قابل لمس نیست. البته
اسباب طبیعی غیر عادی نیز مقارن به اسباب حقیقی و باطنی و در نهایت مستند به اذن و ارادهی خدا میباشند.
از شروط دیگر معجزه، مقرون بودن به
تحدی است. یعنی پیامبری که معجزه به دست او جاری میشود، از همگان ـ بهویژه
منکران و ناباوران ـ میخواهد که اگر معجزهی او را عمل عادی میدانند و حاکی از
صدق دعوت او نمیشمارند، نظیر آن را بیاورند.
به عبارت دیگر، معجزه یعنی "بینه و آیت الهی" که برای اثبات یک مأموریت الهی صورت میگیرد و لذا محدود به شرایط خاص و مقرون به تحدی میباشد.
از جمله مواردی که در
معجزه شرط است و در تعریف معجزه بیان شده، این است که مطابقت با دعوا داشته باشد؛ یعنی اگر کسی ادعای
نبوت میکند و معجزهی خودش را، بهعنوان مثال،
شفا دادن کور میداند، باید کور
شفا پیدا کند تا دلیلی بر صدق او باشد.
معجزه، خرق عادت است و
خرق عادت گرچه شامل
سحر و کهانت و استجابت دعا و امثال آن میشود، اما سحر و کهانت تاب مقاومت در برابر معجزه را ندارند و اسبابش، مغلوب میشوند و معجزه، از این جهت معجزه است که عوامل طبیعی و غیر عادی آن، مغلوب واقع نمیگردند و همواره قاهر و غالباند.
سحر و جادوگری نه منشأ الهی دارد و نه منشأ طبیعی و ما به ازای واقعی و نفس الامری،و غالباً بر چشمبندی، از جمله سبقت گرفتن بر سرعت دید و ایهام و تخیل و تلقین مبتنی است و اگر در بعضی موارد هم منشأ طبیعی داشته باشد، در خدمت اهداف شر است و غالباً با
جهل و خرافات توأم میباشد؛ یعنی خارقالعادهی بشری در هدف هم با معجزه پیامبران، تفاوت دارد. پیامبران
معجزات را به منظور هدایت و راهنمایی بشر میآورند نه سرگرمی....
از طرف دیگر، معجزه قید و شرط خاصی ندارد؛ بدین معنا که برای انجام آن نیاز به تعلم و تمرین نیست؛ برخلاف آنچه که مرتاضان انجام میدهند که از سویی به
تعلم و تمرین محتاجند و از سوی دیگر نمیتوانند هر کاری را انجام دهند. و این بهخاطر این است که معجزهی پیامبران متکی به نیروی لایزال و نامحدود الهی است؛ ولی خارقالعادهای که از دیگران سرمیزند، از نیروی محدود انسانی مایه میگیرد و لذاست که خارق عادت بشری قابل معارضه است و احدی جرأت ندارد که تحدی کند.
معجزه با استجابت
دعا و... این فرق را دارد که در مورد معجزه، پای تحدی و
هدایت خلق در کار است و با صدور آن، صحت
نبوت پیامبر و
رسالت و دعوتش بهسوی
خلق اثبات میگردد و لذا شخص صاحب معجزه، درآوردن آن مختار است؛ به این معنا که هر وقت از او معجزه خواستند، میتواند بیاورد و خدا هم ارادهاش را عملی میسازد. برخلاف استجابت دعا و
کرامات اولیا که چون پای تحدی در کار نیست و هدایت کسی وابسته به آن نیست، تخلف آن امکانپذیر است و تخلف آن موجب گمراهی دیگران نمیشود.
به عبارت دیگر،
کرامت یک امر خارقالعادهای است که صرفاً اثر قوت روحی و قداست نفسانی یک
انسان کامل یا نیمه کامل است و برای اثبات هدف الهی خاصی نیست و در واقع، معجزه زبان خداست که شخصی را تأیید میکند؛ ولی کرامت، چنین زبانی نیست.
بههرحال معجزهی همراه با ادعا، مختص
نبی است و اگر از شخصی معجزهای سرزد یا ادعای نبوت دارد یا ندارد و اگر دارد، از طریق معجزهاش به صدق ادعایش علم پیدا میکنیم؛ چون اظهار
معجزه از دست دروغگو عقلاً قبیح است و اگر ادعای نبوت ندارد، به نبوتش حکم نمیشود؛ زیرا معجزه، ابتدائاً بر
نبوت دلالتی ندارد و آنچه را که اثبات میکند،
صدق ادعاست و اگر ادعا متضمن دعوای نبوت باشد،
معجزه دلالت میکند که مدعی در ادعایش راستگو میباشد و لازمه این راستگویی، ثبوت نبوتش میباشد.
البته
پیامبر قبل از نبوت هم میتواند معجزه کند؛ اما این از باب "ارهاص" یعنی آماده کردن مردم برای شنیدن دعوت میباشد.
آری، معجزه فقط بعد از آغاز دعوت پیامبران و همراه با تحدی سرمیزند و در غیر این صورت اگر عمل خارقالعادهای از پیامبر ملاحظه شود، کرامت شمرده میشود؛ هرچند که عرفاً همهی کرامات
انبیا و ائمه]] ی اطهار ـ علیهمالسلام ـ معجزه شمرده میشوند.
اما اثبات معجزه، متوقف بر تبیین دو مسئله است:اولاً، اقسام معجزات
پیامبر صلیاللهعلیهوآله؛ ثانیاً،
وجوه اعجاز قرآن .
معجزه بر دو قسم است:فعلی و قولی
معجزهی فعلی عبارت است از:تصرف در کاینات براساس
ولایت تکوینی ، به اذن خداوند؛ مثل شق القمر
و شق الشجر
از طرف پیامبر عظیم الشأن
اسلام و شق الارض
و شق البحر
در داستان
قارون و
فرعون از ناحیهی
حضرت موسی ـ علیهالسلام ـ و شق الجبل
از سوی
حضرت صالح و شفادادن اکمه و ابرص و احیای مردگان
توسط
حضرت عیسی ـ علیهالسلام ـ و کندن درب قلعهی خیبر به اعجاز علوی.
معجزهی قولی عبارت است از:کلمات و بیانات خداوند و پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و ائمه ـ علیهمالسلام ـ که حاوی معارف عمیق و حقی هستند که موجب حیرت و ابتهاج عقول عالمیان گشتهاند.
در فرق معجزه فعلی و گفتاری باید گفت که معجزهی فعلی، هم محدود به زمان و مکان خاصی است و هم برای عوام میباشد؛ چون آنها با محسوسات سروکار دارند
و اما معجزهی قولی، اختصاص به زمان خاصی ندارد و در تمام عصرها باقی و برای خواص میباشد؛ البته از معجزات فعلی پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ تعیین قبلهی مدینه میباشد که هنوز هم پابرجاست و
پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ بدون اینکه از آلات نجومی و قواعد هیوی و... استفاده نماید، بهسوی
کعبه ایستاد و فرمود:"محرابی علی المیزاب" محراب من روبهروی ناودان خانه خداست.
اثبات اعجاز فعلی، نیاز به بررسی روایاتی دارد که آن اعجاز را نقل کردهاند، اگر آن
روایات از نظر سند مورد پذیرش بودند یا قراینی برای صحت وجود داشتند، آن اعجاز را میپذیریم؛ والا راهی برای اثبات آن نداریم، گرچه احتمال آن را هم نمیتوانیم نفی کنیم. بله آن دسته از اعجاز فعلی را که قرآن از پیامبران نقل کرده است، بدون شک و تردید میپذیریم و همچنین اعجازهای فعلی که هنوز پابرجا میباشند، مورد قبول خواهند بود.
اعجاز قرآن، سرسلسلهی اعجاز قولی، قرآن است و در صدور و عدم تحریف قرآن، کسی نمیتواند شک کند و آنچه که میماند این است که به چه دلیل قرآن معجزه است؟
برای پاسخگویی به این سؤال، تبیین وجوه اعجاز ضروری به نظر میرسد؛ یعنی قرآن از جهات مختلف بررسی گردد تا ثابت شود که
کلام خداست.
قرآن از جهات مختلف تحدی کرده است که در ذیل به برخی از آنها اشاره میشود:
۱. تحدی به
فصاحت و بلاغت؛
۲. تحدی به عدم اختلاف در معارف ارائه شده
و بدین جهت است که
حضرت علی ـ علیهالسلام ـ میفرماید:بعضی از قرآن، ناطق به مفاد بعض دیگر و پارهای از آن شاهد پارهای دیگر است.
۳. تحدی به خبرهای غیبی؛
۴. تحدی به کسی که قرآن بر او نازل شده است؛
۵. تحدی به علم
و...
قرآن مجید از این طریق اعجاز و حقانیت، خود را اثبات مینماید که:شخصی که امی و درس نخوانده است و در محیطی که از
اخلاق و معارف و تمدن بشری، در آن خبری نبوده
رشد کرده، نمیتواند از پیش خود معارف و اخلاق و قوانین دینی ـ اعم از عبادتها و معاملات و سیاسات اجتماعی و... ـ و خلاصه هر آنچه که بشریت بدان محتاج است، به بشریت عرضه کند؛ بهنحوی که صاحبان اندیشه و
علوم را به اعجاب واداشته و از ادراک آن عاجز ماندهاند. قرآن نهتنها کلیات و مهمات مسائل را متعرض شده است؛ بلکه از بیان جزئیترین مسائل هم فروگذار نکرده است و عجیب این است که تمام معارفش براساس فطرت و اصل
توحید بنا شده است؛ بهطوریکه تفاصیل احکامش بعد از تحلیل به توحید برمیگردد و اصل توحیدش بعد از تجزیه به همان تفاصیل بازگشت میکند.
قرآن، هم الفاظش معجزه است و هم معانی نهفته در الفاظش؛ یعنی هم خوب سخن گفته و هم سخن خوب ارائه داده است
و تا حال کسی نیامده که در برابر تحدی قرآن در زمینههای مختلف قد
علم کند و لااقل سورهای همچون
سوره کوثر بیاورد.
نکتهای که در آخر لازم است بدان اشاره گردد، این است که قرآن در کلماتش بهطور مطلق تحدی کرده
و فرموده اگر کسی میتواند نظیرش را بیاورد و نفرموده که اگر میتوانید کتابی فصیح و یا بلیغ مثل قرآن و یا کتابی که مشتمل بر چنین معارفی است بیاورید؛ و این میفهماند که قرآن از هر جهتی که ممکن است مورد برتری قرار گیرد، برتر است و این تحدی و تعجیز برای فرد فرد بشر در تمام اعصار میباشد و اگر کسی توان درک وجوه اعجاز قرآن را ندارد، برای اینکه اعجاز قرآن بر وی اثبات گردد، باید به صاحبان فهم قوی مراجعه کند، همانها که عمری در فهم معارف قرآن تلاش کردهاند و خود بر این باورند که قرآن اقیانوسی از
معارف است که آنها قطرهای از آن را چشیدهاند.
پایگاه اسلام کوئیست.