اثبات معاد
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: معاد، دلایل عقلی، دلایل فطری، دلایل قرآنی.
پرسش: دلایل عقلی و فطری معاد را به تفصیل بنویسید و به کتابهای مهم در این باره اشاره کنید؟
پاسخ: دلایل عقلی قرآنی معاد، عبارتاند از:
عالم آخرت لازمه هدفداری دنیا، برپایی عدل و رسیدن انسان به کمال است. خدایی که بار اول انسان را خلق کرد و بذر را در زمین میرویاند، بر معاد انسان نیز توانا است.
دلایل عقلی آن هم مانند به خاطر واحد بودن نفس هر انسانی، تغییر خصوصیات بدن مضر به معاد نیست. خیرات و کمالات عقلی، هنگام وابستگی نفس به بدن حاصل نمیشود، و با تحقق معاد، چنین کمالاتی به دست خواهد آمد. مرگ بدن، به خاطر توجه نفس به عالم دیگر است و این به معنای بازگشت به موطن و جایگاه ابدی است. لازمه "
خلقت" انسان، انتقال او به عالمی کاملتر است. بازگشت نفس به مبدأ، مقتضای لفظ "معاد" است. شوق نفس به مبدأ، بیش از شوق به جسم است و بالاترین لذت آن مشاهده واقعیات است. معاد تجلیگاه بعضی اسمای الاهی مثل معید، محیی، حاشر، باعث و ... است.
دلایل فطری، تمام اصول و فروع دین و از جمله معاد، فطری است. میل به
جاودانگی فطری است و با معاد، محقق میشود. غایت انسان، لذات مادی نیست. ترس از مرگ و لوازم آن، نشانهای بر فطری بودن میل به بقاست.
ارائه پاسخ به سؤال فوق بهصورت طرح بحث از دیدگاه سه مکتب فلسفی شاخص (مشّا، اشراق، حکمت متعالیه) و از منظر کلام و
عرفان بوده که ذیل هر یک از عناوین چهارگانه، دیدگاهها برحسب میزان دسترسی به منابع و به تفکیک، و گاه نقل مطالبی از دیگران، جهت روشن شدن بیشتر مطلب، بیان میشود.
لازم به ذکر است با وجود بررسیهای انجام شده در آثار
ابن سینا، از ایشان مطلبی در اثبات عقلی معاد به دست نیامد، هرچند که ایشان تنها راه اثبات را طریق شرعی و تصدیق خبر نبوت میداند و نیازی هم به اثبات عقلی معاد نمیبیند. البته در سایر زمینههای مربوط به
عالم آخرت اظهار نظر نموده است. در مورد نظر متکلمان و عرفا نیز به نقل قول مختصری از آنان اکتفا گردید.
از آنجا که
انسان موجودی مرکب از جسم و نفس است، چگونگی بازگشت او به عالمی دیگر، از دو جنبه جسمانی و نفسانی مورد بحث قرار میگیرد. بهطور کلی هر بحثی پیرامون معاد به دو بخش اصلی قابل تقسیم است: تحقق و ضرورت
معاد، و چگونگی وقوع آن بهصورت جسمانی (جسمانی نفسانی) یا نفسانی.
فلاسفه، معمولاً یا توجه چندانی به بخش اول نداشته و یا به نحوه وقوع معاد، بهویژه از بعد جسمانی اهمیت بیشتری دادهاند؛ هرچند قائل به هر دو نحوه بوده باشند؛ چرا که معاد جسمانی بحثانگیزتر بوده است. بنابراین مطالب مربوط به معاد، در این پاسخ، دارای چهار عنوان اصلی است:
مفهوم معاد از لحاظ لغوی و اصطلاحی بررسی میشود:
۱. رجوع و بازگشت به موطن اصلی؛
۲. مرگ بعد از
زندگی و زندگی بعد از مرگ؛
۳. ایجاد عالم دیگری همانند
دنیا و اجتماع انسانها از اولین تا آخرین؛
۴. بازگشت نفس بهسوی مبدأ؛
۵. انتقال
روح از عالم شهادت به عالم
غیب؛
۶. جمع نفوس جزئی بهسوی نفس کلی؛
۷. قیامت، یعنی به پا خاستن مردم از
قبر در
جهان آخرت، هنگامی که خدا به قضاوت درباره
اعمال آنها میپردازد و
ملائکه صف به صف میآیند.
یکی از نتایج حاصل از موارد فوق، این است که شرط اساسی در مسئله معاد، انتقال به عالم دیگر است؛ لذا مباحث پیرامون
مرگ، بقای نفس، جاودانگی و ... خارج از بحث یا به تعبیری از مباحث مقدماتی است.
تا وقتی امکان یک چیز ثابت نشود، بحث از آن بیفایده است که اثبات آن، یا از وجود مماثل ثابت میشود یا چیزی که پیدایش آن نیاز به نیروی بیشتری داشته باشد. ایجاد عالم دیگر، یا نظیر این عالم است، یا آسانتر از آن. وجود فعلی دنیا حاکی از امکان دنیا و در نتیجه امکان مماثل آن، یعنی آخرت است.
آنگاه میتوان به بحث در وقوع عالم آخرت و معاد پرداخت.
به گفته ملاصدرا (ره)، بسیاری از حکما و مشایخ عرفا و علمای امامیه و گروهی از متکلمان به هر دو معاد جسمانی و روحانی معتقدند، مبنی بر اینکه نفس مجرد بهسوی بدن باز میگردد.
خود ایشان نیز مذهب خود را "بازگشت بدن به عینه و به همراه نفس" معرفی و آن را مطابق
عقل و شرع میداند که مخالفت با آن را
کفر و انکار نصوص قرآنی اعلام مینماید.
مُعاد در معاد، بدن انسان مشخصی است که وفات نموده، با اجزای بدن خودش، که اگر کسی او را ببیند، میگوید فلانی است که در دنیا بود.
بنا بر مبانی ملاصدرا، انسان در عین
وحدت، دارای سه عالم حسی و
خیال و عقل است. ابتدا مادی و دنیایی است، با حرکت خود، انسان نفسانی و برزخی و با ادامه آن، وجود عقلی و اخروی میشود. هر سه بدن، مراتب یک بدن هستند که شدت و ضعف دارند؛ مثل تغییرات عوارض مادی از کودکی تا پیری. چون تشخصدهنده بدن نفس است و نفس، واحد است. به این ترتیب، بدن اخروی هر شخصی، همان بدن دنیوی به تکامل رسیده اوست.
اما به نظر متکلمان، بازگشت جسم با جمع اجزای مادی و پراکنده هر بدن صورت میگیرد.
این اجزا به خاطر برخورداری از نفسی خاص ویژگیهای خاص دارند؛ لذا هر بدنی از اجزای خودش بازسازی میشود که آنها را
خدا میشناسد. بعد از این مرحله، بدن به روح میپیوندد و همان انسان دنیایی ایجاد میشود.
ابن سینا با وجود اعتقاد به معاد روحانی و جسمانی، خود را از استدلال عقلی بر معاد جسمانی عاجز دانسته، عقیده خود را از شرع میگیرد و معاد روحانی را قابل اثبات با برهان معرفی میکند.
شیخ اشراق به حشر جسمانی، به معنای برانگیخته شدن بدن مادی همراه نفس را قبول ندارد؛ بلکه به بدن برزخی قائل است
و اینکه نفس به خاطر
عشق به مبدأ خود و با رهایی از پراکندگیها به عالم
نور باز میگردد.
خدا
حق است و کار باطل نمیکند. جهان بیهدف،
باطل است. پس عالم متحرک هدفی دارد تا در آنجا آرام گیرد و آن عالم قیامت است.
خدای حکیم کاری برخلاف
حکمت و
عدل نمیکند و چون دنیا شایستگی ایفای حق
مؤمن از
مفسد را ندارد، باید روزی باشد که همه به جزای اعمال خود برسند.
لازمه
رحمت خدا این است که بشر را به کمال برساند. باید قیامتی باشد تا بشر فرآورده کار خود را بیابد و به
کمال برسد.
خدایی که بار اول انسان و
ماده انسان را
خلق کرد، قادر است تا انسان اول را دوباره بیافریند.
وقتی بذر در
زمین قرار میگیرد و
آب و خاک آن را احاطه میکند، از نظر عقل باید بپوسد؛ اما بر عکس به دو بخش تقسیم میشود: از بالای آن جوانه میزند و از پایین آن ریشه در زمین نفوذ میکند. این نشاندهنده قدرت و حکمت فراگیر خداست که بر معاد نیز توانایی دارد.
ایشان در کتابهای
اسفار،
مبدأو
معاد و
الشواهد الربوبیة، اصولی را برمیشمارد که همگی یا اکثراً، نتیجه
فلسفه خود او هستند و سپس معاد جسمانی و روحانی را اعلام میکند. بر این اساس که هرچند خصوصیات بدن تغییر میکند، اما نفس باقی است و تشخصدهنده بدن است؛ لذا مجموع بدن و نفس دنیایی، در عالم آخرت محشور میشود.
وجود،
خیر است و آگاهی به آن، خیری دیگر. هرچه وجود کاملتر باشد، این خیر بیشتر است؛ لذا وجود قوای عقلی شریفتر و
سعادت آن هم بزرگتر است. لذت حاصل از ادراکات آن هم غیر قابل وصف است. چون عقل از حیث ادراک و مُدرِک و مُدرَک قویتر از حس است. اما این خیرات هنگام وابستگی نفس به بدن به دست نمیآید. وقتی که این مانع برطرف شد، تحقق مییابد.
وقتی نفس به درجهای رسید که وابستگی آن به بدن کم و توجهش به عالم دیگر زیاد شد، با
مرگ طبیعی از بدن جدا میشود. این جدایی به خاطر ناتوانی نفس از نگهداری بدن نیست؛ بلکه به خاطر توجه فطری به عالم دیگر است؛ چون اگر چنین بود ناتوانی نفس در حفظ بدن در ابتدای خلقت آن بیشتر میبود.
انسانی که در
آفرینش او این همه دقت شده و بهوسیله
فرشته مقرب، چهل روز سرشت او خمیر گردیده، از نظر عقل بعید است که خدا به هلاکتش راضی باشد، بلکه میطلبد که از وضعیت پست به وضعی شریف انتقال یابد.
بازگشت نفس به مبدأ، مقتضای لفظ "معاد" است، چون بازگشت، یعنی برگشتن به همان جایی که از آنجا آمده است.
شوق نفس به مبدأ، بیش از شوق به جسم خود است و هرچه از ماده مجردتر شود، عشق او بیشتر خواهد شد. اگر بدن را مغلوب سازد، هنگام مرگ، بدن به اصل برمیگردد. و برای نفس هیچ لذتی بزرگتر از درک کمال نیست. اگر به خاطر سرگرمی به بدن از این ادراک باز بماند، بعد از جدایی از جسم، همه واقعیات را مشاهده و فیوضات خدایی بر او میبارد.
ادیان آسمانی در مقابل احکام و تکالیف، وعده
ثواب و عقاب دادهاند؛ اما عدل الاهی در
دنیا کاملاً محقق نمیشود؛ پس باید عالم دیگری باشد که صلاحیت این تحقق را داشته باشد.
تجلی
خداوند به تمام اسما و صفات از شئون الاهیت است و برای هر
اسم و صفتی دولتی مقرر است. تجلیگاه اسمایی (مانند معید، محیی، حاشر و ...) عالم آخرت است تا تماماً تجلی یابند.
باید تمام اصول و فروع دین از
فطرت سرچشمه بگیرند و الا بین تشریع و تکوین انسجام نخواهد بود.
غایت انسان لذات مادی نیست، چون با رسیدن به آنها خاموش نمیشود؛ بلکه فطرتاً متوجه کمال است. با پیمودن مراتب
خلقت در دنیا، متوجه آخرت میشود و استعدادهایش به فعلیت میرسد و به مبدأ باز میگردد.
میل به
جاودانگی، فطری است؛ و گرنه انسانها از مرگ هراسی نداشتند. تمام خواستهای فطری برای رساندن انسان به کمال هستند و حکمتی دارند. این حکمت، وجود عالمی دیگر است؛
چون دنیا شایستگی جاودانه زیستن را ندارد.
ترس از مرگ و لوازم آن که در طول
تاریخ آثار خود را بروز داده، نشانهای بر فطری بودن میل به بقاست.
۱. مصباح یزدی، محمدتقی،
آموزش عقاید، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، ج ۳، ص ۳۵ ـ ۵۱ و ۵۹ ـ ۶۷، اثبات معاد از دیدگاه عقل و قرآن.
۲. اداره کل امور تربیتی،
اصول عقاید (مبدأ و معاد)، تابستان ۱۳۶۳، ص ۱۱۹ ـ ۱۳۱، اثبات معاد از راه عقل و قرآن.
۳. علامه طباطبایی،
اصول فلسفه و روش رئالیسم، پاورقی، شهید مطهری، انتشارات صدرا، چاپ سوم، ج ۵، ص ۲۱۱، یک دلیل عقلی بر معاد.
۴. سبحانی، جعفر،
الالهیات علی هدی ...، الجزء الرابع، ص ۱۶۷ الی...، ادلة وجوب المعاد و ضرورته.
۵. قربانی، زین العابدین، بهسوی جهان ابدی، قم، مؤسسه مطبوعاتی طباطبایی، رجب ۱۳۸۵، ص ۹۲ ـ ۱۱۱، اثبات معاد.
۶. علامه طباطبایی،
تفسیر المیزان، با استفاده از راهنمایی "دلیل المیزان فی تفسیر القرآن، الیاس کلانتری، عباس ترجمان، انتشارات بیان، چاپ اول" که منطبق با نسخه عربی تفسیر است.
۷. دیوانی، امیر،
حیات جاودان (پژوهشی در قلمرو معادشناسی)، ص ۲۷۱ ـ ۲۷۵، استدلال قرآن بر معاد.
۸. دکتر عباس یزدانی،
راز جاودانگی، زنجان، انتشارات مهدیس، چاپ اول، ص ۲۷۹ تا آخر کتاب؛ برهان عرشی ملاصدرا بر معاد جسمانی.
۹. شهید مطهری،
عدل الاهی، انتشارات اسلامی پاییز ۱۳۶۱، ص ۱۸۳ ـ ۱۹۵، بحث مرگ.
۱۰. علی اللهوردیخانی،
مبدأ و معاد (ازلیت و ابدیت) فلسفی و حکمی، ص ۹۷ ـ ۱۰۵ و ۱۱۲ ـ ۱۱۴.
۱۱. رحیمپور، فروغ السادات،
معاد از دیدگاه امام خمینی (قدس سره)، تبیان دفتر سیام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، چاپ اول.
۱۲. عبدالرزاقی، زهرا،
معاد از دیدگاه علامه سید ابوالحسن رفیعی قزوینی، ص ۲۵ ـ ۸۲، استدلالات و نظرات مختلف درباره معاد.
۱۳. طهرانی، سید محمدحسیین،
معادشناسی، مشهد، انتشارات علامه طباطبایی، طبع هفتم، ج ۱، ص ۸۱ ـ ۸۳، نظریه ابن سینا و ملاصدرا درباره حدوث نفس انسانی که اشارهای به بازگشت آن هم دارد، و ج ۵.
۱۴. محمدشجاعی،
معاد یا بازگشت بهسوی خدا، شرکت سهامی انتشار، پاییز ۶۲، کل کتاب در این زمینه قابل استفاده است.
۱۵. مکارم شیرازی، ناصر،
معرفة المعاد، استدلالات جالب عقلی و قرآنی بر معاد.
۱۶. شهید مطهری،
مقدمهای بر جهانبینی اسلامی، قم، انتشارات صدرا، بیتا، «مقاله زندگی جاوید یا حیات اخروی»، ص ۵۰۸ تا آخر کتاب.
پایگاه اسلام کوئست.