هدف زندگی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: هدف، زندگی، خودآگاهی، شناخت.
پرسش: برای یک دختری مثل من که حدود ۱۹ سال دارد، در زمینه هدف چه نصیحت یا پیشنهادی دارید؟
پاسخ:
از ویژگیهای مهم
انسان، خودآگاهی است. خودآگاهی یا
شناخت، هسته اصلی شخصیت انسان را تشکیل میدهد و اهمیت
زندگی هر کس به میزان خودآگاهی وی است. چنانچه برای فردی، هدف زندگی مشخص شود، میتوان نتیجه گرفت که بخشی از خودآگاهی و در حقیقت
هویت وی تحقق یافته است؛ زیرا در این صورت است که میداند چه میخواهد، چه میکند، از کجا آمده، برای چه آمده و به کجا میرود؟ و این سؤالات اساسی و پاسخ آنهاست که به زندگی معنی میدهد
و آدمی به جایی میرسد که مشمول رحمتهای خداوند میشود.
پیامبر پر مهر و رسول سعادت (صلیاللهعليهوآلهوسلم) به تمام پیروان خود
ثروت رحمت و مرحمت
پروردگار را نیز با چنین بینشی مژده داده و فرموده است:
رَحِمَ اللهُ اِمراً عَلِمَ من اَین وفی این والی این؛ آن کس که بداند از کجا آمده، در کجا است و به کجا رهسپار خواهد شد، مشمول
رحمت الهی خواهد بود.
هدفها آدمی را به کار و تلاش و کوشش و تکاپو وامیدارند و روش زندگی او را معین میکنند، خصوصاً اهدافی که بر مبنای
اصول دین،
توحید،
نبوت، و
معاد شکل گرفته باشد و به همین خاطر بارها در تعالیم و آموزههای دینی به
خودشناسی، تأمل در نظام
آفرینش و عاقبت زندگی توصیه شدهایم؛ زیرا این مقوله که انسان از کجا آمده، به کجا میرود و برای چه آمده، از او جداشدنی نیست؛ بلکه «هویت» و «شخصیت» انسان را تعریف میکند، مگر اینکه آدمی به دلایلی نسبت به این اهداف توجه نداشته باشد که در این صورت دچار سرگردانی میگردد. این نکته را هم فراموش نکنیم که عالَم، کتاب خداوند است و همه نوع مطلبی در این
کتاب یافت میشود، هر کس به تناسب نیازهای خود به فهرست این کتاب مراجعه میکند تا مطلب خود را بیابد و از آن استفاده کند. اساس آنچه
دنیا را برای آدمی معنادار میکند، این است که چه هست و چه میخواهد؟ و هر کس برای خودش در این عالم به دنبال چیزی است و همان چیز را میطلبد و نه چیز دیگری را و مهم، توجه به این نکته است.
جلوههای جاری و پر جاذبه و گاهی با زرقوبرقهای کاذبِ زندگی برای انسانها چنان دلبری و فرصتبری میکنند که عموم افراد، زمان تأمل و
تفکر برای دریافت نقشها و اهداف اساسی زندگی را نمییابند و نسبت به آثار بسیار مطلوب و سازنده هدفداری بیتوجه هستند؛ ازاینرو نباید به مراتب سطحی و بیارزش زندگی که حاصل آن بیحاصلی است، راضی شویم.
لذا برای رهایی از این سردرگمی ضروری است پایههای تفکر و بینش فردی را نسبت به
زندگی، چگونگی و چرایی آن، در انسانها تقویت شوند:
شناخت آدمی از
شخصیت خویش مانند منشوری است که شامل جنبهها و منظرهای متنوع و گوناگونی همچون نیازها، تواناییها، نقصها،
عیوب و ضعفها و محدودیتها و ... میباشد. نگاهِ به این منشور پاسخ سؤالاتی از این قبیل را برای فرد روشن میسازد که: ۱. جایگاه و منزلت من در این زندگی چیست؟ ۲. با جهان بیرون، اطرافیان و محیط پیرامونم چه ارتباطی دارم؟ ۳. در قبال خود و دیگران چه نقشها و مسئولیتهایی دارم؟ ۴. آیا توقعاتم از خود و از دیگران واقعبینانه است؟ ۵. نسبت به گذشته، حال و آینده چه جایگاهی دارم؟
اما جنبههایی که انسان در گام اول باید در خود سراغ داشته باشد، عبارتاند از:
آثار موفقیت زمانی خودشان را نشان میدهند که برخاسته از انگیزههای قوی باشند؛ از طرف دیگر، هیچ انگیزهای در انسان جرقه نمیزند، مگر به وسیلة احساس نیاز، اینکه انسان نیازهایش را بشناسد؛ و حد فاصل میان نیازهای منطقی را از نیازهای غیر ضروری تمییز دهد، اوّلین مرحله برای ایجاد انگیزه در درون، محسوب میشود.
هنری موری روانشناس در این باره میگوید: «نیاز کوششی برای فائق آمدن بر مشکلات و موانع است و موجب افزایش تواناییهای مطلوب میشود. بهطوریکه میتوان با دیگران رقابت کرد، بر آنان پیروز شد و با موفقیتهای حاصل،
عزت نفس خویش را افزایش داد».
تواناییهای موجود در خودتان را بازیابید: چنانچه انسان تواناییهای خود را بشناسد، در حقیقت، راهنمای مطمئن و قابل اعتمادی به دست خواهد آورد که چه کاری میتواند انجام دهد و از این طریق میتواند با به دست آوردن نقشهای اجتماعی یا شغلی جهت زندگی خود را مشخص کند.
علاوه بر این، شناخت تواناییهای درونی، زمینهساز
اعتماد به نفس، خصوصاً در سنین نوجوانی و جوانی است.
هر کسی در زندگی شخصی خویش با یکسری محدودیتهایی مواجه میشود؛ این محدودیتها میتواند، مثلاً به شکل نقصها و ناتواناییهایی در فرد جلوهگر شود. کنار آمدن با این محدودیتها و فعالیت در حیطه تواناییها برای برطرف ساختن عیوب و نقصها، میتواند به میزان زیادی انسان را هدفمند و زندگی او را جهتدار کند (توجه کنید).
برداشتهای شخصی از زندگی گرچه زمینه
خودشناسی را فراهم مینماید، ولی لزوماً منطبق با حقیقت نیست؛ زیرا ممکن است برداشتهای شخصی، تصویر ناقص و معیوبی از خویشتن به فرد ارائه دهد.
لذا بهترین راه برای حل این مشکل رجوع به بزرگان و فرهیختگان ـ به ویژه بزرگان مذهبی ـ و الگوپذیری از زندگی آنان است.
ببینیم آنها از زندگی چه برداشتی داشتند و در پی آن چهگونه زندگی خود را هدفمند کردند.
فرار از مشکلات زندگی،
خانواده، پدر، مادر، برادر، همسر و اطرافیان، و قدم نهادن به سرای نمیتوانمها، نمیشودها و نمیدانمها چیزی را درست نمیکند. مادام که ضدونقیضهای میان من و بیرون از من برایمان عادی و معمولی نشود، در سرگردانی به سر خواهیم برد؛ چراکه گاهی اوقات دیگران چیزی میخواهند که من نمیخواهم و بالعکس من چیزی میخواهم که دیگران، محله، شهر یا حتی یک ملت نمیخواهد؛ اما باید توجه داشته باشیم که قبول این حقیقت که «انواع تضادها میتوانند بهسادگی در کنار هم زندگی کنند».
راهی است برای شروع زندگی با
آرامش در کنار دیگران.
یکی از مشکلآفرینترین تضادها در زندگی، تضاد میان واقعیت و
تخیلات است؛ آدمی گاهی، به شناختن خودِ واقعی و شکوفا ساختن استعدادهای اصلی
قناعت نمیکند؛ بلکه به دنبال خودِ خیالی میرود؛ یعنی طالب
کمال و
پیشرفت میشود و چون در خیالات، برخی چیزها غیر قابل وصول است، در او یک دعوای درونی به وجود میآید که از نتایج آن سردرگمی در مراحل زندگی است.
اگر این دیدگاه در میان جامعه ترویج پیدا کند که نجات انسان در همکاری و همگامی با یکدیگر در راه رسیدن به هدف مشترک است، نه خودمحوری، حس مسئولیتپذیری در انسانها زنده میشود و کمترین فایده آن معنی پیدا کردن زندگی است و چه هدفی والاتر و پسندیدهتر از خدمت به همنوع، در این صورت احساس نیازِ خدمت میکنیم، به دنبالش میرویم، موفق میشویم و از زندگی لذت میبریم.
در دنیای امروز انسانها در
سرنوشت یکدیگر سهیماند و برگی فرو نمیریزد، مگر بر زندگی یکایک ما اثر بگذارد.
و این است
انگیزه برای خدمت کردن.
شکوفایی تواناییهای فردی نقش برجستهای در باورهای شخصی ما نسبت به کار و فعالیت روزمره دارد. به ثمر رسیدن ظرفیتهای فردی، اعتماد به نفس بیشتری در وجود فرد ایجاد میکند. همین امر، بر شکلگیری و تقویت هویت آدمی تأثیر دارد. به این معنا که اگر شما تواناییهای خود را افزایش دهید، پیوند محکمتری میان درون خود و
جهان اطراف خویش ایجاد کردهاید. سپس احساس میکنید که میتوانید از پس کارها و مشکلات برآیید و هدفی را دنبال نمایید.
توجه داشته باشید که پیکره هویت فردی ما با
شناخت از خود، برداشتهای فردی از زندگی، روشها، میزان مسئولیتپذیری، میزان تواناییهای جسمی و روانی و ... ساخته میشود؛ لذا تقویت هر یک از این امور در راستای معنی بخشیدن به زندگی مؤثر است.
در پایان توجه شما را به چند نکته جلب مینماییم:
لازم و ضروری است در زندگی از واقعیات، برداشت روشنی داشته باشیم و ضمن داشتن مقداری از تخیلات، نباید واقعیت را با خیالپروری یا تفکر رؤیایی مخدوش کنیم.
خواستها و خواهشهای فردی باید در محدوده واقعیات برآورده شوند؛ لذا هر خواستهای باید به راههای قابل قبول از نظر
شرع، اجتماع و
خانواده منتهی شود.
عارف فرزانه حضرت
آیتالله بهاءالدینی ـ قدّس سرّه ـ فرمودند: «هر کس به اندازه
فهم و همتش از نعمتهای الهی استفاده میکند ...».
لذا هدف آدمی بیانگر نوع
شخصیت اوست؛ پس بکوشیم خود را با هدفهای عالی بسازیم.
امیرالمؤمنین فرمودند: «
الشرف بالهمم العالیه، لا بالرَّحم البالیه؛
شرف انسان به همتهای عالی اوست».
توجه کنید که
آرزو با
هدف فرق دارد؛ چهبسا آرزو «هواوهوس» و «شهرتطلبی» باشد؛ اما هدف از زندگی در نقطهای برتر و بلندتر است. «این هدفها هستند که به وقوع میپیوندند، نه آرزوهای راکد و بیثمر»؛
بلکه گاهی آرزوها آدمی را به ناکجاآباد سوق میدهد.
بین ابزار و اهداف هم تفاوت قائل باشیم، پدیدههایی همچون تحصیل در دانشگاه، شغل رضایتبخش، درآمد آنچنانی، زندگی مجلل، اتومبیل و ... هیچکدام نمیتواند هدفهای زندگی به شمار آیند (دقت نمایید).
در صورت وصول به هدفی، بلافاصله هدف دیگری را جایگزین برنامه زندگیتان کنید و نیروها و تواناییهایتان را بر آن هدف متمرکز کنید. در این صورت فرصتی برای افکار پوچ باقی نخواهد ماند.
همنشینی با افراد موفق در صورت امکان وگرنه
مطالعه زندگی آنان را از یاد نبرید که الگوها در چرایی و چگونگی انتخاب اهداف در زندگی راهگشا هستند.
در نظر داشته باشید که مقایسهها و رقابتهای غیر منطقی با هم سنوسالانِ فامیل و غیره میتواند موجبات یأس و نومیدی را فراهم کند. هر کسی در این
عالم، خودش است و لذا مقایسههای اینچنینی کاملاً غلط میباشند.
در آخر هیچگاه
توکل به خدا و
توسل به اولیاء الله و
فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) را فراموش نکنید؛ چراکه «
و من یتوکّل علی الله فهو حسبُهُ».
جوان و بحران هویت، نوشته محمدرضا شرفی، انتشارات سروش.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «هدف زندگی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۰۱/۱۸.