قتل انبیا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: قتل انبیا، پیامبران، بنیاسرائیل، آیه ۶۱ بقره.
پرسش: آیا بنیاسرائیل - که از فرزندان
پیامبران بودند - چنین جرأتی را داشتند که به کشتن پیامبران همنژاد خود اقدام کنند؟
پاسخ: بنابر تصریح آیات متعددی از
قرآن، بنیاسرائیل، تعدادی از پیامبران خود را کشتند؛ بلکه از برخی قرائن به دست میآید که این
گناه بزرگ، برای آنها امری عادی شده بود. منابع اسلامی پیامبرانی مانند زکریا و یحیی را از جمله پیامبران کشتهشده دانستهاند.
در قتل، گاهی خود شخص قاتل نیست؛ اما اسباب
قتل فرد را فراهم میکند. گاهی نیز قتل، مباشرتی است که در آن خود شخص بدون واسطه،
عمل قتل را انجام میدهد. این
آیات میتواند ناظر به هر دو شیوه باشد که کشته شدن پیامبران گاه مستقیماً توسط خود آنان انجام شده و گاه با توطئه، تحریک و افشای راز، قدرتمندان را به کشتن پیامبران ترغیب و تشویق میکردند.
بنیاسرائیل، پیامبرزادگانی بودند که آیات بسیاری در مورد آنها نازل شده است.
قرآن کریم در کنار بیان برخی فضیلتها، («قَالَ أَغَيْرَ اللّهِ أَبْغِيكُمْ إِلَهًا وَهُوَ فَضَّلَكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ»
«(سپس) گفت: آيا غير از خداوند، مبعودى براى شما بطلبم؟! خدايى که شما را بر جهانيان (و مردم عصرتان) برترى داد!») در موارد بسیاری آنان را به شدت توبیخ کرده است. در یکی از این آیات، خداوند میفرماید: مهر ذلت و خواری بر (پیشانی) آنان زده شد و به
خشم خدا گرفتار شدند: «ذلک بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَق»؛
این ذلت و
خشم خدا بهخاطر آن بود که آیات خدا را انکار مینمودند و پیامبران خدا را به ناحق میکشند و این
اعمال آنان به سبب کفر و عصیانشان بود و آنان قومی تجاوزگر و کفرپیشه بودند و به گناه کردن عادت داشتند.
کشته شدن
انبیا توسط بنیاسرائیل در آیات دیگری نیز آمده است.
منابع اسلامی پیامبرانی (مانند زکریا و یحیی) را
ذکر کردهاند
و طبیعتاً تعداد این کشتهشدگان بسیار بیشتر بوده؛ به حدی که بنابر برخی
روایات، بنیاسرائیل در یک روز سیصد پیامبر را کشتند.
اینان در حالی پیامبران را میکشتند که
علم به نبوتشان داشته و یقین داشتند که اینان فرستادگان خداوند هستند و با این عمل گناه خود را دو چندان میکردند.
قرآن در مواردی
تهدید پیامبران به قتل و نیز بر عهده گرفتن قتل توسط بنیاسرائیل را مطرح کرده است:
از
زبان هارون نقل میکند که بنیاسرائیل تصمیم به قتل او داشتند: «هارون (در خطاب به موسی) گفت: ای فرزند مادرم! این قوم مرا تحت فشار گذاشتند و نزدیک بود که مرا به قتل برسانند».
«و گفتارشان که: ما،
مسیح عیسی بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم!».
در مجموع میتوان احتمال داد که اگر
یهودیان معاصر
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) قدرت بر قتل حضرتشان داشتند، بدون هیچ هراسی به این کار اقدام میکردند که البته چند توطئه نافرجام نسبت به پیامبر نیز در سابقه آنان وجود دارد.
در ادامه نکاتی پیرامون این
آیه بیان میشود.
بنیاسرائیل،
پیامبران را به صورت یک عادت مستمر به قتل میرساندند:
ظاهر آیه مورد بحث این است که «یقتلون» عطف بر «یکفرون» است. در نتیجه «کانوا» بر سر «یقتلون» نیز
تکرار میشود و این دلالت دارد که پیامبرکُشی در میان
بنیاسرائیل به صورت عادت و خصلت زشت لازم درآمده بود.
قتل گاهی تسبیبی است؛ یعنی خود شخص، قاتل نیست؛ اما اسباب قتل فرد را فراهم میکند. نوع دیگر قتل، قتل مباشرتی است که در آن خود شخص بدون واسطه،
عمل قتل را انجام میدهد. در هر دو مورد، شخص شریک در قتل میباشد؛ و میتوان قتل را به او نیز نسبت داد. از اطلاق آیه به دست میآید که شهادت پیامبران الهی توسط بنیاسرائیل، گاه بدون واسطه بوده است و گاه نیز توسط توطئه، تحریک و افشای راز بوده است. بنابراین هر دو قسم را میتوان مندرج در آیه دانست.
در همین راستا روایتی وجود دارد که گزینه دوم را تقویت میکند:
امام صادق (عليهالسلام) پس از
تلاوت آیه مزبور فرمود: «به خدا سوگند بنیاسرائیل
انبیا را با دستها و شمشیرهای خود نکشتند؛ بلکه سخنان آنان را شنیده و افشا ساختند که به دنبال آن، حکام و
جباران زمان پیامبران را دستگیر کرده و به شهادت میرساندند. پس قتل انبیا به وسیله بنیاسرائیل به صورت کشتن از طریق
معصیت افشای اسرار بود».
البته این
روایت نمیخواهد اعلام کند که حتی یک پیامبر نیز مستقیماً توسط بنیاسرائیل کشته نشده است؛ بلکه آنچه در روایت مزبور آمده، صرفاً برای بیان اهمیت لزوم حفظ
اسرار است و «اگر قتل بیواسطه را صریحاً نفی میکند در واقع برای نفس توهّم حصر مصداق قتل در قتل بیواسطه است؛ یعنی غرض نفی قتل بیواسطه نیست، بلکه مقصود اثبات و اندراج قتل با واسطه است».
در آیه مورد بحث، وصف «بغیر الحق» در مورد
قتل انبیا ذکر شده است. در اینجا پرسشی پیش میآید که مگر میتوان پیامبران را به
حق کشت؟ ظالمانه و غیر حق بودن این قتل امری واضح و
آشکار است. پس این قید برای چه آورده شده است؟!
مفسران دو دلیل
ذکر کردهاند:
معنای این قید این نیست که کشتن پیامبران ممکن است گاهی به حق باشد؛ بلکه این یک قید توضیحی است، ناظر به اینکه کشتن انبیا به طور کل، ناروا و به غیر حق است و این کلمه «به غیر حق» صفت خود فعل کشتن است؛ مانند آیه کریمه: «وَ مَنْ یَدْعُ مَعَ اللهِ إِلهاً آخَرَ لا بُرْهانَ لَهُ بِهِ»؛
«هر که با خدای یکتا خدای دیگر بخواند که برهانی در مورد آن ندارد. یعنی نمیتواند
برهان داشته باشد».
مطابق این بیان قید «بغیر الحق» بدین معناست که پیامبرکُشی همیشه ناحق بوده است و بنیاسرائیل هیچ توجیهی برای کار خود نداشتند.
گاهی
انسان به جهت شبهه و یا اشکالی، فردی را شایسته
قتل میداند و شخص را میکشد. گاهی با علم به قبح عملش، مرتکب قتل میشود. طبیعی است که مورد دوم بدتر و قبیحتر است. خداوند با قید مذکور در
آیه اعلان میدارد آنها هیچ عذری و جهلی در این مسئله نداشتند و با
علم و آگاهی بر این جنایت دست زدهاند.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «قتل انبیا»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱/۱۶.