غیبت با نقد عملکرد افراد
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: غیبت، نقد، عملکرد افراد.
پرسش: آیا نقد عملکرد افراد غیبت محسوب میشود؟
پاسخ: اگر عملکرد شخصی را که به هیچ عنوان به
سرنوشت انسان مربوط نمیشود، نقد منفی کنید؛ یعنی بدیها و نکات منفیاش را بازگو کنید، چون چنین نقدهایی یا با انگیزههای حرام از قبیل خدشهدار کردن وجه یک شخص یا انتقام گرفتن و خالی کردن عقده و... انجام میپذیرد یا در بهترین حالت به منظور سرگرمی و از سر
غفلت صورت میگیرد، چنین نقدی که در واقع فقط نقد منفی است و نه نقد صحیح، قطعاً غیبت است و
آیات و
روایات غیبت شامل آن میشود.
اما اگر شخص نقدشونده رئیس یک ادارهای باشد که مربوط به شماست و به این انگیزه، عملکردهای منفی او را بازگو کنید که جلوی خلافهای او و احیاناً ظلمهایی را که او، در
حق خود شما یا دیگران انجام داده است بگیرید، در اینجا میتوان گفت که غیبت به حساب نمیآید؛ اما مشروط به دو امر: ۱. اینکه مراتب
امر به معروف و
نهی از منکر را رعایت کنید؛ چون جواز این کار از باب امر به معروف و نهی از منکر خواهد بود. ۲.
هدف شما اصلاح امور باشد و نه خدشهدار ساختن چهره او.
اگر نقد مربوط به عملکرد شخصی باشد، حتیالمقدور باید سعی شود با خودش و از باب نصیحت در میان گذارده شود که در این صورت مشمول
حدیث امام صادق (علیهالسلام) واقع میشود که فرمود: «دوستترین برادر من، کسی است که عیبهای من را به من
هدیه بدهد».
اما اگر نقد مربوط به حاکم یا دستگاههای عمومی باشد که غالباً در اینگونه موارد امکان مواجهه و
نصیحت مستقیم وجود ندارد، نحوه نقد در
حکم دخالت دارد.
گاهی به این صورت نقد میشود که
معایب و کاستیهای یک عملکرد، چه از شخص مسئول حکومتی باشد یا دستگاه حکومتی، به منظور شناسایی نقطه ضعفها و رفع آنها در برنامهریزیهای آینده صورت میپذیرد، این نقد نهتنها ایرادی ندارد که اگر اداره یا شخص
حاکم، منصف باشد، خودش مردم را به آن تشویق میکند.
اما نقد میتواند جهت منفی هم داشته باشد و آن اینکه بخواهیم با شایعهسازی و تبلیغات سوء، شخصی را از
مقام و موقعیتش پایین آوریم، یا یک دستگاه حکومتی را بدنام سازیم، کاری که متأسفانه بعد از شیوع و تکثیرش در دموکراسیهای غربی، راه خود را به سوی جوامع
مسلمان نیز گشوده است؛ در این صورت مشمول غیبت، بهتان و محرمات دیگر میشود.
برای غیبت تعریفهای مختلفی در کتب اخلاقی و کتب فقهی ذکر شده است، ما در اینجا به تعریفی که امام خمینی به تبع
شهید ثانی در کتاب اخلاقی معروف خویش یعنی
چهل حدیث ذکر کرده اکتفا میکنیم و این تعریف دقیقترین تعریف محسوب میشود و دایره و حدود
غیبت را تا اندازهای زیادی برای انسان مشخص و معین میکند.
شهید ثانی و
امام خمینی غیبت را اینگونه تعریف میکنند:
غیبت عبارت است از یاد کردن
انسان غایب به چیزی که خوشآیند او نیست و از نظر
عرف کاستی و منقصت برای او محسوب میشود به قصد کوچک شمردن و مذمت کردن آن شخص. (شهید ثانی میگوید: هو ذکر الانسان حال غیبته بما یکره نسبة الیه مما یعدّ نقصانا فی العرف بقصد الانتقاص و الذّم).
طبق این تعریف چند مؤلفه در تعریف غیبت دخیل است:
در غیاب شخص جملهای ذکر شود؛ بنابراین اگر در حضور او جملهای گفته شود که باعث ناراحتی او شود، غیبت شمرده نمیشود؛ البته ممکن است از باب اهانت
مؤمن حرام باشد.
اینکه جملهای باشد که شخص از شنیدن آن ناراحت شود؛ بنابراین اگر جملهای باشد که از شنیدن آن ناراحت نمیشود، غیبت شمرده نمیشود.
آن
سخن به لحاظ عرفی نقصان برای شخص محسوب میشود؛ یعنی وقتی این سخن غیبتکننده را درباره او میشنوند، جایگاه و اعتبار آن شخص در نزد مردم تنزل مییابد. بنابراین اگر این خصوصیت در کلام غیبتکننده نباشد؛ بلکه جمله گفته شود که جایگاه شخص ارتقا یابد، غیبت محسوب نمیشود.
اینکه هدف شخص غیبتکننده از این کلام، کوچک شمردن و مذمت کردن آن شخص باشد و الا اگر چنین هدفی در کار نباشد، بلکه مصلحت مهمتری در کار باشد، در این صورت غیبت
حرام محسوب نمیشود. نوع مواردی که غیبت جایز است جاهایی است که مصلحت مهمتری در کار است.
اما نقد به معنای متعارف بار منفی دارد و معمولاً به معنای ایراد گرفتن و بیان معایب و نقایص یک عمل یا اشخاص به کار برده میشود؛ درحالیکه نقد صحیح، یک نوع داوری درباره فرد مورد نقد است و داور صالح
عادل آن است که تنها به جنبههای منفی نگاه نکند؛ بلکه جنبههای مثبت را نیز در نظر آورد.
با توجه به این مقدمه، آیا نقد عملکرد افراد غیبت محسوب میشود و یا خیر؟
میتوان گفت: نقد عملکرد دیگران، صورتهای متعدد دارد. ممکن است نقد عملکرد
حکومت باشد، ممکن است نقد عملکرد یک اداره یا دستگاه خاص، یا نهادهای غیر دولتی باشد و ممکن است نقد عملکرد شخصی باشد.نقد عملکرد شخصی نیز میتواند، مربوط به یک شخص مسئول در حکومت باشد؛ مانند رئیسجمهور، وزرا و میتواند مربوط به شخصی باشد که در اداره متعلق به نقدکننده است یا موثر در سرنوشت نقدکننده است و میتواند مربوط به عملکرد شخصی یا اشخاصی باشد که اصلاً ربطی به نقدکننده ندارد.
هر یک از فرضهای فوق حکم مخصوص به خود را دارد. قدر متیقن و مسلم از غیبت مربوط به آنجایی است که شما عملکرد شخصی را که به هیچ عنوان به سرنوشت شما مربوط نمیشود، نقد منفی کنید؛ یعنی بدیها و نکات منفیاش را بازگو کنید.عمدتاً چنین نقدهایی یا با انگیزههای حرام از قبیل خدشهدار کردن وجه یک شخص یا انتقام گرفتن و خالی کردن عقده و ... انجام میپذیرد یا در بهترین حالت به منظور سرگرمی و از سر
غفلت صورت میگیرد. چنین نقدی که در واقع فقط نقد منفی است و نه نقد صحیح، قطعاً غیبت است و
آیات و
روایات غیبت شامل آن میشود.
اما اگر شخص نقدشونده رئیس یک ادارهای باشد که مربوط به شماست و به این
انگیزه، عملکردهای منفی او را بازگو کنید که جلوی خلافهای او و احیاناً ظلمهایی را که او، در حق خود شما یا دیگران انجام داده است بگیرید، در اینجا میتوان گفت که غیبت به حساب نمیآید؛ اما مشروط به دو امر:
۱. اینکه مراتب امر به معروف و نهی از منکر را رعایت کنید؛ چون جواز این کار از باب امر به معروف و نهی از منکر خواهد بود.
۲.
هدف شما اصلاح امور باشد و نه خدشهدار ساختن
چهره او.
البته میتوان این فرض را نوعی دادخواهی نیز قلمداد کرد که مشمول
آیه ۱۴۸
سوره نساء میشود.
در آن آیه خداوند میفرماید:
«
لَا يُحِبُّ اللَّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ وَكَانَ اللَّهُ سَمِيعًا عَلِيمًا»؛
«خداوند دوست ندارد که سخن بد بلند گفته شود، مگر اینکه کسی مظلوم واقع شده باشد و
خداوند شنوا و داناست».
اگر نقد مربوط به عملکرد شخصی باشد، حتیالمقدور باید سعی شود با خودش و از باب
نصیحت در میان گذارده شود که در این صورت مشمول آن
حدیث امام صادق (علیهالسلام) واقع میشود که فرمود:
«
أَحَبُّ إِخْوَانِی إِلَیَّ مَنْ أَهْدَی إِلَیَّ عُیُوبِی؛ دوستترین برادر من، کسی است که عیبهای من را به من هدیه بدهد».
و از باب «
المؤمن مراة، المؤمن مؤمن؛ آیینه
مؤمن است، ماجور نیز است».
اما اگر نقد مربوط به حاکم یا دستگاههای عمومی باشد که غالباً در اینگونه موارد امکان مواجهه و نصیحت مستقیم وجود ندارد، نحوه نقد در
حکم دخالت دارد.
گاهی به این صورت نقد میشود که معایب و کاستیهای یک عملکرد، چه از شخص مسئول حکومتی باشد یا دستگاه حکومتی، به منظور شناسایی نقطه ضعفها و رفع آنها در برنامهریزیهای آینده صورت میپذیرد، این نقد نهتنها ایرادی ندارد که اگر اداره یا شخص حاکم، منصف باشد، خودش مردم را به آن تشویق میکند.
امیرمؤمنان
علی (علیهالسلام) در طول زندگیاش همواره این شیوه را بیان میکرد و مردم را در زمان حکومتش به آن تشویق مینمود، در
خطبه ۲۰۷
نهجالبلاغه میفرماید:
با من سخنانی که با گردنکشان گفته میشود نگویید، و آنچه را از مردم خشمگین خودداری کرده، پنهان مینمایید، از من پنهان نکنید، با چاپلوسی با من رفتار نکنید، گمان نکنید که اگر حقی گفته شود، بر من دشوار میآید ... پس از گفتن سخن حق و
مشورت عادلانه خودداری نکنید که من اگر فقط خودم باشم، از خطا ایمن نیستم، مگر آنکه خداوند خطاهایم را کفایت کند (من را از خطا بدور دارد) که او به آن از من مالکتر و تواناتر است».
موافق این سخن گرانبها
احادیث فراوان از
معصومان (علیهمالسلام) وارد شده است که مردم را به نقد عملکرد و
مشورت عادلانه دادن به حاکم ترغیب میکند و اگر هیچ سخنی نبود، عملکرد معصومان (علیهمالسلام) و سیره اصحاب بزرگوار ایشان برای ما کافی بود.مگر نه آن است که
ابوذر غفاری به دلیل افشای مظالم
بنیامیه و نقد عملکرد حکومت ایشان سالها در شکنجه و
تبعید به سر برد و مگر نه این است که
فلسفه قیام امام حسین (علیهالسلام) افشای ماهیت حکومت ستمگر بنیامیه بود و...؟!
اما همین نقد میتواند جهت منفی هم داشته باشد و آن اینکه بخواهیم با شایعهسازی و تبلیغات سوء، شخصی را از مقام و موقعیتش پایین آوریم، یا یک دستگاه حکومتی را بدنام سازیم، کاری که متأسفانه بعد از شیوع و تکثیرش در دموکراسیهای غربی، راه خود را به سوی جوامع مسلمان نیز گشوده است؛ در این صورت مشمول غیبت،
بهتان و محرمات دیگر میشود.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «غیبت با نقد عملکرد افراد»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۱۱/۲۰.