علل سعادت و شقاوت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: سعادت ،
شقاوت ، تفاوتها بین
انسانها .
پرسش: چرا یکی سعید میشود و یکی شقی، یکی به سمت
تقوا میرود و یکی به سمت
معصیت ؟ مگر هر دو انسان و دارای یک شرایط نیستند؟
پاسخ: تمام این تفاوتها و تضادها به «محبوب» و «توجه» به او بر میگردد نه صرفا به داراییهای وی.
داراییها تنها علل
سعادت و
شقاوت نیستند که بگوییم چرا دو نفر که برخوردار از موهبات همگون میباشند، متفاوت و حتی متضاد میشوند؟ بلکه علل بسیاری برای سعادت یا شقاوت، موفقیت یا شکست، رشد یا انحطاط،
ایمان یا
کفر ،
تقوا یا
معصیت و... وجود دارد.
داراییها اغلب حکم ابزار و امکانات را دارند و هیچ دلیلی نیست که دو نفر از یک ابزار یک نوع استفاده ببرند. مثل دو نفر که عقل معاش دارند، یکی آن را صرف کسب درآمد
حلال میکند و دیگری صرف
حقهبازی و
کلاهبرداری ؛ دو نفر سرمایه و
ثروت دارند، یکی در راه
خیر مصرف میکند و دیگری در راه
شرّ ؛ دو نفر
علم واحدی دارند، یکی در راه رشد خود و جامعه به کار میبندد، دیگری در راه هلاکت خود و مردم.
ریشه این تفاوتها و استفادههای متضاد از نعمات واحد الهی، به «توجه» بر میگردد و «توجه» نیز همیشه به سوی «محبوب» است. پس محبوب هر چه شد، توجه بدان سو جلب میگردد و «توجه» به هر سمتی متمایل شد، انسان بدان سو رهسپار میگردد.
انسان،
روح دارد که اصل اوست، بدن هم دارد که لازمه حیات او در دنیای مادی است. هر کدام نیز نیازها و خواهشهایی دارند و بدیهی است که نیاز روح معنوی است، چون سنخ خودش معنوی است و نیاز جسم مادی است، چون خودش از ماده است. پس مهم است که انسان کدام را اصل بداند و به کدام توجه کند؟!
خداوند متعال و منّان، همه چگونگیهای روحی، روانی، جسمی، معنوی و مادی انسان را برای او تعریف کرده است. ابتدا و انتهایش را بیان داشته است «انا لله و انا الیه راجعون»
، موهبات اعطاییاش، از
عقل گرفته تا
نفس را بر شمرده است و میفرماید: کتابی برایت فرستادم که در آن شرح خودت است، عقل هم که دادهام، پس در آن
تعقل کن:
«لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَیْکُمْ کِتَابًا فِیهِ ذِکْرُکُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ»
؛ در حقیقت ما کتابی به سوی شما نازل کردیم که یاد (شرح) شما در آن است آیا نمیاندیشید.
هدف را معرفی کرده «و الیه المصیر» و نقشهی راه را نیز در عقل که نبی درونی است و
فطرت که سرشت
آفرینش اوست تبیین کرده است و هم چنین برایش نبی بیرونی (
انبیا ) و کتاب و نیز
امام و اسوه و
رهبر هم فرستاده است و متذکر شده است که این
نعمات را دادم، اما همه چیز به همان «توجه» خودت بر میگردد، پس اگر تو متوجه «
دین فطری –
خداپرستی فطری است» خود باشی، راه درست و برنامه درست را مییابی:
«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُون»
، پس حقگرایانه روی دل خود را به سوی این دین (دین
اسلام ) کن همان طریقه و آیین فطری
خدا که مردم را بر پایه آن آفریده و سرشته، (و) هرگز تبدیلی در آفرینش (تکوینی) خدا نباشد (و در آیین تشریعی او هم نباید باشد)، این است دین ثابت و استوار، و لکن بیشتر مردم نمیدانند.
اما، عدهای، همهی توجه خود را معطوف به این بدن و
حیات مادی میکنند و بدن
انسان ، خواهشها و نیازهایش نیز هیچ فرقی با بدن حیوان ندارد. در چنین شرایطی انسان «متوجه» سایر داراییهای خود چون «عقل و فطرت» نمیشود و بالتبع به «وحی» نیز توجه نمیکند، لذا این داراییها به او سودی نمیرساند و چون توجهشان معطوف به زندگی حیوانی است، مانند یک حیوان زندگی میکنند و با این
غفلت خود و سرمایههایشان را به آتش کشیده و میسوزانند:
«وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ کَثِیرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ یَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْیُنٌ لاَّ یُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ یَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِکَ کَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِکَ هُمُ الْغَافِلُونَ»
؛ و حقّا که ما بسیاری از
جن و انس را (گویی) برای
دوزخ آفریدهایم، زیرا که دلها دارند ولی (حقایق را) بدان نمیفهمند، و چشمها دارند ولی بدان (به
عبرت ) نمینگرند و گوشها دارند ولی بدان (معارف حقّه را) نمیشنوند آنها مانند چهارپایانند بلکه گمراهترند (زیرا با داشتن
استعداد رشد و
تکامل ، به راه باطل میروند) و آنها همان غافلانند.
پس، تمام این تفاوتها و تضادها در عین دارایی واحد، به «محبوب» و «توجه» به او بر میگردد. وقتی محبوب خدا نشد، حتماً
دنیا میشود و «حبُ الدّنیا، رَأس کُلّ خَطیئة»
؛
محبت دنیا ریشه همه
گناهان است.
بت پرستان زمان
حضرت ابراهیم علیهالسلام، توجه خود را معطوف
ستاره و
ماه و
خورشید کردند و آنها را معبود و ربّ خود قلمداد نمودند و از ایشان خواستند که او نیز بدان سو توجه نماید. ایشان توجه کردند و گفتند که اینها همه غروب و افول دارد و من افول کنندگان (فانیها) را دوست ندارم. پرسیدند پس چه چیزی را دوست داری و توجهت به کجاست؟ فرمود:
«إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِیفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ»
؛ به
یقین من روی (توجه دلِ) خود را به سوی کسی که آسمانها و زمین را پدید آورده متوجه نمودم در حالی که با
اخلاص و حقگرایم. و من از
شرکآوران نیستم.
آری، توجه دل به سوی محبوب است. خواه دنیا و مظاهرش باشد و خواه خدا.
سایت پاسخگویی به سوالات و شبهات.