• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عرش و کرسی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: عرش، کرسی.
پرسش: عرش و کرسی چیست؟
پاسخ: معانی مانند علم و حکومت و تدبیر خدا و غیره را عرش و کرسی گویند.



عرش در لغت به معنای، تخت، سریر پادشاهان و تخت رب العالمین که تعریفش کرده نشود.
[۱] صفی پور، عبدالکریم، منتهی الارب، ج۳-۴، باب العین، ص۱۷۱۶.
عرش در اصل به معنای چیزی است که سقف داشته باشد و به "عروش" جمع بسته می‌شود، نشیمن‌گاه سلطان را هم عرش می‌نامند، این به اعتبار بلندی آن است.
کرسی؛ یعنی تخت، علم، دانش، ملک، قدرت باری تعالی و تدبیر او.
[۳] صفی پور، عبدالکریم، منتهی الارب، ح۳-۴، باب الکاف، ص۱۰۹۰.

در قرآن کریم به غیر از آسمان و زمین و آنچه در بین آن دو است، از دو موجود دیگر به نام‌های عرش و کرسی نام برده شده است.


درباره مفهوم واژه عرش و کرسی مفسران قرآن با استعانت از آیات و روایات وارده، از امامان معصوم (علیهم السلام) احتمالاتی را بیان کرده اند که در زیر عنوان می‌شود:
برخی احتمال داده‌اند، عرش و کرسی یک چیز است با دو نام، عرش به اعتبار دلالت برای اریکه سلطنت و قدرت و کرسی به اعتبار برتری و سریر حکم‌ران و مقر فرمانروایی، هر دو تعبیر کنایی است، از مقامی که امر تدبیر جهان از آن ناشی می‌شود.
[۴] مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن، ج۱-۳، ص۲۴۸.



عرش به معنای تخت و سریر، چهار بار در قرآن به کار رفته است.
به معنای عرش الهی در قرآن مجید ۲۱ یک بار اشاره شده است.
این اشارات غالباً استعاری است و آیات عرش از [[|متشابهات]] مهم قرآن است.
[۹] خرمشاهی، بهاءالدین، دانشنامه‌ی قرآن، ج۲، ص۱۴۴۵-۱۴۴۶.



معانی محتمل در باره‌ی عرش الاهی عبارت‌اند از:

۴.۱ - سلطنت و تدبیر الهی

شاید منظور از عرش همان مقام سلطنت و تدبیر الاهی باشد، به ویژه که غالباً بعد از واژه عرش در قرآن کریم، لفظ تدبیر یا نظایر و مصادیق آن آمده است؛ مانند: "ثم استوی علی العرش یدبر الامر..."؛ سپس بر تخت قرار گرفت و به تدبیر کار (جهان) پرداخت.

۴.۲ - نام موجودی خاص و حقیقی

احتمال دوم این است که عرش نام موجودی خاص و حقیقی باشد؛ مانند: "... و هو رب العرش العظیم"؛ و او صاحب عرش بزرگ است که خدای متعال با تعبیر "رب العرش" توصیف می‌شود.
از ظاهر این آیه، چنین بر می‌آید که عرش موجودی است که خدا رب اوست.
اراده این معنا با توجه به آیه "الذین یحملون العرش و من حوله..."؛ فرشتگانی که حاملان عرشند و آنها که گرداگرد آن (طواف می‌کنند) تسبیح و حمد پروردگارشان را می‌گویند.
بعید نیست که عرش یک موجود حقیقی باشد.

۴.۳ - جمع بین دو معنا

احتمال سوم در معنای عرش، جمع بین دو معنا و تفصیل آیات است؛ یعنی در برخی از آیات عرش موجود حقیقی و در برخی دیگر معنای عرش تعبیر کنایی است.
[۱۳] مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن، ج۱-۳، ص۲۴۹-۲۵۰.



علامه طباطبائی در معنای عرش می‌گوید: عرش حقیقتی از حقایق خارجی است. "ثم استوی علی العرش" در عین این که مثالی است که احاطه‌ی تدبیر خدا را در ملکش مجسم می‌سازد، بر این هم دلالت دارد که در این میان حقیقتی هم در کار هست و آن عبارت است از همان مقامی که زمام جمیع امور در آن جا متراکم و مجتمع می‌شود.
از ظاهر آیه ۷ سوره مؤمن؛ ۱۷ سوره حاقهو ۷۴ سوره زمربر می‌آید که عرش حقیقتی از حقایق خارجی است.
[۱۷] شمس، مرادعلی، با علامه در المیزان، ج۲، ص۱۶۵-۱۶۶.



بر حسب آنچه را که از روایات وارده در معنای عرش استفاده می‌شود این است که عرش یک موجود حقیقی است و حاملانی برای آن ذکر شده است.
از امام صادق درباره عرش و کرسی سؤال شد، آن حضرت در جواب فرمود: "ان للعرش صفات کثیره مختلفه له فی کل سبب وضع فی القرآن صفه علی حده...".
عرش، صفات کثیر و مختلفی دارد، در هر جای قرآن به هر مناسبتی که اسم عرش برده شده، صفات مربوط به همان جهت ذکر شده است، مثلا در جمله‌ی "رب العرش العظیم" عرش عظیم به معنای ملک عظیم است، در جمله "الرحمن علی العرش استوی" به این معنا است که خداوند احاطه به ملک خود دارد و این همان علم به چگونگی اشیاء است.
این کلمه اگر با کرسی ذکر شود معنایش غیر معنای کرسی خواهد بود؛ زیرا عرش و کرسی دو در از بزرگ ترین درهای غیب و خود آنها نیز از غیب بوده و در غیب بودن مثل هم می‌باشند، با این تفاوت که کرسی، در ظاهری غیب است و طلوع هر چیز بدیع و تازه‌ای از آن جا و پیدایش همه اشیاء از آن در است و عرش در باطنی آن است؛ یعنی علم به کیفیت موجودات و هستی آنها و قدر و حد و مکان آنها، همچنین مشیت و صفت اراده و علم الفاظ و حرکات و ترک و علم به آغاز موجودات و انجام آنها همه از آن در است.
پس عرش و کرسی دو در مقرون به هم هستند، جز این که ملک عرش، غیر از ملک کرسی و علم آن غیب‌تر و نهان‌تر از علم کرسی است....
شیخ صدوق در شرح جمله : "ثم العرش فی الوصل متفرد من الکرسی"، می‌گوید: عرش مقدم بر کرسی است و مؤثر در اوست بدون واسطه، عرش و کرسی دو موجود از موجودات ملکوتیند که از ادراک غایب هستند.
از رسول خدا روایت شده است که "ان الشمس و القمر و النجوم خلقن من نور العرش"؛
[۲۱] الدر المنثور، ج۳، ص۴۷۷.
خورشید، ماه و ستارگان از نور عرش پروردگار آفریده شده اند.


واژه کرسی، تنها یک بار در قرآن آمده است: "... وسع کرسیه السماوات والارض..."؛ تخت (حکومت) او، آسمان‌ها و زمین را در برگرفته و در معنای آن هم، احتمالاتی بیان شده است.

۷.۱ - منطقه حکومت و کنایه از مقام فرماندهی

یعنی منطقه حکومت و کنایه از مقام فرماندهی است. به این معنا که خداوند بر همه‌ی آسمان‌ها و زمین حکومت می‌کند و قلمرو و نفوذ او همه جا را در برگرفته است و به این ترتیب کرسی خداوند مجموعه عالم ماده اعم از زمین و ستارگان و کهکشانها و سحابیها است.
بر اساس این معنا از کرسی، عرش باید مرحله‌ای بالاتر و عالی‌تر از جهان ماده بوده باشد. در این صورت معنای عرش عالم ارواح و فرشتگان و جهان ماورای طبیعت است.

۷.۲ - منطقه نفوذ علم الهی

احتمال دوم این است که منظور از کرسی، منطقه‌ی نفوذ علم الاهی باشد؛ یعنی علم خداوند به جمیع آسمان‌ها و زمین احاطه دارد و چیزی از قلمرو نفوذ علم خدا بیرون نیست.
این نظریه مؤید به روایتی است از امام صادق (علیه السلام) که از آن حضرت سؤال شد، منظور از کرسی در آیه‌ی "وسع کرسیه السماوات و الارض" چیست؟ فرمود: علم اوست.
امام صادق (علیه السلام) همچنین در معنای کرسی فرمود: "و الکرسی هو العلم الذی لم یطلع الله علیه احداً من انبیائه و رسله و حججه"؛
[۲۹] تفسیر برهان، ج۱، ص۲۴۰، ح ۶.
کرسی علم اختصاصی خداوند است که هیچ کس (حتی انبیاء) بر آن آگاهی نمی‌یابد.

۷.۳ - موجودی وسیع

احتمال سوم در معنای کرسی این است که کرسی موجودی وسیع‌تر از تمام آسمان‌ها و زمین است که از هر طرف آنها را احاطه کرده است.
از امام علی (علیه السلام) درباره کرسی سؤال شد، آن حضرت فرمود: "الکرسی محیط بالسماوات والارض و ما بینهما و ما تحت الثری"؛ کرسی بر زمین و آسمان‌ها و آنچه ما بین آنها و آنچه در زیر اعماق زمین قرار گرفته است، احاطه دارد.
البته همان طورکه پیداست در این روایت نیز کرسی یک موجود حقیقی دانسته شده است.

۷.۴ - جمع تمام معانی محتمل

به عقیده نویسندگان تفسیر نمونه این سه معنا منافاتی با هم ندارند؛ چراکه مراد از کرسی در آیه "وسع کرسیه السماوات والارض" می‌تواند هم اشاره به نفوذ حکومت مطلقه و قدرت پروردگار در آسمان‌ها و زمین باشد و هم نفوذ علمی او و هم جهانی وسیع‌تر از این جهان که آسمان و زمین را در بر گرفته است.


۱. صفی پور، عبدالکریم، منتهی الارب، ج۳-۴، باب العین، ص۱۷۱۶.
۲. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، واژه عرش.    
۳. صفی پور، عبدالکریم، منتهی الارب، ح۳-۴، باب الکاف، ص۱۰۹۰.
۴. مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن، ج۱-۳، ص۲۴۸.
۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۰.    
۶. نحل/سوره۱۶، آیه۲۳    
۷. نحل/سوره۱۶، آیه۳۸    
۸. نحل /سوره۱۶، آیه۴۲.    
۹. خرمشاهی، بهاءالدین، دانشنامه‌ی قرآن، ج۲، ص۱۴۴۵-۱۴۴۶.
۱۰. یونس/سوره۱۰، آیه۳.    
۱۱. توبه/سوره۹، آیه۱۲۹.    
۱۲. غافر/سوره۴۰، آیه۷.    
۱۳. مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن، ج۱-۳، ص۲۴۹-۲۵۰.
۱۴. مؤمن/سوره۴۰، آیه۷.    
۱۵. حاقه/سوره۶۹، آیه۱۷.    
۱۶. زمر/سوره۳۹، آیه۷۴.    
۱۷. شمس، مرادعلی، با علامه در المیزان، ج۲، ص۱۶۵-۱۶۶.
۱۸. توحید صدوق، ص۳۲۱-۳۲۲، ح۱، باب۵۰.    
۱۹. المیزان (ترجمه)، ج۸، ص۲۰۶.    
۲۰. توحید صدوق، ص۳۲۱-۳۲۲، ح۱، باب۵۰.    
۲۱. الدر المنثور، ج۳، ص۴۷۷.
۲۲. بحارالأنوار، ج۵۵، ص۲۱۰.    
۲۳. بقره/سوره۲، آیه۲۵۵.    
۲۴. تفسیر نمونه، ج۲، ص۲۷۳    
۲۵. المیزان (ترجمه)، ج۲، ص۵۱۳.    
۲۶. تفسیر نمونه، ج۲، ص۲۷۳.    
۲۷. صدوق، توحید، ص۳۲۷.    
۲۸. معانی الاخبار، ص۲۹.    
۲۹. تفسیر برهان، ج۱، ص۲۴۰، ح ۶.
۳۰. تفسیر نورالثقلین، ج۱، ص۲۶۰، ح۱۰۴۲.    
۳۱. تفسیر نمونه، ج۲، ص۲۷۳.    
۳۲. تفسیر نمونه، ج۲، ص۲۷۵.    



سایت اسلام کوئست    






جعبه ابزار