صحابه و خلفا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: صحابه، خلفا، اهل بیت علیهمالسلام.
پرسش: آیا در کتابهای اهل سنت نمونههایی از برخورد نادرست
خلفا با صحابه یافت میشود؟ اگر ممکن است آنها را ذکر کنید.
پاسخ: صحابه را به دو گروه صحابه از
اهل بیت علیهمالسلام و صحابه از غیر اهل بیت تقسیم مینماییم. این تقسیم را به این دلیل انجام میدهیم که پیامبر سفارش ویژهای نسبت به اهل بیت داشته است. از دسته اول:۱. وقایع تأسفبار بعد از رحلت پیامبر برای بیعت گرفتن از حضرت علی ـ علیهالسلام ـ و دیگر صحابه که در خانه ایشان گرد آمده بودند؛ ۲. برخوردهای ناگوار با
فاطمه زهرا سلاماللهعلیها در نادیده گرفتن حق آن حضرت نسبت به فدک است. از دسته دوم:۱. واقعه بیعت گرفتن از
صحابه مخالف با خلافت ابوبکر که به
آتش زدن خانه
علی علیهالسلام انجامید؛ ۲. برخورد با اُبیّ بن کعب؛ ۳. ضرب و شتم
عبدالله بن مسعود و دادن لقبهای زشت به او به دلیل انتقادهای ابن مسعود؛ ۴. تبعید ابوذر به ربذه به دلیل انتقادهای اوست.
صحابه به تمام کسانی که در زمان
حیات پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ
اسلام آورده و آن حضرت را دیدهاند، گفته میشود.
با توجه به اینکه جز اهل بیت هیچیک از صحابه
معصوم نیستند؛ لذا اشتباهات فراوانی از بسیاری از صحابه نقل شده که برخی از آنها آنچنان مشهور است که به حد تواتر رسیده است.
برخوردهای خلفای اول، دوم و سوم را با صحابه به دو دسته تقسیم میکنیم:
أ. آنهایی که در مقابل اهل بیت انجام شده است.
ب. آنهایی که در مقابل صحابه دیگر صورت گرفته.
این تقسیم را به این دلیل انجام دادهایم که سفارشها و تأکیدات بسیاری از سوی
پیامبر صلیاللهعلیهوآله نسبت به اهل بیت ـ علیهمالسلام ـ شده است.
در زیر به برخی از مواردی که در کتب تاریخی و حدیثی اهل سنت درباره دسته اول آمده است، اشاره میکنیم:
شاید اولین بر خورد تأسفآوری که با اهل بیت ـ علیهمالسلام ـ بعد از رحلت پیامبر انجام شد، اتفاقاتی بود که در جریان بیعت گرفتن از
حضرت علی علیهالسلام صورت گرفت.
دینوری از علمای
اهل سنت نقل میکند: زمانی که ابوبکر مطلع شد عدهای از مسلمانان از بیعت با او سر باز زدهاند و در خانه حضرت علی ـ علیهالسلام ـ جمع شدهاند، عمر را بهسوی آنها فرستاد. عمر آنها را برای بیعت کردن فرا خواند و چون امتناع کردند، هیزم خواست و گفت:
قسم به کسی که جانم در دست اوست باید از خانه خارج شوید یا اینکه خانه را با هر کس که در آن است به
آتش میکشم. کسی گفت: در خانه
فاطمه است، عمر در جوابش گفت: حتی اگر فاطمه هم در آن باشد.
مورد دیگر اتفاقاتی است که در جریان فدک، خلفا را با
حضرت فاطمه سلاماللهعلیها روبهرو کرد. در جریان این اختلافات برخوردهایی با دختر پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ صورت گرفت؛ کسی که خشمش مساوی خشم پیامبر و خداست، خشمگین شد و آنطور که ابن کثیر از
عایشه نقل میکند تا آخر حیاتش راضی نشد.
اما از دسته دوم یعنی برخوردهایی که با بعضی از صحابه غیر معصوم شده است؛ به موارد زیر اشاره میکنیم:
برخوردهایی را که در روزهای ابتدایی بعد از رحلت پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ برای بیعت گرفتن از مخالفان اتفاق افتاد، میتوان از این دسته نیز به حساب آورد. چون اصحاب دیگری نیز غیر از اهل بیت در این واقعه، مورد بیاحترامی قرار گرفتند.
ابن ابیالحدید نقل میکند که روزی عمر عدهای از مردم را دید که پشت سر ابی ابن کعب به راه افتادهاند، شلاق خود را بلند کرد که بر سر او فرود آورد؛ ابی بن کعب ناگاه گفت: ای امیرالمومنین! از خدا بترس. عمر گفت: این گروهی که پشت سر تو هستند کیستند؟ آیا نمیدانی که این باعث
فتنه کسی است که تبعیت میشود و ذلت و خواری آنهایی است که تبعیت میکنند.
البته باید توجه داشت طبق بیان محمدتقی شوشتری در کتاب
قضاوتهای امیرالمومنین ـ علیهالسلام ـ اُبیّ از مخالفان خلافت عمر بوده است.
ابن اثیر در کتاب
اُسد الغابه میگوید: عمر پسرش عبید الله را به جهت اینکه
کنیه ابوعیسی
برای خود گذاشته بود با شلاق زد.
ابن ابیالحدید این واقعه را چنین شرح میدهد: به گوش عمر رسید که فرزندش عبیدالله کنیه ابوعیسی برای خود گذاشته است، عمر او را فرا خواند و به او گفت: آیا خود را ابوعیسی کنیه دادهای؟ عبیدالله ترسید و هراسان شد؛ اما عمر دستش را گرفت و آن را آنچنان گزید که
فریاد زد، سپس او را زد و گفت: آیا برای عیسی پدر قرار دادهای.
بلاذری در کتاب
انساب الاشراف خود نقل کرده است: زمانی که
عثمان، ولید بن عقبه را والی کوفه کرد.
عبدالله بن مسعود زبان به طعن و ذم عثمان باز کرد و گفت: هر کس این تغییر را ایجاد کرد، خدا در (حکومت و
خلافت) او تغییر ایجاد کند و از او ناراضی باشد .... ولید مذمتهای ابن مسعود را به عثمان منتقل کرد و عثمان به ولید دستور داد که او را به
مدینه بفرستد. عبدالله بن مسعود با مشایعت مردم کوفه از آنها خداحافظی کرد و به سمت مدینه رهسپار شد.
زمانی که عبدالله بن مسعود وارد مدینه شد. عثمان بر منبر رسول الله مشغول سخنرانی بود که ابن مسعود را دید. در همان حال گفت: ای مردم کسی به پیش شما میآید که مانند حشره موذیی است که در روی غذای هر کس برود خورنده غذا یا آن را بالا میآورد و یا به مرض اسهال مبتلا میگردد. ابن مسعود گفت: اما من اینگونه نیستم؛ بلکه من کسی هستم که در روز
بدر و
روز بیعت رضوان همراه رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ بودم. در این موقع عایشه ندا کرد: ای عثمان آیا این کلمات را به صحابی رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ میگویی؟ عثمان سپس دستور داد او را به زور از
مسجد خارج کردند و عبدالله بن زعمه او را به زمین زد و نیز گفته شده که یحموم غلام عثمان او را بیرون برد و وی با حالت بدی به
زمین خورد و دندهش شکست. حضرت علی ـ علیهالسلام ـ نیز در آنجا به عثمان اعتراض کرد و فرمود: آیا به خاطر گفته ولید با مصاحب رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ چنین رفتار میکنی؟ حضرت علی ـ علیهالسلام ـ ابن مسعود را مراقبت کرد و به خانهاش برد و تا آخر عمرش عثمان به او اجازه خروج از مدینه را نداد؛ بهطوریکه حتی نتوانست برای
جنگ به شام رود.
ابن ابیالحدید نیز این واقعه را در شرح نهجالبلاغه خود از واقدی نقل کرده است.
باید توجه داشت این برخورد تأثیر بدی در اذهان مسلمین نسبت به عثمان داشت تا آنجا که بعضی از مورخان آن را پایهگذار قیامها بر ضد عثمان میدانند.
باز بلاذری نقل میکند: وقتی عثمان مبالغ زیادی به بعضی از افراد مثل مروان بن حکم عطا کرد. ابوذر شروع کرد به کنایه زدن و میگفت: بشارت باد
عذاب دردناک به کسانی که گنجها ذخیره میکنند. این حرفها به عثمان رسید و او را نهی کرد. در مقابل ابوذر گفت: اینکه خدا راضی شود و عثمان خشمگین، بهتر است از اینکه عثمان خشنود و خدا خشمگین شود. از آنجا که ابوذر محل اقامت خود را به شام برده بود،
معاویه نیز از انتقادهای او در امان نمانده بود؛ تا اینکه نامهای به عثمان نوشت به این مضمون که ابوذر، شام را فاسد کرده است باید که آن را دریابی. عثمان جواب داد: او را با حالت سختی به سمت من بفرست! وقتی ابوذر به مدینه رسید، همچنان از عثمان انتقاد میکرد. عثمان به او گفت: سرزمینی را انتخاب کن که باید به آنجا بروی. ابوذر گفت: مکه، عثمان مخالفت کرد. ابوذر گفت:
بیتالمقدس، عثمان مخالفت کرد.
ابوذر گفت: به کوفه یا بصره، باز عثمان مخالفت کرد و گفت: بلکه تو را به ربذه میفرستم.
تبعید شدن ابوذر توسط عثمان و رسیدن مرگش در آنجا درحالیکه فقط همسر و پسرش با او بودند، تقریباً از قطعیات
تاریخ است.
پایگاه اسلام کوئست.