شخصیت سران ناکثین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: جنگ جمل،
ناکثین،
امام علی (علیهالسلام).
پرسش: سران ناکثین چگونه شخصیتی داشتند؟
پاسخ اجمالی: بررسی شخصیت سران ناکثین یعنی کسانی که در جنگ جمل شرکت داشتند و در آن نقش مؤثری داشتند از موارد درسآموز تاریخ
اسلام است کسانی که داعیه
مسلمانی و پیشتازی در
اسلام را داشتند به خونخواهی عثمان قیام کردند در حالی که مواضعشان در جنگ جمل بهطور کامل با مواضعشان در زمان
عثمان در تضاد بود.
در این گفتار شخصیت برخی از این افراد مثل: ۱.
عایشه؛ ۲.
طلحة بن عبیداللّه؛ ۳.
زبیر بن عوّام؛ ۴.
عبداللّه بن زبیر؛ ۵.
مروان بن حکم؛ ۶.
عبداللّه بن عامر ۷.
یعلی بن منیه، بررسی میشود.
جنگ جمل، از حوادث قابل تامّل تاریخ
اسلام به شمار میرود. شناخت انگیزهها و اهدافِ برافروزندگان این جنگ و شناخت سردمداران آن (یعنی کسانی که به آنها اقتدا و از آنان پیروی شد)، برای آدمی مایه تذکر و عبرتآموزی است.
در متون تاریخیای که از چگونگی شکلگیری سپاه جَمل و اهداف و انگیزههای آنها اطّلاعاتی در اختیار مینهند، نکات تامّل برانگیزی ملاحظه میشود. نقش هواهای نفسانی، گرایشهای دنیوی، بهرهگیری از چهرههای موجّه برای ایجاد انگیزه در میان عموم مردم، نقش سرمایهاندوزان و مَسندجویان و کسانی که زندگی اشرافی خود را در خطر میدیدند، بسی درخورِ تامّل است.
نکته دیگری که نباید فراموش کنیم، چگونگی رویارویی کسانی با علی (
علیه
السّلام) است که داعیه
مسلمانی و پیشتازی در
اسلام را داشتند.
آخرین نکته این واقعه، شخصیت و موضعگیریهای کسان بسیاری است که مواضعشان در جنگ جمل بهطور کامل با مواضعشان در زمان
عثمان در تضاد بود.
وی دختر
ابوبکر و همسر پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) است که هنگام رحلت ایشان، هجده سال داشت.
او در زمان ابوبکر و
عمر، از احترام بسیاری برخوردار بود؛ ولی
عثمان از شان و احترام او کاست. بدینسبب، بین آنان اختلاف بروز کرد.
تا آنجا که عایشه با این سخن خود، مردم را به قتل عثمان تحریک میکرد: «اُقتلوا نَعثلاً فقد کفَر؛ پیرمردِ نادان را بکشید که
کافر شده است».
در زمانی که شورش کنندگان، عثمان را محاصره کردند، عایشه به
مکه رفت و در آنجا ماند تا عثمان کشته شد.
پس از قتل عثمان، عایشه، امید به خلافت طلحه و زبیر داشت؛ ولی چون به گوشش رسید که امام علی (
علیه
السّلام) به خلافت برگزیده شده است، از نیمه راه مکه و
مدینه، به مکه بازگشت و عَلَم مظلومیت عثمان و خونخواهی او را برافراشت. اگرچه موضع او در قتل عثمان برای مردم روشن بود و برخی موارد را به او گوشزد هم میکردند؛ لیکن به احترام
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و
امّالمؤمنین بودنش، به او احترام میگذاردند و از وی حرف شنوی داشتند.
عایشه زنی سخنران و ادیب بود و با خُلقیات اعراب، آشنایی کامل داشت و نقاط ضعف آنان را به خوبی میدانست، لذا قادر به تحریک آنان بود.طلحه و زبیر هم که میدانستند تنها راه پیروزی آنان و در دست گرفتن خلافت، این است که به وسیله عایشه، مردم را بشورانند، این فرصت را از دست ندادند.
عایشه بهطور آشکار با امام علی (
علیه
السّلام) دشمنی میکرد و یادآوری میکرد که اختلاف بین او و امام، اختلاف زن با فامیل شوهر است. اگر وجهه عایشه نبود، طلحه و زبیر، قادر به جمعآوری نیرو برای جنگ نبودند. او پس از کشته شدن طلحه و زبیر، میداندار جنگ بود.
با این همه، پس از جنگ، امام علی (
علیه
السّلام) با احترام کامل، او را به مدینه برگرداند.
اگرچه عایشه چندین بار از آنچه در برابر امام علی (
علیه
السّلام) در جنگ جمل از خود نشان داده بود، اظهار ندامت کرد،
ولی به دشمنی خود با امام (
علیه
السّلام) ادامه داد. وی پس از شهادت امام علی (
علیه
السّلام)، خوش حالی خود را آشکار کرد.
و
سجده شکر به جای آورد.
همچنین او مانع خاکسپاری
امام حسن (علیهالسّلام) در کنار جدّش پیامبر خدا گردید.
عایشه در سال ۵۷ یا ۵۸ هجری درگذشت.
طلحة بن عبیداللّه از پیشتازان در
اسلام بود
و از بزرگان صحابیان به شمار میرفت. قبل از هجرت، بین او و زبیر، عقد برادری بسته شد.
او تاجر بود و هنگام
جنگ بدر، برای تجارت به
شام رفته بود.
رجالیان اهلسنّت، او را ستودهاند و از
عشره مبشّره (ده نفر مژده داده شده به
بهشت) دانستهاند.
بعد از رحلت پیامبر خدا، خلفای سه گانه، احترام او را نگاه میداشتند. عمر، او را به عضویت شورای شش نفره خود درآورد؛ ولی او به نفع عثمان، از خلافت کناره گرفت.
طلحه بسیار باهوش و سیاستمدار بود
و در زمان عثمان، به سبب اموال بیحسابی که عثمان به او داده بود،
ثروت بیشماری به دست آورد. یک بار عثمان، پنجاه هزار درهم بدهیِ او را
[
به
بیتالمال]
بخشید و گفت: تا کمکی باشد به جوان مردیِ تو!
او از زمینداران بزرگ بود، به گونهای که درآمد
غلّه او از
عراق، چهارصد تا پانصد هزار
دینار و از
[
ناحیه
]
سَرات،
ده هزار دینار بود.ثروت باقی مانده او پس از مرگ، سی میلیون درهم تخمین زده میشود.
عثمان با این که او را بزرگ میداشت، به او مَسند و ریاستی نبخشید؛ زیرا در این جهت، بیشتر به خویشان و اطرافیان خود (
بنیامیه) توجّه داشت. ازاینرو، رابطه طلحه با او به سردی گرایید،
همانطور که عثمان از مهمترین پشتیبان قبلی خود،
عبدالرحمان بن عوف نیز کناره گرفت.
طلحه، خود، ادّعای خلافت داشت.
لذا نامههایی به
بصره،
کوفه و دیگر نواحی نوشت و مردم را برای قتل عثمان تحریک کرد.
وی قبل از کشته شدن عثمان، بیتالمال را در دست گرفته بود؛
ولی بعد از آن به دلیل اتّهام شرکت در قتل عثمان، نتوانست رسماً ادعای خلافت کند، با امام علی (
علیه
السّلام) بیعت کرد؛ و شگفت آنکه او نخستین بیعتکننده بود.
طلحه که علاوه بر دست نیافتن به خلافت، از امتیازات زمان عثمان هم محروم شده بود، با امام علی (
علیه
السّلام) به مخالفت برخاست و با همراهی زبیر و عایشه و دیگران، جنگ جمل را به راهانداخت.
او میگفت: ما درباره خون عثمان، کوتاهی کردیم و امروز، چیزی را شایستهتر از این نمییابیم که خونمان را در راه عثمان بریزیم.
طلحه در سال ۳۶ هجری، در
جنگ جمل و با اصابت تیر از پشتِ سر، به دست
مروان بن حکم کشته شد.
زُبیر بن عَوّام، پسر عمه پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) و امام علی (
علیه
السّلام) است. او چهارمین یا پنجمین نفری بود که
اسلام آورد، از یاران شجاع
و سرشناس پیامبر
اسلام بود و در تمام جنگهای او شرکت داشت.
و چندین بار مجروح شد. رجالیان اهل سنّت، او را از عشره مبشّره (ده تنِ بشارت داده شده به
بهشت) میشمرند.
وی بعد از رحلت پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) از بیعت با ابوبکر، سر باز زد و در زمره یاران اوّلیه و خاصّ امام علی (
علیه
السّلام) بود.
زبیر بنا بر بعضی اقوال، در دفن
حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) شرکت داشت.
که به گونهای نشاندهنده نزدیک بودن او به علی (
علیه
السّلام) است. او یکی از اعضای شورای شش نفرهای بود که عمر، آنان را نامزد خلافت ساخته بود؛ ولی او به نفع امام علی (
علیه
السّلام) کناره گرفت.
زبیر، داماد ابوبکر بود؛
ولی سالهای بسیاری از عمر خود را در کنار امام علی (
علیه
السّلام) گذراند. امام علی (
علیه
السّلام) درباره او فرمود: «زبیر، همیشه از ما
اهلبیت بود تا آن زمان که فرزند نامبارک او،
عبداللّه، بزرگ شد»
و این، خود نشاندهنده فتنهانگیزی عبداللّه است.
زبیر در زمان عثمان، به ثروت بسیار زیادی دست یافت،
به گونهای که هنگام مرگ، پنجاه هزار دینار، یک هزار اسب و یک هزار غلام و کنیز داشت؛
ولی عهدهدار مقام و منصبی نبود. زبیر از کسانی بود که به شورشیانی که
علیه عثمان قیام کرده بودند، کمک میکرد.
و در حقیقت، خواهان قتل عثمان بود تا خود به خلافت برسد.
او پس از قتل عثمان، با امام علی (
علیه
السّلام) بیعت کرد؛ ولی چون امارتی به دست نیاورد و افزون بر آن، از امتیازات دوران عثمان نیز محروم شد، در برابر امام علی (
علیه
السّلام) پرچم اعتراض برافراشت.
تحریککننده او در این موضعگیری، پسرش عبدالله بود.
زبیر به اتفاق طلحه با وانمود کردن انجام دادن
عمره به سوی مکه رفت.
و در آن جا با عایشه و دیگران هماهنگ شدند و آتش جنگ جمل را برافروختند. زبیر، پس از گفتگوی امام علی (
علیه
السّلام) با او، از جنگ کناره گرفت؛ ولی به دست
ابنجرموز، ترور شد.
وی در سال اوّل هجری در مدینه به دنیا آمد و اوّلین فرزند
مهاجران است که در مدینه به دنیا آمد.
او نوه
ابوبکر بود.
و در انحراف پدرش از مسیر حق و برپا کردن جنگ جمل، نقشی اساسی داشت.
امام علی (
علیه
السّلام) درباره او فرمود: «زبیر، همیشه از ما اهلبیت بود تا زمانی که فرزند نامبارکش، عبداللّه، بزرگ شد.»
او بعد از قتل عثمان، بسیار تلاش میکرد تا پدرش را به خلافت برساند؛ ولی در کار خود، موفّق نشد . او حلقه اتّصال عایشه از یک سو، و زبیر و طلحه از سوی دیگر بود.
او حتّی هنگامی که زبیر قصد کنارهگیری از جنگ جمل را داشت، به انواع حیلههای اخلاقی و احساسی دست زد تا پدر را منصرف کند.
در جنگ جمل، زمانی که کسی اطراف شتر عایشه نمانده بود، عبداللّه، خود زمام شتر را به دست گرفت. او در جنگ تن به تن با
مالکاشتر، به شدّت مجروح شد. گفتهاند که به کشتن مالک اشتر بسیار تمایل داشت، حتی اگر به قیمت جان خودش تمام شود. لذا در مواجهه با مالک اشتر میگفت: «من و مالک را بکشید و مالک را به همراه من به قتل رسانید.»
بعد از پایان جنگ، بنا به درخواست عایشه، امام علی (
علیه
السّلام) او را عفو کرد.
عبداللّه بن زبیر، شخص مغرور و مطرودی بود، به گونهای که حتی مورد توجّه و احترام
معاویه هم قرار نگرفت.
او پس از مرگ معاویه، با
یزید، بیعت نکرد و برای حفظ جان خود، در مکه ساکن شد.
و بعدها بر مکه تسلّط یافت.لشکریان یزید به مکه حمله بردند تا مقاومت عبداللّه را درهم شکنند. در این حمله،
کعبه آتش گرفت و خراب شد؛
لیکن چون در همین زمان، خبر مرگ یزید به مکه رسید، عبداللّه، جان
سالم به در بُرد.
عبداللّه، پس از مرگ یزید، در سال ۶۴ هجری، ادّعای خلافت کرد.
و بر
حجاز و
یمن و
عراق و
خراسان مسلّط شد.
او از
عبداللّه بن عبّاس و
محمّد بن حنفیه بیعت خواست؛ ولی آنان روی برتافتند. ازاینرو، تصمیم گرفت آن دو را آتش بزند؛ لیکن با حمله
[
یاران
]
مختار، آن دو از مرگ نجات پیدا کردند.
در زمان خلافت
عبدالملک بن مروان، در سال ۷۳ هجری، با حمله
حَجّاج به مکه و
مسجدالحرام، عبداللّه بن زبیر، کشته و سپس به دار کشیده شد.
مروان بن حکم، چهره مرموز، فتنهانگیز و فرصت طلبی بود که تمایل بسیاری به ایجاد فتنهها و درگیریها داشت. وی نمونه عینی نفوذیان در یک نهضت است که نه با روح جریان، همگونی دارند و نه به ارزشهای آن باور دارند و نه با اسوههای آن، همراهاند. اینگونه کسان، بیشترین ضررها را به آن جریان فکری و سیاسی که در آن رشد میکنند، وارد میسازند. مروان، با نفوذ بسیاری که در عثمان داشت، و تمایل بیاندازهاش به سلطنت و سرانجام، بیاعتقادیاش به فرهنگ
اسلامی، نقش
[
تخریبی
] مهمّی در تحوّلات جامعه
اسلامی بازی کرده است. نقش او در شعلهورسازی دوباره آتش قهر شورشیان
علیه عثمان و شتابگرفتن درگیریهای اطراف دارالخلافه نیز تامّل برانگیز است.
مروان، از
خاندان اموی و پسر عموی عثمان بود که در مکه یا
طائف متولّد شد؛ لیکن چون پیامبر خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم)، پدر او
حکم بن ابیالعاص را به طائف
تبعید کرده بود، او نیز به همراه پدرش در طائف بود و لذا پیامبر خدا را ندید.
دلیل تبعید حکم بن ابیالعاص به طائف، نگاه کردن او به داخل خانه پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) و یا به سخره گرفتن اعمال و رفتار ایشان بود.
پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم)، یک بار، حَکم را
نفرین کرده و فرموده بود: «وای بر امّت من از دست نسل این مرد! »
هنگامی که عثمان به خلافت رسید، عمو و پسر عموی خود (
حَکم و مروان) را به مدینه بازگرداند و اکرام بسیار کرد،
اموال زیادی به آنان داد
و به مروان فرصت داد تا در تمام شئون خلافت، دخالت کند.مروان، مُنشی خلیفه، ولی در واقع، گرداننده اصلی کار حکومت بود.اعتماد عثمان به مروان و اطاعت بیچون و چرا از او، بیگمان در قتل عثمان، نقش مهمی داشت.
مروان، افزون بر آنکه جوان و خام بود، از آداب معاشرت
اسلامی نیز بهرهای نداشت؛ زیرا از آغاز زندگی، خارج از مدینه و به عنوان تبعیدی و مطرود پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) زندگی کرده بود.
او با ضربتی که بر پشت گردن او خورده بود، زخمی شده بود.
و تا آخر عمر گردنی کج و خمیده «اوقص»
و چون گردنی باریک داشت، او را «خَیطُ الباطل (ریسمان باطل)» مینامیدند.
او پس از کشته شدن عثمان به مکه گریخت و به شورشیان جمل ملحق شد.
مروان در جنگ جمل، فرمانده سوارگان سمت راست سپاه بود.
او در این جنگ، نقشی مزوّرانه داشت و در بحبوحه جنگ، طلحه را کشت؛ چون او را قاتل عثمان میدانست.
او در همین جنگ، مجروح شد؛ ولی
امام علی (علیهالسّلام) او را عفو کرد.
وی سپس به معاویه ملحق شد و در
جنگ صِفّینْ شرکت کرد.
مروان پس از شهادت امام علی (
علیه
السّلام) در سال ۴۲ هجری از سوی معاویه حاکم مدینه شد.
او مانع بهخاکسپاریِ امام حسن (
علیه
السّلام) در کنار جدّش پیامبر خدا گردید.
او بعد از
یزید بن معاویه به خلافت رسید؛ لیکن نُه یا دَه ماه بیشتر حکومت نکرد.
و این سخن امام علی (
علیه
السّلام) که مدّت زمان حکومت او را به «لعقةُ الکلبِ انفَه (بهاندازهای که سگ، دماغش را میلیسد)» تشبیه کرده بود، تحقّق یافت.
پس از او فرزندانش خلافت را در دست گرفتند و بدینسان، سلسله
مروانیان بنیاد نهاده شد که در ناهنجار جلوه دادن معارف
اسلام و سقوط جامعه
اسلامی، نقش بسیار بد و خبیثانهای داشتند.
مروان در سال ۶۵ هجری کشته شد.
عبداللّه بن عامر بن کرَیز، پسر دایی عثمان است.
و نمونه عینی رفاهزدگانی است که با هر آنچه ارزش انسانی است، به ستیزهجویی و دشمنی میپردازند. او در ۲۴ یا ۲۵ سالگی از طرف عثمان به حکومت
بصره منصوب شد
و افزون بر آن، حکومت منطقه
فارس را نیز در دست گرفت.
پس از قتل عثمان، امام علی (
علیه
السّلام) او را معزول ساخت. وی نیز موجودی خزانه بصره را دزدید و به مکه فرار کرد.
به واسطه شناخت او از بصره بود که اهل جمل تصمیم گرفتند به بصره بروند.
او یکی از کسانی بود که با پولی که از بیتالمال دزدیده بود، به تجهیز لشکر پرداخت و یک میلیون درهم و یکصد شتر برای جنگ با امام علی (
علیه
السّلام) هزینه کرد.
پس از جنگ جمل هم به شام فرار کرد.
و داماد معاویه شد.
وی در جنگ صِفّین در لشکر شام بود،
چنانکه در جنگ با
امام حسن (علیهالسّلام) نیز شرکت داشت و واسطه صلح بود.
سپس در زمان خلافت معاویه، سه سال دیگر فرماندار بصره شد.
زندگانی او نشانگر
دنیاپرستی و آزمندی در بهرهجویی از بیتالمال است. بدینسان، آیا شگفتانگیز نیست که در شرح حال او بنویسند: «یکی از بخشندگانِ ستایش شده بود.
ابن عامر در سال ۵۸ یا ۵۹ هجری درگذشت.
یعْلَی بن مُنْیه (مُنْیَه، نام مادر اوست که شهرتش را از وی گرفته است و او دختر غزوان بود. پدرش
امیة بن ابیعبیده تمیمی مکّی بوده است.)
یعلی بن منیه، داماد زبیر
و کارگزار ابی بکر
عمر و عثمان در یمن بود.
امیر مؤمنان، پس از قتل عثمان، او را معزول کرد. وی نیز بیتالمال یمن را
که ششصد هزار درهم و ششصد شتر بود، دزدید و به مکه پناهنده شد.
او در مکه به
عایشه، طلحه و زبیر ملحق شد و مخارج جنگ را به عهده گرفت، چهارصد هزار درهم برای جنگطلبان جمل خرج کرد و شترها را هم در اختیار آنان نهاد.
شتری را که عایشه در جنگ جمل سوار بود، او خریده بود.
یعلی بن منیه، ثروتی بسیار داشت و از صحابیانی بود که با چنگاندازی به بیتالمال، زندگیشان را از ثروت آکنده بودند و شگفتا که به «جود» و «کرم» مشهورند!!
به احتمال بسیار، وی در زمان خلافت معاویه مُرده است.
سایت حدیثنت، برگرفته از مقاله «شخصیت سران ناکثین» تاریخ بازیابی۱۳۹۹/۵/۸.