زنان و فمینیسم
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: زنان، فمینیسم، تساوی حقوق زن و مرد، ابتذال اخلاقی.
پرسش: در روایات زیادی ملاحظه میشود که توجه خاصی به زنان شده است؛ به طوری که گرامی داشتن آنان از نشانههای ایمان دانسته شده است. آیا این مسئله با فمینیسم ارتباطی دارد یا خیر؟
پاسخ: فمینیسم در تمام شاخهها و جلوههایش،
هدف و نتیجهای جز ایجاد
اختلاف و ناسازگاری بین دو جنس و تشدید بحران عدم تفاهم انسانها ندارد. آنان با نادیده گرفتن نقشها و کارکردهای ویژه
زنان و
مردان، سعی در ایجاد یک همانندی مصنوعی و بعضاً حتی انقیاد مردان توسط زنان (زنسالاری) دارند.
اندیشه فمینیستی محصول رنسانس و از آفات تفکرات
سکولاریسم،
لیبرالیسم و
اومانیسم بوده، و فقط در قلمرو «انسانمداری» و «آزادی مطلق» و «عدم تعبد به
وحی و احکام دینی» قابل طرح است؛ لذا همانگونه که میبینیم این امور بههیچوجه با حقیقت و ماهیت
اسلام نسبتی ندارد؛ اما متاسفانه برخی با ارائه تفسیرهای ناصواب و غیر تخصصی از متون دینی دنبال این هستند، نوعی فمینیسم اسلامی را مطرح کنند که با این کار به دامان التقاط یا عوامفریبی درغلتیدهاند. هر چند که ستم به زنان، یکی از سیاهترین نقطههای تمدن بشری است، ولی عامل این ستم احکام و مقررات دینی و ارزشهای مذهبی و اخلاقی نیست و راهبرد آن زدودن هرگونه قیدوبندی در روابط
زن و مرد و تن دادن به هر گونه ابتذال اخلاقی نخواهد بود.
پاس داشتن مقام
زن و احترام به آنها، مورد سفارش مؤکد و مکرر حضرت ختمی مرتب (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و
ائمه اطهار (علیهمالسّلام) بوده است که در ذیل به چند نمونه از آن اشاره میکنیم:
۱. قال
رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم): «
کلّما ازداد العبد ایماناً ازداد حبّاً للنساء؛ به هر میزان که
ایمان بندگان خدا افزایش یابد،
محبت و
دوستی آنان نسبت به زنان نیز ازدیاد خواهد یافت».
۲. قال الصادق (علیهالسلام): «
من اخلاق الانبیاء حبّ للنساء؛
رئیس مذهب شیعه امام جعفر صادق (علیهالسلام) میفرمایند: از جمله اخلاق
انبیای الهی (که اسوه و الگوی ما در همه امور از جمله آداب معاشرت هستند) دوست داشتن زنان است».
۳. نیز در برخی
روایات، اهانت به زنان را شیوه افراد پست و فرومایه دانستهاند.
لکن این دستورات ارتباطی با فمینیسم ندارد؛ بلکه اصولاً تفکر فمینیستی در تغایر با
تفکر و دستورات اسلامی، بلکه دینی است و این حقیقت با توضیح درباره
فمینیسم و نمودهای تفکر فمینیستی روشن خواهد شد.
فمینیسم (Feminism) واژهای فرانسوی است به معنای مکتبی که اعتقاد به برابری زن با مرد و مبارزه در این راه دارد و به آنچه که در قرن نوزدهم تحت عنوان «جنبش زنان» معروف بوده، اطلاق میشد. فمینیستهای اولیه از «حقوق» و «برابری» زن
سخن میگفتند؛ اما در دهه ۶۰ میلادی، «ستم» و «
آزادی» در فعالیتهای سیاسی چپنو، کلماتی کلیدی به شمار میرفت.
تفکر فمینیستی به عنوان یکی از جریانات مدعی انحصاری دفاع از حقوق زنان، مجموعه متنوعی از گروهها با گرایش گوناگون فکری و سیاسی بود که هر یک به نحوی ادعا میکردند که در پیشبرد موقعیت زنان تلاش میکنند که به نحو بسیار مختصر به پنج تلقی مهم آن اشاره مینماییم:
که هدفِ اصلی آنان کاربرد اصولِ آزادیخواهانه در مورد
زنان و
مردان به صورت یکسان و مساوی بوده است؛ به این معنی که قوانین باید برای زنان حقوقی کمتر از مردان قائل نشوند. آنان معتقد بودند که سرشت زنان و مردان، کاملاً یکسان است و تنها انسان وجود دارد، بدون جنسیت.
مارکسیسم با نفی جامعه طبقاتی به عنوان سرچشمه ستم به زنان، پایه مادی ستم زنان را در تقسیم جنسیتی کار جستوجو نموده و اولین شرط رهایی زن خانهدار را در آن میبیند که کل جنس مؤنث به فعالیت عمومی بازگردانده شود.
این گرایش با تلاش برای از بین بردن ساختار مبتنی بر تمایزات جنسگونگی (Gender) مبتنی بر جنس (Sex) قصد دارد، تمایزات میان دو جنس را نهتنها در عرصههای قانون و اشتغال، بلکه در روابط شخصی، در خانه و حتی در تصورات درونی نسبت ما نسبت به خودمان
آشکار سازد.
این گروه متأثر از دیدگاههای پستمدرنیستی و با تأکید بر حفظ ویژگی زنانگی معتقدند که زن نیازمند خانواده، همسر و فرزند است؛ ازاینرو نه نقش
ازدواج و مادری، بلکه دستهای خاص از روابط تحمیلشده بر زنان و وجود رفتارهایی که از بدو تولد میان دختر و پسر، تفاوت ایجاد میکند، موجب زیر سلطه رفتن زنان شده است؛ لذا معتقد به تشابه حقوق
زن و مرد در
خانواده و محیط اجتماعی هستند.
برخی نمونههای
تفکر فمینیستی، عبارتاند از: نفی ارزشهای دینی و بسیاری از مقررات مذهبی، مانند
حجاب، ممنوعیت
سقط جنین، محدودیتهای
روابط جنسی و احکام مربوط به خانواده و
اخلاق را مصداق ستم به زنان معرفی کرده و در راستای محو آن تلاش میکنند؛ چنانکه در
کنوانسیون رفع هر گونه تبعیض علیه زنان، هر گونه قیدوبندی در روابط بین زن و مرد با عنوان «تبعیض علیه زنان» محکوم شده است.
براساس این کنوانسیون، هیچ مکانی نباید مختص به جنس مشخص باشد و هیچ رشته علمی نباید مخصوص زنان یا مردان باشد، مراکز علمی همچون دبیرستان و دانشگاهها باید مختلط باشد تا امکان بهرهوری همه به طور یکسان فراهم آید. سقط جنین و ازدواجهای مختلف از جمله ازدواج با همجنس نیز آزاد و مشروع خواهد بود. تلاش جوامع غربی در علمی جلوه دادن و طبیعی
شناخت رفتار همجنسبازی در همین راستا ارزیابی میشود.
همچنانکه فمینیستهای لیبرال ترتیب جنسی آرمانی را آن ترتیبی میدانند که طی آن هر فردی مناسبترین سبک زندگی را برای خود برگزیند و گزینش او از سوی دیگران پذیرفته و مورد احترام قرار گیرد، اعم از خانهداری یا خانه شوهری،
زندگی مجردی یا زندگی خانوادگی، بچهدار یا بیبچه (کورتاژ و...) و یا نوعی
ارضای جنسی انعطافپذیر و ... آنچه که در روابط زناشویی اصل است، همانا شادکامی و رضایت خودمحورانه زن و شوهر است، به هر قیمتی ولو با هر گونه ابتذال اخلاقی و اجتماعی، نه تشکیل خانواده و
تربیت فرزند.
گفتار «سیمون دوبوار» در نفی نهاد ازدواج و خانواده و معرفی آن به عنوان نوعی فحشای عمومی و عامل بدبختی زنان و طرح جایگزینی نظریه «زوج آزاد» و «همزیستی مشترک» ولی بدون هیچگونه تعهد و مسئولیتی میان زن و مرد، برای تامین آزادی مطلق زن و مرد و تصریح به «
سوسیالیسم جنسی» که بدان وسیله جامعهای به وجود میآید که در آن زن و مرد بتواند هر دو آزاد باشند
و نیز داشتن استخرهای شنای مختلط برای زن و مرد، حضور زن و مرد در همه مجامع و اماکن در کنار همدیگر و بدون هیچ محدودیت و قیدوبندی، آنچنانکه در کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان آمده است، ارزشهای لیبرال میباشند.
بنابراین فمینیسم در تمام شاخهها و جلوههایش،
هدف و نتیجهای جز ایجاد
اختلاف و ناسازگاری بین دو جنس و تشدید بحران عدم
تفاهم انسانها ندارد. آنان با نادیده گرفتن نقشها و کارکردهای ویژه زنان و مردان، سعی در ایجاد یک همانندی مصنوعی و بعضاً حتی انقیاد مردان توسط زنان (زنسالاری) دارند.
اندیشه فمینیستی محصول
رنسانس و از آفات تفکرات
سکولاریسم،
لیبرالیسم و
اومانیسم بوده، و فقط در قلمرو «
انسانمداری» و «آزادی مطلق» و «عدم تعبد به
وحی و
احکام دینی» قابل طرح است؛ لذا همانگونه که میبینیم این امور بههیچوجه با حقیقت و ماهیت
اسلام نسبتی ندارد؛ اما متأسفانه برخی با ارائه تفسیرهای ناصواب و غیر تخصصی از متون دینی دنبال این هستند، نوعی فمینیسم اسلامی را مطرح کنند که با این کار به دامان التقاط یا عوامفریبی درغلتیدهاند. هر چند که ستم به زنان، یکی از سیاهترین نقطههای تمدن بشری است، ولی عامل این ستم احکام و مقررات دینی و ارزشهای مذهبی و اخلاقی نیست و راهبرد آن زدودن هرگونه قیدوبندی در روابط
زن و مرد و تن دادن به هر گونه ابتذال اخلاقی نخواهد بود.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «زنان و فمینیسم»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۰۳/۰۷.