رباب همسر امام حسین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: امام حسین علیهالسلام،
رباب.
پرسش: آیا حقیقت دارد که رباب همسر امام
حسین ـ علیهالسلام ـ پس از
امام حسین ـ علیهالسلام ـ بهقدری گریست و در برابر آفتاب نشست تا
وفات کرد؟
پاسخ: امام حسین ـ علیهالسلام ـ مطابق نقل
شیخ مفید در کتاب الارشاد پنج همسر داشتند:
یکی جناب
شهربانو مادر
امام سجاد علیهالسلام، دوم لیلی دختر مره بن عروة بن مسعود که مادر حضرت
علیاکبر بودند، سوم
اماسحاق دختر طلحه بن عبدالله، که مادر
فاطمه بنت الحسین بوده، چهارم
قضاعیه مادر
جعفر بن الحسین ـ علیهالسلام ـ و پنجم جناب رباب مادر
سکینه خاتون و حضرت
علیاصغر، ایشان دختر امرءِ القیس بن عدی بودهاند که از
قبیله کلبیه بوده و از خاندان معروف
عرب بودهاند،
البته این فرد غیر از امرءِ القیس معروف است که شاعری توانا بوده و قبل از بعثت از دنیا رفته است.
ابن عساکر در کتاب
تاریخ مدینه دمشق ماجرای
ازدواج امام با ایشان را بدین صورت نقل کرده است که: در زمان عمر، امرءِ القیس به
مسجد آمد و اسلام آورد. وقتی از مجلس بهسمت منزل خود بیرون رفت،
امام علی ـ علیهالسلام ـ هم با
حسنین از مسجد بیرون شده، به او فرمود: من
علی بن ابیطالب پسر عموی پیامبرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و این دو فرزندان منند، میخواهیم با تو پیوند خویشاوندی برقرار کنیم؛ او هم دخترش محیاه را به
حضرت علی ـ علیهالسلام ـ تزویج نمود، دخترش سلمی را به
امام حسن و رباب را به
امام حسین ـ علیهالسلام ـ تزویج نمود.
از ماجرای ازدواج میتوان فهمید که اسلام آوردن
امرء القیس از روی
شناخت و بینش واقعی بوده که با یک پیشنهاد از سوی امام علی ـ علیهالسلام ـ سه دختر خود را به این
خانواده داد.
در مورد رباب هم نقل شده که از زنان نامدار،
فاضل و وفادار
عصر خود بود.
و از سرگذشت رباب هم میتوان همین فهم و
معرفت و علاقه به امام و خاندان
پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ را دریافت که به دو نمونه آن اشاره میشود.
رباب در مجلس عبیدا... بن زیاد سر
مقدس امام را در آغوش گرفت و شعری خواند بدین مضمون که:
حسین جان فراموش نمیکنم آن نیزههایی را که بر بدنت وارد ساختند و فراموش نمیکنم که
دشمنان جنازه پارهپاره تو را روی خاک گرم
کربلا گذاشتند.
البته این علاقه دو طرفه بوده امام ـ علیهالسلام ـ هم در مورد رباب و سکینه فرمودهاند:
لعمرک اننی لاحب دارا
تکون بها السکینه و الرباب
احبهما و ابذل جال مالی
و لیس لعاتب عندی عتاب
پس از
شهادت امام و بازگشت
اسرا به
مدینه، چندین نفر از بزرگان
قریش از او
خواستگاری کردند؛ ولی او با این جمله جواب آنان را داد که: ما کنت لاتخذ حموا بعد رسول ا... صلیاللهعلیهوآله؛ یعنی پس از
پیامبر صلیاللهعلیهوآله، پدر شوهری نمیخواهم. که این جمله علاوه بر اینکه علاقه و معرفت او را نسبت به امام و خاندان
نبوی میرساند، بیانگر زیرکی او نیز میباشد که امام را در مقام مقایسه با خواستگاران قرار نمیداد؛ بلکه با گفتن این جمله عظمت و جلال پیامبر را متذکر میشد که جای هیچ بحثی باقی نماند.
پس از مراجعه به کتب
مرجع تاریخ هیچگونه رد و انکاری در مورد مطلب فوق (یکسال
گریه کردن سر مزار امام حسین ـ علیهالسلام ـ و
وفات) مشاهده نشد و کسانی که نام ایشان را آورده بودند، مطلب فوق را تأیید کردهاند (مانند: الکامل ابن اثیر و الاصابه ابن حجر عسقلانی و جواهر المطالب فی مناقب آل الامام علی علیهالسلام) یا هیچ اشارهای بدان ننمودند؛ (مانند: انساب الاشراف و المجدی فی انساب الطالبین).
ابن اثیر در کتاب الکامل فی التاریخ گفته است: «و کان مع الحسین امراته الرباب بنت امرء القیس و هی ام ابنته سکینه و حملت الی الشام و.. فخطبها الاشراف من القریش فقالت ما کنت لا تخذ حموا بعد رسول ا...ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و بقیت بعده سنه لم یظلها سقف بیت حتی بلیت و ماتت کمدا، و قیل انها اقامت علی قبره سنه و عادت الی المدینه فماتت اسفا علیه؛
یعنی همسر امام به همراه ایشان در کربلا بوده و با اسرا به
شام برده شد و پس از بازگشت به مدینه بزرگان از او خواستگاری نمودند که او در جواب میگفت: بعد از پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ هیچ پدر شوهری نخواهم و پس از امام ـ علیهالسلام ـ یک سال زنده بود که در این مدت سقف هیچ خانهای روی او
سایه نیفکند و بعضی گفتهاند تا یک سال بر
قبر امام بوده،
ندبه و گریه مینمود و پس از آن به مدینه بازگشت و از شدت اندوه
فوت نمود.
شاید تنها نکتهای که در این محور وجود دارد،
استبعاد این مطلب است که فردی به مدت یک سال از زیر
آفتاب به زیر سایه نرود که آنهم با توجه به چند نکته روشن میگردد.
همانطور که میدانید ایشان در مجلس عبیدا... سر
مقدس امام ـ علیهالسلام ـ را در آغوش گرفته، شعری انشا میکند که مضمون آن رها نمودن اجساد در زیر آفتاب و روی خاک گرم بود و این نشان دهنده تأثیریست که این عمل بر روحیه ایشان گذارده بود.
پس از
شهادت امام ـ علیهالسلام ـ حضرت امام
سجاد ـ علیهالسلام ـ مدام گریه مینمود و با دیدن هر موضوعی یاد پدر بزرگوارش را زنده مینمود تا اینکه روزی یکی از غلامان به ایشان عرض کرد: آیا وقت آن نرسیده است که اندوه شما تمام شود و گریه شما کم گردد؟ فرمود: وای بر تو،
یعقوب پیغمبر بود، او دوازده پسر داشت و خداوند یکی از پسرانش را از نظر او غائب کرد، از حزن و اندوه
مفارقت او مویش سپید و پشتش خمیده گشت و از بسیاری
گریه چشمانش نابینا گردید و حال آنکه پسرش در
دنیا بود؛ ولکن من با چشم خود پدر و برادرم را با هفده تن از
اهلبیت خود کشته و سر بریده دیدم، پس چگونه
غم و اندوه من به پایان رسد؟ رباب هم دائماً
غمگین و نالان بود.
ظاهراً در زمان گذشته اينچنين نذری مرسوم بوده، مثلاً
ابوبکر نذكر كرد، زير هيچ سقفی نرود تا زمانی كه
فاطمه ـ سلاماللهعلیها ـ را راضی كند و يك شب را در
بقیع خوابيد و پس از آنكه به منزل ايشان رفت، به منزل خود نيز وارد شد.
اين داستان و ماجرای
کاخ عبیدالله و مقدار علاقهای كه بين امام و ايشان جريان بود، استبعاد اين عمل را كم مینمايد و میتوان گفت: انجام اينچنين كاری از سوی ايشان با توجه به كثرت منابعی كه بر اين مطلب صحه گذاردهاند و غالباً فوت او را از فرط غصه و
حزن میدانند، كاملاً طبيعی است.
سایت اندیشه قم