• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

جاه طلبی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



‌کلیدواژه: جاه طلبی، دوستی جاه، دوستی مقام.
پرسش: با استفاده از روایات دوستی جاه و مقام را توضیح دهید و بگویید چگونه می‌توان آنرا درمان کرد؟
پاسخ: برای درمان جاه طلبی باید به عاقبت و سرگذشت صاحبان مقام در گذشته تامل کرد، به دردسرهایی که افراد دارای جاه و مقام دارند دقت نمود و به این نکته توجه داشت که گفتار مردم، هیچ سود و ضرری برای فرد نداشته و اگر رفتار برخلاف قرآن باشد، چه چیز می‌تواند او را مغرور کند.



محّبت جاه و مقام و تعریف و ثنا گویی، شاید از محبت مال بیش‌تر باشد. انسان جاه طلب دوست دارد که در دل مردم جا باز کند و همه او را احترام کنند و او تسخیر قلوب کند و همه فرمان بر او شوند و از او تمجید و تعریف کنند و رفتار و گفتار خود را بر وفق خواست مردم انجام می‌دهد و به رضای خداوند توجهی ندارد، بیش‌تر کارهای او با ریا است. در آیات و روایت از این صفت بسیار مذمت شده است.


رسول خدا(صلی الله علیه وآله) نیز می‌فرماید: حبّ الجاه و المال یُنبتان النفاق فی القلب کما ینبت الماء البقل
[۱] جامع السعادات، ج۲، ص۲۷۰.
؛ حبّ ریاست و مال، نفاق را در دل می‌رویاند (برعکس خواست صاحبش)، همان‌گونه که آب علف را می‌رویاند.
هم‌چنین می‌فرماید: ما ذئبان ضاریان ارسلا فی زریبة غنم باکثر فساداً من حبّ الجاه و المال فی دین الرجل المسلم
[۲] جامع السعادات، ج۲، ص۲۷۰.
؛ دو گرگ درّنده‌ای که به گلّه‌ی گوسفندان حمله کنند، خطرناک‌تر از دوستی جاه و مال برای دین مرد مسلمان نیست.


امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در خطبه‌ی شقشقیه، پس از بیان غصب خلافت به وسیله ی آن سه نفر و کشته شدن عثمان و شورای کذایی، می‌فرماید:
بالاخره مردم دور مرا گرفتند و برای احقاق حق مسلمین و اجرای احکام دین مبین اسلام بیعت آنان را پذیرفتم، ولی عدّه‌ای (طلحه و زبیر و دیگران) بیعت را شکستند و گروهی (خوارج نهروان) نیز از زیر بار بیعتم سرباز زدند و بعضی (معاویه و کسانش) از اطاعت خدای تعالی بیرون رفتند، گویا تمام آن‌ها کلام خدا را نشنیده‌اند، که می‌فرماید:
" تِلْکَ الدّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ"؛ ما خانه‌ی آخرت را برای کسانی قرار دادیم که خواست بزرگ نمایی و فساد در روی زمین نداشته باشند و سرانجام از آن پرهیزکاران است.
آری سوگند به خدا شنیده‌اند و خوب حفظ دارند؛ لیکن دنیا در چشمان آنان آراسته شده و ایشان را زرق و برقش فریب داده است؛ و در آخر کلامش می‌فرماید: اگر این نبود که خداوند از علما و دانشمندان پیمان گرفته است که بر پرخوری ستمگران و گرسنگی مظلومان نباید صبر کنند و راضی باشند. به آن خدایی که دانه را در دل خاک می‌شکافد و انسان را خلق فرموده است سوگند، که افسار شتر خلافت را بر گردنش رها می‌کردم (تا هر جا بخواهد برود) و به همان کاسه‌ی اوّلِ خلافت آخرش را نیز آب می‌دادم (همان خانه نشینی را ادامه می‌دادم) و به شما می‌فهمانیدم که این دنیای شما نزد من علی از عطسه‌ی بز ماده خوارتر و بی‌ارزش‌تر است.
[۴] نهج البلاغه، محمد عبده، ج۱، ص۳۶.
[۵] نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص۴۲.





۴.۱ - تامل در حالات گذشتگان

برای درمان و علاج این صفت باید در آیات و روایات و حالات گذشتگان دقّت و تأمل کرد و این که انسان به هر جاه و مقامی برسد و هر چه بله قربان گو و فرمان بردار داشته باشد بالاخره باید بمیرد و برود آنان که قبل از من و تو بودند، حتی همین سی چهل سال پیش کجا رفتند و چه شدند.
همه خاک دارند بالین و خشت خنک آن که تخم نکویی به کِشت
ما هم تا چند سال دیگر جزء آنان خواهیم بود، پس مقام و شخصیت و جاه و جلال و پُست و ریاست، همه اش کشک و دل خوش کن است.

۴.۲ - توجه به دردسرهای صاحبان مقام

در ضمن، ارباب ریاست و مقام، دردسرها و گرفتاری‌هایی دارند که مردم عادی ندارند؛ همیشه در ترس و وحشت‌اند و از سایه‌ی خودشان رم می‌کنند ،
[۶] فریده دیبا، مادر فرح، در آخر خاطراتش نوشته است، اگر فرضاً روز دیگر و به زندگی دیگر برگردم، دخترم را به یک کارگر، یا کارمند ساده می دهم و به شاه نمی دهم. ص۵۱۶.
و در حقیقت زندگی محسور و تلخی دارند، فقط دل خوش‌اند که جاه و مقام دارند؛ امّا تعریف و تمجید دیگران، چه نفعی برای انسان دارد، به درد دنیای مؤمن می‌خورد یا آخرتش؟ تو هر چه نزد خدا هستی، همان هستی نه بیش‌تر، نه کم‌تر.

۴.۳ - عدم توجه به تمجید دیگران

در این‌جا مناسب است که روایتی را که جابر جعفی ـ که از اصحاب بسیار خوب حضرت بوده است ـ از امام باقر(علیه‌السلام)نقل می‌کند ذکر شود.
و اعلم بانّک لا تکون لنا ولیّاً حتی لو اجتمع علیک اهل مصرک و قالوا انّک رجل سوء لم یحزنک ذلک و لو قالوا انّک رجل صالح لم یسرک ذلک ولکن اَعْرض نفسک علی ما فی کتاب الله فان کنت سالکاً سبیله، زاهداً فی تزهیده، راغباً فی ترغیبه، خائفاً من تخویفه فاثبت و ابشر فانّه لا یضرک ما قیل فیک، و ان کنت مبایناً للقرآن فماذا الذی یغرّک من نفسک...
[۷] سفینة البحار، ج۱، ص۵۳۷، ماده‌ی جبر.
بدان ای جابر، که تو ولیّ و هم ردیف ما نمی‌شوی، تا زمانی که اگر تمام اهل شهرت جمع شوند و بگویند جابر مرد بدی است ناراحت و غمگین نشوی و اگر همه بگویند جابر مرد خوبی است مسرور و خرسند نشوی ولیکن خودت را با قرآن وفق بده و بر آن عرضه بدار که اگر راه تو راه قرآن باشد و هر چه جلوگیری نموده تو ترک می‌کنی و هر چه دستور داده تو انجام می‌دهی و از هر چه قرآن ترسانده است می‌ترسی، پس ثابت قدم باش و بر تو مژده باد به چنین حالی؛ زیرا گفتار مردم، هیچ سود و ضرری برای تو ندارد و اگر رفتار تو برخلاف قرآن باشد، پس چه چیز می‌تواند تو را مغرور کند و گول بزند.
بنابراین، باید حساب خودمان را با خدا صاف کنیم. به همین دلیل صالحان گذشته و اکابر و بزرگان دینی، توجهی به مقام و پست نداشتند؛ مگر آن که اتفاقات دنیا آنان را به شهرت و مقام رسانده باشد و از این راه احکام خدا و دین را رهبری و به مردم رسانده باشند و اجرای دستورهای خدا و پیامبر(صلی الله علیه وآله) غرض آنان بوده باشد. روزی که مرحوم امام خمینی(رضی الله عنه) را گرفتند و به زندان و تبعید بردند. فرمود: والله من نترسیدم و آنان می‌ترسیدند و من آنان را دلداری می‌دادم. روزی هم که پیروزمندانه از پاریس به تهران می‌آمد در هواپیما پرسیدند چه احساسی دارید. فرمود: هیچ.


۱. جامع السعادات، ج۲، ص۲۷۰.
۲. جامع السعادات، ج۲، ص۲۷۰.
۳. قصص/سوره۲۸، آیه۸۳.    
۴. نهج البلاغه، محمد عبده، ج۱، ص۳۶.
۵. نهج البلاغه، فیض الاسلام، ص۴۲.
۶. فریده دیبا، مادر فرح، در آخر خاطراتش نوشته است، اگر فرضاً روز دیگر و به زندگی دیگر برگردم، دخترم را به یک کارگر، یا کارمند ساده می دهم و به شاه نمی دهم. ص۵۱۶.
۷. سفینة البحار، ج۱، ص۵۳۷، ماده‌ی جبر.



اندیشه قم.    


رده‌های این صفحه : اخلاق اسلامی | حب جاه | رذائل اخلاقی




جعبه ابزار