تسبیح خدا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: تسبیح، حمد، سبحان الله، نماز.
پرسش: راز تکرار زیاد سبحان الله در نماز و تأکید بر همراهی آن با حمد چیست؟
پاسخ: تسبیح خدا در حال عبادت و پرستش او به معنای منزه و مبرا دانستن او از صفاتی است که در ذهن، دل و جان پرستنده ایجاد میشود. از طرفی تسبیح خدا، از لحاظ ذهنی برای اکثریت انسانها که به
مقام توحید نرسیدهاند عملاً منجر به «تعطیل» وجود خداوند خواهد شد؛ ازاینرو برای پرهیز از نفی و تعطیل، بارها در
قرآن کریم سفارش به تسبیح به حمد، یا همراه با حمد (مدح صفات جمال) شده است.
تسبیح عموماً به معنای پرستش، ذکر و
یاد خدا به کار رفته؛
ولی در اصل به معنای مبرا و منزه دانستن
خداوند از شریک و از صفات نقص و صفات مخلوقات است.
«سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِاللَّهِ ـ علیهالسلام ـ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سُبْحانَ اللَّهِ مَا یَعْنِی بِهِ قَالَ تَنْزِیهَهُ».
همچنان که وقتی از
امام صادق علیهالسلام در مورد معنای سبحان الله سؤال شد، فرمودند: یعنی تنزیه خدا.
تسبیح، تنزیه و
تقدیس خداوند خود مراتبی دارد که عالیترین مرتبه آن مبرا ساختن خداوند از تمام صفات ممکنات و لوازم آنهاست، حتی کمالات ممکنات و از هر چیزی که میتوان توهم و
تعقل نمود.
همچنان که تسبیح در لغت و در مفهوم ذهنی به معنای مبرا دانستن خدا از صفات ـ اعم از صفات نقص و صفات ممکنات و ... ـ است، در
نماز هم باید معنای تسبیح را متناسب با اقتضای پرستش خداوند معنا کنیم. به این معنا که تسبیح در پرستش خدا همان نفی صفات شرکآمیز از خداوند بوده و در عمل به معنای شرکزدایی از وجود خود تسبیحکننده است. به بیانی دیگر، تسبیح خدا در حال
نماز به معنای
عشق به ذات او، بیرون از هر صفت و هر غرض و نفعی است؛ چراکه
عبادت خدا به خاطر هرگونه نفعی ـ اعم از دنیوی و اخروی ـ به معنای پرستش صفات اوست و مرتبهای از
شرک محسوب میشود؛ ولی تسبیح در نقطه مقابل این معنا قرار دارد.
به این ترتیب میبینیم که پرستشکننده و تسبیحکننده، در حالی خدا را تسبیح میکند، مشغول پاک کردن و
تسبیح خود از عوارض و اوهام و تصورات و خواهشهایی است که بین او و خدا
حجاب شدهاند.
حضرت علی علیهالسلام در پاسخ به سؤال از
تفسیر سبحان الله میفرمایند: "ُوَ تَعْظِیمُ جَلَالِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَنْزِیهُهُ عَمَّا قَالَ فِیهِ کُلُّ مُشْرِک"؛ سبحان الله، تعظیم و تنزیه ذات خداوند از هر چیزی است که مشرکان در مورد خداوند گفتهاند.
چراکه فرد مشرک درهرحال صفتی که برای خداوند قائل است، در محدوده خواستههای مشرکانه خود اوست.
از مطالبی که گذشت، ضرورت تسبیح در نماز برای تحقق غرض اصلی از آن بهخوبی
آشکار میشود؛ چراکه حقیقت نماز و «صلاة»، پرستش عاشقانه خداوند است تا سرحد فنا و نیست شدن در مقام
سجده و در نهایت ملاقات با خدا بعد از
فنا؛ همچنان که فرمودهاند: نماز
معراج مؤمن است.
بنابراین اصل و ذات نماز قطع تعلق از غیر خدا و پرستش خداست برای خدا و فقط
خدا را از خدا خواستن. با این اوصاف روشن است که تسبیح حقیقی خدا مقامی بسیار بلند و بزرگ است و مراتب فراوانی دارد.
از طرفی تسبیح خدا، از لحاظ ذهنی برای اکثریت انسانها که به درک قلبی و شهودی خدا نائل نشده اند، عملاً منجر به «تعطیل» وجود خداوند خواهد شد. تعطیل در صفات خداوند به این معناست که در اثر تنزیه صرف در عین اعتقاد به خدا عملاً خداوند را از مملکت او منقطع کنیم و هیچ رابطه ای بین
خالق و مخلوق را امکانپذیر ندانیم؛ همچنان که تشبیه که در نقطه مقابل تعطیل است به معنای یکی دانستن یا شبیه دانستن خدا با مخلوقات است؛ چنانچه نقل است که: یکی دانستن خدا با مخلوقات (جمع)
کفر است و جدا دانستن او هم تعطیل است و جمع بین این دو
توحید.
بنابراین پرهیز از تعطیل در مقام تسبیح خدا به این معناست که نباید بهتدریج با نفی هرگونه صفتی از خدا، عملاً او را از ملک خود بیرون برانیم و حضور جمال و جلال او را در
عالم هستی انکار کنیم. به همین دلیل و برای پرهیز از اینگونه تسبیح و تنزیه که عملاً منجر به تعطیل میشود، بارها در
قرآن مجید سفارش به تسبیح با حمد یا همراه با
حمد شده است («
فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَ اسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کانَ تَوَّاباً»)؛
چراکه حمد به معنای مدح صفات جمال خداوند است و در نماز هم هر جا که تسبیح هست، حمد هم همراه آن آمده است. تسبیح با حمد همان طریقتی است که بین تشبیه و تعطیل واقع شده است.
بهطورکلی تسبیح خدا از دو جنبه امکانپذیر است:
۱. تسبیح با نفی؛
۲. تسبیح با اثبات (تسبیح با حمد).
معنای تسبیح از طریق نفی این است که از طریق انکار هر گونه صفتِ حاکی از نقص و شباهت، خداوند را تسبیح کنیم.
اما تسبیح با اثبات (تسبیح با حمد) معنای بسیار لطیفی دارد که در آیات زیادی مورد تأکید قرآن بوده و در نماز نیز باید خداوند را اینگونه تسبیح نمود. تسبیح به حمد یا همراه با حمد در تقابل با تعطیل بوده و ضمن اثبات صفات جمال برای خداوند، درعینحال او را تسبیح میکند؛ بدینگونه که هر صفت جمالی را اثر و آیینه خدا میبیند بدون اینکه آن را خود خداوند بداند یا خدا را شبیه به آن صفات بداند؛ بنابراین مصلّی حقیقی در عین عشق به تجلیات خدا (بهعنوان آثار خدا)، خودِ خداوند را بهعنوان مبدأ این صفات بیرون از هر صفتی خواهد پرستید و در نهایت از صفات (صفات شرک) خواهد گذشت و به مبدأ صفات نزدیک خواهد شد.
همچنان که میبینیم که عشق حقیقی به خداوند هم اساساً میل به نفی صفات و فنای تعلقات دارد و ضمن اینکه میانهای با «تعطیل» ندارد، در پرستش غیر خدا هم گرفتار نمیشود.
آشنایان ره عشق در این بحر عمیق ••• غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
حضرت علی ـ علیهالسلام ـ در مورد رابطه حمد با تسبیح و جایگاه این دو میفرمایند: التسبیح نصف المیزان و الحمد لله یملاء المیزان؛ «تسبیح» نصف میزان است و «حمد» میزان را پر میکند.
تحقق عملی و عرفانی این معنا و یافتن طریقت صحیح در تسبیح خداوند به دور از تعطیل و تشبیه نیاز به مجاهده در مسیر عشق و پرستش خداوند داشته و این سخنان تنها میتوانند در دائره بیان، اشاراتی محدود برای نیل به مراتب و مقات تسبیح و ذکر و صلاة داشته باشند.
کوتاه سخن اینکه همراهی تسبیح با حمد به معنایی که توضیح دادیم در نهایت سالک را به مقام توحید عرفانی رهنمون خواهد شد.
پایگاه اسلام کوئست.