تحریف مسیحیت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پرسش:روند تغییر اندیشهی مسیحی چگونه بوده و به چه دلیل این
دین دچار
تحریف شده است؟
هنگامی که
پیروان مسیح علیه السلام از
نعمت حضور این
پیامبر الهی در میان خود محروم شدند و حضرتش به سوی آسمانها صعود کرد، رسولان و
حواریون آن حضرت به
تبلیغ آیین مسیحعلیه السلام پرداختند و رنجهای زیادی را متحمل شدند.
ولی پس از مدت کوتاهی "
پولُس" - که باید وی را
معمار مسیحیت کنونی دانست - رهبری
مسیحیت را به دست گرفت. وی نخست
یهودی بود و مسیحیان را آزار فراوان میداد، اما پس از چندی
مسیحی شد و توانست در میان
مردم نفوذ پیدا کند. او به عنوان
رسول عیسوی در شهرها گردش میکرد و عقیدهی مسیحیت را در ضمن دگرگون کردن آن، گسترش میداد.
در
قرون وسطی اندیشمندان مسیحی تلاش کردند
عقاید انحرافی موجود در مسیحیت کنونی را به گونهای
توجیه و چهرهای معقول از آن ترسیم کنند. ولی با این همه، پارهای از مفاهیم
انجیل قابل توجیه عقلی نبود و با همهی تلاشی که
فیلسوفان قرون وسطی، همچون "آکویناس"، کردند، نتوانستند همهی آنچه را که در ظواهر
کتاب مقدس بود، به صورت معقول در آورند.
پس از قرون وسطی و با پیدایش علوم جدید و مواجههی آن با تصویری که
کلیسا و انجیل - به
تفسیر کلیسایی - از
مفاهیم علمی ارایه میداد، مسئلهی
تعارض علم و
دین مطرح شد، و به جهت رونق علوم جدید و شکوفایی آن، چراغ دین مسیحی به خاموشی گرایید. در این میان،
متکلمان و متألهان مسیحی در مقابل این بحران تلاش کردند مباحث جدیدی را برای دفاع از مسیحیت و پاسداری از
ایمان مردم مطرح نمایند و از آن پس فیلسوفان دین نیز هر کدام به گونهای در بارهی این موضوع به بحث و بررسی پرداختند که مجموعهی این گونه مباحث،
هویت اندیشه مسیحی در سده معاصر را تشکیل میدهد.
تاریخ تفکر مسیحی از آغاز تاکنون داستان درازی داشته است. برای آن که بتوانیم تا حدودی با فضای ذهنی اندیشمندان غربی آشنا گردیم، به روند کلی آن اشارهای میکنیم.
هنگامی که پیروان مسیحعلیه السلام از نعمت حضور این پیامبر الهی در میان خود محروم شدند و حضرتش به سوی آسمانها صعود کرد
، رسولان و حواریون آن حضرت به تبلیغ آیین مسیحعلیه السلام پرداختند و رنجهای زیادی را متحمل شدند.
ولی پس از مدت کوتاهی "پولُس" - که باید وی را معمار مسیحیت کنونی دانست - رهبری مسیحیت را به دست گرفت. وی نخست یهودی بود و مسیحیان را آزار فراوان میداد، اما پس از چندی مسیحی شد و توانست در میان مردم نفوذ پیدا کند.
او به عنوان رسول عیسوی در شهرها گردش میکرد و عقیدهی مسیحیت را در ضمن دگرگون کردن آن، گسترش میداد.
دین عیسی در آغاز به گونهای دیگر بود و "پولس" آن را به شکل کنونی در آورد. او که "خیلی نگران نبود عیسی چه گفته است
". مسائلی چون
الوهیت عیسیعلیه السلام، فدا شدن وی در راه گناهان، و الغای
شریعت را از عقاید
مشرکان اقتباس کرد و به مسیحیت افزود.
با این وصف، عیسیعلیه السلام که پیامبر
خدا بود، خدا شد. خدایی که آمده بود تا
مصلوب شود و با مصلوب شدن خویش گناهان پیروان خود را پاک کند. از این رو، مصلوب شدن عیسیعلیه السلام به عنوان یک مفهوم کلیدی در مسیحیت مطرح است که اگر یک مسیحی آن را انکار کند و نظر
قرآن را بپذیرد که عیسی قبل از
مرگ به آسمان صعود کرد، دیگر نمی تواند مسیحیت موجود را پذیرا باشد و چاره ای جز پذیرش
اسلام نخواهد داشت.
از سوی دیگر، حرکت عیسی که برای اصلاح عقاید باطل گسترش یافته در بین یهودیان آغاز شده بود، با انکار شریعت
که پیکره ی اصلی دین در حوزه ی عمل را تشکیل می دهد، به انحرافی دو چندان گرفتار گردید. در
فرهنگ مسیحی
واجب،
حرام، و
حلال مفهوم خود را از دست داد و الزام به شکل خاصی از عمل در امور مختلف از میان رفت. به همین دلیل، در حالی که ما، به عنوان مثال، شاهد آیین و شرایط خاص ذبح در بین یهودیان هستیم، در مسیحیت هیچ آئینی در این جهت وجود ندارد. این مجموعه امور باعث شد، مسیحیت در گذر ایّام با مفاهیم اصلی
ادیان توحیدی فاصله ی جدی بگیرد.
کتاب مقدس مسیحی
نیز با مشکلات اساسی مواجه است. از یک سو، اناجیل موجود سند تاریخی ندارند و بنابر اظهار خود محققان غربی
مدتها بعد از صعود عیسیعلیه السلام و در جریان فعالیتها، درگیریها و نفوذ افکار"پولس" و حتی پس از آن - هنگامی که عقاید انحرافی وی بر جامعهی مسیحی تسلط پیدا کرده بود نوشته شدهاند. از سوی دیگر، محتوا و بافت این اناجیل با
کتب آسمانی و
وحی الهی سازگاری ندارد و در قالب
کتاب سیره به بیان داستان زندگی عیسیعلیه السلام می پردازد. و هر چند فرازهایی از کلمات عیسی را می توان در آن یافت ولی ساخت کلی کتاب بیان تاریخ حیات عیسیعلیه السلام است. از اینرو، هر چند به اذعان قرآن کریم عیسیعلیه السلام پیامبری الهی و دارای کتابی به نام انجیل است، ولی نه آموزه های او چندان در مسیحیت معاصر باقی مانده و نه نشان چندانی از کتاب واقعی او می توان یافت.
در قرون وسطی اندیشمندان مسیحی تلاش کردند عقاید انحرافی موجود در مسیحیت کنونی را به گونهای توجیه و چهرهای معقول از آن ترسیم کنند. "توماس آکویناس" که در سده سیزدهم میلادی زندگی میکرد، قهرمان صحنهی این بحث مسیحی است. او تلاش کرد به کمک
فلسفهی ارسطویی - که از طریق کتابهای
ابنسینا و
فرهنگ اسلامی با آن آشنا شده بود - اندیشهی مسیحی را بازسازی و میان آن
فلسفه و الهیات مسیحی سازگاری ایجاد کند.
ولی با این همه، پارهای از مفاهیم انجیل قابل توجیه عقلی نبود و با همهی تلاشی که فیلسوفان قرون وسطی، همچون "آکویناس"، کردند، نتوانستند همهی آنچه را که در ظواهر کتاب مقدس بود، به صورت معقول در آورند.
به طور مثال، اعتقاد مسیحیان این است که عیسی پسر خدا است و ظاهر تثلیث در انجیل این است که عیسی خود خدا میباشد. در توجیه آن - به گونهای که هم با توحید و هم با انجیل و اعتقاد آنان سازگار باشد - گفتند: خدا سه شخصیت، اما یک طبیعت دارد. پدر، پسر و
روح القدس، سه شخصیت و سه
اقنوم هستند. بدیهی است که این عقیده و نظایر آن قابل تصحیح و توجیه عقلی نیست.
زیرا اگر یک طبیعت سه شخصیت داشته باشد، باید پذیرفت که دارای سه فرد است که در آن
طبیعت با هم اشتراک دارند. این امر از یک سو، وجود ماهیت را برای خداوند در پیدارد و از سوی دیگر، با توحید ذات او ناسازگار است.
افزون بر معضلات اعتقادی و تاریخی که در مسیحیت وجود دارد، در دوران قبل از نوزایی
که از آن به
دوران تاریکی یاد می شود، رجال دین مسیحی
جایگاه مهمی در سیاست یافتند و با معرفی خود به عنوان واسطه بین خدا و مردم، برای خویش
حقوق اختصاصی خاصی را ادعا کردند که یکی از آنها سلطه و حاکمیت بر مردم و لزوم تبعیت مردم از آنهابود. این گروه برای اداره ی امور به وضع
قوانین دینی اقدام کردند و کوشیدند کاستی مسیحیت در حوزه ی شریعت را با قوانینی که خود وضع می کردند و آن را دینی می شمردند، جبران کنند.
از سوی دیگر، پس از قرون وسطی و با پیدایش علوم جدید و مواجههی آن با تصویری که کلیسا و انجیل - به تفسیر کلیسایی - از مفاهیم علمی ارایه میداد، مسئلهی
تعارض علم و دین مطرح شد، و به جهت رونق علوم جدید و شکوفایی آن، چراغ دین مسیحی به خاموشی گرایید. در این میان، متکلمان و متألهان مسیحی در مقابل این
بحران تلاش کردند مباحث جدیدی را برای دفاع از مسیحیت و پاسداری از ایمان مردم مطرح نمایند و از آن پس فیلسوفان دین نیز هر کدام به گونهای در بارهی این موضوع به بحث و بررسی پرداختند که مجموعهی این گونه مباحث، هویت اندیشه مسیحی در سده معاصر را تشکیل میدهد.
۱. مهدى هادوى تهرانى،
ولایت و
دیانت،مؤسسهى فرهنگى خانه خرد،قم،چاپ دوم، ۱۳۸۰.
۲. مهدى هادوى تهرانى، مبانى كلامى
اجتهاد، مؤسسهى فرهنگى خانه خرد، قم، چاپ اول، ۱۳۷۷.
[http://farsi.islamquest.net/QuestionArchive/۲۱۲.aspx#_edn۹
اسلام کویست.]