• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اصول اخلاقی مدیریت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه:مدیریت، اصول اخلاقی، مدیریت اسلامی، وجدان، سعه صدر، سنگدلی، انسانیت.
پرسش :چه اصول اخلاقی و دینی باید در مدیریت رعایت شود و یک مدیر باید چگونه باشد؟
پاسخ :



پیش از ورود به بحث اصلی، بیان مقدماتی درباره «مدیریت» لازم به نظر می‌رسد.
یک. مدیریت؛ یعنی مجموعه‌ای از آگاهی‌های شکل یافته جهت ایجاد هماهنگی در یک سازمان برای باروری بهتر برنامه‌ها و نیل به هدف‌های مطلوب.
[۱] ‌عسکریان، مصطفی، سازمان و مدیریت آموزش و پرورش، ص ۹۱، تهران، امیرکبیر، ۱۳۹۱ش.

دو. واژه «مدیریت» در متون اسلامی نیامده، ولی از اصطلاحاتی؛ مانند امامت ، امارت ، ولایت ، سیاست ، ریاست ، سیادت و... استفاده شده که مفهوم مدیریت از آنها فهمیده می‌شود و می‌توان مدیریت را در سیمای آنها جست‌وجو کرد.
احادیثی که در این نوشتار به عنوان شاهد و دلیل آورده می‌شوند، دارای همین عناوین‌ هستند؛ لذا برخی، مدیریت اسلامی را چنین تعریف کرده‌اند:مدیریتی که زمینه رشد انسان به سوی «خدا» را مطابق کتاب و سنت و سیره پیامبر (صلی الله علیه وآله) و امامان معصوم(علیهم السلام) و نیز دستاوردهای علوم و فنون و تجارب بشری فراهم نماید.
[۲] تقوی، سیدرضا، نگرشی بر مدیریت اسلامی، ص ۲۰، قم، سازمان تبلیغات اسلامی‌، ۱۳۶۸ش.
[۳] پژوهشکده تحقیقات اسلامی، آخوندی، مصطفی‌، اخلاق مدیریت، ص ۱۵، قم، کوثر غدیر، ۱۳۸۲ش.

سه. جایگاه مدیریت و کسب توفیق در انجام وظایف و مأموریت‌های آن، به طور کلی نیازمند احراز سه نوع توانایی و قابلیت است:دانش، مهارت و اخلاق.‌ مدیریت، تنها با آگاهی‌های عمومی و تخصصی و نیز مهارت‌ها و زبردستی‌ها در اجرای آموخته‌ها، به سامان نمی‌رسد. عنصر دیگری در این میدان نقش آفرین است که با عنوان « اخلاق » از آن یاد می‌کنیم.


بدون تردید در هر شرایطی، کسب و رعایت همه « فضایل اخلاقی » برای انسان لازم است و پرهیز از همه « رذایل اخلاقی » مورد توصیه و تأکید است. ولی رعایت پاره‌ای فضایل، در ارتباط و موقعیتی خاص، لازم‌تر، و پرهیز از پاره‌ای زشتی‌ها و رذایل، در آن ارتباطات، ضروری‌ترند، و هر شغلی عنایت بیشتر به پاره‌ای ملکات نفسانی را می‌طلبد. یکی از مناسبات و موقعیت‌های مهم در زندگی انسان‌ها، موقعیت «مدیریت» است. بدین لحاظ، توفیق در انجام وظایف و رسالت های آن، نیازمند اخلاق ویژه است. بنابراین در تعریف اخلاق مدیریت باید گفت:«اخلاق مدیریت، عبارت است از ملکات نفسانی انسان، از آن جهت که اداره امور جمعی از انسان‌ها را در نیل به اهداف معین، عهده‌دار است».
[۴] مرکز تحقیقات اسلامی، الهامی نیا، علی اصغر، اخلاق فرماندهی و مدیریت، ص ۱۲، قم.
بنابراین، موضوع اخلاق مدیریت عبارت است از:«نفسِ انسانِ مدبّر».


منظور از اصول، عناوین بارز اخلاقی است که هر یک در موفقیت و سعادت مدیر و مجموعه تحت فرمان او، نقش کلیدی دارند و پایبندی به آنها ضروری است؛ چنان‌که بی‌اعتنایی به هر یک، ارزش مدیر و مجموعه را در نظر دیگران کاهش داده، به آنها لطمه وارد می‌کند.
[۵] پژوهشکده تحقیقات اسلامی، آخوندی، مصطفی‌، اخلاق مدیریت، ص ۲۳، قم، کوثر غدیر، ۱۳۸۲ش.
مهم‌ترین اصول اخلاق مدیریت به شرح زیر است.

۳.۱ - قدرت روحی

‌منظور از قدرت روحی ، همان « شرح صدر » است؛ یعنی وسعت روح و بلندی فکر و گسترش افق عقل آدمی. با توجّه به این معنا کسی که دارای ظرفیت روحی و افق فکری وسیع بوده، سینه‌اش در سایه لطف خداوند برای پذیرش حقّ و تحمّل مشکلات گشاده باشد و گنجایش لازم را برای دریافت علم، قدرت، خوشی، ناخوشی و... داشته باشد، از نعمت شرح صدر بهره‌مند است. شرح صدر، آمادگی روحی انسان برای پذیرش حقّ است، به طوری که هر مطلب و پیشنهاد حقّی را بپذیرد و در برابر هر اعتقاد صحیحی تسلیم گردد. در مقابل شرح صدر، « ضیق صدر » و « سنگدلی » قرار دارد که نشانه عدم آمادگی روحی انسان برای پذیرش حق است.
شرح صدر، یک ضرورت برای مدیریت است؛‌ زیرا مدیریت و رهبری، با مشکلات توان‌فرسا عجین است؛ کسانی می‌توانند عهده‌دار مسئولیّتی در اجتماع گردند، که قدرت تحمّل پیشنهادها، انتقادها و ناملایمات و مشکلات را داشته باشند.
آیات قرآنی و زندگی پیامبران الهی بیان می‌کنند که شرح صدر از لوازم رهبری و مدیریت انبیای الهی بوده و آن بزرگواران رسالت خود را با برخورداری از شرح صدر، قدرت روحی و دریا دلی به انجام رسانده‌اند. حضرت موسی (علیه السلام) پس از آن‌که از جانب خداوند برای نجات قوم بنی اسرائیل مأموریت یافت، گفت:«رَبِّ اشْرَحْ لی‌ صَدْری‌»؛ پروردگارا! سینه‌ام را گشاده کن.
قرآن کریم این نعمت بزرگ را به رسول خدا (صلی الله علیه وآله) یادآور می‌شود:«الَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ».
[۹] سوره شرح/۹۴، آیه۱    :«آیا سینه‌ات را -به نوری از سوی خود- گشاده نکردیم؟».

امام علی (علیه السلام) نیز شرح صدر را ابزار ضروری مدیریت دانسته، می‌فرماید:«ابزار ریاست، سعه صدر است».
[۱۰] شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، حکمت ۱۶۶    ؛ «الَةُ الرُّیاسَةِ سِعَةُ الصَّدْرِ»
و انسان محروم از آن‌را در انجام وظایف ناکام می‌داند و می‌فرماید:«کسی که سینه‌اش تنگ باشد، توان ادای حق -و انجام وظایف- را ندارد».

۳.۲ - وجدان کاری‌

دست پر قدرت آفرینش، گوهر گرانبها و صادقی را در درون آدمی تعبیه کرده که از آن به « وجدان » تعبیر می‌شود. این نیرو، ناشناخته، ولی محسوس است و مکاتب گوناگون بشری و الهی در تعریف، شناسایی و کاربرد آن، سخن‌ها گفته و کتاب‌ها نوشته‌اند و جملگی بر وجود، صداقت و کارآیی آن اتفاق نظر دارند.
[۱۲] ر.ک:جعفری، محمدتقی، وجدان، ص ۱۲ – ۱۳، تهران، انتشارات اسلامی.
[۱۳] پژوهشکده تحقیقات اسلامی، آخوندی، مصطفی‌، اخلاق مدیریت، ص ۳۸، قم، کوثر غدیر، ۱۳۸۲ش.

«وجدان»، آدمی را پس از انجام کار، مورد بازخواست قرار می‌دهد تا سره را از ناسره بازشناسد، بر کارهای نیکو بیفزاید و از زشتی‌ها دست شوید و منظور از « وجدان کاری »، در کوتاه‌ترین و زیباترین کلام، خوب و دقیق و کامل انجام دادن کار است.
[۱۴] پژوهشکده تحقیقات اسلامی، آخوندی، مصطفی‌، اخلاق مدیریت، ص ۳۹، قم، کوثر غدیر، ۱۳۸۲ش.

وجود وجدان و فعالیت صادقانه آن در نظارت و سنجش همه اعمال ما، امری بدیهی است؛ چنان‌که پذیرفتن داوری آن نیز به میزان سلامت انسانیت ما مربوط می‌شود؛ یعنی تنها بیماران روانی، متخلّفان و مجرمان داوری وجدان را نمی‌پذیرند.
قرآن مجید حضور و جایگاه وجدان را روشن و انکارناپذیر دانسته و در کنار چشم و زبان - که محسوس و عیان‌اند- از آن یاد کرده، می‌فرماید:«الَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَیْنَیْنِ وَ لِساناً وَ شَفَتَیْنِ وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ»؛ آیا برای انسان، دو چشم، زبان و دو لب قرار ندادیم؟ و او را به راه خیر و شر هدایت نکردیم -تا راه خیر را بگزیند و راه شر را واگذارد؟-. که آیه «وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْنِ»، اشاره به نیروی درونی یا وجدان دارد که خوبی‌ها را از بدی‌ها تشخیص می‌دهد.
نکته اساسی و کلیدی در این رابطه، پذیرفتن امر و نهی وجدان و کمک گرفتن از آن پدیده‌ ارزشمند است. هر چه ما بیشتر گوش به فرمان وجدان باشیم، او بیشتر ما را مدد می‌رساند تا راه سعادت را بپیماییم و از انحراف و زشتی مصون بمانیم.
انسان‌های با وجدان، در عرصه کار و فعّالیت، تمام توان خویش را به کار می‌گیرند تا بهترین نتیجه مطلوب را به دست آورند و هیچ‌گاه کار را به حال خود رها نمی‌سازند، آن‌را به بهترین شکل انجام می‌دهند، دلسوزانه و مسئولانه انجام وظیفه می‌کنند و در همه مسؤولیت‌های اجتماعی، دقت و استحکام و جدّیت را مدّ نظر دارند.
در حیطه مدیریت؛ کم‌کاری ، چاپلوسی ، حسادت ، حق کشی ، بی‌قانونی ، تقدیم رابطه بر ضابطه، ستم به فرودستان، جفای به فرادستان، تسامح و سهل‌انگاری و هرگونه خلاف دیگر، مخالف با هر وجدان آگاهی است و نباید به وقوع بپیوندد.
عوامل گوناگونی، در شرایط و افراد مختلف، سبب تضعیف، انزوا و وارونه شدن وجدان می‌گردد که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از :ضعف ایمان ، پیروی از خواسته‌های نفس اماره ، و ریاست‌طلبی .
[۱۶] پژوهشکده تحقیقات اسلامی، آخوندی، مصطفی‌، اخلاق مدیریت، ص ۴۵-۴۶، قم، کوثر غدیر، ۱۳۸۲ش.


۳.۳ - انضباط اداری‌

« انضباط » به معنای سامان گرفتن، نظم داشتن، ترتیب، درستی، آراستگی و عدم هرج و مرج به کار رفته است.
[۱۷] لغت‌نامه دهخدا، واژه «انضباط»؛ البته با توجه به این‌که وزن «انفعال» در علم صرف به معنای پذیرش اثر فعل است، انضباط به معنای «نظم‌پذیری» است.
و منظور از «انضباط اداری»؛ رعایت قوانین ، مقررات، آیین‌نامه‌ها، بخشنامه‌ها و دستورالعمل‌های اداری است
[۱۸] پژوهشکده تحقیقات اسلامی، آخوندی، مصطفی‌، اخلاق مدیریت، ص ۴۶، قم، کوثر غدیر، ۱۳۸۲ش.
و برخی نمودهای آن عبارت است از:حضور به موقع در محل کار، ترک نکردن محل کار بدون اطلاع مافوق، حضور به موقع در جلسات، پرهیز از اتلاف وقت، رعایت سلسله مراتب اداری، انجام به موقع وظایف محوّله، بالا بردن کارآیی سازمان، استفاده صحیح از اموال.
لزوم نظم و ترتیب در کارها؛ در زندگی جمعی و سازمانی بیشتر خودنمایی می‌کند؛ زیرا در محیط کار جمعی، اگر نظم و قانون حاکم نباشد، هرج و مرج پیش خواهد آمد و در مدت کوتاهی، روحیه و کارآیی افراد به صفر خواهد رسید و در نهایت چنین سازمانی از هم می‌پاشد.
روحیه نظم‌پذیری؛ از راه تربیت صحیح و ایجاد ارزش‌های خاص اخلاقی، وجدان کار و حس انجام وظیفه در کارکنان ایجاد می‌شود و راه را برای رعایت قوانین و مقررات اداری و حس انجام کار و بالا بردن کارآیی فرد و سازمان، هموار می‌سازد.
[۱۹] ر. ک:کاظمی، بابک، مدیریت امور کارکنان، ص ۱۳۶ – ۱۳۸، تهران، مرکز آموزش دولتی، ۱۳۷۰ش.


۳.۴ - تغافل

تغافل و چشم‌پوشی؛ یکی از روش‌های قابل توجه در تربیت است و در بخش‌های مختلف زندگی از اهمیت بالایی برخوردار است، همچنین از عوامل مهم جذب و حفظ نیروها به حساب می‌آید. تغافل و چشم‌پوشی از این جهت موجب جذب و سازندگی کارگزاران می‌گردد که آبرو و کرامت آنها را حفظ می‌کند و حریمی را که میان مدیر و زیر دست وجود دارد نگه می‌دارد. بدیهی است گاهی همکاران و زیردستان، به دلیل غفلت، آشنا نبودن با کارها و یا نگرانی‌ها و مشکلاتی که برای آنها پیش می‌آید، مرتکب لغزش و خطا می‌شوند. در چنین مواردی اگر نسبت به آن لغزش چشم‌پوشی نشود و شخصیت و کرامت فرد مورد بی مهری و اهانت قرار گیرد، خواسته یا ناخواسته او را در مسیر جسارت‌ها، برخوردهای غرض آلود و لغزش‌های عامدانه سوق می‌دهد.
باید توجه داشت که تغافل و چشم‌پوشی و همچنین عفو و گذشت ، با همه اهمیتی که در دیدگاه اسلام در ابعاد مختلف زندگی اجتماعی و سیاسی دارند، هرگز به طور مطلق و بدون قید و شرط مورد ستایش قرار نگرفته‌اند. عفو و تغافل، با شرایطی، امری مقبول و شایسته‌اند و گر نه هیچ‌گونه ارزش اخلاقی ندارند.

۳.۵ - قدرشناسی و ارج‌گزاری‌

آدمی با راهنمایی فطرت و دین و خرد، درمی‌یابد که قدردانی و سپاس‌گزاری از کسانی که به او نیکی کرده‌اند، لازم و ضروری است و هر چه نعمت و خدمت و خوبی بهتر و بیشتر باشد، قدردانی بیشتری را می‌طلبد، چنان‌که جایگاه احسان کننده نیز در کیفیت سپاس‌گویی مؤثّر است.
امام سجاد (علیه السلام) می‌فرماید:« روز قیامت ، خداوند از یکی از بندگانش می‌پرسد؛ آیا سپاس فلانی را گفتی؟ پاسخ می‌دهد:خدایا! من سپاس تو را به جای آوردم. خداوند می‌فرماید؛ چون شکر او را به‌جا نیاوردی، سپاس مرا نیز نگفته‌ای! سپس امام(علیه السلام) فرمود:«شاکرترین شما نسبت به خدا، سپاس‌گزارترینتان نسبت به مردم است».
خصلت قدردانی باید به صورت یک «ملکه» در یک مدیر تجلی کند، به‌گونه‌ای که خدمت هیچ‌کس، بدون پاداش -گرچه زبانی- نماند و حتی پس از عزل، جابه‌جایی و یا درگذشت کارکنان مجموعه، فراموش نشود. دو نمونه از سیره بزرگان دین در این زمینه بیان می‌شود:
الف. محمد بن ابی‌بکر ، از یاران و شیعیان واقعی امام علی(علیه السلام) بود که مدتی ولایت مصر را به عهده داشت و در نبرد با نیروهای معاویه به شهادت رسید. امام(علیه السلام) با شنیدن خبر شهادت محمد، طی نامه‌ای به عبدالله بن عباس نوشت:
«محمد بن ابی‌بکر - که رحمت خدا بر او باد- به شهادت رسید. ما این مصیبت را به‌ حساب خدا می‌گذاریم؛ او فرزندی خیرخواه، کارگزاری پرتلاش، شمشیری برنده و ستونی پابرجا و بازدارنده بود».
ب. عمر بن ابی سَلَمه، از سوی امیر مؤمنان علی (علیه السلام) مدتی استاندار بحرین بود. وقتی امام(علیه السلاک) او را عزل و نعمان بن عجلان را به جایش منصوب کرد، طی نامه‌ای از او چنین تقدیر کرد:«تو نیکو حکومت کردی و امانتداری نمودی؛ اینک بدون هیچ‌گونه دلخوری و سرزنش و اتّهامی، نزد ما بازگرد».
سپاس‌گزاری مدیر از افراد زیردست و همکار، ممکن است به شکل مادّی و معنوی، حضوری و غیابی، کتبی و شفاهی و غیره صورت پذیرد و هرگونه تقدیر و تشویق به مقتضای حال و صلاحدید مدیر انجام گیرد. بر این اساس، امکان دارد برخی از انواع تقدیر، اولویت داشته باشد یا مدیر از اعمال برخی از آنها معذور باشد. به فرموده حضرت علی(علیه السلام):«هرگاه دستت از جبران -اعمال و قدردانی عملی‌- کوتاه شد، با زبانت سپاسگزاری کن».
[۲۳] غرر الحکم و درر الکلم، ص ۲۸۶.


۳.۶ - روابط صمیمانه انسانی

‌رفتار انسانی و محترمانه از مدیران -در هر سطحی- بیشتر مورد انتظار است؛ زیرا مدیر به دلایل گوناگونی، بر زیردستان برتری یافته و در جایگاهی قرار گرفته که اگر به وظیفه اجرایی و انسانی خویش عمل نکند، به‌ احتمال فراوان، مجموعه تحت امرش، از هم گسیخته و به اهدافش نخواهد رسید و بدون تردید، یکی از وظایف مهم انسانی هر مدیری، برخورد صحیح، اصولی و اخلاقی با همه کسانی است که به نحوی با او سر و کار دارند.
شریعت مقدّس اسلام، عالی‌ترین الگوی رفتاری انسان با خود، خدا و مردم را ترسیم کرده است و در این‌جا به طرح چند رهنمود بسنده می‌کنیم:
قرآن مجید به رهبر بزرگ اسلام پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)- که در رأس هرم مدیریت قرار دارد- می‌فرماید:«از آنان در گذر و صرف ‌نظر کن که خدا نیکوکاران را دوست دارد».
همچنین به پدران- که عنوان سرپرست و مدیریت خانواده را دارند- چنین سفارش می‌کند:«اگر -از اهل خانه‌- درگذرید و صرف ‌نظر کنید و آنان را ببخشید -بهتر است-؛ زیرا خداوند بسیار بخشنده و مهربان است».
امام علی(علیه السلام) در عهدنامه حکومتی خود با صراحت بر این موضوع تصریح کرده، می‌فرماید:«دل خویش را از مهربانی و عشق و علاقه به مردم، پُر کن و بسان درّنده‌ای نباش که خوردنشان را غنیمت شماری! چه این‌که مردم دو دسته‌اند؛ یا برادر دینی تو هستند یا همسان تو در آفرینش؛ که از هر دو دسته، گاه و بیگاه و به علل گوناگون -به عمد یا به‌ سهو- خطاهایی سر می‌زند، در چنین مواردی، از ایشان درگذر و از خطایشان صرف ‌نظر کن، چنان‌که دوست داری خدا با تو چنین کند. تو اینک مافوق آنان هستی و ولیّ امر، بالا دست تو و خدا نیز بالاتر از ولیّ امری است که تو را منصوب کرده است».
امام صادق (علیه السلام) نیز در سخن جامعی به همگان چنین سفارش می‌کند:«با همدیگر ارتباط برقرار کنید، نیکی و مهربانی نمایید و برادران نیکوکار باشید همان‌گونه که خدای بزرگ فرمانتان داده است».
رهبران معصوم و پیروان واقعی آنان، دستورالعمل‌های یاد شده را بیش از دیگران ارج می‌نهادند و در همه زمینه‌ها از جمله مدیریت نیز، گوی سبقت را از دیگران می‌ربودند و آن‌گونه که خدا از آنان خواسته بود، عمل می‌کردند؛ رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) نیز در جایگاه رهبری، صمیمانه‌ترین رابطه را با مردم و مسئولان اجرایی داشت و پیش از آن‌که بر جسم و بدن مردم حکومت کند، در دل آنان جای داشت. آن‌حضرت، خالصانه‌ترین مهر و محبت را نثار مردم می‌کرد، برای همگان، دل می‌سوزاند و از هرگونه ناراحتی آنان، رنج می‌برد. چنان‌که قرآن مجید از این‌ حالت پیامبر(صلی الله علیه وآله) چنین خبر می‌دهد:«به یقین پیامبری از خود شما به سویتان آمد که آنچه از آن رنج می‌برید بر او سخت است، بر - هدایت‌- شما اصرار دارد و نسبت به مؤمنان، رئوف و مهربان است».


۱. ‌عسکریان، مصطفی، سازمان و مدیریت آموزش و پرورش، ص ۹۱، تهران، امیرکبیر، ۱۳۹۱ش.
۲. تقوی، سیدرضا، نگرشی بر مدیریت اسلامی، ص ۲۰، قم، سازمان تبلیغات اسلامی‌، ۱۳۶۸ش.
۳. پژوهشکده تحقیقات اسلامی، آخوندی، مصطفی‌، اخلاق مدیریت، ص ۱۵، قم، کوثر غدیر، ۱۳۸۲ش.
۴. مرکز تحقیقات اسلامی، الهامی نیا، علی اصغر، اخلاق فرماندهی و مدیریت، ص ۱۲، قم.
۵. پژوهشکده تحقیقات اسلامی، آخوندی، مصطفی‌، اخلاق مدیریت، ص ۲۳، قم، کوثر غدیر، ۱۳۸۲ش.
۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‌۵، ص ۴۳۴ – ۴۳۵، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.    
۷. ر.ک:راغب أصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن‌، واژه «شرح»، ص ۴۴۹، بیروت، دمشق، دار القلم، الدار الشامیة، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.    
۸. سوره طه/۲۰، آیه۲۵.    
۹. سوره شرح/۹۴، آیه۱    :«آیا سینه‌ات را -به نوری از سوی خود- گشاده نکردیم؟».
۱۰. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، حکمت ۱۶۶    ؛ «الَةُ الرُّیاسَةِ سِعَةُ الصَّدْرِ»
۱۱. کراجکی، محمد بن علی، کنز الفوائد، ص ۱۲۸.    
۱۲. ر.ک:جعفری، محمدتقی، وجدان، ص ۱۲ – ۱۳، تهران، انتشارات اسلامی.
۱۳. پژوهشکده تحقیقات اسلامی، آخوندی، مصطفی‌، اخلاق مدیریت، ص ۳۸، قم، کوثر غدیر، ۱۳۸۲ش.
۱۴. پژوهشکده تحقیقات اسلامی، آخوندی، مصطفی‌، اخلاق مدیریت، ص ۳۹، قم، کوثر غدیر، ۱۳۸۲ش.
۱۵. سوره بلد/۹۰، آیات۸ – ۱۰.    
۱۶. پژوهشکده تحقیقات اسلامی، آخوندی، مصطفی‌، اخلاق مدیریت، ص ۴۵-۴۶، قم، کوثر غدیر، ۱۳۸۲ش.
۱۷. لغت‌نامه دهخدا، واژه «انضباط»؛ البته با توجه به این‌که وزن «انفعال» در علم صرف به معنای پذیرش اثر فعل است، انضباط به معنای «نظم‌پذیری» است.
۱۸. پژوهشکده تحقیقات اسلامی، آخوندی، مصطفی‌، اخلاق مدیریت، ص ۴۶، قم، کوثر غدیر، ۱۳۸۲ش.
۱۹. ر. ک:کاظمی، بابک، مدیریت امور کارکنان، ص ۱۳۶ – ۱۳۸، تهران، مرکز آموزش دولتی، ۱۳۷۰ش.
۲۰. کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج ‌۲، ص ۹۹، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.    
۲۱. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، نامه ۳۵.    
۲۲. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، نامه ۴۲.    
۲۳. غرر الحکم و درر الکلم، ص ۲۸۶.
۲۴. سوره مائده/۵، آیه۱۳.    
۲۵. سوره تغابن/۶۴، آیه۱۴.    
۲۶. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، نامه ۵۳.    
۲۷. کلینی، محمد بن یعقوب، الاصول من الکافی، ج ‌۲، ص ۱۷۵، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.    
۲۸. سوره توبه/۹، آیه۱۲۸.    



پایگاه اسلام کوئست    



جعبه ابزار