تغافل
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه:تغافل، چشم پوشی، گذشت.
پرسش :تغافل چیست و تغافل بجا و نابجا چه فرقی با هم دارند؟
«تغافل» از ریشه «غفل»؛ در لغت به معنای نادیده انگاشتن، چشمپوشی عمدی و خود را به غفلت زدن است.
از تغافل در
اخلاق اسلامی نیز بحث شده است که نگاه اصطلاحی تغافل با نگاه لغوی آن تفاوتی ندارد و از آن سرچشمه میگیرد. که این امر در مباحث زیر روشن خواهد شد.
تغافل، یکی از روشهای قابل توجه در تربیت است و در بخشهای مختلف زندگی از اهمیت بالایی برخوردار است. تغافل در نگاه
علم اخلاق ؛ یعنی اینکه انسانها در برابر برخی از اشتباهاتی که از دیگران انجام میگیرد - اما این اشتباهات سهویاند یا از نوع خطاهایی هستند که هنوز به مرز جُرم و گناه سنگین نرسیدهاند- تغافل و چشمپوشی کند و خود را به غفلت بزند.
انسانهای غیر معصوم، در طول زندگی خویش، کم و بیش، عمدی یا سهوی مرتکب اشتباهات کوچک و بزرگ میشوند و کمتر کسی یافت میشود که مرتکب اشتباهی نشود یا خود را مصون از آن بداند. از سوی دیگر، خُردهگیری و بازخواست از دیگران درباره اشتباهات سهوی یا خطاهایی که هنوز به مرز جُرم و گناهی سنگین نرسیده چندان خردمندانه و پسندیده نیست و در اینگونه موارد، عقل و شرع بر چشمپوشی و گذشت، نظر دارند. اینجا است که تغافل معنا پیدا میکند که در این مواقع، تغافل و چشمپوشی و خود را به غفلت زدن در برابر این نوع از خطاها و اشتباهات دیگران، لطیفتر و سازندهتر از عفو و گذشت است.
گفتنی است؛ «تغافل» منافاتی با
امر به معروف و
نهی از منکر و انتقاد سازنده ندارد؛ زیرا «امر به معروف و نهی از منکر» مربوط به واجبات و محرمات است (که آشکارا زیر پا گذاشته میشود) که این موضوع از محدوده «تغافل» بیرون است و انتقاد سازنده مربوط به اموری است که در سرنوشت فرد و جامعه اثر قابل ملاحظهای دارد، در حالیکه «تغافل» مربوط به امور جزئی و کم ارزش و یا عیوبی است که مصلحت در آن است که پنهان بماند.
البته آنچه گفته شد، از جمله موارد «تغافل» مثبت و پسندیده است؛ چرا که تغافل به دو گروه «تغافل مثبت» و «تغافل منفی» تقسیم میشود. پس پسندیده یا ناپسند بودن و بجا یا نابجا بودن تغافل بر طبق موارد فرق میکند. که در قسم اول جزو فضایل اخلاقی و در قسم دوم جزو رذائل اخلاقی است.
تغافل مثبت؛ یعنی اینکه انسان، چیزهایی را بداند که پنهان کردن آن لازم یا پسندیده است؛ به دیگر سخن؛ فردی خود را نسبت به مسئلهای که اظهارش عواقب نامطلوب دارد، به ناآگاهی و بیاطلاعی بزند و با بزرگواری از کنار آن بگذرد تا باعث حفظ آبروی دیگران شود.
هر کس عیب یا لغزشی دارد، لذا سعی دارد تا مردم آنرا ندانند؛ ولی گاهی افراد هوشمند از آن آگاه میشوند. «تغافل» در اینگونه موارد، در حقیقت یک نوع
عیبپوشی است که جز در موارد امر به معروف و نهی از منکر، آن هم به صورت محرمانه و لطیف، بسیار پسندیده است.
اگر در مواردی پردهدری شود و آبرو و حیثیت اشخاص بر باد رود، افراد تشویق به گناه میشوند و طبق منطق «من که رسوای جهانم، غم دنیا سهل است» رسوایی را مجوّزی برای گناه میشمرد. و اگر پرده حیای گنهکاران دریده شود، دست به هر کاری میزنند؛ پس در اینجا جز با «تغافل» نمیتوان جلوی این پدیده شوم اجتماعی را گرفت.
تغافل، یکی از اصول مهم زندگی آرام و خالی از دغدغهای است که در بخشهای مختلف زندگی - مانند خانواده- از اهمیت بالایی برخوردار است. یکی از این موارد در بخش مدیریتی نهادهای فعالیتی جامعه است. در بخش فعالیتهای اجتماعی، مدیران هر بخش از این فعالیتها باید از این مسئله در حل بسیاری از مشکلاتشان بهره بگیرند؛ یعنی، هر جا که احتیاج به اخطار و هشدار است باید اخطار و هشدار دهند و هر جا که با «تغافل»، مشکلات حل میشود، از این طریق وارد شوند. به یقین اگر مدیران، اصل «تغافل» را از زندگی خود حذف کنند، گرفتار دردسرهای بیدلیل خواهند شد.
بدیهی است گاهی همکاران و زیردستان، به دلیل غفلت، آشنا نبودن با کارها و یا نگرانیها و مشکلاتی که برای آنها پیش میآید، مرتکب لغزش و خطا میشوند. در چنین مواردی اگر نسبت به آن لغزش چشمپوشی نشود و شخصیت و کرامت فرد مورد بیمهری و اهانت قرار گیرد، خواسته یا ناخواسته او را در مسیر جسارتها، برخوردهای غرض آلود و لغزشهای عمدی سوق میدهد. اثر تربیتی تغافل این است که شخص خطاکار، با احساس احترام و اعتمادی که از سوی مدیر میبینید، در جهت جبران لغزشهای خود میکوشد و در صدد است که اعتماد و حسن ظن مدیر را در عمل نسبت به خویش، جلب نماید.
برخی از مواقع «تغافل و چشمپوشی در امور زندگی، مایه بدبختی است. اگر انسان، واقعیتها را بداند و باور داشته باشد که زندگی دنیا ناپایدار است و این جهان گذرگاهی است که باید از آن بگذرند، و به سرایی دیگر بشتابند و مرگ قانون تخلّف ناپذیری است، و هیچ اعتباری به قدرتها و ثروتهای مادی نیست؛ ولی با اینحال، چنان از کنار این مسائل بگذرد که گویی هیچ چیزی نمیداند و نمیبیند، این تغافل منفی است که آثار زیانبارش از «غفلت» هم بیشتر است؛ زیرا، غافلان، ناآگاهانه به دام حوادث گرفتار میشوند؛ اما «تغافل کنندگان» با آگاهی در این دام قدم میگذارند که مسئولیت الهیاش بیشتر و نکوهش مردم درباره آن شدیدتر است.
در حدیث معروفی که از
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)،
امام علی ،
سجّاد ،
امام باقر و از
امام صادق (علیهم السلام)
درباره «تغافل» نقل شده است، چنین میفرمایند:«مصلحت همزیستی سالم و معاشرت با مردم در پیمانهای است که دو سوّم آن هوشیاری و یک سوم آن تغافل باشد».
این روایت، در واقع ضمن تأکید بر تغافل مثبت، از تغافل منفی بر حذر میدارد. ابتدا تأکید به هوشیاری و بیداری و ترک «غفلت» میکند و سهم آنرا دو سوّم میداند و مفهوم آن این است که انسان نباید از مسائل مهم زندگی بیخبر بماند؛ بلکه باید با کمال دقّت، مراقب آنچه که خیر و صلاح او در آن است، باشد. از سوی دیگر نسبت به اموری که لازم است مورد بیاعتنایی و بیتوجهی قرار گیرد، دستور به «تغافل» میدهد؛ مانند فکر و دقت در مسائل جزئی زندگی که اهمّیّت چندانی ندارند، انسان را از تفکّر در امور مهم باز میدارد و همچنین مخفی کردن عیوب پنهانی دیگران در مواردی که مصلحت ایجاب میکند، کار پسندیدهای است.
امام علی(علیه السلام) در این رابطه میفرماید:«یکی از با ارزشترین کارهای کریمان، تغافل و چشمپوشی از چیزهایی است که از آن آگاهند -و سرپوش گذاشتن بر آن لازم است-».
«هیچ خردی چون خود را به نادانی زدن نیست».
«هیچ بردباری چون تغافل نیست».
«قدر و منزلت خود را با تغافل و چشمپوشی نسبت به امور پست و کوچک بالا برید... و زیاده از اموری که پوشیده و پنهان است تجسس نکنید که عیبجویان شما زیاد میشوند... و با چشم برهم نهادن از دقت بیش از حد در جزئیات، بزرگواری خود را ثابت کنید».
از این حدیث و بعضی از احادیث دیگر، به خوبی موارد «تغافل» روشن میشود و نشان میدهد که مربوط به امور مهم و سرنوشت ساز زندگی نیست، بلکه مربوط به امور جزئی و کم اهمّیّت است که در زندگی هر انسانی پیش میآید. طبیعی است اگر تغافل بیش از حد در امور اجتماعی و مدیریتی به سوء استفاده طرف مقابل بیانجامد، دیگر نمیتوان آنرا یک ویژگی مثبت برشمرد، بلکه شاید نشانی از ضعف فرد ارزیابی شود.
اصل تغافل وقتی بجا مورد بهرهبرداری قرار گیرد، آثار ارزشمندی در پی دارد؛ مانند:
هر کسی به طور طبیعی خواهان خوش نامی خود است و از بدنامی و نکوهش دیگران در هراس است. یکی از آثار خوب تغافل، خوشنامی است. امام علی(علیه السلام) میفرماید:«تَغافَلْ یُحْمَدْ امْرُکَ»؛
تغافل کن تا کارت مورد ستایش قرار گیرد.
اگر انسان در مجموعههایی که به شکلی در آنها عضویت دارد؛ مانند خانواده، محله، محل کار، محل تحصیل و... بخواهد عینک ریزبینی به چشم بزند و به کار دیگران خُرده بگیرد، همه عمرش را باید صرف چنین کاری نماید و هیچگاه به کارهای اصولی و اهداف زندگی خود نائل نمیشود. علاوه بر آن باید همواره با اعضای خانواده، همشهریان، همکاران و... درگیر باشد و زندگی خود را در پای آن تباه سازد.
در حالیکه با تغافل بجا و پسندیده میتوان خود را از تلخکامی و اضطراب در زندگی رهایی بخشید.
چنانکه در سخن حکیمانه امیر مؤمنان(علیه السلام) آمده است:«هر کس تغافل نورزد و از بسیاری از امور -خلاف دیگران- چشم نپوشد، زندگیاش تلخ میگردد».
خُردهگیری و ایراد و پرخاش و گاهی تنبیه و جریمه به خاطر اشتباهات و سهلانگاریهای عادی و کماهمیّت، هیبت و احترام شخص ایراد گیرنده را میشکند. برای مصون ماندن از چنین آسیبی باید به اصل تغافل تمسک جست؛ چنانکه امام صادق(علیه السلام) میفرماید:«قدر و منزلت خود را با تغافل بزرگ دارید».
پایگاه اسلام کوئست