ارزش های معنوی در حل مشکلات بشر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: رزشهای معنوی، تکامل اخلاقی، جوامع انسانی.
پرسش: ارزشهای معنوی حلال مشکلات جوامع انسانی در عصر حاضر کداماند؟ و نتیجه نبود چنین ارزشهایی چیست؟
پاسخ: حرکت تکاملی
انسان جهت نیل به سعادت حقیقی را میتوان در چند محور تبیین نمود که عبارتاند از: محور رابطه انسان با
خداوند؛ محور رابطه انسان با خویشتن؛ محور رابطه انسان با دیگر همنوعان.
حرکت تکاملی
انسان جهت نیل به سعادت حقیقی را میتوان در چند محور تبیین نمود که عبارتاند از:
۱. محور رابطه انسان با خداوند
۲. محور رابطه انسان با خویشتن
۳. محور رابطه انسان با دیگر همنوعان
از آن جا که هر یک از این محورها ویژگی و خصوصیات خاص خود را دارند، حدود و چهارچوب منحصر به فرد خود را دارند و از این رو روش مخصوص به خود را برای حرکت و سیر انسان در محور مورد نظر میطلبند. پس با توجه به این مهم میتوان به خوبی دریافت که سخن گفتن در باب روابط مزبور احتیاج به بحث تفصیلی در باب ابعاد مختلف پیدا و پنهان روابط سه گانه دارد که در این مقال و مجال نمیگنجد؛ لیکن از آن جا که:
آب دریا را اگر نتوان کشید ••• هم به قدر تشنگر باید کشید
اشارهای گذرا به برخی ویژگیها و خصوصیات روابط فوق الذکر مینماییم.
اما ویژگی محور نخست یعنی رابطه انسان با
خداوند همانا اطاعت و
بندگی خداوند و تسلیم محض در مقابل او بودن است؛ یعنی انسان در برابر قادر متعال خاضعانه و خالصانه به طور کامل تسلیم محض او باشند و این اساس رابطه انسان با خداوندگار را تشکیل میدهد. از این رو هر چه ارتباط انسان با خالقش عمیقتر و محکمتر باشد روح انقیاد و تسلیمپذیری در مقابل خداوند در وی بیشتر است، و مهمترین چیزی که موجب عمیق شدن و استحکام ریشههای رابطه انسان با حق تعالی میگردد، شناخت انسان به پروردگار جهان است.
پس اگر
انسان شناخت کاملتری نسبت به جهان و خدای جهان داشته باشد از روح تسلیم پذیری بیشتری برخوردار است، براین اساس میتوان نتیجه گرفت این مهم با شناخت، رابطهای مستقیم دارد و نباید از نظر دور داشت که اختلال در رابطه انسان با خداوند موجب اختلال در دو رابطه دیگر یعنی ارتباط انسان با خویشتن و ارتباط انسان با دیگران خواهد شد. توضیح آن که وقتی سخن از رابطه انسان با خداوند میشود قطعاً از منظری الاهی به انسان و جهان نگریسته شده و انسان موجودی الاهی قلمداد شده که جلوهگاه جلال و جمال خداوند است و چنین موجودی اگر در رابطهاش با سرچشمه ازلی و ابدی کائنات خللی پدید آید، قطعاً در رابطهاش با خویش و دیگران اختلال به وجود خواهد آمد.
از این رو نخواهد توانست به حیات اصیل و واقعیش ادامه دهد و چونان حیوانات به زندگی مادی و برخواسته از غرائز و شهوات روی خواهد آورد و نتیجه آن بر همگان معلوم و آشکار است.
دومین محور از محورهای حرکت تکاملی انسان، رابطه انسان با خویشتن است که چگونگی آن در چینش پایههای فکری آدمی نمودی بارز و پیدا دارد؛ یعنی انسان، هدف، چرایی و چیستی زندگی را برای خویش مشخص و معلوم نماید. به عبارتی دیگر، بداند برای چه هدفی آفریده شده؟ از
هستی شناسی و
معرفت شناسی و حتی
انسان شناسی را برای خویش حل نموده و از بلاتکلیفی و حیرت و سرگردانی رهایی یابد؛ البته نباید جایگاه و اهمیت
سیر و سلوک معنوی را در شناخت نقش و تعیین نوع رابطه آدمی با آن نادیده گرفت و حتی میتوان گفت بدون این مهم انسان نمیتواند خویشتن را بشناسد.
و ناگفته پیدا است در صورت تحقق شناخت و در نتیجه رهایی یافتن از حیرت و سرگردانی، انسان قدمی به سوی اصلاح خویش و بالطبع اصلاح جامعه برداشته است؛ چرا که اصلاح درون و باطن آدمی اصلاح جامعه خارجی و بیرونی را نتیجه خواهد داد؛ و اصلاح فی مابین انسان و خداوند اصلاح رابطه انسان با دیگر همنوعانش را در برخواهد داشت؛ از این رو لازم است آدمی از هر امری که به اصلاح درون و باطنش ضربه میزند دوری کند.
در باب محور سوم؛ یعنی ارتباط انسان با دیگر همنوعانش باید گفت: این مهم بر دو پایه استوار است که عبارت اند از:
۱. همتایانی در دین و اعتقاد و همنوعانی در آفرینش، همانگونه که
امام علی (علیهالسلام) در
نهج البلاغه چنین فرمودهاند
یعنی ارتباط انسان با دیگران یا از طریق اعتقادات و باورهای واحد و یگانه و به عبارتی همفکری میسّر است و یا از طریق اشتراک در خصوصیات مختص آدمی. و به تعبیری دیگر انسان بودن.
۲. محبت و عاطفه علاوه بر دو مورد مزبور میتوان از طریق عواطف پر شور انسانی با دیگران ارتباط برقرار نموده و بدین وسیله خلق و در نهایت حق را از خود راضی نموده و این جاست که خداوند در
قرآن کریم به این صفت حسنه پیامبر اشاره مینماید که "فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ وْلِكَ؛
اگر تو درشت خوی سخت دل بودی هر آئینه مردمان از گردت پراکنده میشدند".
و در حدیثی دیگر
امام صادق (علیهالسلام)"
ایمان را چیزی جز عشق و
محبت به خداوند نمیدانند"
و محبت و عشق به خداوند با دوست داشتن و مودّت مؤمنان و به طور کای انسان ها سهل الوصول خواهد بود.
ذکر این نکته لازم است که هر کدام از محور های سهگانه خود بر سه حوزه اساسی استوار است که هر یک به طور جداگانه مجموعه ابزار و راه ها و روشهای متناسب با خود را برای نتیجه بخشی میطلبد که عبارت اند از:
۱.
شناخت خداوند۲.
شناخت انسان۳. شناخت هدف انسان و ابزاری که او را به این هدف رهنمون میسازند.
باید یادآور شد که در تعریف و تحلیل حوزههای فوق الذکر حوزههای فرعی دیگری نیز گشوده میشود که خود مجموعهای دیگر از ارزشهای معنوی و عقلانی را در بردارد و این خود افقهای جدیدی را بر چشمان حقیقت بین طالبان حقیقت میگشاید و هر چه انسان پیروز و سعادتمند در فعلّیت بخشیدن محورها و حوزههای اصلی و بنیادین کوشاتر باشد، میتوان گفت به کمال نزدیک و نزدیک تر میگردد و هر چه انسان به سوی
کمال و
سعادت حقیقی نزدیک شود کم شدن مشکلات در جوامع بشری را در پی خواهد داشت، تا جایی که مشکلات از جامعه بشری رخت بربندد. این جا مضمون سخن
امام خمینی (ره) قابل درک است که میفرمایند:"اگر صد و بیست و چهار هزار پیامبر در یک شهر بودند هیچ مشکلی در آن جا یافت نمیشد، همانگونه که هیچ نیازی به محکمه و قضاء و... نبود" و یا سخن حکیمی دیگر که میفرماید:"تمام دنیا برای سلطنت دو پادشاه کوچک است، در حالی که یک فرش برای ده عارف و حکیم بزرگ است".
با ذکر این مقدمه به تبیین اجمالی حوزههای سهگانه میپردازیم.
حوزه نخست حوزه شناخت خداوند و آگاهی به فلسفه احکام و دستورات شرعی: از آن جا که در
جهان بینیهای توحیدی و الاهی محور هستی و جهان، خداوند است و همه چیز بر مدار اراده و خواست و قدرت او استوار است شناخت خداوند نقشی بس تعیین کننده و تأثیر گذار در
تکامل انسان طالب حقیقت آسمانی دارد. تا آن جا که میتواند بسیاری از مشکلات انسان را حل نماید؛ و چه بسا نقطه پایان بسیاری از مصائب و دردهای بشر خسته از جهل و ظلم و بیداد باشد.
امام علی(علیهالسلام) در این باره میفرماید:"سپاس خدایی را که سخنوران در ستودن او بمانند و شمارشگران، شمردن نعمتهای او ندانند... صفتهای او تعریف ناشدنی است و به وصف در نیامدنی، و در وقت ناگنجیدنی و به زمانی مخصوص نابودنی... سرلوحه دین، شناختن او است؛ و در شناختن او باور داشتن او، و درست باور داشتن او یگانه انگاشتن او، و یگانه انگاشتن او را بسزا اطاعت نمودن، و بسزا اطاعت نمودن او، صفتها را از او زدودن".
پس شناخت خداوند و یگانگی او میتواند انسان را به سوی کمال حقیقی رهنمون سازد، همان گونه که معرفت به فلسفه و علل شرایع و احکام، میتواند بشر را به سوی حقیقت رهنمون سازد؛ چرا که خداوند کامل ترین موجود است و موجود کامل قوانین و دستورات کامل و خطا ناپذیری برای سعادت انسان ارائه مینماید، بنابراین، علم به ماهیّت و فلسفه احکام شریعت اولین قدم در پیمایش کمال و سعادت حقیقی است. از این رو
حضرت فاطمه دختر گرامی پیامبر در خطبهای در باب شناخت خداوند و فلسفه شرایع و احکام چنین میفرماید:"بر این حقیقت گواهی میدهم که جز خدای یگانه خدایی نیست و یگانه و بی همتا است،
اخلاص را تأویل آن قرار داد و دلها را گسترده پیوند با آن نمود و مشعل اندیشه را در ذهنها برافروخت؛ خدایی را که دیدگان را یارای دیدن او و زبانها و پندارها را توان توصیف و بیان چگونگیاش نباشد...". سپس حضرتش به واسطه بودن پیامبر بین خدای تعالی و مردمان اشارت مینماید، آن جا که میفرماید:"بر این حقیقت گواهی میدهم که پدرم
محمد (صلیاللهعلیهوآله) که درود خدا بر او و خاندان پاکش باد، بنده خدا و فرستاده او است، خداوند پیش از آن که او را فرو فرستد، برگزیده... خداوند محمد (صلیاللهعلیهوآله) را بر انگیخت تا کار خود را تمام نماید و آن چرا که در جهت اراده و فرمان او بود به پیش راند و برنامههای حتمی خود را که به رشته محکم تقدیر کشیده بود به انجام رساند. پیامبر که درود خدا بر او باد، دید هر فرقهای دینی برگزیده و هر گروهی بر آستانه شعلهای خزیده و هر دستهای به بتی
نماز برده است؛ و همگان با آن که خدای را میشناختند انکار میکردند، پس خدای بزرگ تاریکیها را به برکت وجود پدرم روشن ساخت و دل ها را از تیرگی
کفر بپرداخت و پردههای حیرت را که بر دیدگان افتاده بود یک سو انداخت و در میان مردم به هدایت و روشنگری برخاست و آنان را از کژراهه رهانید و کور دلی را از آنان زدود و بینش بخشید و به آیین پایدار راه نمود و به راه راست فراخواند...". سپس در باب ارزش و
فلسفه امامت چنین میفرماید:"خداوند پیروی ما را برای سامان یافتن امت، و
امامت ما را برای امنیت از پراکندگی قرار داد". آن گاه در مقام بیان فلسفه احکام و شرائع و ارزش و جایگاهشان در زندگی چنین میفرماید:"خداوند ایمان شما را باعث تطهیر و پاکیزگی از شرک قرار داد و برای وارستن شما از کبر نماز را، و برای پاکیزه کردن جان و رویش روزی
زکات را، و برای استوار کردن اخلاص
روزه را، و برای استحکام دین
حج را، و برای عزت و سربلندی
اسلام و خواری و سرافکندگی کفر و
نفاق جهاد را و برای دریافت پاداش معنوی
صبر و شکیبایی را مقرِّر کرد.
برای مصلحت تودههای نا آگاه
امر به معروف را، و برای نگهبانی از
خشم خداوند نیکی به پدر و مادر را و برای دراز زیستن و بقای نسل حفظ پیوند خویشان را، و برای پاسداری از خونها
قصاص را، و برای آمرزش از گناه
وفای به نذر را و برای حفظ حقوق دیگران از تباه شدن و حفظ اموال مردمان از کاسته شدن، تمام نهادن پیمانهها و ترازوها را، و برای وارستن از پلیدی ترک میگساری را، و برای نگه داری خویش از لعنت و
نفرین خداوند دوری گزیدن از نسبت ناروا را، و برای تأکید بر
عفت، پرهیز از دزدی را قرار داد؛ و برای اخلاص در بندگی شرک ورزیدن را
حرام کرد؛ و خدا را در آنچه فرمان داده و از آنچه بازداشته پیروی کنید.
چرا که "از بندگان خدا تنها دانایانند که میترسند".
معرفت نفس: با مراجعه به متون دینی خصوصاً
قرآن کریم در مییابیم که آیات و احادیث متعددی در باب نفس آدمی و جایگاه رفیع آن در نظام خلقت وارد شده و حتی
شناخت نفس به عنوان یک محور شاخه از محورهای شناخت در قرآن مطرح شده:"بزودی مینماییم نشانههایمان را در آفاق و در خودشان تا آشکار گردد برایشان که او است حق".
این حکایت از آن دارد که اسلام اهمیت فوق العادهای برای نفس آدمی قایل شدهاست و حتی از پیامبر نقل شده:"کسی که خودش را بشناسد خدای خویش را شناختهاست".
و به جرأت میتوان گفت این سخن حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآله) نقطه اوج اهمیت و جایگاه ویژه نفس آدمی در جهان آفرینش است؛ چرا که از منظر عاشقان کوی دوست، تمامیجهان نشانه، مظهر و جلوهگاه اسما و صفات حق بوده و او در آینه جهان به تماشای عکس خویش نشسته است. به تعبیری رساتر از آن جا که هر موجودی مظهر و نشان دهنده اسم و صفتی از اسما و صفات حضرت حق است. حضرتش اسما و صفات خویش را در آیینه خلقت مینگرد. حال از آن جا که در سلسله مراتب آیینهها برخی کدر و برخی شفاف و حتی بعضی شفافترند، میتوان گفت در آیینه جهان نیز چنین قانونی حاکم بوده و در آیینه اسما و صفات برخی موجودات کدر و برخی شفاف و بعضی شفافترند. علاوه آن که برخی اسما و صفات حق نشان داده میشود، ولی تنها موجودی که تمام اسما و صفات حضرت دوست را با بالاترین درجه شفافیت به نمایش میگذارد، انسان است. از این رو انسان مظهر کامل صفات و اسمای حضرتش بوده و البته آیینه تمام نمای هستی. این جا است که نسبت بین شناخت نفس و شناخت رب در فرمایش رسول اکرم معنا پیدا میکند؛ چون هر کس که انسان را بشناسد خدای را شناخت چرا که انسان نشانده خداوند است؛ و البته این بیان
امام علی (علیهالسلام) در آن شعر معروف که میفرماید: ای انسان تو خیال میکنی همین جسم کوچکی در حالی که در تو عالم بزرگ تری نهفته است
اشاره به همین معنا دارد.
بنابراین، شناخت نفس آدمی به مشابه مقدمهای در تکامل انسان و یکی شدن او با منبع همه کمالات و فیوضات قلمداد میشود که خود نقش بسزایی در حل مشکلات جوامع بشری خواهد داشت.
هدف انسان و ابزاری که او را به این هدف، رهمنون میسازد. پس از آن که انسان، خداوند و شرایع او والبته خویشتن را شناخت، باید به شناخت جایگاه خویش در نظام خلقت و به تبع آن هدفی که برای آن آفریده شده بپردازد. از این رو با توجه به مطالب پیشین میتوان بیان داشت از آن جا که انسان مظهر کامل اسما و
صفات خداوند در جهان آفرینش است، از جایگاه ویژهای نزد خداوند برخوردار است و این موقعیت استثنایی و منحصر بفرد همان
مقام خلیفة اللهی است که خداوند به او ارزانی داشته و خود صریحاً در قرآن از آن سخن میگوید:"نگامی که گفت پروردگار تو فرشتگان را بدرستی که من پدید آورندهام در زمین خلیفهای".
با توجه به این مقام و جایگاه هدف خلیفه خداوند چیزی جز رضایت و خشنودی او نمیتواند باشد و رضایت و خشنودی او، آیینه شدن و هم صفت شدن با او است. به تعبیری بهتر فانیشدن در او است و این مهم جز با عشق به عنوان مهمترین و کاملترین وسیله طی کردن کمال میسر نمیشود.
انسان بعد از شناخت خود و خدایش و البته جایگاه و هدف خلیفة الهی که برای رسیدن به آن تلاش میکند و نیز پس از سیر و آگاهی از توصیفات و تعاریفی که در قرآن و عترت مطهر که امتداد طبیعی و حتمی
سنت رسول اکرم است، یک قدم در رسیدن به مقام خلیفة اللهی نزدیک شده؛ چون علم و آگاهی به محورها و حوزههای مذکور در رأس ارزشهای معنوی است که اسنان و خصوصاً انسان امروزی بدان احتیاج مبرم داشته و او را به مقام جانشینی خداوند در روی زمین نزدیک مینماید و همین علم و معرفت به ربّ و نفس است که انسانی چون علی (علیهالسلام) میسازد. همو که میفرماید:"اگر تمامی
اقالیم هفت گانه را به من ببشخانید دانه جوئی را از دهان مورچهای بستانم، چنین نمیکنم".
ناگفته نماند ارزشهای معنوی دیگر غیر از آنچه که بیان شد وجود دارند که نقش انکار ناپذیری در حل مشکلات جوامع انسانی در همه دوران ها داشته و دارد که حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) به برخی از این ارزشها اشاره مینماید و ما به طور گذرا و فهرست وار آنها را بیان میداریم.
این ارزشها عبارتاند از:
این مهم میتواند بخش عمدهای از مشکلات بشری را حل کند؛ چرا که با احساس
مسئولیتپذیری است که انسان متوجه وظائفش در قبال خداوند، خویش و دیگران میگردد.
اگر همه آحاد جوامع انسانی با فرهنگها، قومیتها و زبانهای مختلف به این مهم توجه داشته باشند به جرأت میتوان گفت مشکل در جامعه بشری وجود نخواهد داشت.
یکی از مهمترین مطالبات اصلی و همیشگی انسان از حکومتها و حاکمان برقراری
عدالت بوده است که با اجرای آن برخی مشکلات؛ چون ظلم، فساد، تبعیض و غیره... از جامعه بشری رخت برخواهد بست.
اگر همه امور خصوصاً دوستیها و دشمنیها برای خداوند باشد چه خونها که ریخته نمیشود و چه خانهها که خراب نمیشود و چه مصیبتها که بر بشر روا داشته نمیشود. همانگونه که شاهد فقدان هر گونه کژروی و دل بستن به غیر خدا خواهیم بود.
پند نیکو از سوی شخص نیکو صفت و نیکو سرشت میتواند موجب پیشرفت امور و البته اصلاح فرد فردِ اشخاص در جامعه انسانی شود. همانگونه که همدردی و مهربانی از آلام و دردهای مردمان کاسته و جامعه را به سوی یکرنگی و همدلی رهنمون سازد.
این مهم نقش بسزایی در تعیین خط مشی انسانها دارد؛ چرا که اگر جایگاه و مقام پیامبران خصوصاً حضرت خاتم النبین به خوبی شناخته شود، جوامع بشری را از کفر و الحاد میرهاند؛ چون هدف اصلی و اساسی خداوند از ارسال رسولان هدایت جامعه بشری به سوی کمال و سعادت حقیقی است، که در آیینه او شدن تبلور است.
اگر
صفات رذیله از نفس آدمی رخت بر نبندند فطرت پاک انسانی در زیر گناهان مدفون خواهد شد.
امام صادق (علیهالسلام) در این باره میفرمایند:"زمانی که انسان مرتکب گناهی شود لکه سیاهی در قلب او پدید میآید، اگر توبه نماید محو خواهد شد و اگر تکرار نماید بزرگ و بزرگتر میشود، تا آن که بر قلبش غلبه پیدا که در این حال هیچ گاه رستگار نمیگردد".
این مسئله جایگاهی بس حیاتی در شکل گیری حرکتهای اصطلاح طلبانه در جوامع بشری داشته و دارد. همان گونه که در رسالت حضرت ختمی مرتب (صلیاللهعلیهوآله) نیز نقشی بس انکار ناشدنی ایفا نمود. حضرتش علی رغم ناملایمات و نیرنگها برای باز داشتنش از دعوت هیچگاه در مقابل زورگویان و مخالفان تسلیم نشده، بلکه استوارتر و محکمتر از گذشته به دعوتش ادامه داد. آن جا که اسلام گسترش پیدا نموده و جوامع بشری به سوی شناخت و ایمان رهنمایی شدند؛ و این اهمیت استواری و صلابت در پیمودن مسیر صحیح انتخاب شده را میرساند.
اهمیت و نقش آن در سعادت و خوشبختی افراد جوامع انسانی بر کسی پوشیده نیست. از این رو انتخاب الگوها و نمونههای صالح و با تقوا میتواند جامعه را به سوی حق و حقانیت هدایت نماید.
خواسته اسلام از انسان مؤمن آن است که
ایمان و عمل را توأمان داشته باشد و یکی بدون دیگری خواستهای خدایی و اسلامی نیست. در این صورت باید گفت این جدایی از مصادیق بارز جدایی نظر و عمل است. بنابراین، باید گفت که ایمان توأم با عمل میتواند جامعه را از شرّ کژیها و بدیها برهاند.
زندگی توأم با پذیرش و قبول واقعیات میتواند اولین گام سعادت یک جامعه را که همان علم به عیوب و نقصانها و همچنین علم به تواناییها و محاسن باشد، رقم زند.
انسان حق ندارد که
آخرت را ترک نموده و به سوی دینا و لذایذ گرایش پیدا کند، همانگونه که حق ندارد دنیا را ترک نموده و
رهبانیت برگزیند و فقط به آخرت گرایش داشته باشد؛ چرا که
افراط و
تفریط در امور مادی و معنوی بشر را از انتخاب و درک راه صحیح شناخت، باز داشته و او را به بیراهه میکشاند.
این گزیدهای از ارزشها و خصایص بود که اگر فرزندان آدم بدان ملتزم شوند در بلندای قله انسانیت قرار خواهند گرفت؛ باشد که چنین گردد.
از آن جا که امور با ضدهایشان شناخته میشوند؛ در مورد خطر نبودن ارزشهای معنوی باید گفت: نتیجه قطعی و حتمی آن را میتوان در یک کلمه خلاصه کرد و آن انحطاط انسان و جوامع انسانی است. بنابراین، میتوان گفت برمسند
علم،
جهل خواهد نشست و در محل راستی و درستی، کذب و دورویی مأوی میگزینند. به جای
حب و
بغض برای خدا، ریاکاری و بیمبالاتی و رضایت از کار ملحدان و مشرکان جای گرفته، همانگونه که عدم آگاهی به مسئولیت به جای آگاهی به آن مأوی گزیده است. و همین گونه سایر صفات و ارزشهایی که ذکر آن رفت. پس میتوان گفت به جای همه صفات ایجابی نقیض آن جای میگیرد و پر واضح است که فقدان چنین ارزشهایی و جایگزینی صفات منفی به جای آنها در مخالفت و ضدیت با حرکت اصلاح طلبانه پیامبران است و جوامع بشری به انحطاط و زوال خوا هند گرایید. از این رو بر همگان لازم است جهت حفظ و بقای ارزشهای معنوی که از
فطرت انسانی نشأت میگیرد کوشا باشند، تا جوامع بشری به سوی هدایت و رستگاری رهنمون شوند.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «ارزش های معنوی در حل مشکلات بشر»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۸/۱۳.