انسان شناسی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پرسش :انسان و انسانیت در عرفان به چه معنا است؟ و جایگاه انسان در عالم هستی چگونه است؟
انسان شناسی عرفانی از عالی ترین و عمیق ترین مباحث علمی و معرفتی در عالم دین، دانش الاهی و بشری است. این نوع انسان شناسی به معرّفی انسان و انسان کامل و همچنین بحث در مورد نحوۀ دست یابی انسان به کمال میپردازد.
انسان در
عرفان ، دارای مقام عالی است که می تواند با قدم
سیر و سلوک به اصلی که از آن جدا شده باز گردد و دوری و فاصله را با ذات حق تعالی از بین ببرد، از خودش فانی شود و به جایی برسد که جز خدا را نبیند و مظهر اسما و صفات الاهی و آیینه تمام نمای حق تعالی باشد.حقیقت الاهی ای که جامع میان همه افراد انسان ها بوده، کلّی «انسانیّت» است؛ و انسانیّت، حقیقتی است که به تعدّد اشخاص و افراد متکثّر نمیشود.
یکی از اقسام انسان شناسی، انسان شناسی عرفانی است که از عالی ترین و عمیق ترین مباحث علمی و معرفتی در عالم دین، دانش الاهی و بشری است و نقش عرفان الاهی در این زمینه بسیار مهم و کارآمد است؛ زیرا در
عرفان از راه
شهود و
علم حضوری به مطالعه و بحث و بررسی در مورد انسان پرداخته می شود. این نوع انسان شناسی به معرفی انسان و انسان کامل و همچنین بحث در مورد نحوۀ دست یابی انسان به کمال میپردازد؛ از این رو، در عرفان به واژه شناسی کلمۀ «انسان» به عنوان یک موضوع عرفانی پرداخته نمی شود، بلکه دانستن معنای انسان در عرفان، یعنی دانستن حقیقت انسان که برترین موجود عالم خلقت و شریف ترین مخلوق خدا و گل سر سبد
آفرینش است. مقام و جایگاه انسان تا حدّی والا است که از او به «خلیفة اللَّه» تعبیر شده است.
انسان در عرفان، دارای مقام عالی است که می تواند با قدم
سیر و سلوک به اصلی که از آن جدا شده باز گردد و دوری و فاصله را با ذات حق تعالی از بین ببرد، از خودش فانی شود و به جایی برسد که جز خدا را نبیند و مظهر اسما و صفات الاهی و آیینه تمام نمای حق تعالی باشد؛ زیرا انسان، در اصل و بالذات، خلیفه و مظهر اسمای الاهی بوده است؛ همان طور که
قرآن کریم می فرماید:«(به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت:من در روی زمین، جانشینی «نمایندهای»قرار خواهم داد...»،
و انسان کامل - که انبیا و ائمه اطهار (ع) باشند-، نمونۀ بارز و آشکار و اتمّ اسما و صفات خداوندی است.
انسان کامل در عالم، همچون نگین انگشتری در انگشتر است که آن نگین محل نقش و علامتی است که به آن نقش و علامت پادشاه بر خزاینش مهر میزند، تا دیگری در آن تصرّف نکند.
به واسطه
انسان کامل فیض و مدد حق تعالی به تمام عوالم هستی میرسد. اگر انسان کامل نباشد، موجودات عالم نمیتوانند فیض الاهی را دریابند. حقیقت الاهی ای که جامع میان همه افراد انسان ها بوده، کلّی «انسانیّت» است؛
و انسانیّت، حقیقتی است که به تعدّد اشخاص و افراد متکثّر نمیشود.
به بیان دیگر؛ انسانیّت، کلی طبیعی است که بر هر یک از اشخاص نوع انسانی صادق بوده و میان این اشخاص و افراد در آن طبیعت، برتری وجود نداشته و طبیعت انسانیّت به تعدّد اشخاص و افراد، متعدّد نمی شود.
از دیدگاه
عرفان و
عارف ، انسان به مراتب عالی انسانیّت نمیرسد، مگر این که تمام آنچه را بالقوه دارد، فعلیت بخشد تا این که به انسان کاملی تبدیل شود. کسی که تکیهگاه انسانی را رها کند و مهار آن را از دست بدهد، و هوسهای خود را آزاد گذارد، و
تمایلات نفسانی را زیر فرمان نیاورد و در
اطاعت از امیال پست،
مطیع باشد، از کرانه انسانیّت دور میشود و به علت بد رفتاری خود، به مراحل پایین حیوانی رسیده و از اصل و حقیقت خود دور می ماند.
پس، باید این نکته را در نظر داشت که انسان همه کمالات را بالقوه دارد و باید آنها را به فعلیت برساند. خود او باید سازنده و معمار خویشتن باشد.
اسلام کوئیست