• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اختصاص علم غیب به خدا

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: خداوند، علم غیب.

پرسش: آیا غیر از خداوند، کسی می‌تواند علم غیب داشته باشد؟

پاسخ اجمالی: یک چیز ممکن است برای کسی غیب و برای کس دیگری مشهود و ظاهر باشد. این امر بستگی به حدود وجودی آن شخص دارد و با علم به محدودیت احاطۀ غیر خدا و احاطۀ کامل خداوند بر همه چیز، معلوم می‌شود که علم غیب، مخصوص خداوند است. البته برخی اشخاص، به تعلیم الاهی و بر اساس شایستگی‌های نفسانی که از خود ابراز می‌دارند، به اسرار و علوم و امور غیبی آگاهی می‌یابند با دو تفاوت:

۱. علم غیب خداوند، به صورت ذاتی و استقلالی است ولی علم افراد دیگر عرضی و غیر مستقل است.
۲. علم غیب خدا به صورت تفصیلی و اختصاصی است ولی علم غیب دیگران فقط به صورت اجمال است.




ابتدا به صورت اجمال و بعد به تفصیل به پاسخ این پرسش می‌پردازیم:

۱.۱ - معنای علم غیب

"غیب" به معنای پوشیده بودن چیزی از حواس و ادراک، و شهادت به معنای آشکار بودن است. یک چیز ممکن است برای کسی غیب و برای کس دیگری مشهود و ظاهر باشد. این امر وابسته به حدود وجودی آن شخص و احاطۀ او بر عالم وجود است. اما با توجه به محدودیت احاطۀ غیر خدا و احاطۀ کامل خداوند بر همه چیز، این نتیجه حاصل می‌شود که علم غیب، مخصوص خداوند است و جز او کسی عالم به غیب نیست؛ زیرا فقط او احاطۀ کامل به عالم وجود دارد، و چیزی خارج از محدوده وجودی او نیست و چیزی و کسی نمی‌تواند در چارچوب محدودۀ خود، خود را از خداوند متعال مخفی دارد.
پس او عالم به عالم غیب و شهادت است و در حقیقت، همه چیز نسبت به او، در عالم شهادت قرار می‌گیرد و جز او کسی و چیزی بدین پایه نمی‌رسد. اما دیگران، بسته به ظرفیت وجودی و ادراکی‌شان، برخی امور برای‌شان مشهود است و برخی دیگر، از دیده و سایر قوای ادراکی آنها، پوشیده است و نسبت به آنها یا اصلا آگاهی ندارند و یا در سطح بسیار پایینی مطلع‌اند.
البته تخصیص علم غیب به خداوند مانع از آن نمی‌شود که برخی اشخاص، به تعلیم الاهی و بر اساس شایستگی‌های نفسانی که از خود ابراز می‌دارند، به اسرار و علوم و امور غیبی آگاهی یابند و نادیدنی‌ها را دیده، و ناشنیدنی‌ها را بشنوند. این موهبتی است که خداوند به افراد برگزیده؛ مانند پیامبران و اولیا عنایت می‌نماید؛ لذا می‌بینیم که انبیا خبر از وحی می‌دهند که خود امری غیبی است، یا از امور غیبی خبر می‌دهند، یا حوادث آینده را پیش‌گویی می‌نمایند و دقیقاً مطابق همان گفته‌ها، حوادثی رخ می‌دهد و...

۱.۲ - تناقض ظاهری بین آیات و روایات

با توجه به مطالب گفته شده، می‌توان تناقض ظاهری بین آیات و روایاتی که علم غیب را مخصوص خداوند می‌دانند، و آیات و روایاتی که انبیا و ائمه و اولیا را نیز عالم به غیب می‌دانند، با توضیحات زیر حل نمود:
اختصاص علم غیب به خداوند، به صورت ذاتی و استقلالی است و این با علم به غیب داشتن به صورت تبعی و با لطف و عنایت پروردگار و تعلیم او، منافاتی ندارد.
علم غیب به صورت تفصیلی را فقط خداوند می‌داند و دیگران به صورت اجمالی نسبت به آن آگاهی دارند و آگاهی از جزئیات آنها مخصوص خداوند است.
خداوند، بالفعل از همۀ اسرار غیبی آگاه است و دیگران ممکن است بالفعل، بسیاری از اسرار غیبی را ندانند، و تنها در صورتی که خداوند اراده نماید، یا خودشان اراده کنند و اذن و رضای پروردگار همراه باشد، از علوم غیبی مطلع گردند.

۱.۳ - تفسیرآیۀ ۳۴ سوره لقمان

اما آیۀ ۳۴ سوره لقمان می‌فرماید: "در حقیقت، خدا است که علم به قیامت دارد، باران می‌فرستد، و به آنچه در رحم مادران است آگاهی دارد و کسی نمی‌داند فردا چه چیزی به دست می‌آورد، و در کدامین سرزمین می‌میرد".
در مورد این آیۀ کریمه، دو تفسیر وجود دارد:
موارد پنج‌گانۀ مذکور در آیۀ فوق، جزو امور غیبی‌اند و جز خداوند و کسانی که خداوند آنان‌را آگاه به امور غیبی کرده باشد، کسی نسبت به این امور آگاهی ندارد. منظور از فرستادن باران، فقط بارش آن نیست که توسط متخصصان هواشناسی یا دیگران، قابل پیش‌بینی باشد، بلکه این‌که دقیقاً کی و کجا و چه مقدار نازل می‌شود منظور است، و این علم فقط در اختیار خداوند است و دیگران با حدس و گمان ممکن است تا حدی از آن آگاه باشند. چنانچه منظور از آگاهی از "جنین در رحم"، فقط جنسیت آن نیست که توسط دستگاه‌هایی قابل تشخیص باشد، بلکه منظور همۀ امور مربوط به جنین؛ مانند جنسیت، سلامت، خصوصیات جسمی و روحی و حتی استعدادهای او و سعادت و شقاوت و آیندۀ او است. بدیهی است که چنین آگاهی، مخصوص خداست. و اگر در روایات، پاره‌ای از این آگاهی‌ها برای ائمه (علیه‌السّلام) اثبات گشته، از آن جهت است که آگاهی به صورت علم اجمالی (آن هم از طریق تعلیم الاهی) هیچ منافاتی با اختصاص علم تفصیلی آنها به ذات پاک خداوند ندارد. و همین علم اجمالی نیز ذاتی و استقلالی نیست، بلکه جنبۀ عرضی و تعلیمی داشته و از طریق تعلیم الاهی است به مقداری که خدا می‌خواهد و صلاح می‌داند.
اما تفسیر دیگر این است که در این آیه، فقط علم به تاریخ قیامت از امور غیبی است و خداوند نیز فقط آن‌را مخصوص خود می‌داند و در فرازهای دیگر آیه، سخن و شیوه بیان عوض شده و تنها اعلام می‌دارد که خداوند باران می‌فرستد و از آنچه در رحم مادران است آگاهی دارد، بدون آن‌که این علم را مخصوص خود بداند. بنابراین، اگر اکنون یا در آینده، بتوان با پیش‌رفت‌های علمی، دقیقاً از میزان بارندگی و زمان آن و از وضعیت جنین و خصوصیات آن، آگاهی پیدا نمود، تناقضی با منظور آیه نخواهد داشت. هم‌چنین در فرازهای چهارم و پنجم آیه، تکیۀ سخن بر عدم اطلاع افراد از سرنوشت و مکان مرگ شان است. این عدم آگاهی، مطابق قانون طبیعت است که هیچ‌کس ذاتاً از غیب و حوادث آینده مطلع نیست، ولی این امر مانع از آن نمی‌شود که خداوند برخی افراد را نسبت به حوادث آینده یا زمان و مکان مرگ‌شان آگاه سازد.


این پرسش در سه محور پاسخ داده می‌شود:

۱. علم غیب چیست؟
۲. عالم به غیب کیست؟
۳. آیۀ ۳۴ سور لقمان.



۱.۱ - معنای علم غیب

"غیب" به معنای پوشیده بودن چیزی از حواس و ادراک است. ارباب لغت گفته‌اند: "الغیب: کل ما غاب عنک"؛ یعنی هر آنچه از تو غایب و مخفی است، غیب نامیده می‌شود؛ لذا عرب هنگامی که خورشید غروب می‌کند می‌گوید: "غابت الشمس"؛ یعنی خورشید غایب شد و از دیده‌ها مخفی گردید.

اما منظور از غیب در مقابل شهادت که از اصطلاحات قرآنی و کلامی است، عبارت است از امری که فراتر از ماده و خارج از عالم محسوسات باشد و با حواس عادّی و مادّی قابل درک و حسّ نباشد، بلکه ادراک و احساس و شهود آن محتاج ابزار و ادوات دیگری است.

برخی از مفسران می‌گوید: غیب و شهادت دو معنای نسبی هستند؛ یعنی یک شیء واحد ممکن است نسبت به چیزی غیب و نسبت به چیز دیگری شهادت باشد. این بدان سبب است که موجودات، خالی از حدود نیستند و از حدود خود جدا و منفک نمی‌گردند. بنابراین، هر چیزی که داخل در حدود و احاطۀ چیز دیگری باشد، برای او شهادت است؛ چون مشهود ادراک آن است، و اگر خارج از حدّ او باشد، برای او غیب خواهد بود؛ زیرا مشهود ادراک او نیست".

۲.۲ - اختصاص علم غیب به خدا

نتیجه‌ای که از تحلیل مذکور در مورد غیب به دست می‌آید، این است که علم غیب به صورت تمام و کمال در اختیار خداوند متعال است؛ زیرا او احاطۀ همه جانبه بر تمامی عالم دارد و محیط بر عالم است، و چیزی خارج از محدودۀ وجودی او نیست و چیزی نمی‌تواند در چهار چوب محدودۀ خود، خود را از خداوند مخفی دارد. این معنا در آیات بسیاری از قرآن کریم به گونه‌های مختلف مورد تاکید قرار گرفته است؛ مانند:
«خداوند دانای غیب و شهود و کبیر و متعال است.»
«بگو [ای پیامبر]: غیبت مخصوص خدا است.»
«بگو: هیچ‌کس در آسمان‌ها و زمین، جز خداوند، غیب را نمی‌داند.»

۱.۲ - تناقض ظاهری بین آیات و روایات

معنای ابتدایی که از این آیات به نظر می‌آید، این است جز خداوند کسی عالم به غیب نیست، اما در مقابل اینها آیات دیگری هستند که نشان می‌دهد اولیای الاهی نیز اجمالاً از غیب آگاهی دارند؛ مانند:
«چنان نبود که خداوند شما را از غیب آگاه کند، ولی خدا از میان رسولان خود هر کس را بخواهد برمی‌گزیند.» (مفهوم آیه این است که خداوند، علم غیب را در اختیار رسولان قرار می‌دهد.)
«عالم به غیبت او است و هیچ‌کس را بر اسرار غیبش آگاه نمی‌سازد، مگر رسولانی که آنها را برگزیده است.»
در مورد معجزات حضرت عیسی (علیه‌السّلام) آمده است:
«من شما را از آنچه می‌خورید، یا در خانه‌های خود نگه‌داری می‌کنید، خبر می‌دهم.»
گذشته از آیات، روایات زیادی داریم که نشان می‌دهد، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و امامان معصوم (علیه‌السّلام) اجمالاً از غیب آگاهی داشتند. آگاهی ایشان به غیب حداقل به دو شکل بوده است:
شکل اول، خبر دادن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از وحی و نزول آن است که این خود نوعی اخبار غیبی است که در اختیار ایشان قرار می‌گیرد.
شکل دوم، خبر دادن آنان از آینده و پیش‌گویی‌های دقیق ایشان است؛ مانند خبر دادن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از ماجرای جنگ موته و شهادت حضرت جعفر و بعضی دیگر از فرماندهان اسلام که در همان لحظۀ وقوع، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مدینه، مسلمانان را آگاه کردند. در روایات بسیاری به آگاهی داشتن معصومان به علم غیب اشاره شده است.
[۱۱] ر. ک: کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، (ابواب متعددی در این زمینه وجود دارد).
[۱۲] مجلسی، محمد‌باقر، بحارالانوار، ج۲۶.
که می‌توان در مورد آنها ادعای تواتر نمود. (تواتر، در اصطلاح علم حدیث به معنای زیاد نقل شدن یک مطلب است، به گونه‌ای که احتمال کذب و توطئه از بین برود.)

۲.۳.۱ - ذفع تناقض

اما در مورد چگونگی جمع بین این اخبار و آیات دستۀ دوم با آیات دستۀ اول، می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
اختصاص علم غیب به خداوند، علم ذاتی و استقلالی است. بنابراین، غیر او مستقلاً هیچ‌گونه آگاهی از غیب ندارند، بلکه تنها با لطف و عنایت او است که دیگران به علم غیب آگاه می‌شوند و آگاهی دیگران، تبعی است.
علوم غیبی را به صورت تفصیلی، فقط خداوند می‌داند و غیر خداوند نیز اجمالاً از علم غیب آگاه می‌شوند؛ یعنی آگاهی از جزئیات آن امور، مخصوص خدا است.
خداوند، بالفعل از همۀ اسرار غیب آگاه است، اما انبیا و ائمه (علیه‌السّلام) و برخی اولیا ممکن است بالفعل، بسیاری از اسرار غیبی را ندانند، ولی هنگامی که خدا اراده کند آگاه می‌شوند و یا هنگامی که خودشان اراده کنند با اذن و رضای پروردگار از علوم غیبی مطلع می‌گردند.
در تایید این مطلب روایاتی وجود دارد؛ از جمله در حدیثی از امام صادق (علیه‌السّلام) می‌خوانیم: «هنگامی که امام اراده می‌کند چیزی را بداند، خدا به او تعلیم می‌دهد».
علاوه بر اینها، در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که بیانگر نوعی معرفت خاص است که از طریق تهذیب نفس و عمل به شریعت و سیر و سلوک به سوی حق و با توجه به عالم قدس به دست می‌آید؛ مانند: «ای کسانی که ایمان آوردید اگر تقوای الاهی پیشه کنید، خداوند برای شما فرقان (قدرت شناخت حق از باطل) قرارخواهد داد».
حضرت علی (علیه‌السّلام) نیز هنگام تلاوت این آیه: «مردانی که تجارت و کسب، آنان را از یاد خدا باز نمی‌دارد»، اظهار داشت: «خداوند سبحان، یاد خود را روشنی دل‌ها گردانید، تا گوش، پس از سنگینی شنوا گردد و چشم، پس از نابینایی بینا شود، و دل‌ها پس از ستیز آرام گردند. همواره در پاره‌ای از زمان و روزگاری که پیامبری نبوده، خدای را بندگانی است که با آنها از راه فکرشان، راز گوید و از طریق عقل‌شان سخن گوید».

۲.۴ - تفسیر آیۀ ۳۴ سوره لقمان

خداوند در این آیه می‌فرماید:

«در حقیقت، خدا است که علم به قیامت نزد او است، و باران را می‌فرستد و آنچه را که در رحم‌ها است، می‌داند، و کسی نمی‌داند فردا چه به دست می‌آورد، و کسی نمی‌داند در کدام سرزمین می‌میرد؛ در حقیقت خدا است که دانای آگاه است». (متن اصلی آیه چنین است: «ان الله عنده علم الساعة و ینزّل الغیث و یعلم ما فی الارحام و ما تدری نفس ماذا تکسب غداً و ما تدری نفس بایّ ارض تموت انّ الله علیم خبیر».)
برای این آیه دو تفسیر وجود دارد:

۲.۴.۱ - برخی مصادیق علم غیب خدا

در این آیه (به تناسب بحثی که پیرامون رستاخیز، در آیۀ قبل از آن ذکر شده است) سخن از علومی به میان آمده که مخصوص خدای متعال است و در اصطلاح به آنها «علوم غیبی» می‌گوییم، و در این آیه به ۵ مورد اشاره شده است:

۱. آگاهی به زمان برپایی قیامت: این مسئله را بارها مشرکان از پیامبر پرسیده‌اند: «روز قیامت کی خواهد بود»؟ قرآن در پاسخ می‌فرماید: «هیچ‌کس جز خداوند از آن لحظه آگاه نیست و خداوند آگاهی به آن‌را از همه مخفی داشته است: قیامت خواهد آمد، ولی آن‌را پنهان می‌سازم».
۲. زمان نزول باران: این‌که دقیقاً کی و کجا و چه مقدار نازل می‌شود، این علم در اختیار خداوند است و دیگران تنها با حدس و گمان ممکن است از آن اطلاع داشته باشند.
۳. آنچه در رحم مادران است: یعنی نوع و خصوصیات ظاهری و باطنی و رفتاری جنین؛ بنابراین، ممکن است وسایلی در اختیار بشر باشد و یا قرار گیرد که به‌طور قطع از جنسیت جنین آگاه شوند، ولی اطلاع از خصوصیات جسمی و روحی، استعدادهای درونی، ذوق علمی و فلسفی و ادبی و هزاران ویژگی خاص او جز برای خدا امکان‌پذیر نیست. هم‌چنین آگاهی از آیندۀ جنین، عاقبت او، سعادت و شقاوت او و امور دیگری که مربوط به او است، جز برای خداوند متعال مقدور نیست.
۴. حوادث آینده و خصوصیات و جزئیات آنها و کارهایی که هر فرد در آینده کسب می‌کند و انجام می‌دهد.
۵. این‌که هر شخص در کدام سرزمین از دنیا خواهد رفت.

طبق این تفسیر، موارد یاد شده، از علم غیب محسوب گردیده و به خداوند اختصاص دارد. اگر گفته شود که پس چرا در روایات، پاره‌ای از این آگاهی‌ها برای ائمه (علیه‌السّلام) اثبات گشته است، در جواب می‌گوییم: آگاهی بر پاره‌ای از این امور به صورت علم اجمالی (آن هم از طریق تعلیم الاهی) هیچ منافاتی با اختصاص علم تفصیلی آنها به ذات پاک خداوند ندارد. و همین علم اجمالی نیز ذاتی و استقلالی نیست، بلکه جنبۀ عرضی و تعلیمی داشته و از طریق تعلیم الاهی است، به مقداری که خدا می‌خواهد و صلاح می‌داند.

۲.۴.۲ - تفاوت فراز اول آیه با بقیه فرازها

فرازهای مختلف این آیه همگی بر شکل واحدی نیستند و نحوۀ بیان در آنها متفاوت است. از نخستین جملۀ این آیه استفاده می‌شود که آگاهی از وقت رستاخیز مخصوص خداوند است و کسی جز او از آن آگاه نیست. این استفاده، از مقدم داشته شدن کلمۀ «عنده» بر لفظ «علم الساعة» به دست می‌آید که از نظر قواعد ادبی عرب، ‌نشانۀ انحصار است. آیات دیگری نیز بر انحصاری بودن چنین علمی گواهی می‌دهند.
اما در دومین فراز آیۀ مورد بحث، مشاهده می‌کنیم که روش بیان، دگرگون شده و هرگز به شیوۀ حصر و انحصار سخن نمی‌گوید. آنچه از این بخش آیه استفاده می‌شود، این است که خداوند از وقت نزول باران و آنچه در ارحام مادران است، آگاه است، بدون این‌که این علم را از اختصاصات علوم الاهی بداند، ‌به گونه‌ای که احدی جز او از آن آگاه نباشد، یا در آینده از آن مطلع نگردد.
بنابراین، علم خدا به نزول باران و جنین در رحم مادران، ‌ مانع از آن نیست که بندگان نیز از طریق دیگری؛ مانند وحی الاهی، یا الهام غیبی، و یا هر راه دیگری به این امور آگاه گردند. با این تفاوت که علم خدا ذاتی و ضروری است و علم دیگران کسبی و امکانی است.
در فرازهای چهارم و پنجم، شیوۀ سخن بیشتر تغییر می‌کند. محور سخن در این‌ دو فراز، علم و آگاهی خدا از سرنوشت و محل مرگ انسان است. این عدم آگاهی مطابق قانون طبیعت است که هیچ فردی ذاتاً‌ از غیب و از پشت پرده آگاه نیست، ولی این امر مانع از آن نمی‌شود که خداوند برخی از اولیای خود را از کارهای فردای او، یا از محل مرگ‌شان آگاه نسازد.
خلاصۀ سخن این‌که از نخستین فراز آیه به کمک دیگر آیات قرآن کریم استفاده می‌شود که آگاهی از وقت برپایی قیامت از علوم اختصاصی خداوند است و جز او کسی از وقت آن آگاه نبوده و نخواهد شد.
اما در چهار فراز دیگر آیه، لحن سخن و شیوۀ گفتار در آنها این است که خداوند از وقت نزول باران و از آنچه که در ارحام است مطلع است و کسی از آیندۀ خود و از محل مرگ خود آگاه نیست، ‌ ولی علم به اینها را منحصر به ذات اقدس الاهی نمی‌کند. پس چه‌بسا دیگران هم بتوانند با تعلیم الاهی یا وحی و الهام و یا طریق دیگری که چه‌بسا هنوز آشکار نشده، به این امور آگاهی یابند.


۱. قریشی، سید علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۵، ص۱۳۳، واژه «غیب».    
۲. ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغة، مادۀ "غیب".    
۳. طباطبائی، سید محمد‌حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۴۱۸.    
۴. رعد/سوره۱۳، آیه۹.    
۵. یونس/سوره۱۰، آیه۲۰.    
۶. نحل/سوره۱۶، آیه۶۵.    
۷. آل عمران/سوره۳، آیه۱۷۹.    
۸. جن/سوره۷۲، آیه۲۶ – ۲۷.    
۹. آل عمران/سوره۳، آیه۴۹.    
۱۰. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۳۷.    
۱۱. ر. ک: کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۱، (ابواب متعددی در این زمینه وجود دارد).
۱۲. مجلسی، محمد‌باقر، بحارالانوار، ج۲۶.
۱۳. ر. ک:کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج‌۱، ص۲۵۸، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.    
۱۴. انفال/سوره۸، آیه۲۹.    
۱۵. نور/سوره۲۴، آیه۳۷.    
۱۶. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۳۴۲، خ۲۲۲، محقق، صبحی صالح، قم، هجرت، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.    
۱۷. اسراء/سوره۱۷، آیه۵۱.    
۱۸. طه/سوره۲۰، آیه۱۵.    
۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ‌ج۱۷، ص۹۹، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.    
۲۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ‌ج۱۷، ص۱۰۰.    
۲۱. ر. ک:سبحانی، ‌ جعفر، ‌مربی نمونه، ص۲۱۱- ۲۱۲، (تفسیر سورۀ لقمان).    



پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «اختصاص علم غیب به خدا» تاریخ بازیابی۱۳۹۹/۱۰/۲۷.    


رده‌های این صفحه : خدا | علم غیب




جعبه ابزار