• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اجبار در قبول دین

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: اجبار در دین، عذاب اقوام، عذاب قوم ثمود، هدف پیامبران، توحید، معاد، دعوت.

پرسش: آیا آیه شریفه: «لا اکراه فی الدین قد تبیّن الرّشد من الغیّ...» که اجبار را در پذیرش دین نفی می‌کند با عذاب مثلاّ قوم حضرت صالح ـ علیه‌السلام ـ به خاطر موافقت با کشتن شتر حضرت صالح ـ علیه‌السلام ـ منافات ندارد؟

پاسخ: پیش از پاسخ، گزیده‌ای از تفسیر آیه را بیان می‌کنیم:



خداوند در آیه ۲۵۶ سوره بقره می‌فرماید: «لا اکراه فی الدین قد تبیّن الرّشد من الغیّ...؛ در قبول دین، اکراهی نیست؛ زیرا راه درست از راه انحرافی، روشن شده است...».


«اکراه» به معنی وادار کردن انسان بر کاری که ناپسند می‌شمارد و مورد رضایتش نیست است.


«رشد» از نظر لغت عبارت از «راه‌یابی و رسیدن به واقع» در برابر «غیّ» که به معنی انحراف پیدا کردن از حقیقت و دور شدن از واقع است، می‌باشد.

مفاد این قسمت آیه این است که اکراه و اجباری در دین نیست و امور مذهب بر قدرت و اختیار مبتنی است؛ زیرا دین حقایقش روشن، و راهش با بیانات الهی واضح است و هم‌چنین سنت نبوی آن را روشن‌تر کرده؛ پس «رشد» در پی‌روی دین و «غی» در ترک دین و روگردانی از آن است...


تمایل به آزادی، یکی از مهم‌ترین خواهش‌های طبیعی است که در نهاد بشر آفریده شده است و دین امری فطری است، و این یک اصل کلی در گرایش‌های دینی مذهبی است. منطق قرآن این است که در امر دین اجباری نیست و انسان‌ها در پذیرش عقیده و ایمان مجاز و مختارند.

آیه: «لا اکراه فی الدین ...» اجبار در دین را نفی می‌کند؛ زیرا دین یک سلسله معارف علمی است که معارف عملی را به دنبال دارد که آن را اعتقادات می‌نامند و اعتقاد و ایمان از امور قلبی است که اجبار و اکراه در آن راه ندارد و تمام امور باطنی و قلبی خواه اعتقادی یا عاطفی، مانند مهر، محبت و... طبیعت آن‌ها طوری است که اکراه و زور در آن معنا ندارد و اکراه تنها در افعال و اعمال ظاهری و حرکات جسمانی و مادی مؤثر است. و به دلیل این‌که راه راست از بی‌راهه آشکار شده است. لذا دیگر نیازی به اجبار در پذیرش دین نیست: «قل الحقّ من ربّکم فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر...».


عذاب برای چیست؟

۵.۱ - هدف مشترک انبیا

از قرآن کریم هدف‌ مشترکی برای پیامبران استفاده می‌شود؛ مانند: دعوت به توحید که از مهم‌ترین اهداف بلند پیامبران ـ علیهم‌السلام ـ بوده است. دعوت به معاد، عدالت اجتماعی، تزکیه و تقوا، و آزاد ساختن انسان از غل و زنجیرهای درونی و بیرونی...
[۶] مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، قم، مطبوعاتی هدف، ۱۳۷۱، ج ۷، ص ۱۳.


۵.۲ - سیره پیامبران در دعوت مردم به توحید

عده‌ای از مردم با میل و رغبت و با آگاهی دعوت پیامبران را اجابت می‌کنند و در راه هدایت واقع می‌شوند. اما عده‌ای مانند جباران، اشراف و... در برابر پیامبران موضع‌گیری می‌کردند و عده‌ای از مردم ساده‌لوح و مستضعف را فریب می‌دادند و همراه خود می‌کردند و به قتل یا آزار انبیا و یاران آن‌ها می‌پرداختند.

سیره پیامبران در مقابله با آن‌ها این بوده است که با براهین و ادله روشن و ارائه معجزات گوناگون آن‌ها را به توحید دعوت می‌کردند و گاهی بنا بر شرایط و خصوصیات که پیش می‌آید بشارت و انذار را ضمیمه دعوت می‌کردند و مدت طولانی به انذار و تبشیر و بیان معارف و حقایق دین الهی می‌پرداختند، تا این که بر آن‌ها حجت را تمام کنند، اما افرادی که طاغی و لجوج بودند، زیر بار نمی‌رفتند و به اعمال زشت و ظلم و بت‌پرستی و شرک می‌پرداختند و سعی در انحراف مؤمنان داشتند. پیامبران الهی پس از اتمام حجت و پس از سپری کردن برنامه‌های هدایتی خویش و عدم ایمان مشرکان و سماجت و ظلم آن‌ها واکنش داشتند و درخواست عذاب می‌کردند که خداوند آن اقوام و افراد کافر و لجوج را دچار عذاب می‌کرد؛ پس این‌گونه نبوده که پیامبران، با زور و شمشیر و قدرت نظامی و عذاب‌های الهی، در نخستین مرحله آن‌ها را بین ایمان و نابود شدن مخیر کنند.

۵.۳ - قوم ثمود


از اقوامی که در اثر نافرمانی از فرامین الهی و طغیان در دنیا بر آن‌ها عذاب نازل شد، قوم ثمود بودند که پیامبر آن‌ها حضرت صالح ـ علیه‌السلام ـ بود. خداوند متعال برای راه‌نمایی قوم ثمود، حضرت صالح ـ علیه‌السلام ـ را فرستاد و به آن‌ها گفت: «خدا را بپرستید که جز او معبودی برای شما نیست، دلیل روشنی از طرف پروردگار برای شما آمده، این «ناقه» برای شما معجزه‌ای است او را به حال خود واگذارید که در سرزمین خدا بخورد و آن را آزار نرسانید که عذاب دردناکی شما را خواهد گرفت». و حضرت صالح ـ علیه‌السلام ـ به قومش گفت: این ناقه یک روز آب می‌خورد و روز بعد می‌توانید از شیرش استفاده نمایید. هنگامی که ثروتمندان متکبر و خودخواه مشاهده کردند که عده‌ای با دیدن این معجزه به حضرت صالح ـ علیه‌السلام ـ ایمان می‌آورند و پایه‌های ایمانی آن‌ها را مستحکم می‌کند، عزم راسخ به کشتن ناقه گرفتند. «فعقروا الناقة و عتوا عن امر ربّهم» (آن را پی کردند و کشتند و از فرمان خداوند سر برتافتند.) و به این قناعت نکردند و حتی به‌طور صریح از پیامبرشان درخواست عذاب کردند، گفتند اگر تو فرستاده خدا هستی هرچه زودتر عذاب الهی را به سراغ ما بفرست و هنگامی که آن قوم، ستیزه‌جویی و طغیانگری را به آخر رساند و آخرین بارقه آمادگی ایمان را در وجود خود خاموش ساخت، مجازات الهی صورت گرفت و آن‌ها را در کام خود فرو برد. پس اگر قومی بخواهد مانع از تبلیغ و دعوت پیامبران شود خداوند متعال با آن‌ها مقابله می‌نماید.


بنابراین عذاب برخی اقوام برای رفع موانع تبلیغ پیامبران بود تا مردم بر هدایت دست‌رسی داشته باشند؛ چون این حق مردم است که بتوانند ندای منادیان توحید و عدالت را بشنوند و در قبول یا عدم آن آزاد باشند و مضافاً بر این‌که شرک و بت‌پرستی دین نیست تا به آیه «لا اکراه فی الدین» تنافی پیدا نماید، بلکه یک‌سری خرافات و موهوماتی است که بشریت خود را اسیر آن نموده است و پیامبران آمدند تا آن‌ها را از این اسارت نجات دهند و اگر در بعضی موارد عذابی و پیکاری بوده است برای ریشه کن کردن این عقاید فاسد و باطل بوده است و بجای آن فضایل انسانی و دین حق جای‌گزین گردد و اصولاً فلسفه جهاد ابتدایی نیز دفاع از توحید است؛ زیرا توحید عزیزترین حقیقت انسانی است و بالاتر از آزادی انسان‌هاست.
[۸] مطهری، مرتضی، سیری در سیره نبوی، تهران، صدرا، ۱۳۶۶، ص ۲۴۹.



و در پایان یادآوری این نکته ضروری است که مردم وظیفه دارند به سراغ پیامبران و اوصیا و اولیای الهی بروند و از آن‌ها استقبال نمایند و وقتی که حق را دریافتند بپذیرند. اگر بخواهند در اثر لجاجت و عناد بر همان حالت کفر و شرک و خرافه‌پرستی باقی باشند، البته با آن‌ها مقابله می‌گردد؛ زیرا این‌گونه افراد دیگر از جاده انسانیت خارج شده‌اند و مشمول عذاب‌های الهی می‌گردند و اما کسانی که مستضعف فکری هستند و به هیچ وجه ندای حق به گوش آن‌ها نرسیده است و هیچ نوع عناد و لجاجتی هم ندارند، در طول تاریخ بعثت پیامبران سراغ نداریم که آن‌ها دچار عذاب شده باشند و خداوند در قرآن می‌فرماید: «و ما هرگز «شخصی یا قومی را» مجازات نخواهیم کرد، مگر آن‌که پیامبری مبعوث می‌کنیم تا وظایفشان را بیان کند». و بعد از اتمام جهت اقوام سرکشی عذاب می‌شدند.


۱. بقره (۲)، آیه ۲۵۶.    
۲. راغب الاصفهانی، مفردات غریب القرآن، بیروت، ذوالقربی، ۱۴۱۶ ه. ق، ص ۷۰۸.    
۳. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامی، ج ۲، ص ۲۷۹.    
۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ۱۴۰۳ ق، ج ۲، ص ۳۴۲.    
۵. کهف (۱۸)، آیه ۲۹.    
۶. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، قم، مطبوعاتی هدف، ۱۳۷۱، ج ۷، ص ۱۳.
۷. اعراف (۷)، آیه ۷۳.    
۸. مطهری، مرتضی، سیری در سیره نبوی، تهران، صدرا، ۱۳۶۶، ص ۲۴۹.
۹. اسراء (۱۷)، آیه ۱۵.    



سایت اندیشه قم.    



جعبه ابزار