آزادی معنوی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: آزادی معنوی، اسارت معنوی،
قرآن مجید.
پرسش: آزادی و اسارت معنوی را از منظر قرآن کریم را توضیح دهید؟
پاسخ: آزادی معنوی و اجتماعی هر دو اهمیت دارند. رسیدن به آزادی اجتماعی بدون آزادی معنوی مقدور نیست؛ بلکه انسانهایی که آزادی اجتماعی داشته و بهوسیله مبارزه و
جهاد انبیا از اسارت طاغوتها نجات پیدا کرده بودند، ولی چون آزادی معنوی نداشتند، دوباره گرفتار اسارت اجتماعی شدهاند.
میدانیم که یکی از نیازمندیهای موجود زنده (گیاه، حیوان و انسان) آزادی است. موجودات زنده برای رشد و تکامل به سه چیز احتیاج دارند: ۱. تربیت؛ ۲. امنیت؛ ۳. آزادی، که برای پرهیز از طولانی شدن بحث از صحبت پیرامون
تربیت و امنیت میگذریم. آزادی یعنی جلوی راه این موجود زنده را نگیرند، پیش رویش مانع ایجاد نکنند. ممکن است یک موجود زنده
امنیت داشته باشد؛
ولی آزادی برای رشد نداشته باشد.
در میان موجودات زنده، انسان یک موجود خاصی است که
زندگی او زندگی اجتماعی میباشد و علاوه بر این در زندگی فردی خود، موجود تکامل یافتهای است و گذشته از آزادیهایی که
گیاهان و
حیوانات به آن نیازمندند، یک سلسله نیازمندیهای دیگری هم دارد که ما آنها را به دو قسم تقسیم میکنیم. یک نوع آزادی اجتماعی
و نوع دیگر آزادی معنوی.
آزادی معنوی، در وجود انسان هزاران قوه نیرومند وجود دارد، انسان شهوت دارد، غضب دارد، حرص و طمع دارد، جاهطلبی و افزونطلبی دارد، در مقابل
عقل،
فطرت و وجدان اخلاقی هم دارد. از نظر باطنی و
روح ممکن است کسی آزاد باشد و ممکن است بنده حرص، شهوت،
خشم و... خودش باشد و ممکن است از همه اینها آزاد باشد.
مجموعه این قوا در وجود انسان تحت عنوان «
هوای نفس» شناخته میشوند:
«
أَو رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ؛
آیا دیدی آن کسی را که هوای نفس خودش را
خدای خودش قرار داده است. (بنده هوای نفس شده است)».
بندگی هوای نفس، یعنی اسارت معنوی و رهایی از آنها همان آزادی معنوی است که
قرآن از آن با واژه «اَفْلَحَ» تعبیر میآورد:
«
قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّیها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّیها؛
رستگار شد (آزاد شد) هر کسی نفس خودش را از هواها و هوسها پاک کرد و آن کس که نفس خویش را با
معصیت و
گناه آلوده ساخت نا
امید و محروم گشته است.
بنابراین هر وقت دیدیم بر
خشم، بر شهوت، زیادهخواهی، زیادهطلبی و بسیاری از خواستههای نامشروع دیگر خود مسلط هستیم، بدانیم که آزاد هستیم و اگر دیدیم این صفات بر ما مسلط هستند، بدانیم که اسیر آنها باقی ماندهایم. (
علی علیهالسلام میفرماید:
من ترک الشهوات کان حراً و در تعبیر دیگری:
العبد حُرّ اِنْ قنع، الحر عبد ما یطمع).
یکی از
اصحاب صفه به
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله عرض کرد: من احساس میکنم تمام
دنیا و آنچه در آن است، در نظر من بیقیمت است،
طلا و سنگ در نظر من یکی است و هیچکدام از آنها نمیتواند مرا بهسوی خود بکشد و اسیر خودش کند، حضرت نگاهی به او انداختند و فرمودند: «
اذا انت صرت حراً» در این صورت تو یک
آزاده هستی.
تا اینجا آنچه گفته شد، آزادی معنوی در بعد
اخلاق بود.
انسان ممکن است اسیر باشد و ممکن است آزاد
زندگی کند؛ مثلاً در بعد فکری و اعتقادی هم ممکن است کسی اسیر
شرک و
خرافهپرستی باشد و ممکن است از این اسارت آزاد و در سایه
توحید و
یکتاپرستی قرار گیرد. چنانچه
قرآن کریم میفرماید:
«
وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلًا رَّجُلَيْنِ أَحَدُهُمَا أَبْكَمُ لاَ يَقْدِرُ عَلَىَ شَيْءٍ وَ هُوَ كَلٌّ عَلَى مَوْلاهُ أَيْنَمَا يُوَجِّههُّ لاَ يَأْتِ بِخَيْرٍ هَلْ يَسْتَوِي هُوَ وَمَن يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَهُوَ عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ؛
خداوند مثالی زده است، دو نفر را که یکی از آن دو، گنگ مادرزاد است و قادر بر هیچ کاری نیست و سربار صاحبش میباشد، او را در پی هر کاری بفرستد، خوب انجام نمیدهد، آیا چنین انسانی با کسی که امر به
عدل و داد میکند و بر راهی راست قرار دارد برابر است».
در این
آیه قرآن کریم انسان
مشرک را به گنگ مادرزاد که عملش از صفت
فکر و نداشتن منطق عقلی حکایت میکند و به خاطر
اسارت در چنگال شرک، توانایی بر هیچ کار مثبتی ندارد،
تشبیه میفرماید: مشرک یک انسان آزاده نیست؛ بلکه اسیر چنگال
خرافات و موهومات است، و به خاطر همین صفات، سربار جامعه محسوب میشود؛ زیرا مقدرات خود را به دست بتها و یا انسانهای استعمارگر میسپارد. او همیشه وابسته است و تا طعم
توحید را که آیین
آزادگی و
استقلال است نچشد، از این وابستگی بیرون نمیآید. چهقدر میان یک چنین انسان کوتاهفکر، خرافی و اسیر، ناتوان و فاقد برنامه، با انسان آزاده شجاعی که نهتنها خود اصول دادگری را به کار میبندند، بلکه دائماً در جامعه خود منادی
عدل و داد است، فاصله وجود دارد؟
در خاتمه نظر شما را به این نکته جلب مینمایم که رسیدن به آزادی اجتماعی بدون آزادی معنوی مقدور نیست؛ بلکه انسانهایی که آزادی اجتماعی داشته و بهوسیله مبارزه و
جهاد انبیا از اسارت طاغوتها نجات پیدا کرده بودند، ولی چون آزادی معنوی نداشتند، دوباره گرفتار اسارت اجتماعی شدهاند.
۱. آزادی از دیدگاه علامه طباطبایی.
۲. اسلام و آزادی نوشته سید مرتضی حسینی اصفهانی.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «آزادی معنوی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۲/۰۷.