ناقص العقل خواندن زنان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلید واژه:
حضرت علی، ناقص العقل،
روایتپرسش: چرا حضرت علی علیهالسلام، زنان را ناقص العقل میخواند؟
پاسخ: این روایت باید در پنج محور کلی مورد بررسی قرار گیرد:
محور اول: عرضه روایت به
قرآن کریم؛
دوم: بررسی
اسناد روایت؛
سوم: بررسی
شأن صدور و فضای تاریخی این روایت؛
چهارم: بررسی
سیره عملی حضرت امیر علیهالسلام در برخورد با زنان؛
پنجم: بررسی متن روایت.
آیات قرآن کریم چه در مقام
خلقت زن و
مرد، چه در مقام بیان
مسئولیت، چه در مقام مراتب
ایمان و پذیرش عمل، چه در مقام بیان
کرامت انسانی، چه در مقام بیان
اغواء و فریب خوردن و گمراهی از
حق و چه در مقام ارائه
الگو و نمونه ایمانی، زن و مرد را به صورت مساوی در کنار هم قرار داده است.
هنگام مراجعه به قرآن کریم و
تلاوت این کتاب شریف و الهی، هیچ تفاوتی از جهات مذکور، میان زن و مرد دیده نمیشود:
«یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا....؛
ای مردم بترسید از آن خدایی که شما را از
نفس واحد آفرید و جفت او را از آن (از همان نفس)
خلق کرد».
«إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُوْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَ الْقَانِتِینَ وَ الْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَ الصَّابِرَاتِ وَ الْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَ الْمُتَصَدِّقَاتِ وَ الصَّآئِمِینَ وَالصَّآئِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحَافِظَاتِ وَ الذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیراً وَالذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً؛
مردان و زنان
مسلمان و مردان و زنان با ایمان و مردان و زنان
عبادت پیشه و مردان و زنان
راستگو و مردان و زنان
شکیبا و مردان و زنان
فروتن و مردان و زنان
صدقه دهنده و مردان و زنان
روزهدار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانی که خدا را فراوان یاد می کنند،
خدا برای (همه) آنان
آمرزش و
پاداشی بزرگ فراهم ساخته است».
۱) «وَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّلِحَتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُوْلَِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَلَا یُظْلَمُونَ نَقِیراً؛
و هر کس کارهای شایسته انجام دهد، چه مرد باشد و چه زن، در حالی که
مؤمن باشد، پس آنان به
بهشت وارد میشوند و کمترین
ستمی به آنان نمیشود».
۲) «مَنْ عَمِلَ صَلِحاً مِّن ذَکَرٍ أَوْ أُنثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَوةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا کَانُواْ یَعْمَلُونَ؛
هر کس از مرد یا زن، که مؤمن باشد و کار شایسته کند، حتماً به زندگی پاک و پسندیدهای زندهاش میداریم و قطعاً مزدشان را بر پایه نیکوترین کاری که میکردهاند، پاداش خواهیم داد».
«یَآ أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُم مِّن ذَکَرٍ وَأُنثَی وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوباً وَ قَبَآئِلَ لِتَعَارَفُواْ إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ».
«وَقُلْنَا یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَکُلاَ مِنْهَا رَغَدًا حَیْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الْظَّالِمِینَ• فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا کَانَا فِیهِ».
۱) «وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ آمَنُوا اِمْرَأَةَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِین».
۲) «وَمَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِیهِ مِن رُّوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِکَلِمَاتِ رَبِّهَا وَکُتُبِهِ وَکَانَتْ مِنَ الْقَانِتِینَ».
بنابراین بر اساس آیات قرآن، تفاوتی در ایمان و مسئولیت پذیری و کرامت انسانی و یا بالعکس
فریب و
گمراهی، میان زن و مرد دیده نمیشود و هرجا صحبت از کوتاهی در انجام مسئولیت یا گمراهی است، مساله دو سویه و بر زن و مرد،
اطلاق دارد و جنسیت بر اساس آیات قرآن کریم، در ایمان و یا گمراهی افراد، نقشی ندارد و بالعکس در آیات قرآن کریم
تصریح شده است که نفس انسانی مخاطب
تقوا و فجور است نه جنسیت: «وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا • فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا • قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا • وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا».
روایت فوق، به صورت کامل و یا در برخی منابع به صورت ناقص و صرفا عبارت «ان النساء نواقص العقول»، در منابع ذیل یافت میشوند:
۱) وسائل الشیعه، باب تحریم صلاه و صیام و نحوهما علی الحائض.
۲) بحار، تتمه کتاب فتن و محن.
۳) ارشاد القلوب
۴) خصائص الائمه
۵) غرر الحکم
۶) اختصاص
۷) خصال
۸) کافی
۹) نهج
۱۰) حیاة الامام الحسن
در تمامی منابع فوق، روایت مذکور به صورت
مرسل مرسل یا
مرفوع، وارد شده است و در منبع اخیر نیز، در سلسله سند آن،
ابوطالب مکی دیده میشود که دچار
جنون گردیده بود و قابل
اعتماد نیست.
مهدی مهریزی هم در خصوص سلسله سند این روایت مینویسد:« برای این حدیث، سند متصلی وجود ندارد و منبع قابل
استنادی هم برای آن نیامده است»
۱)
امام علی علیهالسلام این
خطبه را پس از پایان
جنگ جمل، ایراد فرمود. نوه
ابن جوزی در
التذکره بیان میکند که علمای
سیره گفتهاند:«زمانی که علی علیهالسلام از جنگ جمل فارغ گردید، در شهر
بصره، بالای
منبر رفت و این خطبه را خواند».
۲) همچنین حضرت علیهالسلام، این سخن را در کتابی که پس از چیره شدن
عمروعاص بر
مصر و کشتن
محمد بن ابوبکر، نوشته بودند، آوردند.
بعید نیست که آن حضرت، این سخن را چندین مرتبه گفته باشند که یکی از آنها پس از جنگ جمل و دیگری در آن کتاب مذکور باشد. همان طور که
سید رضی، این موضوع را ذکر کرده است.
نکات:
۱) نکته شایان توجه اینکه از روایت نوه ابن جوزی بر میآید که قسمتی از خطبه شماره ۱۳ «کنتم جند امراة» و خطبه ۱۴ که در ابتدای آن «ارضکم قریبة من الماء» آمده است با این خطبه حضرت، یکی باشد؛ چون
سیاق آنها با هم یکی است.
۲) نکته دیگری که در این محور، باید بیان گردد این است که حضرت امیر علیهالسلام، چند خطبه قبل از آغاز جنگ جمل در
تقبیح کار
عایشه،
طلحه و
زبیر و همچنین روشنگری در خصوص اهداف آنان از برافروزی آتش این جنگ داشتند و نیز بیاناتی پس از جنگ جمل و در مذمّت عایشه و سرپیچی شخص او از فرمان خدا و
رسول صلواتاللهعلیه ایراد نمودهاند که در بسیاری از آنان، نام عایشه به صراحت ذکر گردیده است.
۱)امام علی علیهالسلام در طول زندگی خویش – از کودکی تا
شهادت – طوری زیستند که اطراف حضرت علیهالسلام را زنان نیک کرداری(چه در محیط خانه و چه خارج آن) فراگرفته بودند که به چنان ویژگیهای انسانی و
ملکات روحی و ایمانی دست یافتند که بر بسیاری از مردان، برتری داشتند.
۲) روایاتی که در مورد طرز برخورد حضرت علیهالسلام با زنان آمده، چنان نیست که از کرامت زن، کم کند یا
تحقیر و
اهانت به زن را دربر داشته باشد بلکه عکس این مطلب بود، موضع عملی ثبت شده از حضرت علیهالسلام، بزرگداشت،
احترام و توجه قائل شدن به زن را روشن می کند؛
رفتار و برخورد عملی حضرت امیر علیهالسلام، با زنانی چون
فاطمه زهرا سلاماللهعلیها
خدیجه کبری سلاماللهعلیها، فاطمه
ام البنین،
ام سلمه و یا دیگر زنانی که جهت تظلم و
دادخواهی به آن حضرت علیهالسلام مراجعه میکردند، گواه تامی برای رفتار و منش بزرگوارانه و محترمانه با زن، در سیره عملی حضرتشان است
که در هیچ فردی از مسلمانان جز رسول خدا صلواتاللهعلیه یافت نمیشد و بدون شک، این واقعیت و حقیقت عملی، دیدگاه امام علیهالسلام را نسبت به زن ثابت مینماید. بنابراین موضع امام علیهالسلام نسبت به زن، با شارع مقدس و گفته رسول خدا صلواتاللهعلیه و عمل ایشان هیچگونه تعارضی ندارد.
در متن روایت، عللی که بر نقصان عقل، ایمان و بهره مالی زن، مطرح شده است، عللی
مذموم نیست و موجب نقص در ایمان و
عقل و مال نمیشود بلکه موارد مطروحه، تفاوت میان زن و مرد را بیان میدارد.
در خصوص نقص ایمان که علت آنرا کاستی
نماز و روزه در ایام
عادت ماهیانه ذکر نمودهاند، باید گفت که این کاستی در نماز و روزه، به
فرمان مولاست. همان گونه که
قصر نماز
مسافر و
افطار او، امر مولاست و ایمان، یعنی
اطاعت خداوند و امر او، در هر شرایطی؛ لذا اسقاط نماز و روزه در ایام عادت ماهیانه، امر مولاست و
تبعیت از آن، عین ایمان است نه نقصان در آن، مضاف بر اینکه هم روزهها قضا میشوند و هم در زمان عادت ماهیانه زن میتواند در مصلای خود بنشیند و به ذکر خدا مشغول باشد.
به این مساله، شش سال شرفیابی زودتر زنان به بارگاه
تکلیف الهی را نیز باید افزود و نیز نماز و روزه کامل در ایام
یائسگی و حمل را، لذا به نظر نمیرسد تفاوت چندانی در کمیت عبادت میان زنان و مردان وجود داشته باشد. با تاکید بر این مساله که ایمان، عمل به دستورات مولا و خالق هستی و ذات باری تعالی است و زنان در ایام عادت ماهیانه نه به خواست خود، که به جهت
تسلیم فرمان خداوند، از نماز و روزه باز میایستند و این خود عین ایمان است و نقصان و
مذمتی در این مساله، مشاهده نمیشود.
الف) در خصوص نقص عقل، در روایت مذکور، شهادت دو زن در مقابل یک مرد، علت نقصان عقل، معرفی شده است در حالی که در قرآن کریم، تصریح شده است که: «... فَإِنْ لَمْ یَکُونَا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَ امْرَأَتانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَآءِ أَن تَضِلَّ إِحْدَیهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَیهُمَا الْأُخْرَی...».
یعنی اگر یکی از دو زن، فراموش نمود، دیگری یادآوری نماید و اگر بنابر فراموشی نبود و مبنای دو
شاهد زن گرفتن، نقصان عقل - به معنای کمبود و نقص در عقل - بود، زن دوم نیز زن است و عقل او نیز ناقص. لذا آنچه جهت احقاق حق، در آیه شریفه بدان تاکید دارد، محقق نمیشد.
ب) ضمن اینکه در مواردی شهادت مرد پذیرفته نیست؛ مثلا در مورد اثبات زنده متولد شدن طفل، شهادت مرد، چیزی از
ارث را برای طفل ثابت نمیکند ولی با شهادت هر زن «یک چهارم» از ارث ثابت میشود و در این مورد، فقط شهادت زنان
مسموع است.
ج) شهادت بر موارد و یا
عیوب جنسی زنان نیز موارد دیگری است که در آن تنها شهادت زنان پذیرفته است. لذا به نظر نمیرسد نقصان عقل به معنای وجود نقیصه و کاستی در عقل و درک زنان، دلیل دو شاهد زن در مقابل یک شاهد مرد باشد
زیرا اگر چنین بود، به هر حال در دو زن نیز این نقیصه موجود بود و مرتفع نمیگشت.
د) البته دیدگاه دیگری نیز به تفاوت
عقل نظری و
عملی و ابزاری، در زن و مرد اشاره دارد و نقص عقل مورد بحث را از زمره نقص نسبی در یکی از زمینههای فوق، در زنان نسبت به مردان میداند و از این زاویه، روایت را در این زمینه موجه مینماید.
در مورد نقص در بهره مالی نیز باید به نکات
زیر توجه نمود:
اولا؛ نصف بودن ارث در زنان، به دلیل عدم وجود تکالیف مالی در
شرع اسلام برعهده زن، میباشد. به این معنا که زن، هیچ مسئولیت مالی برعهده ندارد؛ بلکه مرد باید
نفقه و
مهریه و مسکن و پوشاک و خوراک او را تهیه نماید، همچنین وظایف مالی دیگری که برعهده مرد است و زن در قبال آنها مسئولیتی ندارد. لذا قاعدتا سهم ارث مرد، باید بیشتر باشد تا گوشهای از بار مسئولیت مالی وی تامین گردد.
ثانیا؛ همواره اینگونه نیست که سهم ارث زنان، نصف مردان باشد، زن در مقام دختر و همسر، سهم ارث کمتری دارد اما در مقام
مادر، سهم ارثی برابر با مرد -
پدر- دارد. همچنین در مواردی
سهم ارث زن بیشتر از مرد است. لذا نه کمتر بودن ارث زن، امری مذمت بار است و نه در مواردی که ارث او بیشتر از مرد است، تحسین آور، بلکه این مساله صرفا مربوط به دایره مسئولیتها و امور جاری زندگی است و مشمول نقص یا توصیف مذمت بار، نمیشود.
بنابراین بررسی سه فراز روایت، در مورد نقصان عقل، نقصان ایمان و نقصان در بهره مالی، نشان دهنده این است که تمام سه مورد فوق، صرفا از مصادیق تفاوت زن و مرد در زمینه
فیزیولوژیکی، مسئولیتهای زندگی و تکالیف شرعی است و به تعبیری، بیان تفاوتهای زن و مرد در سه عرصه است نه نقصان و مذمت.
با توجه به بررسی پنج محور فوق در خصوص توصیفاتی که از زنان در خطبه ۸۰
نهج البلاغه ذکر شده است، یعنی بررسی سندی روایت، عرضه آن به قرآن کریم، فضای صدور روایت، سیره عملی حضرت امیر علیهالسلام در برخورد با زنان در زمان زندگی و
حکومت خویش و نیز بررسی محتوای روایت، ما ناگزیر از سه راه هستیم:
الف: یا روایت را
معارض قرآن دانسته و آن را طرح نماییم.
ب: یا آنرا
توجیه نموده و نقص را به معنای تفاوت بدانیم و به تفاوت زن و مرد در سه عرصه مورد اشاره در روایت، قائل شویم.
ج: یا اصولا روایت را صرفا در خصوص مورد صدورش یعنی جریان جنگ جمل، حمل نماییم.
زیرا در این جنگ که عایشه در آن نقش کلیدی داشت و رهبر سپاه بود، حضرت امیر علیهالسلام باید روشی قاطع و شدید در هشیاری مردم
انتخاب نمایند که متناسب با شکاف عمیقی باشد که عایشه با کار خود، آن را ایجاد کرد و متناسب با عواقب ناگواری باشد که ضربه سختی بر اتحاد مسلمین وارد ساخت.
مساله جمل، صرفا با عایشه به تنهایی برپا نشد بلکه در پس و پیش این مساله، مردانی چون طلحه و زبیر به عنوان گردانندگان اصلی آن و مردان بسیاری به عنوان سپاه آنان وجود داشتند لذا مذمت حضرت امیر علیهالسلام صرفا متوجه عایشه – یعنی یک زن – نیست و در ضمن ایراد خطبهها و سخنانی، در جهت بیداری مردم و بیان هدف و راهی که عایشه برخلاف دستور خدا و رسول صلواتاللهعلیه در التزام همسران
پیامبر صلواتاللهعلیه به ماندن در خانه داشتند، در خطبه ۸۰، با شدت و قاطعیت بیشتری وی را هدف قرار داده و از او
انتقاد مینماید، همانگونه که مردم بصره و مردان آنان را قبل و پس از جنگ مورد مذمت قرار داد:
۱) آن حضرت قبل از آغاز جنگ جمل، به
اهل بصره خطاب کردند: « سرزمین شما به آب نزدیک و از آسمان دور است، عقلهای شما سست و افکار شما سفیهانه است...».
۲) پس از جنگ جمل، خطاب به اهل بصره فرمودند:«شما سپاه یک زن و پیروان حیوان – شتر عایشه- بودید تا شتر صدا میکرد میجنگیدید و تا دست و پای آن قطع گردید فرار کردید».
۳) همچنین در تبیین زشتی کار طلحه و زبیر در خارج نمودن
حریم رسول خدا صلواتاللهعلیه فرمودند: « طلحه و زبیر و یارانشان، بر من خروج کردند در حالی که همسر رسول خدا صلواتاللهعلیه را به همراه خود می کشیدند. چونان کنیزی که به بازار
برده فروشان برند، به بصره روی آوردند در حالی که همسران خود را پشت پرده نگاه داشتند لیکن همسر (پرده نشین) رسول خدا صلواتاللهعلیه را در برابر دیدگان خود و دیگران قرار دادند».
از دیگر نصوصی که قبل از جنگ جمل بیان فرمودند و عایشه را مورد خطاب قرار دادند خطبهای بود که در آن، وی را صراحتا به دلیل زن بودن، از جنگ و جهاد برحذر داشتند: «ای عایشه ! تو از خانه خویش بیرون آمدی در حالی که از دستور خدا و رسول او صلواتاللهعلیه سرپیچی کردی و کاری که از عهده تو ساقط بود، طلبیدی و گمان میبری خواهان اصلاح میان مسلمانان هستی، به من بگو زنان را با رهبری سپاه و ظاهر شدن در برابر مردان و به راه افتادن فتنه میان اهل
قبله و ریختن خونهای پاک و محترم چه کار ؟...»
آیت الله جوادی آملی نیز شان صدور روایت را در مورد خاصی میدانند و قائلند که گاهی حادثه و یا موضوعی، در اثر یک سلسله عوامل تاریخی، زمان، مکان، افراد، شرایط و علل و اسباب آن، ستایش یا نکوهش میشود. معنای ستایش یا نکوهش بعضی حوادث یا امور جنبی حادثه، این نیست که اصل طبیعت آن شیء، ستایش و یا نکوهش شده، بلکه احتمال دارد زمینه خاصی سبب این ستایش یا نکوهش شده است و این نکوهش نهجالبلاغه راجع به زن، ظاهراً به جریان جنگ جمل برمیگردد. همان گونه که از بصره و
کوفه نیز در این زمینه نکوهش شده است. با این که بصره، رجال علمی فراوانی
تربیت کرده و کوفه نیز مردان مبارز و کم نظیری را تقدیم اسلام نموده و بسیاری از کسانی که به خون خواهی سالار شهیدان برخاستند از کوفه، نشأت گرفتند و هماکنون نیز کوفه جایی است که به
انتظار ظهور
حضرت مهدی(عج) در آنجا نماز میخوانند،
مسجدی دارد که مقامات بسیاری از صالحین و صدیقین در آن واقع شده و نمیتوان گفت که چون مثلاً از کوفه یا بصره نکوهش شده، آن دو شهر برای همیشه و ذاتاً سزاوار نکوهش میباشند. قضایای تاریخی در یک مقطع خاص و حساس، زمینه ستایش یا نکوهش را فراهم کرده و سپس با گذشت آن مقطع، مدح و ذم نیز منتفی میشود.
لذا به نظر میرسد کلماتی که در خطبه ۸۰ در خصوص زنان به کارگرفته شده است، کنایهای به عایشه، در تقبیح برپایی بلوای جمل است.
از میان سه راهکار فوق، آنچه مناسبتر از همه به نظر میرسد این است که راه دوم را برگزینیم و به توضیح روایت و بیان تفاوت زن و مرد در سه مورد مطروحه بپردازیم.
زیرا آنچه روایت را به جمل و حوادث آن پیوند میدهد، وجه تفاوت میان زن و مرد در وجوه مختلف است، تفاوتی که دقیقا در سه زمینه مختلف، بیان شده و نشان دهنده این است که برای زن و مردی که از ساختار فیزیکی و خلقت متفاوت برخوردارند، در حوزههای خاص و مجزایی، تعیین مسئولیت شده است و ورود هر یک در حوزه دیگری و نیز نادیده گرفتن این تفاوت و پیروی از اصول تخطی شده، میتواند حوادث ناگوار و غیر قابل جبرانی به وجود آورد.
توضیح دقیقتر اینکه، زنان نباید در حوزه جنگ و جهاد، که بر طبق تفاوت ساختاری زن و مرد، از وظایف خاص مردان برشمرده شده، وارد شوند و هدایت و ریاست حوزهای را به دست گیرند که هیچ تجربه، مهارت، دانش و توانمندی در آن ندارند
زیرا حاصل آن جنگی خانمان سوز و پرکشتار و تفرقه افکن و نهایتا شکست بار، خواهد شد همان گونه که جمل چنین بود.
اگر نقص در روایت، معنای تفاوت بدهد.
به وضوح میتوان سه حوزه متفاوتی که حضرت امیر علیهالسلام میان زن و مرد ترسیم نمودهاند را مورد ملاحظه و عمل قرار داد و از این حیث نه نیاز به
طرح روایت است و نه اختصاص آن به یک شان صدور خاص و نه در تعارض با سیره عملی حضرتشان علیهالسلام.
پایگاه شهر سوال