مهدویّت و جهانی شدن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: قرآن کریم،
روایات اسلامی،
اسلام،
حکومت امام مهدی (علیهالسّلام)،
دین،
امام زمان (علیهالسّلام).
پرسش: آیا حکومت حضرت مهدی (علیهالسّلام) جهانی است؟
پاسخ:
در
قرآن کریم و روایات اسلامی به موضوع «جامعه واحد جهانی» و «دولت واحد جهانی» اشاره شده است؛ هر چند معنا و مفهوم آن در
اسلام با معنا و مفهوم غربی و امروزین آن متفاوت است. در عین حال اگر «جهانی شدن» به صورت طبیعی خود پیش برود، میتواند زمینهساز حکومت جهانیای باشد که اسلام معرّفی میکند. اینک به برخی از
آیات و روایات در اینباره اشاره میکنیم:
در این بخش از مقاله شواهدی از آیات قرآن کریم در مورد جهانی شدن دولت اسلامی در
حکومت امام مهدی (علیهالسّلام) و صاحبان حکومت از
مومنین و مستضعفان خواهد بود میآوریم:
«
وَلَقَد کتَبنا فِی الزَّبُورِ مِن بَعدِ الذِّکرِ اَنَّ الْاَرْضَ یرِثُها عِبادِی الصّالِحُونَ؛
و ما بعد از
تورات، در
زبور،
داوود هم نوشتیم که حتماً بندگان نیکوکار من ملک زمین را وارث و متصرف خواهند شد».
«
وَعَدَ اللَّه الَّذِینَ آمَنُوا مِنکم وَعَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیستَخلِفَنَّهُم فِی الاَرضِ کمَا استَخلَفَ الَّذِینَ مِن قَبلِهِم وَلِیمَکنَنَّ لَهُم دِینَهُمُ الَّذِی ارتَضی لَهُم وَلِیبَدِّلَنَّهُم مِن بَعدِ خَوفِهِم اَمنا...؛
خداوند به کسانی از شما که
ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند وعده میدهد که قطعاً آنان را حکمران روی زمین خواهد کرد؛ همانگونه که به پیشینیان آنها
خلافت روی زمین را بخشید و
دین و آیینی را که برای آنان پسندیده، پابرجا و ریشهدار خواهد ساخت و ترسشان را به
امنیت و آرامش مبدّل میکند...»
«
هَوَ الَّذِی اَرسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدی وَدِینِ الحَقِ لِیظهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ وَلَو کرِهَ المُشرِکونَ؛
او کسی است که رسول خود را با
هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر همه ادیان غالب سازد هر چند
مشرکان کراهت داشته باشند».
در روایات آمده است که
حضرت علی (علیهالسّلام) هنگام
تلاوت آیه بالا از یاران خود پرسید: آیا این پیروزی حاصل شده است؟ گفتند: آری.حضرت فرمود: «نه! سوگند به کسی که جانم به دست اوست، این پیروزی آشکار نمیشود، مگر زمانی که هیچ آبادی روی زمین نماند مگر آن که صبح و شام بانگ
لاالهالااللَّه از آن به گوش رسد».
گروهی از
احادیث مهدویت گویای آناند که در عصر ظهور حضرت مهدی (علیهالسلام)، حکومتش کل جهان را فرا خواهد گرفت و
ظلم و ستم برچیده میشود و امنیت،
علم،
آبادی،
بینیازی و دین فراگیر خواهد شد.
جهانی شدن یکی از مباحث مهم جهان امروز است که بسیاری از اندیشمندان درباره آن سخن گفتهاند. این موضوع ابعاد و جنبههای مختلفی دارد و از اینرو برداشتهای مختلف و تعاریف متعدّدی از آن ارائه شده است.
اندیشمندان درباره چرایی شکلگیری این پدیده اختلافنظر دارند. برخی از آنها بر این باورند که این پدیده بر اثر پیشرفت فنآوری ارتباطات، فشردگی مکان و زمان و آگاهی مردم نسبت به امور جهانی به وجود آمده است؛ امّا برخی دیگر بر این باورند که جهانی شدن از طرف استعمارگران و سرمایهداران تئوریزه شده و آمریکا در راس آنها قرار دارد.
گروهی از اندیشمندان هم بر این باورند که جهانی شدن یک پدیده گریزناپذیر است که نمیتواند یک پروسه یا پروژه تلقی شود؛ هر چند صاحبان قدرت و فنآوری از این پدیده بیشتر بهره میبرند و تبلیغاتی را به نفع خودشان در سطح جهان گسترش میدهند. جهانی شدن پدیدهای است که برای مقولات اجتماعی، بویژه دین اسلام و ادیان دیگر، چالشها و فرصتهایی را پدید آورده است. «ر.ک: شیرازی، سیدمحمّدحسینی، اسلام و جهانی شدن.»
به لحاظ شکلی در موضوع جهانی شدن دیدگاههای مختلفی وجود دارد:
برخی از اندیشمندان چون جان تامیلنسون، دیوید هلد، ادوارد سعید و روژه گارودی جهانی شدن را یک پروژه غربی میدانند. طبق این نگرش جهانی شدن برنامه بخشی از برنامه سرمایهداری غربی است. غربیها درصددند کل جهان را تحت سیطره خود درآورند. جهانی شدن لباس جدیدی است که استعمارگران غربی بر برنامه استعماری قدیمشان پوشاندهاند.
در راس این برنامه آمریکا قرار دارد و جهانی شدن در واقع آمریکاییسازی جهان است. آمریکا و استعمار جهانی تلاش میکنند هنجارها و ارزشهای غربی و آمریکایی را در جهان گسترش دهند. آنها از
تاریخ تلخ جنگها و استعمار نظامی خود
عبرت گرفته و دریافتهاند که با
جنگ و تهاجم نظامی و استعمارگری نخواهند توانست بر تمام جهان تسلط پیدا کنند. بدین سبب سلطهجویی خود را با راهبُرد نوین، که همان تهاجم فرهنگی و تبلیغات است، عوض کردهاند. آنها با تهاجم فرهنگی و تبلیغات گسترده، و با بهرهبرداری از وسایل فناوری و ارتباطات پیشرفته، تا حدودی توانستهاند فرهنگ خود را به عنوان فرهنگ برتر به جهانیان معرّفی کنند.
آنها نظام لیبرالیستی و سرمایهداری را الگوی جهانیان و بهترین فرهنگها معرّفی میکنند، بویژه پس از فروپاشی نظام سوسیالیستی و کمونیستی شوروی، تبلیغات غربیها بیشتر شد و به جهانیان ابراز کردند که دیگر همردیفی برای نظام سرمایهداری نیست و تا آنجا پیش رفتند که رسماً اعلام کردند جهان تک قطبی شده است.
در مقابل این جریان برخی از محقّقان بهپاخاسته، به نقد روند جهانیسازی غربی پرداختند. تامیلنسون از این دسته است. از دیدگاه او فرهنگ جهانی شدهای که امروز شاهد آن هستیم؛ برخاسته از سیر طبیعی یا مبتنی بر هرج ومرج نیست. جهانی شدن امروز حاصل جمع تجارب و نیازهای بشر نیست؛ بلکه تسلّط یافتن فرهنگ غربی است که در حال حاضر توان بیشتری دارد.
یعنی میتوان گفت جهانی شدن امروز از نظر این گروه همانا جهانیسازی فرهنگ غربی است.
روژه گارودی راجع به این موضوع میگوید: جهانیسازی نظامی است که قدرتمندان را با ادّعای روابط آزاد و آزادی بازار قادر میسازد تا اصنافی از دیکتاتوریهای ضد انسانی را به مستضعفان تحمیل نمایند.
او با این بیان، ادّعا کرده که جهانی شدن مساوی با غربی شدن است و جهانیسازی، همان پروژه شتاب بخشیدن به روند غربی شدن جهان است که در نهایت به نفع آمریکا تمام میشود. کسانی که با روند جهانی شدن مخالفاند، این قرائت از جهانی شدن را تایید میکنند. حتّی برخی از طرفداران جهانی شدن نیز، مانند فرانسیس فوکویاما و ساموئلهانتینگتون، به این قرائت (تطابق «جهانی شدن» یا «غربی شدن جهان»)، گرایش و باور دارند.
فوکویاما از نظام لیبرالیستی و سرمایهداری حمایت کرده و جهانیان را برای رسیدن به پیشرفت و رفاه، به پیروی از این نظام دعوت کرده است. از دیدگاه او رسیدن به پیشرفتی همهجانبه فقط در سایه آن نظام میسر است؛ زیرا نظام غربی تنها نظامی است که میتواند جهانی باشد. او بر این نکته تاکید دارد که لیبرال دموکراسی میتواند نقطه تکامل ایدئولوژیک و آخرین (کاملترین) شکل حکومت بشری باشد.
ساموئل هانتینگتون نیز معتقد است که نظام غربی و لیبرال دموکراسی آخرین شکل حکومت بشری است که بر جهان حاکم میشود. به عقیده او فرهنگ غربی تنها فرهنگی است که در جهان غالب گشته است و جهانیان سرانجام به فرهنگ و نظام غربی گرایش پیدا میکنند و پیشرفته میشوند.
روشن است که این قرائت از جهانی شدن به هیچ وجه با مهدویت اسلامی سازگار نیست. بسیاری از مخالفان جهانی شدن هم، در واقع منتقد همین معنا از جهانی شدن هستند. آنها در واقع با روند جهانی شدن فعلی و سلطه غربی مخالفاند، نه این که مخالف برقراری نظام واحد جهانی باشند. از اینرو برخی از اندیشمندان جهانی شدن را پروژه (طرح/ نقشه) نمیدانند و بر این اعتقادند که عوامل مختلفی در ایجاد روند جهانی شدن دخیل است.
برخی از اندیشمندان و پژوهشگران بر این باورند که جهانی شدن یک فرایند (پروسه) تاریخی است که به دنبال پیشرفت فناوری و ابزارهای ارتباطاتی مثل تلفن، تلویزیون، ماهواره و رایانه به وجود آمده است. این وسایل موجب آشنایی مردم جهان با فرهنگها، ادیان و ایدئولوژیهای ملل مختلف شده و همین آشنایی باعث توجّه بیشتر آنها به امور جهانی شده است. این امر کمکم منجر به پدیده جهانی شدن، که جوامع قرن ۲۱ آن را تجربه میکنند، شده است.
در نتیجه زمینه گفتگو میان ملل مختلف جهان درباره مسائل فرهنگی و ایدئولوژیک فراهم شده و کمکم همه به این سمت میروند که یک فرهنگ یا ایدئولوژی مشترک جهانی پیدا کنند. به عبارت دیگر، پیشرفت فناوری و ارتباطاتی موجب آگاهی بیشتر مردم جهان نسبت به امور جهانی و ورود آنها به مسائل جهانی شده است.
به این ترتیب انسان امروزی تنها دلمشغول مسائل محلی و ملی نیست؛ بلکه او نیز به مسائل جهانی نظر دارد. جوامع امروزی آرزومند برپایی یک نظام مشترک، و ایجاد فرهنگ جدیدی هستند که مطلوب همه جوامع بشری باشد تا از طریق آن مشکلات کلان بشری همچون جنگ، تروریسم، گرسنگی، بحران بهداشت و آموزش و نیز تخریب محیط زیست از بین برود و در نتیجه، دنیای نوین و وضعیت مطلوب برای انسان فراهم شود.
با این توضیحات روشن میشود که طبق این دیدگاه جهانی شدن محصول پیشرفت فناوری و ارتباطات است که موجب فشرده شدن زمان و مکان و نیز جهانی فکر کردن و جهانی عمل کردن بشرِ امروز شده است.
گروهی از اندیشمندان، چون آرجان آپادوریا، بر این باورند که روند جهانی شدن را نمیتوان یک طرح (پروژه) غربی یا یک فرایند (پروسه) تاریخی دانست؛ بلکه بهتر است این هر دو را از عوامل پیدایش پدیده جهانی شدن محسوب کنیم. طبق این نگرش، جهانی شدن محصول چند عامل است که عبارتاند از: فناوری، ایدئولوژی، سرمایه، قومیت و رسانههای ارتباطی. این عوامل در پیدایش روند جهانی شدن هر یک نقشی داشتهاند. بدین سبب نمیتوان آن را یک فرایند یا طرح، چه طبیعی و چه تعمدی، تلّقی کرد؛ بلکه بعضی از آنها در شکلگیری پدیده جهانی شدن نقش بیشتری داشتهاند و برخی دیگر تنها در ایجاد بخشی از این روند نقش ایفا کردهاند.
به نظر میرسد نظریه این دانشمند به واقع نزدیکتر باشد؛ زیرا جامعه بشری ابتدا فرایندی از پیشرفت در فناوری و وسایل ارتباط جمعی را، که به صورت طبیعی و خودجوش صورت گرفته، تجربه کرده و به وضعیتی رسیده است که خود را در یک دهکده وسیع جهانی میبیند. البتّه شکی نیست که غربیها نیز با سوار شدن بر این آهنگ پرشتاب پیشرفت درصدد برآمدهاند تا به اهداف خود، که همان تسلط بر جهان است، برسند.
جریان جهانی شدن میتواند چالشهایی را در مقولات اجتماعی و دینی ایجاد کند؛ چنانکه میتواند فرصتهایی را هم در این زمینهها فراهم آورد. این امر در گرو چگونگی ارزیابی این مقوله است. جهانی شدن از سویی نقش دولت و
دین را در حیات اجتماعی کمرنگ میکند، و از سوی دیگر فرصتی برای گسترش ایدههای دینی بین جوامع جهان فراهم میآورد. به این ترتیب میتوان فرایند یا پدیده جهانی شدن را زمینهساز حکومت جهانی امام مهدی (علیهالسّلام) و در راستای آن دانست؛ زیرا انطباق
اسلام با
فطرت و
عقل در کنار پیشرفت علم و اطلاعرسانی موجب گرایش جهانیان به دین اسلام میشود. خداوند متعال میفرماید:
«
وَ یرَی الَّذِینَ اُوتُواْ الْعِلْمَ الَّذِی اُنزِلَ اِلَیک مِن رَّبِّک هُوَ الْحَقَّ وَ یهْدِی اِلَی صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ؛
و کسانی که معرفت و دانش به آنان عطا شده، میدانند که آنچه از سوی پروردگارت بر تو نازل شده حق است و به راه خدای توانای شکستناپذیر و ستوده هدایت میکند».
جهانی شدن در وادی اقتصاد نیز چالشها و فرصتهایی به همراه دارد. از اینرو برخی از اندیشمندان بر این باورند که جهانی شدن همزمان دارای جنبههایی منفی و مثبت است. اندیشمند شرقی «ساساکومیشو» معتقد است جهانی شدن پدیدهای است که با خود متناقض است و بر حسب رویکرد به آن، هم مولّد اختلاف، تمایزگذاری و تنوع، و هم موجد همسانی و همجنسسازی است.
بنابر دیدگاه وی جهانی شدن از این جهت منفی است که سبب بروز اختلاف و تمایز در جامعه میشود و جوامع انسانی را به این سمت میکشاند که برتری و تمایز خود را در عرصه جهان ارائه کنند. این امر به نفع صاحبان قدرت و فناوری، و به ضرر کشورهای در حال توسعه و جهان سوم است؛ امّا از جهتی مثبت نیز هست؛ زیرا زمینه همسانی و همجنسسازی را در جامعه فراهم میکند. این امر وابسته به چگونگی رویکرد ما به جهانی شدن است. اینجاست که پژوهشگران حوزه مهدویت معتقدند تنها جهانی شدن با الگوی اسلامی است که میتواند جهان را از این چالشها دور سازد.
بر اساس مبنای سوم (پدیده بودنِ «جهانی شدن»)، ریشههای تاریخی جهانی شدن را میتوان در عمق تاریخ بشر یافت بنابر دیدگاه جامعهشناسان و باستانشناسان، زندگی بشر از اجتماعات کوچک خانوادگی در جنگلها و غارها و پناهگاهها شروع شده و به تدریج به جمعیتهای عشیرهای و قبیلهای و اجتماعات محدود در کنار چشمهها و رودخانهها تبدیل شده است. این اجتماعات کوچک بعدها تبدیل به روستاها و واحدهای کوچک شدهاند و سپس شهرها تشکیل شده و به تدریج از آنها کشورها و دولتها پدید آمدهاند. بنابراین در مجموع زندگی بشر به سوی جهانی شدن در حرکت است. یعنی هر چه به پیش میرویم تفرقهها کمتر، و تجمعها بیشتر میشود. البته این حرکت در قرون اخیر سرعت بیشتری گرفته است و با بهرهگیری از وسایل جدید ارتباط جمعی حرکت به سوی جهانی شدن، باز هم شتاب بیشتری هم خواهد گرفت.
مهمترین مبانی فکری و نظری جهانی شدن غربی، یعنی پروژه جهانیسازی که با
مبانی فکری اسلام و اندیشه مهدویت ناسازگار است، عبارتاند از:
بنای فکری و نظری تمدن غربی بر پایه انسان محوری شکل گرفته است؛ در حالی که مهدویت اسلامی بر پایه خدامحوری استوار است. در نظام اعتقادی انسان محور، انسان بخشی از جهان طبیعت است که بر اساس یک فرایند مداوم پا به عرصه وجود گذاشته است. این عقیده به شدّت متاثر از نظریه تحول طبیعی داروین است و تا آنجا پیش رفته است که هر چیزی، حتّی
فلسفه و
دین را هم مشمول قانون تحوّل میداند.
این طرز تفکر همچنین میتواند به انکار
آفرینش جهان و انسان توسّط خداوند بیانجامد
و از هرگونه معنویتی به دور است و تنها نگاه مادیگرایانه به همه چیز دارد. بدیهی است این مبنا با مبنای معرفتشناختی اندیشه دینی و اسلامی سر سازگاری ندارد. در نگاه اسلام، انسان و جهان مخلوق خداوند سبحان است. خداوند مجموعهای از احکام و دستورها را برای انسان، بر اساس مصالح و مفاسد آنها وضع کرده است؛ چون او بهتر از خود انسان از مصالح و مفاسدش مطلع است. حکومت جهانی حضرت مهدی (علیهالسّلام) نیز بر اساس خدامحوری استوار است که هم به امور مادّی توجّه دارد و هم به مسائل معنوی.
سکولاریسم (جداانگاری دین از
سیاست و زندگی اجتماعی) غربیها بر جدایی دین از سیاست و زندگی اجتماعی پای میفشارند. در حالی که مهدویت اسلامی مبتنی بر پیوند دین و سیاست است. پیام اسلام منحصر به زندگی فردی نیست؛ بلکه شامل زندگی اجتماعی و سیاسی نیز میشود. پس این مبنای جهانیسازی غربی هم با آموزه مهدویت سازگاری ندارد. دین در فرهنگ اسلامی هرگز از سیاست جداییپذیر نیست.
انبیا و اوصیای الهی در طول تاریخ علاوه بر اصلاح زندگی فردی مردم، مامور اصلاح زندگی اجتماعی و اقامه عدل و برانداختن ظلم نیز بودهاند. جدایی دین از سیاست موجب خلا معنوی و گرفتاریهای انسان شده است حکومت جهانی حضرت مهدی (علیهالسّلام) حکومتی دینی است که احکام الهی در آن عملی میشود.
لیبرالیسم (آزادی بدون محدودیت) ارمغان لیبرالیسم غربی برای انسان، آزادی سیاسی - اجتماعی نسبتاً نامحدودی است که دولت و دین حق ندارند آن را از انسان بگیرند. هر کسی میتواند با آزادی کامل خواستههای خود را برآورده کند، مگر آن که آزادی او به آزادی دیگر شهروندان یا حقوق آنها لطمهای بزند. این امر نقش دولت و دین را در زندگی فردی و اجتماعی مردم به شدّت کاهش میدهد و موجب شکاف طبقاتی بین جوامع انسانی میشود.
این مبنا نیز با آموزه مهدویت ناسازگار است؛ زیرا مهدویت انسان را به
فضیلت و معنویت و
سعادت واقعی فرا میخواند و آزادی انسان را در چارچوب فضیلت و معنویت تعریف میکند. آموزه مهدویت در واقع منافاتی با آزادی انسان ندارد. خداوند انسان را موجودی آزاد و مختار آفریده است؛ امّا آزادی انسان به این معنا نیست که هر کاری بخواهد انجام دهد؛ هر چند موجب گمراهی یا سقوط معنوی دیگران شود یا به هلاکت خودش بیانجامد. انسان علاوه بر آزادی سیاسی - اجتماعی، نیازمند آزادی معنوی است تا در سایه آن از هرگونه بندگی و بردگی غیر خدا، از قبیل
هوای نفس،
قدرت،
ثروت،
شهرت، مقام و... آزاد شود. تنها در چنین فضایی است که هر کسی میتواند آزادانه راه فضیلت و معنویت را طی کند؛ امّا لیبرالیسم غربی این معنا از آزادی را نپذیرفته است و به آزادی بیقید و بند اعتقاد دارد؛ در حالی که این نوع از آزادی -چنان که گفتیم- موجب ظلم و سلب آزادی برخی از انسانها میشود. لیبرالیسم غربی، که از مبانی جهانیسازی غربی است، با آموزه دینی و مهدویت اسلامی سازگاری ندارد.
یکی از مبانی فکری تمدّن امروز غرب، حسگرایی است. بنابراین مبنا علمی یا واقعی بودن هر چیزی، از راه
تجربه و
حس به اثبات میرسد؛ به عبارت دیگر مبانی فکری غربی بر اساس حس یا عقل محض استوار است؛ در حالی که مبانی فکری مهدویت، علاوه بر عقل، بر
وحی و معارف وحیانی تکیه دارد. طبیعی است همین نگاه مادیگرایانه غربیان به واقعیات منجر به انکار امور ماوراء مادی (متافیزیک) شده است. از اینرو مبانی جهانیسازی غربی با مبانی مهدویت سازگاری ندارد.
جهانیسازی غربی به طور طبیعی به
استثمار و
استعمار جهان غیر غربی میانجامد. تسلط آنها بر فناوریهای پیشرفته موجب استکبار آنها میشود. از اینروست که اکنون مدّعی رهبری جهان هستند. در حالی که مهدویت اسلامی به شدّت بر گسترش عدل در تمام زمین تاکید دارد. در فرهنگ مهدوی همه انسانها، چه در غرب زندگی کنند چه در شرق، چه در شمال دنیا زندگی کنند و چه در جنوب، برابرند؛ همه آنها بندگان خدا هستند و غرب و شرق، یا رنگ و نژاد موجب برتری یکی بر دیگری نمیشود.
همچنین اگر جهانی شدن به معنای تسلط نظام سرمایهداری بر جهان باشد، این معنا از جهانی شدن نیز به هیچ وجه با آموزه مهدویت سازگاری نخواهد داشت؛ زیرا سرمایهداری غربی مبتنی بر کسب سود بیشتر است و این منجر به ظلم بیشتر به جامعه انسانی میشود؛ زیرا در این وضعیت سودها و ثروتها فقط در اختیار سرمایه داران قرار خواهد گرفت و بسیاری دیگر از جوامع انسانی از آن محروم میشوند. در حالی که مهدویت اسلامی سودها و ثروتها را در اختیار همه جوامع انسانی میگذارد؛ اقتصاد و
سرمایه از منظر اسلام و
مهدویت صرفاً تامینکننده نیازهای بشر برای نیل به
سعادت و رفاه دنیوی و اخروی است. اسلام میآموزد که خدا
انسان را برای
دنیا نیافریده است. سعادت واقعی انسان در
جهان آخرت است و زندگی واقعی در این جهان نیست؛ چنانکه در قرآن آمده است: «
وَاِنَّ الدَّارَ الْاَخِرَةَ لَهِی الحَیوَانُ لَو کانُوا یعلَمُونَ؛
و زندگی واقعی سرای آخرت است، اگر میدانستند!».
تا اینجا روشن شد که اگر جهانی شدن به معنای جهانیسازی غربی باشد، به هیچ وجه با آموزه مهدویت سازگار نیست؛ امّا اگر جهانی شدن از محتوای غربی تخلیه شود و به معنای همگرایی و همبستگی جهانی باشد، که به تشکیل حکومت واحد جهانی منتهی شود، این معنا نه تنها با آموزه مهدویت سازگار است، بلکه میتواند از لوازم تشکیل حکومت جهانی حضرت مهدی (علیهالسّلام) باشد. جهانی شدن به این معنا میتواند زمینهساز تحقّق حکومت جهانی مهدوی باشد؛ زیرا تحقّق حکومت جهانی فقط بر اساس مصالح و مفاسد جوامع انسانی متصوّر است و تنها خالق انسان از این مصالح و مفاسد آگاهی کامل دارد. پس هر کسی نمیتواند رهبری حکومت جهانی را به عهده بگیرد. تنها کسی میتواند چنین مسئولیت بزرگی را به عهده بگیرد که خود را از هر چیزی جز خداوند آزاد سازد. به عبارت دیگر رهبر حکومت جهانی باید مردی الهی و برترین بنده خدا باشد و فقط برای خدا کار کند. ویژگیهای چنین انسانی جز بر حضرت مهدی (علیهالسلام)، که در متون دینی اسلام آمده است، منطبق نیست.
همانگونه که اشاره شد، جهانی شدن و جهانیسازی و جهانی کردن، چنانکه اسلام معرّفی میکند، با آنچه دیگران به تصویر کشیده و درصدد پیاده کردن آناند، فرق اساسی دارد. آنچه اسلام تصویر میکند، از امتیازات خاصی برخوردار است که در اینجا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
حکومت جهانی اسلام، تحت رهبری افراد صالح و وارسته و شخصیتهای برجسته دینی، که
معصوم از خطا و تالی تلو معصوماند، اداره میشود و قانون خدا در آن جامعه حاکم است؛ ولی حکومت جهانی واحدی که غرب پیشنهاد میکند، چنانکه از مراحل ابتدایی شکلگیریاش پیداست، تحت نظر و اشراف زورمداران و ستمگران است.
از دید اسلام، محور تمام امور در جامعه خدا و احکام اوست؛ ولی در جهانی شدن و جهانیسازی غربی، محور امور، قوانین بشری است.
حکومت جهانی امام مهدی (علیهالسّلام) بر محور توسعه اخلاقی، اجتماعی و امنیتی استوار است؛ در حالی که در حکومت جهانی غرب، ارزشهای اخلاقی و معنویت هیچ محوریتی ندارند.
از ویژگیهای حکومت جهانی امام مهدی (علیهالسّلام) توسعه علمی است؛
در حالی که در عصر جهانی شدن غربی، دانشهای پیشرفته در انحصار کشورهای خاصی است و این کشورها از انتقال آن دانشها به جوامع و کشورهای دیگر جلوگیری میکنند.
حکومت جهانی مهدی (علیهالسّلام) حکومتی است مبتنی بر آموزههای وحیانی و دینی؛ در حالی که جهانی شدن غربی، پیامد و حاصل آگاهانه و ناآگاهانه پیشرفت در زمینههای سیاسی، اقتصادی و فناوری، و در ارتباط با نظام سرمایهداری و سلطهطلبی است.
حکومت واحد جهانی مهدی (علیهالسّلام) ولایی است و
مشروعیت خود را از
خدا دارد و مردم نیز آن را پذیرفتهاند؛ در حالی که جهانی شدن غربی، مشروعیت حکومت جهانی را از ناحیه مردم میداند؛ آن هم با هزاران فریبکاری که در گرفتن آرای مردم به کار میگیرد.
حکومت واحد جهانی مهدی (علیهالسّلام) بر مبنای عقلانیت (حاکمیت عقل) است؛ زیرا عقل انسانها در عصر ظهور به کمال میرسد؛ در حالی که حکومت بر اساس جهانیسازی غربی، بر مبنای دلخواه شهروندان جهانی شکل میگیرد. از اینروست که در
روایات آمده است که
امام زمان (علیهالسّلام) بعد از ظهورش عقلهای مردم را کامل میکند.
در حکومت جهانی حضرت مهدی (علیهالسّلام) به سبب توسعهای که در دانش و عقل بشر پیدا میشود، تمامی ظرفیتهای اقتصادی طبیعت کشف میشود و سرمایه به وفور در اختیار مردم قرار میگیرد و سیستم توزیع نیز درست عمل میکند؛
در حالی که در نظامهای اقتصادی حاکم بر جهان امروز، شکافهای اقتصادی وحشتناکی وجود دارد.
طبق کلام
امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در حکومت جهانی حضرت مهدی (علیهالسّلام) مؤمنان گرد او اجتماع میکنند و اثری از افراد
فاسق و
فاجر و
کافر در میان کارگزارانِ آن حکومت نیست،
در حالی که در جهانیسازی غربی -چنانکه از هم اکنون دیده میشود-، مؤمنان واقعی امکان پیشرفت در سطوح رهبری و مدیریت را ندارند و اطراف حاکمان و قدرتمندان را افراد دنیاطلب یا غیر مؤمن گرفتهاند.
در حکومت جهانی مهدی (علیهالسّلام) ستمگران و طاغوتیان و کارگزاران نالایق،
کیفر میشوند؛
زیرا
حکومت ایشان بر اساس
عدالت اداره میشود؛ ولی در عصر جهانیسازی و جهانی شدن قضیه درست به عکس است؛ به جنایتکاران (نظیر جرج بوش و آریل شارون) لقب «مصلح» و جایزه «صلح» میدهند و عدالتخواهان (نظیر جنبشهای مقاومت لبنان و فلسطین) را «تروریست» مینامند.
پدیده جهانی شدن، هر چند به سرعت در حال گسترش و پیشروی در عرصههای مختلف جهانی است، در عین حال، از جهت مبانی و اهداف و رئوس برنامهها همچنان مبهم، نارسا و پیچیده است. ژان ماری گینو در اینباره میگوید:
وضعیت اجتماعات انسانی در تجربه جهانی شدن، با وضعیت شخص نابینایی قابل مقایسه است که ناگهان بیناییاش را به دست میآورد... رویارویی بیواسطه فرد با جهانی شدن دنیا سکرآور است....
در حالی که تصویر حکومت جهانی حضرت مهدی (علیهالسّلام) به روشنی در روایات و احادیث بیان شده و ویژگیها و ساختار کارآمد و جامعنگر این حکومت، با نهایت دقّت ترسیم و تبیین گشته است.
جهانیسازی غربی در حقیقت باعث تسلّط غرب و آمریکا در عرصههای سیاسی و اقتصادی بر جهان است و از اینرو ناامنی و رفتارهای خصمانه را به دنبال دارد؛ چیزی که شاید هیچ ملّتی حاضر به پذیرش آن نباشد. در مقابل، برنامه اصلی مهدی (علیهالسّلام) گسترش و برقراری
صلح و
امنیت و آسایش، و ریشهکنی ظلم و
جنگ و خونریزی از جهان است. همانگونه که
قرآن میفرماید،
ترس مردم به امنیت و آسایش مبدّل خواهد شد: «
وَلَیبَدِلَنَّهُم مِن بَعدِ خَوفِهِم اَمنا؛
جهانی شدن از نظر فرهنگی و اجتماعی، ادّعای نزدیکی فرهنگها و جوامع به یکدیگر را دارد؛ امّا روشن است که بر خلاف نظر مدعیان غربی، چنانچه روند فعلی ادامه یابد، در جهان آینده یکپارچگی به وجود نخواهد آمد و پس از تقابلی بنیادین، تمدنها و فرهنگهایی نوین سر برکشیده و چهره جهان را متحول خواهند ساخت. در نتیجه برخورد و تضاد تمدنها و فرهنگها جهان را آبستن التهاب، تنش و ناامنی میکند؛ در حالی که بر اساس احادیث پیشگویی، در عصر ظهور مهدی (علیهالسّلام) اختلافها و کشمکشهای فرهنگی و سیاسی و حتّی سلطهجویی تمدنها و فرهنگها کاهش چشمگیری خواهد یافت و مردم با گزینش و انتخاب خود، آیین و فرهنگ واحدی را پذیرا خواهند شد و در سایه آن با آرامش و آسودگی خاطر زندگی خواهند کرد.
حدیثنت، برگرفته از مقاله «مهدویّت و جهانی شدن» تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۱۲/۰۶.