غیبت و موارد جواز آن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: غیبت،
موارد جواز غیبت.
پرسش: غیبت چیست؟ و در چه مواردی غیبت جایز است؟
پاسخ: با توجه به بزرگی گناه غیبت که در برخی
روایات از
زنا نیز بزرگتر دانسته شده است و با توجه به احترامی که
مؤمن نزد خدا دارد، در صورتی میتوان حکم به جواز کرد که به طور قطع و
یقین مصلحت لازم و اهم در میان باشد؛ و حتی در موارد جواز نیز تا میتوان بهتر است غیبت نکرد؛ یعنی به گونهای باشد که غیبت نشود و تا میتوان ذکر نام نکرد و باید بر حد مورد نیاز و لازم اکتفا کرد و در مواردی نیز که لازم است، یا بهتر است
عیب شخص ذکر شود، باید
نیت را خالص کرد و به بهانه جواز غیبت
مؤمن را
تحقیر نکرد.
برای غیبت تعریفهای مختلفی در کتب اخلاقی و کتب فقهی ذکر شده است، ما در اینجا به تعریفی که
امام خمینی به تبع
شهید ثانی در کتاب اخلاقی معروف خویش یعنی
چهل حدیث ذکر کرده اکتفا میکنیم و این تعریف دقیقترین تعریف محسوب میشود و دایره و حدود
غیبت را تا اندازهای زیادی برای انسان مشخص و معین میکند.
شهید ثانی و
امام خمینی غیبت را اینگونه تعریف میکنند:
غیبت عبارت است از یاد کردن
انسان غایب به چیزی که خوشآیند او نیست و از نظر
عرف کاستی و منقصت برای او محسوب میشود به قصد کوچک شمردن و مذمت کردن آن شخص. (
شهید ثانی میگوید: هو ذکر الانسان حال غیبته بما یکره نسبة الیه مما یعدّ نقصانا فی العرف بقصد الانتقاص و الذّم).
طبق این تعریف چند مؤلفه در
تعریف غیبت دخیل است:
در غیاب شخص جملهای ذکر شود؛ بنابراین اگر در حضور او جملهای گفته شود که باعث ناراحتی او شود،
غیبت شمرده نمیشود؛ البته ممکن است از باب اهانت
مؤمن حرام باشد.
اینکه جملهای باشد که شخص از شنیدن آن ناراحت شود؛ بنابراین اگر جملهای باشد که از شنیدن آن ناراحت نمیشود، غیبت شمرده نمیشود.
آن
سخن به لحاظ عرفی نقصان برای شخص محسوب میشود؛ یعنی وقتی این سخن غیبتکننده را درباره او میشنوند، جایگاه و اعتبار آن شخص در نزد مردم تنزل مییابد.بنابراین اگر این خصوصیت در
کلام غیبتکننده نباشد؛ بلکه جمله گفته شود که جایگاه شخص ارتقا یابد، غیبت محسوب نمیشود.
اینکه
هدف شخص غیبتکننده از این کلام، کوچک شمردن و مذمت کردن آن شخص باشد و الا اگر چنین هدفی در کار نباشد، بلکه مصلحت مهمتری در کار باشد، در این صورت غیبت
حرام محسوب نمیشود. نوع مواردی که غیبت جایز است جاهایی است که مصلحت مهمتری در کار است.
با توجه به تعریف غیبت و ضابطه و معیار کلی برای جواز غیبت (داشتن مصلحت مهمتر)، موارد زیر به عنوان مواردی که غیبت جایز است، شمرده شده:
اگر به کسی
ظلم شده میتواند از شکایت و ظلمی که به او صورت گرفته نزد کسانی که توانایی رفع ظلم را دارند شکایت کنند و ظلمی را که به او صورت گرفته است، بیان کنند
یا حتی اگر نیاز است از طریق برانگیختن احساسات اجتماعی با استفاده از وسایل امروز اقدام کند.
اگر اصلاح جامعه و رفع منکر نیاز به غیبت از شخصی یا مجموعهای دارد، جایز است که این کار را انجام دهیم؛ مثلاً اگر خانه فسادی پیدا شد، میتوان با گزارش به نیروی انتظامی یا از طریق بازگو کردن آن به مردم جلوی آن را گرفت.
اگر کسی از کسی دیگر در امری از امور
مشورت بطلبد، برای شخص جایز است تمام خصوصیات آن شخص را بگوید؛ هر چند به عنوان غیبت محسوب میشود؛
مثلاً در امور مالی میداند شخص امینی نیست، میتواند بگوید، در امر
ازدواج تحقیق میکند میتواند مزایا و معایب دختر یا پسر را به طرف بگوید، هر چند غیبت محسوب میشود؛ ولی مصلحت گفتن
معایب به مراتب بالاتر از نگفتن آن است.
غیبت کردن جهت جلوگیری از خطرات
برای اینکه به طرف هشدار داده شود جایز است؛ مثلاً میدانیم کسی با شخص دیگری رابطه دارد و ما میدانیم آن شخص آدم خوبی نیست و این ارتباط باعث تباهی و
گمراهی او میشود، لازم است
عیوب آن شخص را متذکر شویم.
کسی در جامعه، فعل حرامی مرتکب شده است و میخواهند او را محاکمه کنند؛ اگر شخصی شاهد جرم آن بوده است و از او برای شهادت دادن کمک خواستنی، میتواند به آن
جرم و
گناه طرف شهادت دهند.
کسی عیبی دارد و با همان عیب مشهور شده است و اگر با آن
لقب و صفت خاص، فقط شناخته میشود، ما نیز اگر برای معرفی او، آن لقب را بگوییم اشکال ندارد. مثل اینکه لنگ باشد و تا لنگ بودن او را متذکر نشویم، شناخته نمیشود.
اگر کسی ادعای نسبتی را میکند که میدانیم واقعیت ندارد، مثلاً به دروغ ادعای سید بودن میکند، در این صورت جایز است شخص ادعای او را رد کند.
اگر کسی در
دین الهی بدعتگذاری میکند یا باعث
گمراهی میشود، لازم است عیوب او بازگو شود تا مردم به سوی او جذب نگردند.
در محکمه لازم است شاهد باید
عادل باشد، اگر شخصی آگاه است، میداند که شاهد عادل نیست، در این صورت جایز است که نقایص او را بگوید تا
شهادت او در دادگاه مقبول واقع نشود.
اگر ضرری از ناحیهای ظالمی متوجه شخصی است، که میتوان با غیبت کردن جلوی آن را گرفت، غیبت آن شخص جایز است و این امر در زمان
امامان معصوم اتفاق میافتاد و
امام چهبسا وقتی که احساس میکردند جاسوسان حکومت در محفل او حضور دارند، از بعض اصحاب و یارانشان به بدی یاد میکردند تا ضرری را که از ناحیه حکومت متوجه آنان است، از این راه دفع کنند.
اگر
استفتا و پرسش مسائل دینی متوقف بر غیبت از شخص خاص یا مجموعهای خاص باشد، اشکالی ندارد.
کسی که آشکارا
گناه میکند و متجاهر به
فسق است، میتوان از فسقی را که آشکارا انجام میدهد، غیبت کرد.
اگر به صورت غیر معین از مجموعه یا فردی غیبت شود، این اشکال ندارد؛ زیرا به شخص یا مجموعهای خاص برنمیخورد.
با توجه به بزرگی گناه غیبت که در برخی
روایات از
زنا نیز بزرگتر دانسته شده است
و با توجه به احترامی که
مؤمن نزد خدا دارد و طبق
حدیث «کسی که غیبت مؤمن را بکند از ولایت الهی خارج و در ولایت
شیطان داخل میشود»،
در صورتی میتوان
حکم به جواز کرد که به طور قطع و یقین مصلحت لازم و اهم در میان باشد؛ و حتی در موارد جواز نیز تا میتوان بهتر است غیبت نکرد؛ یعنی به گونهای باشد که غیبت نشود و تا میتوان ذکر نام نکرد و باید بر حد مورد نیاز و لازم اکتفا کرد و در مواردی نیز که لازم است، یا بهتر است
عیب شخص ذکر شود، باید نیت را خالص کرد و به بهانه جواز غیبت مؤمن را
تحقیر نکرد.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «غیبت و موارد جواز آن»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۱۱/۲۰.