موارد جواز غیبت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: غیبت، غیبت مجاز.
پرسش: غیبت از چه کسانی جایز میباشد؟
پاسخ: در برخی موارد غیبت جایز است از جمله: متجاهر به
فسق،
ستمگر،
بدعت گذار،
نصیحت مستشیر، رفع و دفع منکر،
جرح شاهد یا روای، آگاهی دادن، شناساندن کسی که به اسم یا لفبی مشهور است، رد سخن باطل.
زبان از نعمتهای بزرگ
خدا و لطائف عجیب
خلقت و از
احسانات با ارزش اوست. چه اینکه این عضو از نظر جسم کوچک و در مقام
طاعت و
عصیان بسی بزرگ است.
زبان دارای میدان گستردهای است که این خاصیت فراگیری در هیچ یک از اعضاء دیگر
انسان یافت نمیشود. و در
خیر و
شرّ مجالی وسیع دارد. زبان همچون دیگر نعمتهای خداوندی برای بهرهبرداری در جهت رشد و
کمال به انسان ارزانی شده است. هر کس آن را به حال خود گذاشته، عنانش را رها نماید، به
هلاکت و خسران گرفتار میشود، چه اینکه حرکت دادنش زحمتی و رها کردنش خرجی ندارد.
انسانها روزمره از راه سخن گفتن با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند و ناخواسته در معرض
گناهانی چون
غیبت،
دروغ [[]] و
تهمت قرار میگیرند. چه بسا اگر از حقیقت این گناهان آگاه باشند، آنها را ترک میکنند.
بنابراین سزاوار است که انسان این عضو را پیوسته تحت حکم
عقل و
شرع قرار دهد و با شناسایی موقعیتهای مناسب از چنین نعمتی به درستی استفاده کند.
غیبت عبارت است از ذکر کردن یا فهماندن عیب و نقص کسی را به دیگران در غیاب او و همچنین یاد کردن شخصی به آنچه که
کراهت و ناخوش دارد.
که مشهورترین نوع غیبت است، یعنی انسان نقص کسی را به دیگری بگوید.
یعنی انسان، غیبت کسی را به جای گفتن، بنویسد.
فرد عیب کسی را با نمایش به دیگران بفهماند.
کسی با استفاده از جملههایی
کنایی، عیوب دیگری را در غیاب او به دیگران بفهماند. مانند جملههایی: «خدا را شکر که ما
نمازمان را ترک نمیکنیم».
یعنی با اشاره دست و سایر اعضاء، عیب دیگری را باز گوید که اشاره میتواند لفظی یا عملی باشد.
غیبت کسی که آشکارا گناه میکند و از ارتکاب گناه پیش چشم مردم،
باکی ندارد، جایز است در صورتی که غیبت فقط نسبت به گناهی باشد که آشکارا انجام میدهد. اگر گناه دیگری نیز دارد که پنهان است، غیبت از آن، جایز نیست، و اینکه فرد خودش اقرار به گناه داشته باشد پس اگر برای عمل خویش
عذر صحیحی بیاورد، غیبتش جایز نیست. و اگر شخصی در شهری خاص آشکارا گناهی انجام میدهد نه در جای دیگر، غیبتش در همان شهر جایز است نه در شهرهای دیگر.
یعنی بازگو کردن
ستم ستمگر توسط
مظلوم، با شرایط ذیل:
الف.
نیت و قصد مظلوم از غیبت، دفع و رفع
ظلم باشد. نه فقط برای کاستن از شخصیت و
تحقیر ظالم.
ب. مظلوم فقط اجازه دارد درباره ستمی که در
حق او شده است، سخن بگوید و اگر در غیاب
ظالم، عیبهای دیگر او را که با ظلمش ارتباطی ندارد، بیان کند، غیبتش جایز نیست.
ج. مظلوم فقط حق دارد نزد کسی بگوید که هم توان کمک کردن به او را داشته باشد و هم
امید به
یاری و
حمایت او باشد.
یعنی بازگو کردن
بدعت شخص بدعت گذار در غیابش، به خاطر مصون ماندن مردم از
گمراهی او است.
نصیحت کردن کسی که خواهان
مشورت است.
این استثناء در مواردی است که بازنگفتن عیب و نقص کسی، مایه گرفتاری و دردسر
مؤمن دیگری شود. و مفسده بزرگی را به بار آورد. مانند اینکه مؤمنی در مورد وضعیت
خواستگاری درخواست تحقیق و مشورت میکند. ضمناً اگر عدم ذکر عیب، کفایت میکند، نباید عیب را ذکر کند. مثلاً همین قدر که بگوید: «صلاحت را در این
معامله نمیدانم» کافی است.
اگر فقط با غیبت بتوان گناه یا منکر مهمی را دفع کرد، باید این کار را انجام داد. برای نمونه کسانی که در دین بدعت میگذارند، اگر تنها راه جلوگیری از عمل آنها، که باعث انحراف افراد از مسیر درست
دین میشود، بیان نقایص و عیوب مربوط به رفتار ناشایست آنها باشد باید گفته شود.
اگر
فاسقی در
دادگاه شهادت داد، برای اینکه
قاضی بر اساس شهادت شاهد فاسق، رأی صادر نکند، جایز است
فسق فاسق را برای قاضی بیان کرد (زیرا شهادت فاسق پذیرفته نمیشود.) همچنین اگر فرد فاسقی، روایتی نقل کرده، به قصد اینکه فسق او را بشناسند و به قول او ترتیب اثر ندهند، میتوان غیبت او را کرد.
اگر انسان در غیاب کسی در نفی کمال او سخنی بر زبان آورد، ولی قصد کاستن شخصیت او را نداشته باشد، این عمل او غیبت شمرده نمیشود. همانند نفی مهارت یک پزشک یا بیان ضعیف بودن قدرت علمی یک
مجتهد.
اگر کسی به اسم یا لقبی معروف باشد که حاکی از عیب اوست و برای شناساندن او راه دیگری نباشد، گفتن آن اسم یا
لقب اشکال ندارد، مثل:
عطر فروش لوچ چشم، به طوری که طرف مقابل از ذکر این لقب یا اسم
ناراحت نباشد وگرنه جایز نیست.
رد کردن کسی که به
دروغ ادعای
نسبی میکند. مثلاً خود را جزو فلان
خانواده یا طائفه معرفی میکند.
مثلاً اگر کسی کتابی نوشته و در ضمن آن، مطالب باطلی را ترویج میکند، رد این مطالب باطل اگر چه نوعی کاستن از شخصیت طرف باشد، جایز است.
پس به طور کلی، در مواردی که
مصلحت غیبت کردن، از مفسده
هتک حرمت مؤمن بیشتر باشد، غیبت جایز است.
« انسان باید در همه موارد، از
حیلههای نفسانی ایمن نباشد و با کمال دقت و احتیات مشی کند. و در صدد
عذر تراشی نباشد که یکی از موارد استثناء را بدست آورده و به
عیبجویی و
بذله گویی سرگرم شود. حیلههای نفسانی بسیار دقیق است ممکن است انسان را از راه شرع گول زند و در هلاکت بیفکند. ولی انسان باید در نظر داشته باشد که آیا غیبت او به خاطر
خداوند است یا انگیزه او سیراب کردن
نفس خویش و خنکی دلِ خویش میباشد».
• اخلاق الهی، (آفات زبان)، آیت الله مجتبی تهرانی، جلد چهارم، ناشر مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چ اول، پاییز ۸۱.
• گناهان کبیره، شهید آیت الله دستغیب، جلد دوم، ص۲۷۲، بحث غیبت دفتر انتشارات اسلامی.
• اخلاق، سید عبدالله شبر، بحث غیبت، ص۲۳۳، انتشارات هجرت، چاپ دوم، بهار۷۷.
• معراج السعاده، بحث غیبت.
• چهل حدیث حضرت امام، بحث غیبت.
• گناهان کبیره، شهید دستغیب.
اندیشه قم.