کلید واژه: عدل، اصول دین، معتزله، اشاعره، عدلیه. پرسش: چرا از صفات الهی تنها صفت عدل در اصول دین به کار برده شده هست؟ پاسخ: عدل از مسائل مهمی است که سبب جدایی اشاعره و عدلیه شده است، و آثار زیادی بر آن بار میشود، بدین خاطر عدل را جزء اصول عقاید آورده اند.
عدل اگر چه از صفات خداوند است و در اصطلاحعلم عقاید لفظ توحید شامل عدل و دیگر صفات خداوند میشود ولی از آنجا که مسألهی عدل از مسائل مهمی است که سبب جدایی اشاعره و عدلیه (شیعه امامیه و معتزله که قایل به عدل الهی هستند) شده است، و آثار زیادی بر آن بار میشود، عدل را به طور جداگانه، بحث کرده و جزء اصول عقاید آورده اند.
عدلیه معتقدند که افعال صرف نظر از انتساب تکوینی و تشریعی آنها به خدای متعال متصف به حسن و قبح است. و عقل انسان تا حدودی میتواند جهت حسن و قبح افعال را درک کند. یعنی خداوند کار قبیح انجام نمی دهد، این بدان معنا نیست که (العیاذ بالله) به خدا فرمان دهد و امر و نهی کند، بلکه به این معنا است که صدور کار قبیح از خداوند متعال محال است. البته نظرات معتزله در این میان دارای ضعف هایی است که در جای خود باید بررسی شود «ولی عقیدهی شیعه با تبعیت از معصومین همین است».
اشاعره به طرفداران «ابوالحسن اشعری» که از اهالی بصره بود، اطلاق میشود، وی سال ها جزء شاگردان برجستهی ابوعلی جبائی (شیخ معتزله) بود، اما از استاد کناره گرفت و مذهب کلامی جدیدی را تأسیس کرد.
در رشد این مکتب کلامی و استیلاء بر دیگر مذاهب اهل سنت اغراض سیاسی بی تأثیر نبوده است. فشار حکومت عباسی بر معتزله و عقل گراها از زمان متوکل تا زمان مقتدر که بین سال های ۲۹۵ تا ۳۲۰ حکومت کرد ادامه داشت در همین فاصله (۲۹۵ تا ۳۲۰) بود که ابوالحسن اشعری از مکتب اعتزالتوبه کرد و به مسلک اهل حدیث وارد شد، عقیده ای که مورد قبول و تأثیر خلفای عباسی و بعد از آن پادشاهان سلجوقی بود.
خداوند خالق افعال بندگان است. خداوند میتواند تکلیف به مالایطاق بکند (یعنی فعلی که عقلاً قبیح است انجام دهد). خداوند میتواند مردم بی گناه را عذاب کند. در صورت نبودن امام واجد شرایط اطاعت از احکام سلطان وقت لازم است. صاحب گناه کبیره اگر بدون توبه از این عالم رود حکم او با خداست یا خداوند او را به رحمت خویش میآمرزد یا به شفاعت پیامبرش برساند. همچنین میگویند: در عقل چیزی که دلالت بر حسن و قبح اشیاء داشته باشد وجود ندارد، بلکه آنچه را شرع نیکو بداند حسن و نیکو و آنچه را شرع زشت بداند قبیح و زشت است. یعنی خداوند میتواند (و قبیح نیست) که شخص مطیع را در آتش جهنم بیاندازد و مخلد در آن کند یا شخص گناهکار را به بهشت وارد کند. همهی این التزامات باطل و تأثیرگذار در زندگی فردی و اجتماعی که از نفی حسن و قبح عقلی و بالتبع نفی عدل الهی سرچشمه میگیرد باعث شد برای تأکید این مطلب علماء مذهب اصل عدل الهی را جزء اصول عقاید ذکر نمایند. البته لازم است گفته شود که اشاعره عدل خدواند را نفی نمی کنند اما عدل در کلام آنان یعنی آن چیزی که خدا انجام میدهد و عقل هیچ راهی به تشخیص آن ندارد.