شهادت علیاصغر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: امام حسین علیهالسلام،
علیاصغر علیهالسلام،
شهادت،
عمر سعد.
پرسش: چرا امام
حسین علیهالسلام، علیاصغر ـ علیهالسلام ـ را به میدان بردند؟ در
مقاتل هست که برای اینکه او را سیراب کند. آیا فکر نمیکردند ممکن است کشته شود؟ پس امام ـ العیاذ باالله ـ
قاتل علیاصغر ـ علیهالسلام ـ است. از طرفی گفته میشود ابن سعد برای از بین بردن
تشنج بهوجود آمده در
لشکر، او را کشت. آیا این
دروغ است؟ چرا که ابن سعد با آب دادن به بچه میتوانست نوعی
مشروعیت و حفظ
شئون انسانی را به خود نسبت دهد! پس چرا عمر سعد
علیاصغر را به شهادت رساند؟
پاسخ: ما شیعیان با توجه به اینکه قائل به
عصمت ائمه اطهار ـ علیهمالسلام ـ هستیم، لذا قائلیم تمام حرکات و
سکنات آنها از روی
حکمت و
مصلحت بوده است «فعل امام ـ علیهالسلام ـ برای همه
حجت است»
و نمیتوان بر آن ایراد گرفت.
اما در جواب به این سؤال باید گفت: هدف امام حسین ـ علیهالسلام ـ شناساندن
ماهیت پلید
حکومت اموی به مردم بود. و هدف دشمن، شدت عمل و سختگیری هرچه بیشتر، بر امام ـ علیهالسلام ـ و همراهان امام بود.
اگر خواسته باشیم با کمی
تفصیل جواب بدهیم، باید بگوییم:
اگر این ایراد بر امام ـ علیهالسلام ـ وارد باشد (که حضرت با احتمال به اینکه علیاصغر ـ علیهالسلام ـ کشته میشود، نمیبایست او را به میدان ببرد) باید گفت: پس حضرت اصلاً نمیبایست دست به
قیام بزند! چون بهطور
یقین میدانست که اگر قیام کند به شهادت میرسد.
باید بر
پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ هم ایراد گرفت که: حضرت با اینکه میدانست در جنگهایی که صورت میگیرد، تعدادی از اصحابش کشته میشوند، باز هم اصحابش را به
جنگ با
کفار میبرده است. البته باید توجه داشت که این کشته شدنها در راه خدا و بهخاطر حفظ اسلام و رونق بخشیدن به اسلام بوده است و
هلاکت نبوده است «اگر کسی کشته شدن در راه خدا را
القای نفس در هلاکت بداند، باید اغلب
غزوات پیامبر را به همین حساب بگذارد... و این به
اجماع مسلمین صحیح نیست.»
در جنگ صفین وقتی عمار کشته شد، «معاویه گفت: ما عمار را نکشتهایم؛ کسی که او را به جنگ آورده، یعنی علی کشنده اوست. گفتار
معاویه را به علی ـ علیهالسلام ـ خبر دادند؛ فرمود: بنابراین کشنده حمزه سیدالشهداء هم رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ خواهد بود که او را به جنگ با
مشرکین برد».
بنابراین نمیتوان گفت: چون امام حسین ـ علیهالسلام ـ علیاصغر را به میدان برده و احتمال کشته شدن او را توسط دشمن میداده است، پس ـ العیاذ بالله ـ امام ـ علیهالسلام ـ قاتل فرزند خویش است. اساساً هدف امام حسین ـ علیهالسلام ـ از قیام این بود که
فساد و
انحراف حکومت
بنیامیه را به همه ثابت کند و مردم را از این
جهل و ظلمتی که دچارش شده بودند،
نجات دهد؛ لذا در زیارت آن حضرت در عید فطر و قربان میخوانیم: «و بذل مهجته فیک حتی استنقذ عبادک من الجهاله و حیرة الضلاله»
امام جانش را در راه تو فدا کرد تا بندگانت را از
جهالت و
گمراهی نجات دهد.
«امام ـ علیهالسلام ـ قیام کرد با علم به اینکه کشته میشود. و زن و فرزندش
اسیر میشوند؛ اما
اسلام و احکامش باقی میماند. مردم همه از
خواب بیدار میشوند و اسلام حقیقی را با اسلام ساختگی فرق مینهند.»
امام حسین ـ علیهالسلام ـ نظرش این نبود که خود و یارانش را به کشتن دهد؛ بلکه قیام حضرت برای توجه دادن مردم بود به فساد
بنیامیه و اینکه
حکومت آنها
حکومت اسلامی نیست و آنها نظرشان محو و
نابودی اسلام است. امام حسین ـ علیهالسلام ـ به مردم دنیا ثابت کرد که اینها حاضر نیستند احدی از بنیهاشم زنده بماند؛ حتی طفل شیرخوار را هم هدف تیر خواهند کرد.
امام حسین ـ علیهالسلام ـ برای بقای دین هرچه در اختیار داشت، فدا کرد و با خود به قربانگاه
کربلا برد و در راه مبدأ و مقصدِ
مقدس خود از همه چشم پوشید.
در اینجا باید این نکته را اضافه کرد که اصلاً شاید بر امام حسین ـ علیهالسلام ـ واجب بوده است که برای نجات علیاصغر ـ علیهالسلام ـ و سیراب کردن وی از
دشمن کمک بگیرد.
اما در جواب به قسمت دوم سؤال باید گفت:
عمر سعد (علیهاللعنه) توجهی به
رعایت کردن شئون انسانی نداشت. او حاضر شده بود فرزند دختر پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ را به شهادت برساند و آن همه جنایت برخلاف شئون انسانی مرتکب شود؛ لذا کشتن علیاصغر ـ علیهالسلام ـ هم نزد او اهمیتی نمیتوانست داشته باشد. حال فرض کنیم که در جریان
کربلا علیاصغر ـ علیهالسلام ـ را به
شهادت نمیرساند. آیا این امر سبب میشود که بگوییم: او میخواسته با نکشتن علیاصغر ـ علیهالسلام ـ برای خود مشروعیت کسب کند و چون علیاصغر ـ علیهالسلام ـ را نکشته، پس شئون انسانی را رعایت کرده است؟ جنایات عمر سعد در کربلا برخلاف این ادعا میباشد.
اساساً عمر سعد مأمور به سختگیری و انجام جرم و
جنایت بود. تا به اهداف دنیایی خویش نایل شود و با جلب نظر ابن زیاد حکومت ری را در اختیار بگیرد؛ لذا
صبح عاشورا به طرف لشکر امام حسین ـ علیهالسلام ـ آمد و تیری به
لشکر امام ـ علیهالسلام ـ انداخت و گفت: «گواه باشید که نخستین کسی که تیر رها کرده منم.»
نامه ابن زیاد به عمر سعد حاوی این مطالب بود: «خوب ببین اگر
حسین و
یاران او به موجب حکم من بلاشرط
تسلیم شدند، آنها را با مسالمت نزد من روانه کن و اگر خودداری کردند، بر آنها حمله کن و بکش و پس از کشتن پارهپاره کن... اگر تو فرمان مرا به کار ببری، ما به تو پاداش یک مرد
مطیع خواهیم داد و اگر خودداری کنی، از
حکومت ما و فرماندهی لشکر ما کنار برو...»
همچنین عمر سعد در جواب «حُر» که سؤال میکند آیا تو با حسین خواهی جنگید؟ اینگونه میگوید: «آری! آری! به خدا جنگی خواهم کرد که آسانترین آن افتادن سرها از تنها و بریدن دستها خواهد بود.»
اما مطلب دیگری که باید به آن اشاره شود این است که، کشتن یک طفل شیرخوار برای دشمن خیلی اهمیت نداشته است و ربطی به مسئله تشنج و غیره نداشته است. و لذا کتابهای تاریخی هم این مسئله را خیلی ساده و مختصر بیان کردهاند و از کنار آن گذشتهاند.
بهعنوان نمونه در منتهی الآمال آمده است که «... امام ـ علیهالسلام ـ نزدیک
خیمه آمد و با
زینب گفت: آن فرزند صغیر را به من بده تا او را
وداع کنم. پس او را بگرفت و خواست ببوسد که حرملة بن کاهل اسدی تیری بیفکند و در گلوی
طفل آمد و او را
ذبح کرد.»
ابن اعثم مینویسد: بعد از آنکه امام حسین ـ علیهالسلام ـ حضرت علیاصغر ـ علیهالسلام ـ را به میدان برد تا از دشمن طلب
آب کند، چون
آواز حسین شنیدند، یکی از آن گروه تیری بهسوی آن حضرت روان کرد. آن تیر بر گلوی آن طفل شیرخواره آمد...»
و آخرين مطلب اين است كه شهادت علیاصغر ـ عليهالسلام ـ در جنگ رخ داد و در جنگ هر اتفاق ناگواری ممكن است بيفتد. نيروهای
آمریکایی و
اسرائیلی هم پيوسته
اطفال زيادی را در
عراق و
فلسطین به شهادت میرسانند. اين اقدامات نشانگر
خباثت باطنی آنهاست كه برای رسيدن به
اهداف دنیوی خويش دست به هر جرم و جنايتی میزنند.
سایت اندیشه قم