رسیدن به خداشناسیذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: خودشناسی، خداشناسی.
پرسش: چگونه میتوان از خودشناسی به خداشناسی رسید؟
پاسخ: [ویرایش]
از
قرآن کریم استفاده میشود که دو راه کلی برای
شناخت خداوند وجود دارد:
۱. معرفت از طریق آیات آفاقی (عالم طبیعت)؛
۲. شناخت از راه
آیات و نشانههای انفسی.
توضیح اینکه، سراسر
عالم سرشار از آیات و نشانههای روشن کردگار کریم است. به دست آوردن معرفت راستین و صحیح این آیات، سبب درک عظمت
پروردگار خواهد بود.این آیات و نشانهها، یا در آفاق عالم پراکنده است که آیات آفاقی نامیده شده و یا در درون و باطن انسان است که به آن
آیات انفسی گفته شده است.
در راه تحصیل معرفت الهی،
مطالعه آیات آفاقی ارزش والایی دارد؛
زیرا تمام عالم، آیات و نشانههای (الله) است و
قرآن مجید،
تفکر در پدیدههای
آفرینش را بسیار توصیه و تأکید کرده است؛
چنانکه میفرماید:
«
اِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالاَرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ لآیَاتٍ لاُولِی الاَلْبَابِ»؛
«همانا در آفرینش
آسمانها و زمین و
اختلاف شب و روز نشانههایی برای
دانشمندان است».
اما با این همه، سیر در آیات انفسی و نشانههای درونی، فایده و اهمیت بیشتری دارد.
حضرت
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرماید: «
مَعْرِفَةِ النَّفْسِ انْفَعَ الْمَعْرِفَتین؛ از آن دو
معرفت، معرفت نفس نافعتر است».
[ویرایش]
حال سؤال این است که سیر درونی و باطنی انسان چیست؟
جواب این است که سیر انسان برای
شناخت خود، از دو مرحله تشکیل میشود:
شناخت اعضا و جوارح که مربوط به جسم و امور مادی
انسان است. انسان بااندیشه در وجود خود و عجایب
خلقت خویش، به شناخت و
علم و
قدرت بیانتهای
خداوند متعال دست مییابد. نخست با دقت در اعضا و اجزای بسیار دقیق و ظریف فرد و سپس با تفکر در عملکرد و هماهنگی بین آنها، نشانههای عظمت پروردگار را در وجود خویش درک میکند و با دیدن زیباییهای وجود خود، جمال و
زیبایی بیانتهای آفریننده خود را مشاهده میکند:
«
لَقَدْ خَلَقْنَا الْاِنْسانَ فِی اَحْسَنِ تَقْوِیمٍ»؛
«ما انسان را در زیباترین صورت وجودی
خلق کردیم».
در مرحله دوم، شناخت انسان به
روح و روان خویشتن است. پس از شناخت بعد جسمانی، نوبت به معرفت روح و نفس، و مراتب و مراحل سیر در آن میرسد.
«
سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الآفَاقِ وَفِی اَنْفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ اَنَّهُ الْحَقُّ»؛
«ما آیات قدرت و
حکمت خویش را در آفاق جهان و جانهای بندگان هویدا و روشن میگردانیم، تا ظاهر و
آشکار شود که خداوند برحق است».
اگر انسان سیر درونی در وجود خویش کند و باطن روح را بشناسد، این معرفت و آگاهی درونی برای او پدید میآید که پروردگار عالم حق است، آن هم شناختی که بسیار روشن و واضح است.
خداوند متعال در قرآن انسان را به معرفت نفس، امر فرموده است:
«
یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَیْکُمْ اَنْفُسَکُمْ»؛
«ای کسانی که ایمان آوردهاید! بر شما باد توجه به نفس خود».
در این آیه شریفه، در واقع به
شناخت نفس و آگاهی از حقیقت آن، و اصلاح و مراقبت از آن دستور داده است؛ زیرا
انسان در این راه با شناخت تواناییها و ابزار و امکانات روح در مرحله اول، و
تهذیب و پاک کردن آن از خصلتها و صفتهای ناپسند در مرحله دوم، میتواند به خداوند متعال معرفت پیدا کند.
ای آیینه جمال شاهی که تویی ••• وای مظهر اسرار الهی که تویی
بیرون ز تو نیست هر چه در عالم است ••• در خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی
چگونگی این سیر درونی اینگونه است که انسان با شناخت خودِ حقیقی (که خداست) و متمایز کردن آن از خودیت کاذب خویش، سعی میکند با
عبادت و
بندگی حقتعالی، پشت پا، به خودِ وهمی و خیالی خویش زده و با تصفیه نفس و روح، از غیر حقتعالی پاک شود، تا معرفت شهودی حق در دل او طلوع کرده و با دیدن
فقر و نیاز و ذلت خویش، عظمت و جلال خداوند را در درون خویش مشاهده کند.
[ویرایش]
توضیح مطلب اینکه سیر در نفس و
روح انسان، دو گونه است: ۱. مرحله عملی؛ ۲. مرحله نظری.
در مرحله عملی، انسان با شناخت حقیقت وجودی خود که روح اوست و تنزیه و تهذیب آن از آلودگیها، آیینه وجود خود را آماده تابش انوار معرفت الهی مینماید؛ زیرا آنچه که بین انسان و خدای متعال، فاصله ایجاد میکند و باعث محجوب شدن انسان میشود،
اعمال و اخلاق ناپسند اوست.
امام سجاد (علیهالسّلام) در
دعا به خداوند عرض میکنند:
«
وأَنَّكَ لاتَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِكَ إِلاّ أَنْ تَحْجُبَهُمُ الاَعْمالُ دُوَنَكَ همانا حجابی بین تو و خلق نیست، مگر
اعمال ایشان، که بین آنها و تو، فاصله ایجاد میکند».
انسان با کنار زدن حجابها و ظلمات از دل،
زیبایی و جمال حق را مشاهده کرده، و به مقام
یقین نائل میشود.
«
وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّی یَاْتِیَکَ الْیَقِینُ»؛
«
پروردگار خود را
عبادت کن تا به یقین برسی».
در این راه، انسان به سوی رهایی از خودیت خیالی، و رسیدن به
معرفت هر چه بیشتر نسبت به خداوند پیش میرود؛ به گونهای میشود که هر لحظه خود را فقیر و محتاج محض، نسبت به خداوند مییابد و در این راه خود را و اعمال خویش را فقط برای
رضایت او انجام میدهد و این شناخت، البته معرفتی حضوری و شهودی است نه استدلالی و حصولی.
توضیح اینکه فرق بین
علم حصولی و
علم حضوری، آن است که علم و معرفت حصولی محتاج به استفاده از برهان و ترتیب
قیاس بوده و پایداری معرفت حصولی به این مقدمات است.
ولی معرفت حضوری چنین نیست. چون مراد از آن، عارف شدن به نفس خود و نیروها و عوالم وجودی آن است و این علم، از قبیل مشاهده دل است.
به عبارت دیگر، وقتی انسان به مطالعه و سیر در نفس خود میپردازد، احتیاج خود را به پروردگارش میبیند و میفهمد که چگونه در تمام مراحل وجود خود، نیازمند و محتاج به حضرت حق است و در
باطن خویش مییابد که وجود او از خداوند است. البته این شهود در معرفت، در اثر بندگی و
عبودیت حقتعالی حاصل میشود؛ اما در مرحله معرفت نظری، انسان اگر در نفس سیر کند، میتواند ظهور حقتعالی را در وجود خود مشاهده کند.
«
وَنَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی»؛
«در انسان از روح خود دمیدم».
پس در حقیقت، روح انسان از جلوههای وجود بیانتهای خداست و انسان از خود هیچ ندارد؛ بلکه مرتبهای از تجلی و ظهور
حق است. برای نزدیک شدن این مطلب به ذهن، مثالی ذکر میشود. خورشید در این
عالم، مرکز
نور و حرارت است، وقتی که این نور، به هر جایی برسد، آنجا را روشن میکند؛ به عنوان مثال، نور از فضای بیرون منزل، وارد اطاقها میشود و از آنجا به جاهای دیگر. در این صورت، نوری که وارد خانه میشود، پرتوی از نور خورشید است که در اطاقها و جاهای دیگر ظاهر شده است.
اکنون در مطلب مورد بحث، آنچه که انسان از نفس خود دریافت میکند، یعنی (منِ) او، که حقیقت اوست و در همه لحظات وجودش آن را احساس و مشاهده میکند.
این (خود) غیر بدن مادی است که در بند احکام و شرایط ماده است. انسان از این جهت که انسان است، چنین
شعور و درکی از خود دارد و نفس خود را وجداناً درک میکند. این انسان که حقیقت او روح و نفس اوست، به تعبیر قرآن از روح خداست؛ یعنی جلوه حقتعالی است و پرتوی از وجود اوست. پس وقتی که انسان خود را درک میکند در واقع، نموداری از قدرت و عظمت الهی را مورد ادراک قرار میدهد؛ زیرا وجود او از حق است. پس در حقیقت توجه به (نفس) و سیر در آن، مشاهده جلوهای از هنرنمایی و ظهور حقتعالی است. در نتیجه (مَن) در انسان به عنوان موجود مستقل وجود ندارد؛ بلکه (خرد) انسان از خداست و مشاهده روح و نفس، در حقیقت، شهود جلوه و کمالی از وجود بیانتهای حق است، در این صورت، انسان
فقر و بیچارگی خود و عظمت و
علم بیایان الهی را در وجود خود درک میکند.
[ویرایش]
۱. خودشناسی عرفانی (سیری در المیزان)، حمیدرضا مظاهری سیف، انتشارات نشاط.
۲. طریق عرفان، استاد علامه طباطبایی، انتشارات کتابسرای اشراق.
[ویرایش]
[ویرایش]
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «رسیدن به خداشناسی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۰۱/۰۷.