اصطلاحات و اسامی احادیث
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: نامهای حدیث ،
اصطلاحات حدیث ، احادیث.
پرسش: تعریفی از اصطلاحات و اسامی مختلف
احادیث را از زبان اهل فن بیان نمایید؟
پاسخ:
مستفیض خبری است که روات آن در هر طبقه بیش از دو تن و به قولی زیادتر از سه نفر باشند؛ ولی به سر حد
تواتر نرسیده باشد که آن را
مشهور نیز نامند.
در مستفیض شرط کردهاند که روات آن (افراد سلسله سند) در هر طبقه به صفت مزبور متصف باشند؛ ولی در مشهور ممکن است فقط در پارهای از طبقات چنین باشد.
مشهور، بر خبری که بر زبانها تکرار شود و اشتهار یافته باشد،
اطلاق و استعمال میگردد؛
گرچه روات آن در هر طبقه یا بعضی طبقات از یک نفر تجاوز نکند یا اصلاً سندی برای آن نباشد؛ مانند (الصلوة معراج المؤمن)
یا (انما الاعمال بالنیات) که در طبقه اول، فقط
عمر بن خطاب آن را از رسول اکرم نقل کرده است.
و چنانچه خبری را در هر طبقه دو نفر از دو نفر
نقل کنند، عزیز نامند؛
گرچه ظاهر این عبارت آن است که در هر طبقه، دو نفر از دو نفر نقل کنند، ولی وجود این نوع
حدیث (به قول علامه احمد شاکر) بسیار مشکل است؛ بلکه منظور آن است که در هر طبقه، دو نفر حدیث را نقل کرده باشند، گرچه هریک از دو راوی طبقهای، فقط از یک نفر آن را نقل کنند. منتها در طبقه مرویعنه یک نفر دیگر نیز آن را روایت کرده باشد.
عزیز از ماده (عز، یعز) بهمعنای ندرت و کمی و یا بهمعنای قوت و
استقامت است که بنابر اول، وجه تسمیه خبر به عزیز به لحاظ ندرت و کمی اینگونه
احادیث است و بنابر دوم، به جهت اطمینان و
وثوق بدینگونه
خبر میباشد.
تبصره: ابوعلی جبایی شرط
صحت حدیث را نقل لااقل دو نفر در هر طبقه میداند (شرح نخبة الفکر).
حدیثی است که آن را بیشتر پیشوایان حدیث یا لا اقل چند تن از آنان
روایت کرده باشند؛ مانند متفقات بخاری و مسلم.
جمع متفق، متفقات است.
حدیثی است که فقط یکی از پیشوایان حدیث، نقل کرده باشد و دیگران آن را روایت ننموده باشند؛ مانند متفردات مسلم.
جمع متفرد، متفردات است.
حدیثی است که در تمام طبقات، فقط یک نفر از یک نفر نقل نموده باشد
حدیثی است که در بعض طبقات یک نفر آن را نقل نموده؛ ولی متن آن به طریق دیگری معروف باشد؛
اینگونه حدیث را مفرد نیز گویند.
حدیث معروفی است که متن آن توسط جمعی از
صحابه نقل شده، ولی یک نفر، فقط از صحابی که دیگران از او نقل نکردهاند، روایت کند، حدیث غریب بیشتر غیر صحیح است.
غریب المتن، حدیثی است که در طبقه اول یا در نقل از شیخ حدیث، فقط یک نفر آن را روایت کرده باشد.
گرچه در طبقات بعدی اشتهار یافته و جمعی آن را نقل کرده باشند، مانند حدیث:انما الاعمال بالنیات که فقط عمر بن خطاب نقل نموده و از وی فقط علقمة بن وقاص لیثی و از علقمه فقط محمد بن ابراهیم تمیمی و از او فقط یحیی بن سعید نقل کرده، ولی از یحیی جمع کثیری (در حدود دویست نفر) روایت کردهاند.
غریب را به اعتباری مفرد نامند؛ چنانکه اگر در طبقات بعد عده کثیری نقل کنند (به این
اعتبار ) آن را مشهور نیز گویند؛ مانند همین حدیث.
خبری است که در متن حدیث، لغات و الفاظ مشکل و دور از استعمال یافت شود.
حدیثی است که سلسله
سند آن در جمیع مراتب تا به
معصوم ، مذکور و متصل باشد
که قهراً
حدیث مرسل و معلق و موقوف و مقطوع را شامل نیست.
حدیثی است که هریک از روات آن از راوی طبقه بالاتر بلاواسطه نقل کرده باشند.
ولی در این نوع، رسیدن سلسله حدیث به معصوم، شرط نیست، چه ممکن است سلسله سند تا یکی از شیوخ متصل باشد که در این صورت حدیث، متصل نسبی است و از این جهت، حدیث متصل، موقوف و مرفوع را نیز شامل میباشد.
متصل مطلق را حدیثی دانند که سلسله روات تا معصوم یا صحابی، بدون انقطاع ذکر شود.
حدیثی است که در تمام سلسله سند هریک از ناقلین تصریح به لفظ (عن فلان) نموده باشد، بدون اینکه
راوی لفظ (سمعت) و مانند آن را در روایت بیاورد.
در معنعن، چنانچه روات از شبهه تدلیس بری باشند، متصل خواهد بود، مشروط بر این که ملاقات هر یک از روات با مرویعنه ممکن باشد و الا ممکن است راوی، مروی عنه را ندیده باشد و از وی (بعن فلان) نقل
حدیث کند، بنابراین روایت منقطع خواهد بود.
در قواعد التحدیث آمده: (و کثر ایضا استعمال (عن) فی الاجازة)، یعنی معمولاً چنانچه راوی از شیخ
حدیث ، صاحب اجازه باشد، به لفظ (عن فلان) حدیث را نقل میکند.
معنعن از مصدر
جعلی عنعنه گرفته شده است (مقباس الدرایه).
حدیث مسندی است که در سند گفته شود: (حدثنا فلان ان فلانا حدثه...) که لفظ (ان) در نقل یکایک روات آورده شود.
حدیثی است که از وسط سلسله یا آخر آن، یک یا چند نفر از روات افتاده باشند؛ لکن راوی تصریح به رفع نماید؛ مثلاً: کلینی عن علی بن ابراهیم عن ابیه رفعه دلی الصادق علیه السلام قال...
در مرفوع، اصطلاح دیگری نیز معمول میباشد و آن حدیثی است که در آخر به معصوم اضافه و انتساب یابد، چه سند حدیث مقطوع و مرسل باشد یا مسند.
معلق
حدیثی است که از اول سلسله سند یک تن یا بیشتر از روات افتاده باشد
که
احادیث کتاب من لا یحضره الفقیه و قسمتی از احادیث تهذیبین (
تهذیب و
استبصار ) در نخستین نظر چنین است، ولی صاحبان کتب مزبور در آخر کتابهای نامبرده، رجال غیر مذکور سلسله سند را طبق ضابطه و قاعدهای تعیین فرمودهاند.
مفرد بر دو قسم است: مطلق و نسبی.
چنانچه انفراد در اصل سند (یعنی اولین راوی و سر سلسله ناقلین حدیث) واقع شود، آن را مفرد مطلق گویند، و در غیر این صورت نسبی است. (۲۷)
مفرد مطلق، حدیثی است که راوی آن به نقل حدیث، منفرد باشد؛ یعنی دیگر روات، این حدیث را ذکر نکرده باشند؛ (۲۸) اینگونه حدیث را «غریب» نیز مینامند.
اگر دو تن آن را نقل نموده باشند، «عزیز» گویند.
و اما مفرد نسبی، حدیثی است که مثلاً اهل شهری در نقل آن منفرد باشد.
مشهور
علما ، حدیث مفرد را شاذ هم مینامند.
ولی شافعی و علمای حجاز و نیز جمعی از علمای
شیعه در تعریف شاذ گفتهاند: شاذ حدیثی است که در مقابل و معارض حدیث مشهور یا حدیثی که رواتش حافظتر است واقع شود.
چنین حدیثی نادر هم نامیده میشود.
چنانچه راوی حدیث شاذ (یعنی مخالف مشهور) غیر ثقه باشد، حدیث مزبور را «
منکر » و «مردود» نیز نامند.
عکس حدیث شاذ را حدیث «محفوظ » گویند؛
بنابراین حدیث محفوظ، حدیث مشهوری است که حدیث شاذی با آن مخالف باشد.
طبق تعریف مشهور، حدیث «انما الاعمال بالنیات » شاذ است؛ زیرا در طبقه اول، فقط
عمر آن را روایت کرده و در طبقه دوم، فقط علقمه از وی و در طبقه سوم، فقط محمد بن ابراهیم از علقمه و در طبقه چهارم، یحیی بن سعید.
بههرحال محققان، مجرد انفراد راوی را (درصورتیکه
ثقه باشد) موجب رد حدیث ندانستهاند.
چنانچه بعض افراد سلسله سند حدیثی با راویان حدیث مفردی که همان مضمون را نقل نمودهاند، موافق باشند، آن حدیث را متابع گویند.
حدیث متابع و شاهد بیشتر از آن جهت که مؤید مضمون حدیث دیگری است، مورد توجه قرار میگیرد؛ لذا صحت حدیث زیاد ملحوظ نیست و اگر مضمون حدیث مفرد به سلسله سند دیگری نقل شود، آن را «
شاهد » نامند.
گاهی متابع بر شاهد و به عکس، اطلاق میشود.
حدیثی است که راوی، کلام خود یا
کلام بعضی راویان را داخل در متن نماید که موجب اشتباه کلام وی با سخن
معصوم شود، چه این عمل به عنوان شرح و توضیح حدیث باشد و چه به عنوان استشهاد به آن، یا طی نقل زنجیره حدیث، توضیحی درباره یکی از راویان، اضافه نماید یا دو حدیث را که هر کدام به سلسله سندی نقل شده است، ضمن سلسله سند دیگری آورد، یا دو متن را که به دو سند رسیده است، به یک سند نقل کند یا متن حدیثی را بدون قسمتی از آن نقل کند و سپس شخص دیگری همان متن را با قسمتی که در سند مزبور نیست، ولی به سند دیگر آمده از وی نقل نماید.
حدیثی است که متضمن دستخط معصوم باشد، چه ابتداءاً مرقوم فرموده باشد و چه در مقام جواب سؤال کسی. بعضی مکاتب را در مورد امری که
امام املا فرموده باشد، نیز تعمیم دادهاند.
حدیثی است که قسمتی از سند یا متن آن به کلمه یا عبارت مشابه آن تغییر یافته باشد.
مشابهت دو کلمه که موجب تصحیف میشود، ممکن است در کتابت باشد؛ مانند تصحیف «مراجم » به «مزاجم » و «برید» به «یزید» (برید بن معاویه عجلی به یزید بن معاویه)، و جریر به حریز، و نیز مانند تصحیف (من صام رمضان و اتبعه ستا من شوال)، که کلمه (ستا) به (شیئا) تصحیف شده است،
و مثل حدیث: ان النبی احتجر بالمسجد، ای اتخذ حجرة من حصیر (یعنی رسول اکرم در
مسجد حجرهای از حصیر و بوریا ساخت) که به (احتجم) (یعنی پیغمبر در مسجد
حجامت فرمود) تصحیف شده است.
گاهی نیز تصحیف در معنا و مفاد حدیث است؛ مثل این حدیث که از ابوموسی محمد بن المثنی العنزی نقل شده که گفت:
«نحن قوم لنا شرف نحن عنزه صلی الینا رسول الله »
که راوی لفظ عنزه را که مراد عصای کوتاه است به (عنزة) که نام قبیله راوی است، تصحیف نموده و مفاد حدیث را که حاکی از
نماز گزاردن رسول خدا به طرف عصای خویش است به نماز گزاردن رو به
قبیله عنزه تغییر داده است.
حدیثی است که در سند یا متن آن، کم یا زیاد شده و یا حرفی به جای حرف دیگر نهاده شود؛
مانند تحریف «ابن ابیملیکه » که تصغیر ملکه است، به (ابن ابیملائکه) که جمع ملک است؛ و مانند حدیث نبوی «یا علی یهلک فیک اثنان، محب غال و مبغض قال» که به (مبغض غال) تحریف شده است
و مانند عبارتی که در کتب مقاتل نقل شده: «فلما ذهب
علی بن الحسین الی القتال رفع الحسین ـ علیهالسلام ـ سبابته نحو السماء و قال اللهم اشهد...» (هنگامی که
علیاکبر به میدان رفت،
امام حسین ـ علیهالسلام ـ نگشت سبابه خود را به طرف آسمان بلند کرد و بر قوم نفرین نمود) که بعضی به (رفع الحسین شیبته) (حسین ـ علیهالسلام ـ محاسن خود را با دست به طرف
آسمان گرفت)
تحریف کردهاند.
اولی حدیث متصل السند قلیل الوسائط است.
دومی (نزول)، به عکس معنای اول است؛
یعنی افراد سلسله سند بیش از افراد سلسله همان حدیث به سند دیگر باشند یا بیشتر از نظایر حدیث مزبور باشند.
گروهی در قسمت اول (عالی السند) تتبع نموده و نتیجه آن را در کتبی به نام (قرب الاسناد) جمع و ضبط فرمودهاند که از آن جمله قرب الاسناد حمیری
است.
کتب جامع احادیث عالیه را اهلسنت (عوالی) نامند؛ مانند (العوالی المنتقاة) از حافظ ذهبی که نسخهای از آن در دارالکتب الظاهریه دمشق موجود است.
چنانچه عدد راویان حدیثی که شیخ حدیث از پیغمبر نقل کند، با عدد راویانی که یکی از صاحبان صحاح، همان
حدیث را توسط آنان از پیغمبر نقل کرده مساوی باشد، آن را «مساوات» گویند.
و اگر عدد روات حدیثی تا معصوم که توسط شیخ راوی نقل شود، با عددی که یکی از مصنفین
صحاح ، همان حدیث را به توسط راویان دیگر نقل کرده، یکی باشد «مصافحه» گویند، چه مانند آن است که راوی با مصنف آن کتاب در یک زمان میزیسته و نزدیک استاد، حدیث آموخته و قهراً با وی مصافحه نموده است.
در صورتی است که راوی با کسی که از وی نقل حدیث کرده، در سن یا در ملاقات شیخ، مساوی باشد، آن را روایت اقران گویند؛
مانند
سیدمرتضی و
شیخ طوسی که از مفید روایت میکنند.
چنانچه در فرض بالا هریک از دو قرین از یکدیگر نقل حدیث کنند، مدبج نامیده میشود.
چنانچه از اسم آن پیداست، نقل بزرگسالتر از کوچکسالتر یا کسی که در اخذ از مشایخ بر دیگری سبقت داشته از آن دیگر است؛ مانند نقل پدر از پسر یا صحابی از تابعی.
معروف، حدیثی است که مضمون آن، نسبت به حدیث مخالفش، در بین روات اشتهار داشته باشد.
و منکر عکس آن است؛ یعنی خبری است که فقط یک نفر غیر
ثقه آن را نقل کرده باشد و مخالف معروف باشد.
از
منکر ، گاهی تعبیر به مردود و متروک شده،
و آن وقتی است که راوی حدیث منکر، متهم به کذب باشد.
معروف و منکر، با مشهور و شاذ یک معنا دارد؛ گرچه نوعاً مراد از معروف، حدیثی است که در مقابل و معارض با حدیث منکر آمده باشد. نیز اصطلاحاً به حدیثی منکر گویند که در سلسله سند، موجب ضعفی باشد؛ ولی شاذ، حدیث صحیح السندی است که با راجحتر از خود معارض باشد؛
منتها
شهید ثانی شاذ را اعم از صحیح السند میداند.
حدیثی است که مخالف دلیل قطعی و نیز غیر قابل تاویل باشد.
محفوظ، خبری است که جماعتی آن را نقل کرده باشند و مخالف خبر دیگری باشد.
اگر یک تن به نقل آن منفرد است، آن را شاذ گویند.
به عبارت دیگر، خبر مخالف شاذ را محفوظ گویند.
حدیثی است که تمام یا بیشتر افراد سلسله سند تا به معصوم، همنام یکدیگر باشند یا تمام روات، اهل یک شهر باشند، یا همگان هنگام روایت دارای خصوصیت مشابهی در گفتار یا کردار باشند یا هریک از روات، از پدر خویش نقل نموده باشد؛ مثل اخبرنی فلان «و الله » که لفظ مزبور در یکان یکان افراد سلسله سند تکرار شده باشد. یا اخبرنی ابی قال، اخبرنی ابی...
روایتی است که در متن یا سند آن، زیادتی وجود داشته باشد که در حدیث همسان آن نیست؛ مانند
خبر نبوی : «جعلت لی الارض مسجدا و طهورا» که مشهور چنین روایت کردهاند؛ ولی به سند دیگری به لفظ (و ترابها طهورا) نقل شده است.
زیادت در
رجال زنجیره سند، آن است روایتی توسط سلسلهای نقل شود که در سند دیگر، یک نفر بر افراد سلسله افزوده شده باشد.
ناسخ، حدیثی است که
حکم شرعی ثابت در
قرآن یا حدیث دیگری را بردارد.
و منسوخ به عکس آن، یعنی حدیثی است که حکمی را که متضمن است توسط حدیث ناسخ برداشته شده باشد؛
مانند حدیث نبوی: (افطر الحاجم و المحجوم) که به حدیث (احتجم رسول الله و هو صائم) نسخ شده است؛ زیرا حدیث اول ـ که حاکی از بطلان
روزه کسی است که حجامت کند ـ در سال هشتم هجرت صدور یافته و مضمون حدیث دوم که حاکی از حجامت پیغمبر در حال روزه است، در سال دهم هجرت بوده است.
حدیث مقبولی است که معارض نداشته باشد.
تشابه گاهی در سند حدیث است و گاهی در متن.
متشابه السند، حدیثی است که اسم بعضی از راویان آن با راوی دیگری هم در تلفظ و هم در کتابت یکسان باشد؛ ولی در اسم پدر فقط در کتابت متفق باشند؛ مانند محمد بن عقیل (بفتح عین) و محمد بن عقیل (بضم عین)
یا اینکه در اسم و اسم پدر همسان باشند و امتیاز آنها فقط به
لقب باشد، مانند احمد بن محمد بن عیسی (الاسدی) و احمد بن محمد بن عیسی (القسری).
متشابه المتن، حدیثی است که در مفاد و معنای آن دو احتمال مساوی داده شود.
متن حدیث به اعتبار واضح بودن دلالت آن بر مراد و یا خفای آن، به انواع نامبرده تقسیم میشود؛ زیرا چنانچه لفظ حدیث فقط دارای یک معناست که غیر آن معنا در کلام احتمال داده نمیشود، نص است.
و اگر دارای دو یا چند معناست که هیچیک در مقام احتمال بر دیگری رجحان ندارد، مجمل است.
و چنانکه یکی از دو یا چند احتمال بر دیگری ترجیح دارد، احتمال راجح را ظاهر گویند.
و اگر بهواسطه شواهد عقلی یا نقلی برخلاف ظاهر حمل شود، مؤول نامند.
مبین حدیثی است که الفاظ متن آن ظاهر الدلاله باشد و مجمل به خلاف آن است.
مقبول، حدیثی است که
علما مضمون آن را قبول فرموده و طبق آن عمل نموده باشند.
نوعاً این اصطلاح در مورد احادیثی استعمال میشود که به صحت اصطلاحی موصوف نمیباشد؛ مانند مقبوله عمر بن حنظله که در رسائل
شیخ انصاری و سایر کتب اصول به آن استشهاد شده است؛ زیرا در رجال نسبت به عمر بن حنظله، جرح و تعدیلی نرسیده است.
مردود، خبری است که به واسطه عدم اطمینان به صدق آن مورد عمل نباشد.
معتبر، حدیثی است که به مضمون آن عمل شده و یا دلیلی بر اعتبارش موجود باشد؛ مانند وجود چنین خبری در اصول معتمده.
حدیثی است که یکی از رجال سند آن بین ثقه و غیر ثقه، مشترک باشد و به عبارت دیگر، از راویان آن یک نفر یا بیشتر، همنام با دیگری باشد؛ بهطوریکه این شرکت در اسم، موجب تردید در وثاقت حدیث گردد؛ مانند روایتی که محمد بن قیس در سلسله سند آن باشد.
مشترک اسمی به یکی از علائم ذیل تشخیص داده میشود: ۱. لقب؛ ۲.
کنیه ؛ ۳. نام پدر؛ ۴. جد ادنی؛ ۵. جد اوسط؛ ۶. جد اعلی؛ ۷ و ۸. مروی عنه، راوی از وی؛ ۹. امامی که از وی روایت شده است؛ ۱۰. مکان وی (شهر یا قبیلهاش)؛ ۱۱. زمان وی؛ ۱۲. ولاء (ولاء عتق، همپیمانی، ولایت بر عبد).
حدیثی است که بعضی روات آن در اسم و نام پدر همنام راویان حدیث دیگری باشند؛
مانند احمد بن محمد بن عیسی الاسدی و احمد بن محمد بن عیسی القسری.
فرق این نوع حدیث با متشابه السند آن است که در این قسم، نام راوی در دو حدیث، شبیه یکدیگر است؛ گرچه هر دو
موثق باشند و در متشابه السند، راوی یک حدیث با شخص دیگری که از لحاظ درجه وثاقت با وی فرق دارد، همنام است.
مجموعاً اسم حدیثی است که نام کسی در سلسله سند نقل شود که ممکن است به دوگونه خوانده شود؛ ولی در کتابت یکسان نوشته میشود
که به اعتبار نحوه کتابت، نام راوی، متفق و به لحاظ مسمای اشخاص که از این نام احتمال میرود، مفترق نامیده شده و این قسم، در واقع یکی از شعب تصحیف است، منتها در سلسله سند نه در متن؛ مانند حنان و حیان
و جریر و حریز
و نیز مانند خثیم و خیثم
و همدانی و همدانی و برید و یزید.
گاهی نیز مختلف به
احادیث متعارضه اطلاق شده؛
مانند حدیث (فر من المجذوم فرارک من الاسد؛ از
بیمار جذامی دور شوید) با حدیث (لا عدوی؛ پرهیز نکنید) که قابل جمع است.
از اهلسنت، شافعی، ابن قتیبه و طحاوی در مختلف الحدیث (به معنای اخیر) درباره جمع بین احادیث متعارض، کتاب نوشتهاند. از شیعه نیز شیخ طوسی کتاب استبصار را به این منظور تألیف فرموده است.
حدیثی است که شامل الفاظ یا معانی مشکله باشد.
حدیثی است که از صحابی معصوم نقل شده، بدون اینکه وی آن را به معصوم اسناد دهد، چه سلسله سند تا صحابی متصل باشد و چه منفصل.
و چنانچه حدیث از صحابی
پیغمبر نقل شود، اثر هم بر آن اطلاق شده است.
حدیثی است که شخصیتی که خود حدیث را از پیغمبر یا
امام ـ علیهالسلام ـ نشنیده، بدون وساطت صحابی از معصوم نقل کند.
به عبارت دیگر، مرسل، حدیثی است که آخرین راوی
حدیث ، مذکور یا معلوم نباشد.
گاهی نیز بر حدیثی که از سلسله سند بیش از یک نفر حذف گردیده، اطلاق شده است؛
بنابراین گاهی مرسل، بهمعنای مقطوع یا معضل نیز استعمال شده است؛
بلکه شامل مرفوع و معلق نیز میگردد. در حجیت روایت مرسل و عدم آن اختلاف است که مشروحاً در (علم الحدیث، ص ۱۱۹)
بیان شده است.
سیوطی در
حجیت مرسل (نسبت به احادیث اهل سنت) ده قول نقل نموده است: ۱. حجیت مطلقاً؛ ۲. عدم حجیت مطلقاً؛ ۳. حجیت مرسلات در قرن اول؛ ۴. حجیت مرسلات عدول؛ ۵. فقط حجیت مرسلات سعید بن مسیب؛ ۶. حجیت مرسل در موردی که
حدیث دیگری در آن زمینه نباشد؛ ۷. اقوائیت مرسل از مسند؛ ۸. حجیت مرسل در زمینه مستحبات؛ ۹. فقط حجیت مرسلات صحابه (قول دهم در تدریب الراوی ذکر نشده است) ابن صلاح از مسلم نقل کرده که مرسل حجت نیست؛ ولی
مالک و ابیحنیفه به آن عمل کردهاند. مشهور بین
امامیه ، حجیت مرسلات اصحاب
اجماع است که جمعاً هجده نفر از ثقات اصحاب ائمهاند، چه اینان معمولاً از غیر ثقات، نقل حدیث نمیکرده اند و نام آنان را ضمن عنوان (اصحاب اجماع) از
رجال کشی نقل کردهایم.
در بین راویان حدیث اهلسنت، بیشتر از این عده حدیث مرسل نقل شده: عطاء بن ابیرباح (از اهل مکه)، سعید بن مسیب (از اهل مدینه)، حسن بصری (از بصره)، ابراهیم نخعی (از کوفه) و مکحول (از شام).
صحیحترین مراسیل نزد اهلسنت، مرسلات سعید بن مسیب است؛ زیرا علاوه بر اینکه وی از فقهای حجاز بوده و بیشتر بزرگان
صحابه را درک نموده، اغلب مراسیل وی با سند صحیح توسط دیگران نقل شده است.
حدیثی است که راوی، نام امامی را که از وی نقل حدیث نموده است ذکر نکند؛
مانند قول زرارة: عنه...
باید دانست که قسمتی از احادیث مضمره بهواسطه تقطیع روایات، به این صورت در آمده است؛ مانند روایت علی بن جعفر از موسی بن جعفر که متضمن سؤالاتی است که هر قسمتی را جمعکنندگان اخبار در باب مربوط به آن قسمت آوردهاند. بههرحال چنانچه در روایت مضمره،
مرجع ضمیر معلوم باشد که از حکم اضمار خارج میشود، مانند مضمرات علی بن جعفر (که نام بردیم) و بعضی از اعلام ثقات؛ مانند زراره.
حدیثی است که از
تابعین نقل شود.
جمع مقطوع، بر مقاطع و مقاطیع آمده است.
بعضی، قول صحابی را که گوید (کنا نفعل کذا و نقول کذا) در شمار حدیث مقطوع آوردهاند.
حدیثی است که یک نفر از وسط زنجیره حدیث افتاده باشد.
بعضی، مقطوع و منقطع را یکی دانستهاند؛
در منقطع، چنانچه ناقل
حدیث از کسانی باشد که معمولاً همعصری وی با آن کسی که از وی نقل حدیث کرده است، مخفی باشد، از اقسام مدلس خواهد بود.
حدیثی است که از آغاز یا وسط سلسله سند، دو نفر یا بیشتر متوالیاً حذف گردیده باشد.
حدیثی است که مشتمل بر علت حکم باشد و گاهی بر حدیثی که در سند یا متن آن ضعف و قدحی است که در ظاهر مشهور نیست، اطلاق شده است؛
گرچه قسم اخیر را معلول نامیدهاند.
عللی که موجب قدح حدیث میگردد، به قرار ذیل است:
۱. اضطراب متن یا سند حدیث؛ ۲. ارسال؛ ۳. وقف؛ ۴. اشتراک اسمی روات که موجب اشتباه ثقه به غیر ثقه شود؛ ۵. ادخال حدیث در حدیث دیگر، و جهاتی دیگر،
ولی گاهی اشتراک اسمی موجب قدح نیست؛ مانند جایی که هر دو راوی هم نام، ثقه باشند.
حدیثی است که در آن عملی که باعث اعتبار روایت گردد، انجام شود؛ ولی در واقع خود حدیث دارای این خصوصیت نباشد.
این کلمه از ماده تدلیس بهمعنای تخلیط و خدعه اخذ شده است.
تدلیس، گاهی از جهت سند و زمانی از جهت مشایخ حدیث است.
قسم اول، چنان است که محدث هنگام نقل روایت گوید: اخبر فلان. و وانمود کند که خود، حدیث را از وی شنیده، درصورتیکه یا وی را ملاقات نموده، ولی حدیث را از او سماع نکرده یا گرچه با وی
معاصر بوده، ولی اصولاً وی را ملاقات نکرده است.
قسم دوم، مانند اینکه از سلسله سند، کسی را که ضعیف است، اسقاط نماید تا حدیث را در شمار احادیث مقبول در آورد
یا اینکه نام مشهور شیخ حدیث را نیاورده و به
کنیه یا
لقب غیر مشهورش حدیث را از او نقل کند. (مقدمه ابن صلاح).
حدیث مدلس، دارای انواعی است که در تدریب الراوی ذکر شده است و حافظ برهانالدین ابن العجمی (م ۸۴۱ ه.) رسالهای در اقسام تدلیس و مدلس نوشته که در حلب چاپ شده است. همچنین ابن حجر عسقلانی در اینباره رسالهای نوشته که در مصر به طبع رسیده است.
حدیثی است که از لحاظ متن یا سند مختلف نقل شده باشد
که اگر این اختلاف در معنا یا وثاقت سلسله سند، خدشه رساند، از درجه اعتبار ساقط میباشد؛ وگرنه مورد عمل است؛
مگر درصورتیکه یکی از دو روایت بهواسطه حافظ بودن راوی بر دیگری رجحان داشته باشد که حدیث راجح، مورد
عمل است.
حدیثی است که عبارتی از متن آن پس و پیش شده باشد، یا اسما همگی یا بعضی از راویان سلسله سند به شخص یا به اشخاص دیگری تبدیل شود.
یا نام دو راوی که در سلسله سند هستند، پس و پیش آورده شود.
یا راویی را که در سند حدیثی است در سند حدیثی دیگر داخل کنند. (که نوع اخیر را مرکب نیز گویند). یا بعض الفاظ متن را مقدم و مؤخر بیاورند؛ مانند حدیث: سبعة یظلهم الله فی عرشه... (فمنهم) رجل تصدق بصدقة فاخفاها حتی لا تعلم یمینه ما تنفق بشماله) که اصل آن (حتی لا تعلم شماله ما تنفق بیمینه) میباشد.
گاهی این عمل اشتباهاً انجام میشده و گاهی برای امتحان و اختبار
محدث صورت میگرفته؛ مانند آزمایش اهل بغداد، از بخاری. گاهی نیز این کار برای بهتر جلوه دادن حدیث میشود.
حدیثی است که بعضی از رجال سند آن در کتب رجالیه ذکر نشده باشند یا
ذکر گردیده، ولی وصفی از وی نشده باشد.
حدیثی است که نسبت به
عقیده و
مذهب بعضی از افراد سلسله سند در کتب رجال ذکری نشده باشد و مدح و قدحی مشاهده نشود.
میرداماد، مجهول را دو قسم فرموده:
مجهول اصطلاحی، روایتی است که
ائمه رجال نسبت به یکی از راویان آن، حکم به
جهالت نموده باشند؛ مانند
اسماعیل بن قتیبه از اصحاب
حضرت رضا و کثیر مستنیر جعفی از اصحاب
حضرت باقر.
مجهول لغوی، راویتی است که در کتب رجال نامش برده نشده باشد.
میرداماد فرموده: در قسم اول مسلماً روایت ضعیف است؛ ولی در قسم دوم نمیتوان حکم به ضعیف یا صحت نمود.
حدیثی است که راوی، آن را از خود ساخته باشد؛
اینگونه
احادیث ، گاهی به اقرار خود واضع و زمانی از قراین تشخیص داده میشود.
تتبع طرق حدیث را از جوامع، مسانید و اجزا اعتبار گویند.
این کار، به این لحاظ صورت میگیرد که چنانچه حدیثی، متابعی داشته باشد، معلوم شود تا از انفراد خارج گردد.
منبع:درایة الحدیث، کاظم مدیر شانهچی، ص ۷۸.
پایگاه حدیث نت.