وحی بودن کلام پیامبر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه:
پیامبر اکرم ،
وحی ، عصمت
پرسش: آیا تمام کلمات و سخنانی که بر زبان مبارک
رسول الله صلواتاللهعلیه جاری می شد و به تبع آن افعال و اعمالی که از آن حضرت صادر می گردید، پیامبر اکرم صلواتاللهعلیه وحی بوده است یا نه؟
پاسخ: بدون تردید پیامبران الهی رابطهای خاص با
خداوند متعال داشتهاند و از طریق این ارتباط،
احکام ، قوانین و تعلیمات الهی را دریافت کرده و به مردم
ابلاغ میکردند.
حقیقت و
ماهیت این رابطه، بسیار پیچیده است و بشر از درک آن عاجز است، البته این به معنای جهل مطلق انسان به این موضوع نیست. به بیان دیگر مسئله "وحی" از جمله موضوعاتی نیست که چون انسان قدرت شناخت کنه و حقیقت آن را ندارد، پس باید آن را رها کند، بلکه میتواند به اندازه گستره
عقل ، فهم و
ادراک خود، پیرامون وحی و کلام خداوند کاوش نماید.
وحی، اصل و قاعدهای برای رساندن "
علم " و غیر آن است. ویژگیهای وحی عبارت است از: اشاره سریع به نوشتار و
رسالت و گاهی اعلام به رمز و
تعریض ، زمانی به صورت برهنه از ترکیب، اشاره به برخی اعضا و زمانی به الهام و کلام پنهان. بنابراین، پنهان، سریع و مرموز بودن از ارکان اصلی وحی به شمار میرود.
وحی غالباً از سنخ علم و ادراک است، نه از جنس تحریک و عمل، اگرچه انسان در هنگام عمل از مجاری فکر و اندیشه استمداد میجوید. علم و ادراک، نحوه خاص وجود است که
منزه از ماهیت است.
به عبارت دیگر، وحی مفهومی برگرفته از "ستی" است. از این رو، ماهیت ندارد و نمیتوان آن را از طریق
جنس و فصل و
حد و رسم تعریف کرد. پس وحی منزه از آن است که تحت مقولات معروف ماهوی قرار گیرد. مفهوم وحی – مانند معنای هستی – دارای مصداقی است که آن مصداق، مراتب گوناگون و متفاوتی دارد.
لذا تعریفهایی که برای وحی شده، تعریف شرح الاسمی است نه حقیقی. علاوه وحی یک ارتباط عادی نیست، تا درک آن برای همه امکان پذیر باشد.
علامه طباطبایی در تعریف وحی میفرماید: وحی شعور و درک ویژه است در باطن
پیامبران که درک آن جز برای آحادی از انسانها که مشمول عنایات الهی قرار گرفتهاند میسور نیست.
ایشان در جای دیگر مینویسد: وحی عبارت است از امری
خارق العاده از قبیل ادراکات باطنیه، شعور مرموزی است که از حواس ظاهر پوشیده است.
در پاسخ به پرسش مطرح شده باید گفت:
دانشمندان اسلامی با استفاده از آیات و روایات نظریات مختلف و متفاوتی ارائه کردهاند:
عبدالرزاق لاهیجی دراین باره میگوید: کسی اگر گمان کند که پیامبر صلواتاللهعلیه در امری از امور، به
رأی خود عمل کرده و منتظر وحی نبوده، هر آینه به غایت به امر
نبوت و به حقیقت
نبی ، جاهل باشد و چنین کسی در نزد عقل خارج بودنش از مرتبه دین داری اقرب است، سیما که مخالف
نص قرآن است (و ما ینطق عن الهوی
، ان هو الا وحی یوحی
) و تخصیص این به بعضی امور در نهایت رکاکت است، چه جمیع امور متعلقه به
دین ، در حاجت به
اذن الهی و وحی ربانی، علی السویه است و هرگاه پیامبر صلواتاللهعلیه عمل به رأی خود نکند دیگری را چه یارای آن باشد.
از
تفسیر نمونه نیز چنین بر میآید که: این سخن قرآن "ان هو الا وحی یوحی" تنها در مورد آیات قرآن نیست، بلکه به قرینه آیات گذشته، سنت پیامبر را نیز شامل میشود که نه تنها گفتار آن حضرت بلکه
رفتار و کردار آن جناب نیز بر طبق وحی الهی است؛ زیرا در آیات ۳ و ۴ سوره نجم، به صراحت بیان شده است: او از روی هوا سخن نمیگوید، هر چه میگوید وحی است.
علامه طباطبائی در
تفسیر آیه (و ما ینطق عن الهوی) میفرماید: "ماینطق" مطلق است و مقتضای این اطلاق آن است که
هوای نفس از تمام سخنان پیامبر نفی شده باشد، اما از آن جایی که در این آیات، خطاب "صاحبکم"
به
مشرکینی است که دعوت پیامبر و قرآنی را که بر ایشان می خواند،
دروغ و
افترا بر خدا میپنداشتند. به خاطر این قرینه مقامی باید گفت که منظور این است که آن جناب در آنچه شما مشرکین را به سوی آن میخواند و آنچه از قرآن برایتان
تلاوت میکند، سخنانش ناشی از هوای نفس نیست، بلکه هرچه در این باب میگوید، وحیی است که خدای متعال به او نازل میکند.
یعنی این آیه وحی بودن همه گفتههای دینی(عناصر موثر در
سعادت آدمی) آن حضرت، در مسائل ارشادی و
جهان بینی و
هدایت نه جزئیات
دنیایی را، اثبات مینماید.
البته این احتمال مردود است که حرفهای عادی و اوامر و نواهی آن حضرت در امور فردی و خانوادگی، مثل این که پیامبر به همسرش بگوید، آن ظرف آب را به من بده، و... از روی هوای نفس بوده باشد،
پیامبر صلواتاللهعلیه در این نوع سخنان نیز از پشتوانه
عصمت برخوردار بود و خطا و اشتباه نداشته است.
اگر چه نتوان دینی بودن آن را اثبات نمود و ملازمهای بین آن دو قایل شد؛ یعنی گفته شود
معصوم در هیچ موردی گرفتار
غفلت ، خطا، نسیان، و
عصیان نمیشود، چه گفتار و رفتار او مربوط به یک امر دینی باشد و چه آنچه میگوید یا انجام میدهد، امری غیر دینی باشد. بنابراین اگر معصوم حقیقتی را بیان نماید که عنصر دینی نباشد - مثلاً از یک مطلب علمی سخن بگوید -، قطعاً سخن او مطابق با واقع است. همان گونه که اگر مطلبی
شرعی و دینی را بیان نماید، هیچ خطایی در سخن او نیست. لذا از گفتار و عمل
(که از آیه ۵۰ سوره انعام و آیات دیگر، چنین چیزی
استظهار میشود.) آن حضرت در چنین موضوعاتی، جواز و عدم منافات داشتن آن را با رضایت الهی، استفاده میکنیم؛ زیرا اگر این اعمال اشکال داشت پیامبر آن را انجام نمیداد.
جهت مطالعه و بررسی بیشتر رجوع شود به:کتاب تأملات در علم اصول فقه.
پایگاه اسلام کوئست