نظریه تفویض
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه:
تفویض،
جبر،
اختیار،
امر بین الامرین.
پرسش: نظریه تفویض چیست؟
پاسخ: «تفویض» در
لغت به معنای واگذار کردن و سپردن چیزی به دیگری است.
و در
اصطلاح علوم اسلامی به دو معنا آمده است که در ذیل ذکر میشود.
یعنی این که
بنده خدا آن چه را به ظاهر منسوب به خودش است به خدا برمیگرداند و حال بنده در چنین وضعی حال کسی است که از هر چیزی بر کنار باشد و هیچ چیزی به او منتسب نباشد.
تفویض،
توکل و
تسلیم مقامات سهگانهای از مراحل
عبودیت هستند.
تفویض به این معنا از صفات بسیار شایسته و از ویژگیهای انسانهای والا به شمار میرود، چنان که
مؤمن آل فرعون پس از آن که
آل فرعون را
نصیحت کرد و به آنان درباره پیامدهای تلخ اعمالشان هشدار داد، گفت: «وافوّض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد؛
من کار خود را به
خداوند واگذار میکنم، به درستی که او از احوال
بندگان خود آگاه است».
مقصود از تفویض در این نوشتار همین معنا است از این رو به شرح آن میپردازیم: تفویض از جانب خدا به انسان در دو مقام مطرح میشود:
۱- به این معنا که خداوند هیچ گونه
تشریع و امر و نهیی ندارد و انسان آزاد است که هر عملی را بخواهد انجام دهد یا ترک کند. لازمه این فرض انکار اصل
شریعت و
نبوت و
اعتقاد به آن مستلزم
کفر است.
۲- به این معنا که تشریع و قانون گذاری را به عدهای از بندگان خود واگذار کرده تا آنها هر گونه که بخواهند احکامی را را برای انسانها وضع کنند، بدون این که مستند به وحی یا الهام یه عصمت الهی باشد، این معنا نیز نادرست است، زیرا تشریع از مظاهر
ربوبیت الهی و مخصوص خدا است.
۳- به این معنا که اساس تشریع منوط به
اذن و اراده الهی است ولی با توجه به این که پیامبر (ص)
معصوم است و
اراده او جز تجلی اراده خداوند نیست، پروردگار متعال به دلایلی مانند اظهار شرافت و کرامت او، تعیین برخی از احکام را به او واگذار کرده است. این معنا هیچ مانع عقلی ندارد و روایات بسیاری نیز بر آن
دلالت میکند.
۴- تفویض بیان
احکام الهی به
پیامبر (ص) و اوصیای معصومش به گونهای که خود
مصلحت میدانند، یعنی با در نظر گرفتن میزان درک و استعداد افراد و نیز مصالح کلی و اجتماعی. این فرض نیز با توجه به
عصمت پیامبر (ص) و
امام (ع) هیچ محذور عقلی ندارد.
این نوع تفویض دو صورت دارد:
۱- خداوند خلقت یا
تدبیر همه یا برخی از
عالم را به بعضی از آفریدههای خود؛ مانند
فرشتگان،
پیامبران،
اولیا و
اوصیا واگذار کرده است. این معنا همان است که «
غلات» بدان معتقدند و در
روایات از آن
نهی شده است.
۲- به این معنا که خداوند
افعال اختیاری افراد را به آنان واگذار کرده است؛ یعنی خداوند انسان را آفریده و توانایی انجام فعل را نیز به او داده و از آن پس، دیگر در تحقق فعل او دخالت ندارد و انسان خود به طور مستقل با قدرتی که خدا به او داده، کارهای خود را انجام میدهد. این معنای تفویض همان است که قدریه و معتزله برای توجیه اختیار انسان طرفدار آن هستند
و در برابر «جبر» که گروههایی چون
اشاعره طرفدار آن هستند، قرار دارد. البته «
شیعه امامیه» هر دو دیدگاه را مردود شمرده و به راهنمایی ائمه اطهار (ع) نظریه سومی را که در روایات از آن به نام «امر بین الامرین» یاد شده، اختیار کردهاند.
اگر منظور از استقلال انسان در اعمالش این باشد که او پس از خلقت به خداوند بینیاز است بطلان آن روشن است؛ چون
وجدان و
عقل گواه است که انسان چنان که در اصل
آفرینش به
خداوند نیازمند است در بقای خود و انجام کارهای خود نیز به او نیاز دارد؛ یعنی در هر آنی از نظر هستی و کمالات هستی؛ مانند حیات، علم، قدرت و اسباب و وسایل کارها به خداوند نیاز دارد. چنانچه در بحث
علیت در
فلسفه اثبات شده که «هر
معلول و پدیدهای که در پیدایش به علت و پدیدآورنده نیازمند است، در بقا و استمرار هستیاش نیز نیازمند آن است».
و اگر منظور از استقلال این است که گر چه خداوند پس از خلقت
بندگان از سلطنت و مالکیت معزول نیست. اما اختیار
امر و
نهی خود را به
اراده بندگان واگذار کرده و برای آنان وظیفهای تعیین نکرده، این معنا هم باطل است، زیرا اگر چنین باشد باید از هر عملی که از آنان سر میزند خشنود و راضی باشد و هیچ گونه اعتراضی به هیچ عملی نداشته باشد و برای هر کاری اعم از خوب و بد به آنان
پاداش دهد و برای هیچ کاری آنان را
کیفر ننماید.
سایت پژوهه.