نسخ احکام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: نسخ، تخصیص، بدا، احکام الهی، منکران نسخ.
پرسش: فرق نسخ با تخصیص و بدا چیست؟ عدهای منکر
نسخ میباشند و برای خود ادلهای دارند آیا ادله آنها تمام هست یا خیر؟
پاسخ:
نسخ عبارت از قطع و رفع حکم سابق از تمام افراد موضوع در زمان لاحق است؛ اما تخصیص محدود کردن و منحصر کردن
حکم عام از بعض افراد و رفع حکم از سایر افراد و اخراج آنها از شمول حکم میباشد.
بدا در تکوینیات است که مردم به حسب ظاهر بر ثبوت چیزی گمان میکنند و از رفع آن بیخبرند که بعداً تبدل مییابد و در موقع خود بر آن آگاهی پیدا میکنند و گمان میکنند که
بدا حاصل شده است لذا بدا و نسخ در این جهت مثل هم میباشند، با این تفاوت که نسخ در تشریعیات است و بدا در تکوینیات است.
ادله منکران نسخ بدین شرح است:
نسخ در احکام خدا مستلزم یکی از دو امر محال است؛ زیرا شارع که حکم اولی را تغییر میدهد یا به این جهت است که حکمت و مصلحت را در مقام تشریع و قانونگذاری رعایت نکرده است و یا اینکه سرنوشت کار را نمیدانسته و در نتیجه قانون در مقام اجرا با مشکل روبهرو شده و به ناچار آن را نسخ کرده است و هر دو در مورد خداوند محال هستند.گاهی حکمی که از طرف خداوند تشریع میشود، هدف از آن اجرا شدن آن حکم نیست؛ بلکه هدفی دیگر در کار است؛ مثل
آزمایش و
امتحان و یا اتمام حجت، در این موارد نسخ هیچگونه محذور و و اشکالی ندارد؛ زیرا هر دو حکم در جای خود دارای حکمت و مصلحت هستند و برخلاف مصلحت یا ناشی از عدم اطلاع از
حکمت نیست، گاهی هم ممکن است حکمی براساس مصلحتی تشریع شود، ولی پس از مدتی نسخ شود، به این معنا که از اول آن حکم در
علم خداوند کوتاه و موقت بوده و پس از تمام شدن آن مدت رفع و تغییر آن اعلان شده است.
خداوند که میدانست این حکم محدود است و به نسخ منجر میشود، پس چرا چنین قانونی را وضع کرد؟خداوند با این کار میتواند افراد را امتحان کند که آیا به این حکم
عمل میکنند یا نه، مثل اینکه خداوند
حضرت ابراهیم را به ذبح
اسماعیل امر فرمود. علاوه بر اینکه ممکن است هدف از حکم اول بعث و اراده جدی بوده باشد و خواست که این حکم اجرا شود؛ مثل آیه نجوی که مردم مأمور به
صدقه دادن در موقع پرسش از
رسول الله صلیاللهعلیهوآله بودند، و به این وسیله مسلمانان واقعی و منقاد محض از غیر آن معلوم شوند.
بعضی برای انکار نسخ به آیه: «
لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ»
استدلال کردهاند، ترجمه این
آیه میگوید: قرآن در معرض بطلان قرار نمیگیرد و از آنجا که نسخ ابطال حکمی است که در آیهای آمده است؛ پس طبق این آیه در قرآن نسخ وجود ندارد.
نسخ
باطل نمیباشد تا آنکه ورود آن در قرآن خلاف این آیه باشد؛ بلکه نسخ حق است و موافق با حکمت و مصلحت است.
وجود آیات منسوخ در قرآن موجب گمراهی میگردد و برخی ندانسته آیه منسوخ را مورد عمل قرار میدهند.پیآمدهای جهل و نادانی افراد از خودشان نشأت گرفته و اگر اهل دانش باشند میتوانند ناسخ را از منسوخ تشخیص بدهند، همانطوری که جدا کردن آیات محکم و متشابه کار دشواری است؛ اما برای
دانشمندان ثابتقدم کاری آسان است.
وجود آیات ناسخ و منسوخ در قرآن مستلزم وجود تنافی میان برخی آیات میشود و با آیه: «
أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً»
سازگار نمیباشد؛ چون این آیه تنافی و تضاد را در بین آیات نفی میکند.وجود تنافی و تضاد در صورتی است که ظاهری نباشد؛ ولی اگر هر حکم منسوخی از نظر زمان و مکان با حکم ناسخ مغایرت داشت و هر کدام در جای خود دارای مصلحت زمانی خویش بود، در آن صورت دیگر تنافی وجود ندارد، و تعارض و تنافی بین آنها بدوی است و مستقر نمیباشد؛ چنانکه معارضة خاص و عام و مطلق و مقید بد وی است و با تأمل قابل حل است.
اصلاً وجود آیات منسوخ در قرآن چه فایدهای جز تلاوت لفظ بدون محتوی دارد؟نفس وجود آیات منسوخ و ناسخ سیر تاریخی و مراحل تشریع احکام را نشان میدهد و این خود یک
ارزش تاریخی دینی دارد که مراحل تکامل
شریعت را نشان میدهد. علاوه بر آنکه قرآن در جنبههای مختلف دارای اعجاز میباشد ومنحصر به جنبه تشریع احکام نمیباشد بلکه
اعجاز بیانی قرآن هم از اهمیت بالایی برخوردار است و هر آیهای سندی از
اعجاز قرآن است.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «نسخ احکام»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۹/۱۰.