مسجد مقدس جمکران
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه:
مسجد مقدس جمکران.
پرسش: تاریخچه
مسجد مقدس جمکران را بنویسید.
پاسخ: درباره سابقه تاریخی
مسجد مقدس جمکران بهتر است ابتدا خبری را که از حضرت
امیرالمؤمنین علی ـ علیهالسلام ـ درباره این مکان نقل شده، ذکر کنیم.
محمد بن محمد بن هاشم حسینی رضوی قمی متوفی ۱۱۷۹ هـ.ق. در کتاب خلاصه البلدان پیرامون تاریخچه
مسجد جمکران از مرحوم شیخ صدوق محدث و فقیه بزرگوار در کتاب مونس الغرین نقل کرده که امیرالمومنین ـ علیهالسلام ـ فرمود: «ای پسر یمانی! در اول ظهور خروج نماید
قائم آل محمد از شهری که آن را
قم میگویند و مردم را
دعوت کند به حق و همه خلایق از شرق و غرب به آن شهر قصد کنند و
اسلام تازه گردد و هرکه از خوف اعدا پوشیده و مخفی باشد، بیرون آید، وحوش و طیور در مساکن و اوطان خود ایمن بخوابند و چشمه
آب حیات از آن شهر ظاهر شود و آبی که هرکس بخورد نمیرد و آب از چشمهها منفجر شود و از آن موضع رایت و
پرچم حق ظاهر شود و میراث همه انبیا بر پشت زمین در آنجا باشد؛
ای پسر یمانی! این زمین
مقدس است که از تمام بدیها پاک باشد و از خدای تعالی خواسته که بهترین خلق خود را ساکن او گرداند و دعایش مستجاب شده و حشر و نشر مردم در این
زمین باشد و بر این زمین بنیاد قصری عظیم نمایند؛ پس از اینکه
قصر مجوس در ملک روم به وجود آمد و از این زمین
گوسفند ابراهیم خلیل را آوردند و بر این زمین هزار بت از اصنام
اهل روم شکسته شود و بر این زمین اثر نور حق ساطع گردد و از این زمین رائحه و بوی مشک شنوند، حق تعالی
بیتالعتیق را به این شهر فرستد و بناها و آسیابها بر این زمین بنا شود و منازل و مواضع زمینهای آن عالی و گرانبها شود؛ بهطوری که به مساحت پوست گاوی به پانصد دینار بدهند و عمارت آن هفت فرسنگ در هشت فرسنگ باشد و پرچم وی بر این کوه سفید بزنند و به نزد دهی کهن که در جنب مسجد است و قصری کهن که قصر مجوس است و آن مسجد را جمکران خوانند. از زیر یک مناره آن مسجد بیرون آید، نزدیک آنجا که آتشخانه گبران بوده و حضرت امام سقطی از زر بسته و بر براق سوار گشته و با
ملائکه مقرب خداوند و حاملان عرش گردش نماید و منطق
آدم با او باشد و حلم
خلیلاللّه و
حکمت حضرت داود و عصای موسی و
خاتم حضرت سلیمان و
تاج طالوت و بر سر آن نوشته است، نام هر پیامبری و
وصی و نام هر مؤمنی و موحدی.»
این حدیث، شرافت و اهمیت مسجد مقدس جمکران را میرساند و درباره تاریخ بنای ساختمان آن باید گفت: این مسجد به دستور
امام عصر ـ عجلاللهتعالیفرجهالشریف ـ بنا گردیده است؛ داستان بنای آن بهنحو زیر است: شخصی به نام شیخ حسن بن مثله جمکرانی میگوید: من شب سه شنبه هفدهم ماه مبارک
رمضان سال ۳۹۳ هـ.ق. در خانه خوابیده بودم که ناگاه جماعتی از مردم به در خانه من آمدند و مرا از خواب بیدار کردند و گفتند: برخیز و
امام مهدی ـ عجلاللهتعالیفرجهالشریف ـ را اجابت کن که تو را میخواند. آنها مرا به محلی که اکنون مسجد است، آوردند؛ وقتی خوب نگاه کردم، تختی دیدم که فرشی نیکو بر آن گسترانیده شده، جوانی سی ساله بر فراز آن تخت، تکیه بر بالش کرده و پیرمردی هم پیش او نشسته است که
حضرت خضر ـ علیهالسلام ـ بود، پس آن پیرمرد مرا بنشانید.
حضرت مهدی ـ عجلاللهتعالیفرجهالشریف ـ مرا به نام خواند و فرمود: برو به حسن مسلم بگو که این زمین شریفی است و حق تعالی آن را از زمینهای دیگر برگزیده است و دیگر نباید در آن کشاورزی کنند. حسن بن مثله عرض کرد: ای مولا و سرورم! لازم است که من نشانهای داشته باشم تا مردم حرف مرا
قبول کنند. حضرت فرمود: نه تو برو و آن
رسالت را انجام بده، ما خودمان نشانههایی برای آن قرار میدهیم. پیش سیدابوالحسن برو و به او بگو حسن مسلم را احضار کند و سود چند ساله را که از زمین به دست آورده است، وصول کند و با آن پول مسجد را بنا کند... حسن بن مثله میگوید: چون مقداری راه رفتم دوباره مرا بازخواند و فرمود: بزی در گله جعفر کاشانی است، آن را خریداری کن و بیاور
ذبح کن و بر بیماران انفاق نما، بدان که هر مریضی از آن گوشت بخورد، حق تعالی او را
شفا دهد. وی گوید: من سپس به خانه بازگشتم و تمام شب را در اندیشه بودم تا پس از
نماز صبح به سراغ«علی منذر» رفتم و ماجرای شب گذشته را برای او نقل کردم و با او به همان موضع و مکان شب قبل رفتیم. وقتی رسیدیم، زنجیرهایی را دیدیم که طبق فرموده
امام ـ علیهالسلام ـ حدود بنای
مسجد را نشان میداد؛ سپس به قم نزد سیدابوالحسن رضا رفتیم؛ چون به خانه او رسیدیم، خادمان او گفتند که او پس از
نماز صبح تاکنون در انتظار شماست و تو از
جمکران هستی؟ گفتم: آری. پس به درون خانه رفتم؛ پس با
احترام زیاد گفت: ای حسن بن مثله من در خواب بودم که شخصی خطاب به من فرمود: حسن بن مثله نامی از جمکران پیش تو میآید، هرچه گوید تصدیق کن و به سخنش اعتماد کن که سخن او سخن ماست، تاکنون
منتظر تو هستم. حسن نیز ماجرای شب گذشته را تعریف کرد. سیدبلافاصله فرمود تا اسبها را زین کردند و سوار شدند. وقتی به نزدیک روستای جمکران رسیدند، گله جعفر کاشانی را دیدند، حسن بن مثله میان گله رفت و آن بز پیش حسن دوید و جعفر سوگند یاد کرد که این بز در گله من نبود و تاکنون آن را ندیده بودم. بههرحال آن بز را به مسجد آورده و ذبح کردند و چون بیماری از گوشت آن میخورد با عنایت خداوند و از الطاف بقیةالله ـ عجلاللهتعالیفرجهالشریف ـ شفا مییافت. حسن مسلم را احضار کرده و منافع زمین را از او گرفتند و
مسجد جمکران را با چوب و دیوار پوشانیدند. سید زنجیرها و میخها را با خود به قم برد و در خانهاش گذاشت و هر بیماری که خود را به آن میمالید، شفای عاجل پیدا میکرد؛ ولی پس از فوت سیدابوالحسن، آن زنجیرها پنهان گشته و دیگر کسی آنها را ندید.
لازم به ذکر است که اين مسجد پس از پيروزی انقلاب اسلامی تجديد بنا گرديده است و معجزات و کرامات بسياری از اين مسجد و صاحب اصلی آن ظاهر گشته است.
سایت اندیشه قم