ماهیت روح
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: روح ،
رؤیت ،
مجرد بودن، ماهیت روح، کالبد مثالی.
پرسش: در
قرآن کریم آیهای وجود دارد به این مضمون: و از تو درباره «روح» سؤال میکنند، بگو: «روح از فرمان پروردگار من است و جز اندکی از دانش، به شما داده نشده است!» (اسراء، ۸۵)
. لطفاً بفرمایید؛ اولاً: چرا
پیامبر ـ صلیاللهعلیهواله ـ نمیخواستند اطلاعات و
دانش بیشتری را در خصوص روح اقامه کنند؟ ثانیاً: آنکه براساس احادیث وارد شده روح چیست؟ آیا قابل رؤیت خواهد بود؟
پاسخ: منظور از کلمه روح در
علوم مختلف متفاوت بوده و این واژه در هر علمی معنای اصطلاحی خاص خود را دارد و در اصطلاح قرآنی نیز معنایی خاص از آن مورد نظر است که با تعبیرات متفاوتی به کار برده شده است.
• در مورد اینکه ماهیت کدامیک از معانی روح در این آیه مورد سوال بوده احتمالاتی چند مطرح شده است از جمله؛ روح حیوانی، روح انسانی (نفس ناطقه)،
روح القدس یا جبرئیل و روح به معنای مخلوقی برتر از
ملائکه . اما آنچه مسلم است منظور از آن، روح حیوانی که در
علم طب مطرح شده است نمیتواند باشد؛ چراکه شناخت این روح امری دور از دسترس علوم نبوده است. همچنین این روح را نمیتوان
جبرئیل دانست؛ چراکه در برخی آیات روح در کنار ملائکه و بهعنوان امری متمایز از آنها ذکر شده و صریح برخی روایات هم بر همین مطلب دلالت دارد.
• طبق این آیه در مورد ماهیت روح همین اندازه میتوان گفت که روح حقیقتی مجرد و از سنخ امر خداوند است و امری که منسوب به خداوند باشد، ورای زمان و مکان و سایر خصوصیات مادی خواهد بود.
• درک چگونگی این امر ربوبی و مراتب آن از اسرار علوم کشفی محسوب میشود و نباید گمان کرد که خود
پیامبر از این علوم بیبهره بوده است؛ ولی چون اکثر مردم فاقد چنین ادراکی هستند، لذا سخن گفتن در این مورد باعث حیرت عقول بوده؛ لذا تفصیل بیشتر در مورد شناخت روح در ظاهر قرآن مطرح نشده است.
• از آنچه گذشت روشن میشود که روح از آنجا که حقیقتی ورای زمان و مکان و سایر خواص مادی است، لذا قابل ادراک حسی و رؤیت ظاهری نخواهد بود؛ ولی برخی آثار و تمثلات روحی میتواند در قالب مادهای لطیف آشکار شود؛ از جمله در بدن مثالی که قالب روح در
عالم برزخ است.
یکی از مباحث مهم و اساسی در ادیان و در
حکمت و
فلسفه و عرفان، شناخت روح در بُعد انسانی و جهانی آن است.
در مورد ماهیت روح در میان
متکلمان و حکمای اسلامی اقوال مختلفی مطرح شده و در
آیات و روایات نیز مطالبی اجمالی در این مورد ارائه شده است؛ ولی بهطور کلی
شناخت حقیقت روح در معنای قرآنی آن (که بیشر اشاره به حقیقتی بالاتر از ملائکه دارد)، از دسترس علوم ظاهری و آرا و افکار اندیشمندان خارج بوده و نیاز به معرفتی کشفی خواهد داشت، همچنانکه گفتهاند
معرفت نفس که همان معرفت رب است، شناخت حقیقت روح است.
منظور از روح چیست؟
لازم به ذکر است که آنچه از کلمه «روح» در علوم مختلف اراده میشود، متفاوت بوده و این واژه در هر علمی ـ چه در علوم قدیمه و چه علوم جدی ـ معنای اصطلاحی خاص خود را دارد و در اصطلاح قرآنی نیز معنایی خاص از آن مورد نظر است که در ضمن تعبیرات متفاوتی به کار برده شده است، از جمله کلمه «الروح»،
بهطور مطلق، «روحی»،
«روحٌ مِنه»،
«روح الامین»،
«روح القدس»
و ... .
یکی از آیات مهمی که در
قرآن کریم اشارِِه اجمالی به ماهیت روح دارد، آیه ۸۵
سوره اسراء است که میفرماید:«
یسألونک عن الروح قل الروح من امر ربی و ما اوتیتم من العلم الا قلیلاً »؛ از تو درباره روح می پرسند، بگو: روح از امر پروردگار من است و جز اندکی از علم آن به شما داده نشده است.
در مورد اینکه در این آیه کدامیک از معانی روح مراد بوده است، نخست احتمالاتی مطرح میشود؛ همچون روح حیوانی، روح انسانی (نفس ناطقه)، روح القدس یا جبرئیل و روح به معنای مخلوقی برتر از ملائکه.
اما آنچه مسلم است، شناخت روح حیوانی که در علم
طب از آن بحث میشود، نمیتواند منظور این آیه باشد؛ چراکه شناخت
ماهیت آن دور از دسترس علوم نبوده و در طب قدیم و علوم روحی جدید در مورد ماهیت آن مطالب مختلفی ارائه شده است.
همچنین روح را نمیتوان همان جبرئیل دانست؛ چراکه کلمه
روح غیر از آیه مذکور، در بسیاری از آیات قرآن تکرار شده و به قرینه اینکه در کنار ملائکه و متمایز از آنها ذکر شده (
الملائکة و الروح ) مسلماً امری غیر از
ملائکه است و صریح برخی از روایات نیز به این تمایز اشاره دارد.
علامه طباطبایی درباره چیستی روح در آیه "یسئلونک عن الروح......" می گوید:روح ظاهراٌ خلقی است بسیار وسیعتر از جبرئیل و غیر جبرائیل.
در اینجا به برخی از روایاتی که دلالت دارد بر اینکه روح غیر از ملائکه و غیر از جبرئیل است، اشاره میشود:
«اتی رجل امیرالمومنین ـ علیهالسلام ـ یسأله عن الروح الیس هو جبرئیل فقال له امیر المومنین علیهالسلام:جبرئیل من الملائکه و الروح غیر جبرئیل؛
فردی نزد حضرت علی ـ علیهالسلام ـ آمد و پرسید: آیا روح همان جبرئیل نیست؟ حضرت فرمودند:جبرئیل از ملائکه است و روح غیر از جبرئیل است.
عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ـ علیهالسلام ـ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی قَالَ خَلْقٌ أَعْظَمُ مِنْ جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ کَانَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ هُوَ مَعَ الْأَئِمَّةِ وَ هُوَ مِنَ الْمَلَکُوتِ"؛
ابیبصیر از
امام صادق ـ علیهالسلام ـ در مورد قول خداوند که میفرماید:
یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربی " سوال کردند؛ حضرت فرمودند: خلقی است اعظم از جبرائیل و میکائیل که همراه با رسول الله ـ صلیاللهعلیهوآله ـ بود و با ائمه همراه است و از عالم
ملکوت است.
با این حال در برخی
آیات میبینیم که جبرئیل را روح الامین معرفی کرده، ولی وجه جمع این دو مطلب همچنانکه علامه طباطبایی نیز به آن تذکر داده است، از اشارات
قرآن قابل استنباط است و آن اینکه جبرئیل و ملائکه حاملان و ناقلان روح هستند و روح را در تنزلات و ترقیات خود، همراهی میکنند و به همین لحاظ روح به وجهی ملازم ملائکه و جبرئیل است و به وجهی جدای از آنهاست.
در مورد ماهیت و حقیقت این روح، خدای
سبحان در
آیه مذکور با بیانی اجمالی چنین فرموده است:«
قل الروح من امر ربی »؛ بگو روح از امر پروردگار من است.
برای این که ماهیت امر الاهی برای ما روشن شود، میتوان به برخی از آیات رجوع کرد؛ از جمله آیه:«
انما امره اذا اراد شیئاً ان یقول له کن فیکون »؛
امر او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن میگوید موجود باش، آن نیز بیدرنگ موجود میشود.
از نظر علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان این آیه نشان میدهد روح که از سنخ امر خداوند است، منسوب به ذات بوده و از آنجا که «امر الاهی» عبارت است از کلمه «کن» که همان کلمه ایجادی است و اشاره به فعل مختص
ذات خدا دارد، ازهمینرو روح نیز که از سنخ امر الاهی است، به مقیاس زمان و مکان و هیچ خصیصه مادی دیگری اندازهگیری نمیشود.
این روح در قرآن با تعبیرات مختلفی توصیف شده است؛ یکی اینکه بهتنهایی و بهطور مطلق ذکر شده؛ مانند آیه مذکور. همچنین گاهی با ملائکه همراه است و گاهی آن حقیقتی است که در عموم آدمیان
نفخ و دمیده میشود و گاهی آن حقیقتی است که
مؤمنان را همراهی و تأیید میکند و گاهی دیگر، آن حقیقتی است که
انبیا با وی در تماس هستند.
چرا توضیح بیشتر در مورد ماهیت روح داده نشده است؟
به طور کلی در مورد ماهیت روح همین اندازه میتوان گفت که حقیقتی
مجرد و از سنخ امر خداوند است؛ ولی درک چگونگی این امر ربوبی و مراتب آن نیاز به علمی شهودی دارد و از اسرار مکاشفه محسوب میشود و چون اکثر مردم فاقد چنین ادراکی هستند، لذا سخن گفتن در این مورد باعث حیرت عقول بوده و شاید باعث ضلالت نیز باشد. بنابراین تفصیل بیشتر در مورد
شناخت روح در ظاهر قرآن مطرح نشده است.
ازاینرو نباید گمان کرد که خود پیامبر از این علم بیبهره بوده؛ همچنانکه شناخت ماهیت روح به نور کشف و
یقین ، جزو مقامات عارفان بوده و بیان اسرار آن برای کسانی که محجوب از این
علوم هستند، دارای فایدهای عملی نخواهد بود.
و اما معنای جمله «و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا»، این است که آنچه بهره
علما ی ظاهر در این مسئله بوده، تنها اندکی از بسیار است و حقیقت روح امری فراتر بوده و پی بردن به آن جز از طریق علوم کشفی امکانپذیر نیست.
آیا روح قابل رؤیت خواهد بود؟
از آنچه گذشت روشن میشود که روح از آنجا که حقیقتی ورای زمان و مکان و سایر خواص مادی است، لذا قابل ادراک حسی و رؤیت ظاهری نخواهد بود؛ هرچند مکاشفه و شهود قلبی حقیقت روح برای معصومان امکانپذیر است و شاید
عرفا ی واصل نیز اجمالاً از این شهود برخوردار باشند و منافاتی با تجرد روح ندارد. همچنین برخی آثار و تمثلات روحی (نه خود ذات روح) میتواند در قالب مادهای لطیف آشکار شود و قابل مکاشفه مثالی از جمله بدن مثالی که قالب روح در
عالم برزخ بوده و دارای خصوصیاتی شبیه به
جسم دنیوی در درجهای بالاتر از لطافت و نورانیت است.
لازم به ذکر است که در عرف برخی علوم همچنین در برخی تعبیرات روایی به همین کالبد مثالی، روح اطلاق شده است؛ چراکه این قالب حامل روح، بعد از مفارقت از جسم مادی بوده و به میزان بیشتری میتواند آثار روح را آشکار سازد. این
کالبد مثالی، مجرد محض نبوده؛ لذا قابل
رؤیت و مکاشفه مثالی است. از طرفی نباید آن را با حقیقت روح که منسوب به خدا بوده و از
سنخ امر الاهی است، مقایسه نمود؛ چراکه موقعیت روح در عالم هستی فراتر از این امور بوده و از اسرار الاهی محسوب میشود.
پایگاه اسلام کوئست.