قرآن خواندن
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: قرآن کریم، عمل، عذاب.
کلیدواژه: اگر شخصی قرآن بخواند، اما تعالیم و دستورات آن را نادیده بگیرد، به چه عذابی دچار خواهد شد؟
کلیدواژه: قرآن، آخرین و کاملترین نسخه هدایت بشری، خالصترین ناصح و صادقترین خیرخواه و راهنماست، قرآن به حکم «
هذا بصائر للناس» پاسخی جامع و کامل، به خواستههای
انسان سرگشته و جویای
معرفت است. اگرچه خواندن قرآن بهعنوان بزرگترین ذکر، فضیلت بسیاری داشته و به زیاد خواندن قرآن و تأمل و
تفکر در
آیات آن توصیه شده است، اما آیا تنها
خواندن قرآن بدون بهرهگیری از دستورات و نسخههای شفابخش آن سود و منفعتی برای خوانندهاش دربر دارد؟ آیا انسانی که سرتاسر وجودش را
فقر و نیاز به بینیاز هستی فرا گرفته و برای بهرهمندی از
هدایت الهی و دستیابی به
سعادت ابدی باید به دو سلاح
ایمان و
عمل صالح مسلح شود، تنها با خواندن قرآن سعادتمند میشود؟
برای روشن شدن پاسخ باید به چند نکته توجه داشت:
قرآن، آخرین و کاملترین نسخه
هدایت بشری است، قرآن خالصترین ناصح و صادقترین خیرخواه و راهنماست،
قرآن به
حکم «
هذا بصائر للناس»
پاسخی جامع و کامل، به خواستههای
انسان سرگشته و جویای معرفت است. قرآن کتاب
انسانشناسی و انسانسازی است.
چنانکه
خداوند میفرماید: «ما بر شما کتابی نازل کردیم که وسیله
تذکر و (بیداری) شما در آن است.»
امیرمؤمنان،
علی علیهالسلام نیز در توصیف قرآن میفرماید: «کتاب الله تبصرون به و تنطقون به و تسمعون به»؛ «با قرآن میتوانید راه
حق را بنگرید و با آن
سخن بگویید و بهوسیله آن بشنوید.»
و در بیانی دیگر میفرماید: «همانا خداوند قرآن را کتابی هدایتگر فرستاد، نیکی و بدی و
خیر و
شر را آشکارا در آن بیان فرمود؛ پس راه نیکی در پیش گیرید تا
هدایت شوید و از شر و بدی بپرهیزید تا در
راه راست قرار گیرید.»
بدون
شک سرمایه نجات و خمیرمایه
سعادت و کلید درهای
بهشت آنچنان که قرآن فرموده است،
ایمان و عمل صالح است؛
یعنی انسانی که سرتاسر وجودش را فقر و نیاز فرا گرفته،
برای بهرهمندی از هدایت الهی و دستیابی به سعادت ابدی باید به دو اسلحه ایمان و عمل صالح مسلح شود
و این البته تنها با خواندن قرآن میسر میشود؟ اما هدف از تأکید و
تشویق قرائت قرآن، عمل به آن است.
به عبارت دیگر، با توجه به اهمیت قرآن، روشن است که هدف از
خواندن قرآن، بهرهگیری از دستورات شفابخش آن است.
ازاینرو لازم است نکاتی را درباره ایمان و عمل صالح و رابطه آن دو ذکر نماییم:
ایمان در لغت به معنی (گرویدن)
و (تسلیم توأم با اطمینان خاطر)
است.
ایمان مربوط به
دل و اعتقاد است؛ چنانکه عدهای از اعراب بادیهنشین، خدمت پیغمبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ آمده، گفتند: یا
رسول الله! ایمان آوردیم، آیه نازل شد: «بادیهنشینان (به
رسول خدا) گفتند: ایمان آوردیم. (ای پیامبر! به آنان) بگو: شما ایمان نیاوردهاید؛ ولیکن بگویید:
اسلام آوردیم و ایمان هنوز در دل شما وارد نشده است».
از این
آیه میفهمیم که ایمان در اصطلاح قرآن، واقعیت و حقیقتی مربوط به
قلب انسان است، نه مربوط به بدن انسان، نه مربوط به پیشانی انسان که آثار
سجده داشته باشد یا نداشته باشد و نه مربوط به
زبان انسان که
ذکر خدا بگوید یا نگوید؛ بلکه به ریشه این امور که یک حالت قلبی، فکری و اعتقادی است، مربوط میشود.
در قاموس قرآن، افراد پرهیزکار کسانی هستند که در پرتو ایمان به
غیب، به
اخلاق و آداب الهی خو گرفتهاند و ایمان (به مبدأ و
معاد) بهگونهای ایشان را دگرگون ساخته که در مسیر کسب
تقوا و
اعمال صالح و
رشد و تعالی
فضایل انسانی و قرب الهی سر از پای نمیشناسند و یک آن از
اطاعت و فرمانبرداری فرمانهای الهی و بزرگان
دین غفلت نمیورزند.
از نظر اسلام ایمان دارای مراتبی است که از ضعیفترین درجات یعنی ایمان به
زبان شروع میشود تا به نقطه اوج خود یعنی
یقین به باورهای دینی میرسد.
"عَنْ أَبِیعَمْرٍو الزُّبَیْرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ ـ علیهالسلام ـ قَالَ بِالزِّیَادَةِ فِی الْإِیمَانِ تَفَاضَلَ الْمُؤْمِنُونَ بِالدَّرَجَاتِ عِنْدَ اللَّهِ قُلْتُ وَ إِنَّ لِلْإِیمَانِ دَرَجَاتٍ وَ مَنَازِلَ یَتَفَاضَلُ بِهَا الْمُؤْمِنُونَ عِنْدَ اللَّهِ فَقَالَ نَعَمْ قُلْتُ صِفْ لِی ذَلِکَ رَحِمَکَ اللَّهُ حَتَّی أَفْهَمَهُ قَالَ مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ أَوْلِیَاءَهُ بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ فَقَالَ تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ کَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ الْآیَةَ وَ قَالَ وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیِّینَ عَلی بَعْضٍ وَ قَالَ انْظُرْ کَیْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَةُ أَکْبَرُ دَرَجاتٍ وَ قَالَ هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ فَهَذَا ذِکْرُ دَرَجَاتِ الْإِیمَانِ وَ مَنَازِلِهِ عِنْدَاللَّهِ".
امام جعفر صادق علیهالسلام میفرماید: "با زیاد شدن میزان ایمان، درجات
مؤمنین نزد خداوند برتری مییابد..."
"عَنْ أَبِیبَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ ـ علیهالسلام ـ قَالَ لَا نَقُولُ درجة (الدَّرَجَةُ) وَاحِدَةٌ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ دَرَجَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِنَّمَا تَفَاضَلَ الْقَوْمُ بِالْأَعْمَالِ".
و هرگاه انسان در اعتقادات خود به درجه یقین کامل رسید، دیگر بین قول و
عمل او تضادی نخواهد بود.
قرآن مجید همواره متوجه این مشکل (تضاد بین اعتقادات و اعمال) بوده است و آن را یک امر ناپسند دانسته و از آن بهشدت نهی کرده است و میفرماید: ای کسانی که ایمان آوردهاید! چرا سخنی میگویید که عمل نمیکنید! نزد خدا بسیار موجب
خشم است که سخنی بگویید که عمل نمیکنید!
علی علیهالسلام درباره حقیقت ایمان میفرماید: «الاْیمانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَإِقْرارٌ بِاللِّسانِ وعَمَلٌ بِاْلاَْرْکانِ»؛ «ایمان شناختی است با
قلب، اقراری است با زبان و عملی است با اندام».
همچنین میفرماید: «اَصْلُ الاْ یمانِ، حُسْنُ التَّسْلیمِ لاَِمْرِاللّهِ»؛ «ریشه ایمان، خوب تسلیم شدن در برابر فرمان خداست».
بدون شک بین ایمان و عمل صالح رابطهای متقابل وجود دارد. هرچه ایمان قویتر باشد، کیفیت و کمیت اعمال صالح و اجتناب از عصیان و طغیان نیز بیشتر است و هرچه به اعمال صالح و اجتناب از کبائر عنایت بیشتری شود، ایمان نیز در قلب، رسوخ بیشتری مییابد تا آنجا که انسان به
سعادت نهاییاش میرسد و در فراز قلهی انسانیت سرافرازانه جلوهگر میشود؛ و برعکس
گناهان و اصرار بر آنها سبب محو تدریجی ایمان از قلب میگردد و صدور
گناه نشانهی ضعف ایمان است.
رابطه ایمان و عمل صالح رابطه درخت و میوه است، میوه سالم محصول درخت سالم است و درخت سالم همیشه میوه سالم به بار میآورد. یک درخت سالم هیچگاه خالی از میوه نخواهد بود؛ یعنی تفکیک ایمان از عمل صالح موجب زوال تأثیر آنها میگردد. به عبارتی دیگر، کسی که تنها یکی از این دو را دارد؛ یعنی ادعای ایمان دارد و عمل نمیکند، یا صالح است، ولی ایمان ندارد، بسان مرغی است که یک بال داشته و هرگز قادر به پریدن و اوجگیری و صعود بر قله سعادت و
کمال نخواهد بود، مگر اینکه تغییر روش دهد و ایمان خود را با عمل صالح و عمل صالح خود را با اظهار اسلام و پذیرش معارف عالیهی آن توأم نماید تا از این راه، مقرب درگاه الهی شود و به
بهشت درآید.
در نتیجه ایمان واقعی، ملازم با عمل به دستورات شرع است، اظهار ایمان و اسلام بدون عمل به دستورات خدا و رسول ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و اولواالامر علیهمالسلام ـ اگرچه سبب اجرای احکام ظاهری اسلام بر اوست ـ اما مفید
هدایت و سعادت واقعی او نخواهد بود؛ ازاینرو
قرآن کریم دستیابی به
حیات طیبه را منوط به ایمان و عمل صالح توأمان میداند.
پس اگرچه خواندن قرآن بهعنوان بزرگترین ذکر، فضیلت بسیاری داشته و در جایجای قرآن و در کلام
معصومان علیهمالسلام به زیاد خواندن قرآن
و تأمل و
تفکر در آیات آن توصیه شده است؛ اما پر واضح است؛ کسی که تنها به خواندن قرآن اکتفا نماید و به دستورات و تعالیم نورانی آن بیاعتنا بوده و عمل نکند، نهتنها او را نفعی نخواهد بخشید، بلکه از انوار قرآن، هدایت و کمالی دریافت نمیکند و بهواسطه فقدان توشه عمل و ضعف ایمان،
دنیا و آخرت خود را نابود و تباه میسازد و در حالتی خداوند را ملاقات میکند که قرآن از او شکایت میکند.
و در مثل، همانند بیماری است که نسخه طبیب را در کنار بستر خویش گذارده و تنها هر از چندگاهی به آن مینگرد، این شخص نهتنها درمان نخواهد شد، بلکه با دستان خویش اسباب هلاکت خود را فراهم نموده است.
زیرا ورود به
بهشت تابع عنوان یا ادعای مسلمانی نیست؛ بلکه ورود به بهشت بر ملاک "ایمان" و "عمل صالح"
استوار است. بنابراین هرکس این دو توشه را از دنیا برگرفت، در سرای آخرت راهی را بهسوی بهشت بر روی خود گشوده؛ والا راهی
جهنم میگردد؛ مگر آنکه جزو
مستضعفان باشد و
رحمت واسعه الاهی او را فرا گیرد یا شفاعتی از شفیعی شامل حالش گشته و از عذابش برهاند.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «قرآن خواندن»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۰۷/۲۷.