فلسفه مردانه بودن گفتمان قرآنی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: گفتمان قرآنی، فلسفه مردانه بودن.
پرسش: فلسفه مردانه بودن
گفتمان قرآنی چیست؟
پاسخ:
ما آنگاه میتوانیم گفتمان غالب قرآن یا هر نوشته و سخنی را "مردانه" بدانیم که
روح کلی و حاکم بر آن را حضور و نمایش جنسیت دیده و چنین مشاهده کنیم که آنچه برای صاحب
سخن اهمیت دارد، همان به رخ کشانیدن توانمندیها و فضیلتهای
جنس مرد یا زن است. حال آنکه با بررسی
محتوا و اهداف آیات قرآنی اثبات میشود:
قرآن ، فراجنسیتی است و آنگاه که بر جنسیتی خاص تأکید میکند، حکمتها و انگیزههایی دیگر در کار است که بهزودی به
ذکر آن میپردازیم.
"ای مردم! همه شما در درگاه الاهی فقیرید و این خداست که بینیاز و حمید است".
"هرکه
عمل صالحی انجام دهد، چه زن باشد چه مرد؛ به شرط آنکه
مؤمن باشد، به
حیات و زندگی پاک و طیب میرسد و ما نیز پاداشی بهتر از آنچه عمل کرده به او میدهیم".
"اگر کسی مؤمن باشد و
عمل صالح انجام دهد، اجرش را ضایع نمیکنیم".
"بیتردید! انسان را در بهترین قالب و نظام آفریدیم".
با ملاحظه آیات بالا درمییابیم که
روح کلی حاکم بر آیات
قرآن ، فراجنسیتی است.
اساساً هدف انبیا، کتب آسمانی و قرآن کریم رشد
انسان است؛ ازاینرو نسبت به محور قرار دادن جنسیتی خاص پرهیز نموده و بر "انسان"، آفتها و هدایتها نظر شده است. به عبارتی دیگر، طرف مقابل انسان، موجود خطرناکی به نام "شیطان" است و
شیطان با یک چنین خوی استکباری که در جریان امتحان
سجده بر
آدم آن را نشان داد و شش هزار سال
عبادت خود را سوزاند، با این چنین
خشم و عصبانیت با ما چه خواهد کرد؟!
شیطان نه جان از ما میخواهد نه خاک؛ شیطان از ما
ایمان و آبرو میخواهد.
بدین جهت:تلاش قرآن بر غفلتزدایی است، چه مرد باشد چه زن.
آیات متعددی از قرآن، بر این تأکید میکند که قرآن عربی است؛ ازاینرو باید تمام رفتارهای کلامی آن را با قواعد زبان
عرب و
فرهنگ عربی
تفسیر نمود. در غیر این صورت از "فهم و ذوق عرفی مناسب" بهرهمند نشدهایم!.
پارهای از شاخصهها و خصوصیات فرهنگ و
زبان عرب عبارتاند از:
هرگاه در جمعی، تعداد
مردان افزون تر از
زنان باشد، در آوردن الفاظ ملاحظه اکثریت و طرف اغلب (غالبتر و فزونتر) را میکنند.
مثلاً: در
آیه تطهیر که بیانگر طهارت و پاکی
اهل بیت پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ است؛ چون شامل یک زن ـ حضرت صدیقه شهیده
فاطمه زهرا سلاماللهعلیها ـ و ۴ مرد است، از کلمات و ضمیرهای مذکر استفاده شده تا مراعات فزونی مذکرها شده باشد:"...و یطهرکم...".
در فرهنگهای اصیل و ریشهدار رسم است که به جهت شدت
غیرت و عنایت به حفظ
عفت و پوشیده ماندن
نوامیس ، از آشکار ساختن آنان حتی در تلفظ پرهیز میکنند تا جایی که دیدهایم برخی مردم هنگام خطاب قراردادن همسرشان در مقابل نامحرمان، به شکل کنایهای صحبت میکنند؛ مثلاً میگویند:"مادر حسین"، "ایشان"، "خانواده" و.... همین انگیزه در خطابهای قرآنی نیز مراعات شده و به قصد تحکیم عفت و پوشیده ماندن زنان از نام و یاد مستقیم آنان پرهیز شده؛ بهویژه که
فرهنگ عرب و ذوق ادبیات عفت مدارانه قرآن و
عرب نیز چنین شیوهای را میپسندد؛ مثلاً با وجود اینکه ازدواج، خواسته مشترک مردان و زنان جوان است؛ اما قرآن در موضع نصیحت به کسانی که بهخاطر مشکلات مادی امکان
ازدواج ندارند، روی سخن را متوجه مردان جوان نموده و می فرماید:"و لیستعفف الذین لایجدون نکاحاً حتی یغنیهم الله من فضله"؛ آن ] مردانی [ که امکان ازدواج ندارند باید عفت را مراعات کنند تا اینکه خداوند از فضل و
احسان خود آنان را توانگر نماید".
درعینحال که چه بسیارند دخترانی که به علت نداری به خانه بخت نمیروند؛ اما در اینجا با لفظ مذکر سخن گفته شده تا عفت و شخصیت زنان محفوظ بماند.
تعصب همیشگی مردان (بهویژه در آن زمان) بر
جنسیت خود آنچنان بود و هست که اگر در جمع مشترک میان زن و مرد، روی سخن به زنان شود، دیگر خود را مخاطب آن نمیدانند. حال آن که خطاب به مردان شامل زنان هم شده و آنها خود را مشمول آن میدانند! (در رفتارشناسی زنان دقت کنید)؛ مثلاً:آنگاه که سخن از مردمی است که آن چنان غرق
دنیا و مادیات شدهاند که اظهاراتشان موجب تعجب و شگفتی می گردد! از مردان مایه گذاشته میشود نه زنان، با وجود اینکه دنیاخواهی در هر دو هست و چهبسا در زنها بیشتر؛ زیرا اگر از الفاظ مناسب با زنان استفاده میشد، دیگر آقایان خود را از آن مذمتها به دور میدانستند! از جمله در آیات ۲۰۴ ـ ۲۰۶ سوره بقره که میفرماید:"و برخی از مردم آنچنان درباره دنیا سخن و شیفتگی اظهار میدارند که مایه تعجب است:"
... و من الناس من یعجبک قوله فی الحیاة الدنیا... ".
یا آنگاه که میخواهد کردار زشت کشتن فرزندان بهخاطر تنگدستی را نکوهش کند، به مردان خطاب میشود.
البته غیر از
حکمت و علت فرهنگی ادبی، علتهای دیگری در غالب بودن
ادبیات مردانه قرآن وجود دارد که اینک بیان میکنیم.
وجود
احکام اختصاصی مردان، چنین میطلبد که فقط از الفاظ مردانه استفاده شود تا اصلاً شامل زنان نگردد؛ مثلاً دستورات ویژه مردان در نحوه
همسرداری و احکام مربوط به
طلاق زن توسط مرد
و احکام
جهاد که خاص مرد است.
در بسیاری از آیات، سوژه و شخصیت مورد بحث "مرد" است.
البته آنجایی هم که از نقش زن نام آمده از الفاظ زنانه استفاده شده؛ مانند جریانات مربوط به
حضرت مریم سلاماللهعلیها.
مقدار فراوانی از آیات در خصوص
پیامبران است و آنان هم از مردان هستند؛ از قبیل: نجم،۳ ـ ۴؛ صف، ۶؛ اسراء، ۱۰۱؛ سبأ، ۱۰؛ همچنانکه غالب سران
کفر از مرداناند:
فرعون ،
نمرود ، اصحاب فیل و... و یا درباره اشخاص و افرادی به کار رفته و نازل شده که آنان مردند و به جهت حفظ تناسب آیه با
شأن نزول خود از الفاظ مذکر استفاده گردیده؛ مثل آیه
ولایت که در ارتباط با بخشیدن انگشتر توسط حضرت امیرالمؤمنین
علی بن ابیطالب ـ علیهالسلام ـ نازل شده است:"
انما ولیکم الله و رسوله الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الذکوة و هم راکعون ".
در بسیاری از آیات هرچند ضمایر و الفاظ "مذکر" و حتی شاید "مؤنت" باشد، اما روی سخن به مردم است و لفظ، فاقد بار جنسیتی است. درست مثل آنکه از خداوند با ضمیر مذکر یاد شده بدون اینکه به مفهوم مذکر بودن
ذات مقدس الاهی باشد؛ مثلاً:
دستور قرآن آن است که هیچکس حق ندارد چشم و گوش بسته و بدون
علم رهرو اشخاص یا عقایدی باشد چه مرد باشد چه زن! اما در موقع تلفظ از لفظ
مذکر استفاده شده بدون آنکه جنس مذکر مطرح باشد:"و لا تقف ما لیس لک به علم...".
نیز در آیاتی که دستور به تأمل در نشانههای خدا شده.
و در آیاتی که به لزوم اتخاذ مبنای عقیدتی درست و انتخاب وسیله جهت رسیدن به خدا گردیده.
همچنین در آیاتی که از
عذاب جهنمیان سخن آمده کاری به مرد یا زن بودن آنها ندارد.
و بالاخره در تعداد فراوانی از آیات که از
مرگ ، حسابرسی اعمال،
فرشتگان ، نعمتها،
بهشتیان ، دوزخیان و... سخن رفته هیچ انحصار جنسیتی در کار نیست. به عبارتی دیگر لفظ مذکر یا مؤنث مفهوم مرد یا زن بودن را از دست داده و شامل هر دو میگردد. (همان که با واژه مردم از آن تعبیر میکنیم)؛ مانند آیات: انفطار، ۱۲-۱۰؛ انعام، ۶۱؛ سجده، ۱۱؛ زمر، ۴۲؛ نحل، ۵۰؛ آلعمران، ۱۳۳؛ طلاق، ۲.
چون مردان حائز مسئولیتهای خانوادگی،
اجتماعی ، اقتصادی، مدیریتی و... هستند به آنان خطاب شده؛ مثلاً:
"(ای مردان) خودتان و خانوادهتان را از
جهنم حفظ کنید".
شاید این پرسش مطرح شود که چرا در آیاتی که از مردان نام برده شده و انحصار جنسیتی هم در کار نیست و
عام است، از زنان هم در کنار مردان نام برده شده؟ به این پرسش در نکته ششم به پاسخ میدهیم.
نامآوری مکرر زنان در کنار مردان ـ در آنجایی که لفظ مذکر شامل هر دو میشود ـ موجب طولانی گشتن
کلام و آسیب رسیدن به ابعاد فصاحتی و بلاغتی قرآن میگردد.
در آیات متعددی از زنان در کنار مردان هم نامی و یادی درخور گردیده؛ مانند:"ان المسلمین والمسلمات و المؤمنین و المؤمنات...".
"للرجال نصیب مما اکتسبوا و للنساء نصیب مما اکتسبن..."؛
"مردان به آثار کارهای خود میرسند و زنان نیز از آثار کارهایشان بهرهمند میگردند".
حال اگر قرار بود در جایجای آیاتی دیگر از این قبیل به تکرار چندباره "زنان ـ مردان"، "مردان ـ زنان"، مردان مؤمن ـ زنان مؤمن و... پرداخته میشد، به جنبههای زیبایی شناسانه کلام و آرایههای سخن آسیب جدی وارد میآمد و این به درازا کشیده شدن کلام (تطویل) راه را برای طعنه زدن به
قرآن باز میکرد.
در پایان تذکر این نکته را لازم میدانیم که اگر تصور میشود تکرارهای فزونتر از لازم نام زنان، نوعی تکریم
شخصیت زن است و عدم این تکرار به توهین منجر میشود، باید گوشزد نماییم که راه دریافت موضعگیری
قرآن درباره زن مراجعه به آیاتی است که توصیف
مقام زن و نیز بیان اهمیت آن در خانواده و جامعه و نقش الگو بودن آن نموده. آیاتی از قبیل: روم، ۲۱؛ بقره، ۲۲۸؛ آلعمران، ۳۶؛ تحریم، ۱۰ و ۱۱؛ حجرات، ۱۳؛ بقره، ۱۸۷ و فراموش نکنیم که ملاک برتری "
تقوا " است نه مرد یا زن بودن!
پایگاه اسلام کوئیست.