فقها و حقوق زنان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: حقوق زن، حقوق مرد، فقها، تفاوت زن و مرد، نظام حقوق اسلام.
پرسش: آیا این ادعا که «بسیاری از حقوقی که فقها به زنها دادهاند یا سلب کردهاند، مبتنی بر این تلقی از زن بوده است که او در درجه اول باید فرزند به دنیا بیاورد و زن شریک زندگی مرد تلقی نمیشود»، درست است؟
پاسخ: اگر با دید واقعبینانه و دینمدارانه و فارغ از غوغاهای زمانه و جوسازی دنیای به ظاهر مدرن! به مسئله نگاه کنیم، خواهیم یافت که مهمترین معضل عصر ما در زمینه مسائل مربوط به
زنان، حاکمیت و نفوذ انگارههای غربی بر ذهن اکثریت متفکران نوگرای مسلمان است که طی یک روند خزنده و ناخودآگاه موجب فاصلهگیری از آموزهها و ارزشهای دینی میگردد و چهبسا در مواردی به تفسیرها و تأویلهای قانونمند آموزههای دینی پرداخته میشود تا هم از قافله
تمدن عصر! عقب نمانند و هم مشکل انطباق
دین با مقتضیات زمانه را حل کرده باشند. غافل از آنکه تغییرات و تحولات امروز که بهشدت متأثر از تمدن
غرب است، ماهیتی جز انحطاط و تباهی ندارد.
امروزه در حوزه حقوق زنان سؤالهای گوناگونی مطرح است، در ادعای مزبور مشخص نشده که
فقها چه حقوقی را و چگونه از زنان سلب کردهاند، یا به آنان دادهاند و غرض از طرح ادعا چیست: احقاق حقوق ازدسترفته زنان، بهرهمندی از حقوق مساوی با
مردان؟ و یا ...؟
برحسب ظاهر، شبهه فوق ناظر به تفاوتهایی است که در
نظام حقوق اسلام بین
زنان و مردان مشاهده میشود. بعضی به این نکته تصریح کردهاند که: «در
فقه اسلامی موجود، مساوات ذاتی انسانها در مواردی چون حقوق مردان و زنان ملحوظ نشده است»،
به خصوص که
فقها حقوق را براساس منابع معتبر (
کتاب و
سنت و
عقل) وضع مینمایند. اگر غرض این باشد، در پاسخ میتوان گفت: تفاوتهای موجود ـ اعم از تفاوتهای جسمی، روحی و حقوقی ـ بین زنان و مردان براساس حکمت است؛ هرچند که ممکن است
عقل بشر به همه زوایای آن راه نیابد و رسالت اصلی فقها تبیین احکام اسلامی است، آن هم براساس دلایل معتبر.
خداوند میفرماید:
«
وَلَا تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَکُمْ عَلَی بَعْضٍ لِّلرِّجَالِ نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَآءِ نَصِیبٌ مِّمَّا اکْتَسَبْنَ وَاسْئَلُواْ اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ اِنَّ اللَّهَ کَانَ بِکُلِّ شَیءٍ عَلِیماً؛ »
«برتریهایی را که خداوند برای بعضی از شما بر بعض دیگر قرار داده آرزو نکنید (این تفاوتهای طبیعی و حقوقی برای حفظ نظام
زندگی شما و بر طبق
عدالت است)؛ مردان نصیبی از آنچه به دست میآورند، دارند و زنان نیز نصیبی. (و نباید حقوق هیچ یک پایمال گردد)، و از فضل و
رحمت خدا طلب کنید و خداوند بر همه چیز داناست».
از قرائن موجود در
آیات و
روایات و
تاریخ چنین استفاده میشود که شبهه مزبور مخصوص زمان ما نیست؛ بلکه در عصر
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نیز مطرح بوده است.
مفسر کبیر «طبرسی» در
شأن نزول آیه شریفه نقل میکند، «امسلمه» همسر پیامبر، خدمت آن حضرت عرض کرده، ای کاش! ما هم مرد بودیم و موقعیت اجتماعی آنها را داشتیم و ...
آیه فوق نازل گردید و به آن پاسخ گفت.
شبیه این پرسش را «
اسما بنت زید انصاریه» یکی از زنان انصار، در محضر پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و جمع یاران و اصحاب آن حضرت مطرح کرد. جالب این است که او گفت ـ البته در
کمال ادب و احترام ـ (در آغاز
سخن گفت: «بابی انت و امّی، نفسی لک الفداء»؛ (من و پدر و مادرم فدای تو باد)). این سؤال تنها سؤال من یا زنان انصار و
مدینه نیست؛ بلکه سؤال همه زنها در شرق و غرب
عالم است؛ پس من در حقیقت نماینده همه زنان عالم هستم. عصاره سؤال این بود که «ما زنان محصور در خانه و حامل فرزندان شما مردان هستیم و شما مردان بر ما فضیلت دارید و ... و ما زنها با شما مردها در هیچیک از یک از فضیلتها شریک نیستم».
توجه دارید این زن در عین حالی که مسلمان است، تفکر جاهلی را مطرح میکند و میگوید: زن حامل فرزند شوهر است، غافل از اینکه
زن حامل فرزندی است که به
پدر و مادر به صورت مشترک منسوب است و از دامن زن مرد به
معراج میرود.
پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) پس از تأیید فضیلت آن زن به دلیل طرح یک چنین سؤالی، در پاسخ فرمودند: «ای زن برگرد و به همه زنان که تو نماینده آنانی، در شرق و غرب عالم اعلام کن که مسئولیت تربیت
خانواده و
شوهرداری نیکو، حفظ ارکان خانواده، اولاد و
اموال و تأمین آبرو و
عزت شوهر معادل همه فضایلی است که تو برشمردی».
دو نکته مهم در گفتار حضرت حائز اهمیت است: ۱. تأکید بر اهمیت و اصالت خانواده در
اسلام و نقش و جایگاه زن در تعلیم و تربیت نسل سالم؛ ۲. توجه دادن به این مهم که زن شریک زندگی مرد است.
بنابراین تفاوتها براساس حکمت بالغه الهی است؛ چون او به همه چیز داناست و میداند برای نظام اجتماع چه تفاوتهایی ـ از نظر طبیعی یا حقوقی ـ لازم است و در کار او هیچگونه
تبعیض ناروا و بیعدالتی نیست؛ چون عدالت نمیتواند جدا از حکمت باشد. نیز از اسرار درون انسانها با خبر است و میداند چه افرادی آرزوهای نادرست در دل میپرورانند و چه افرادی به آنچه مثبت و سازنده است، میاندیشند؛ لذا تأکید پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نیز ناظر بر این واقعیت است.
از منظر عقل نیز یک جامعه همانند پیکر یک
انسان نیاز به بافتها، عضلات و سلولهای متنوع دارد که هر یک کارآیی مخصوص به خود دارد که از دیگری ساخته نیست، اگر تمام سلولهای بدن انسان یکنواخت آفریده میشد، دور از
حکمت بود. برای به وجود آمدن یک جامعه کامل نیاز به استعدادها، ذوقها و ساختمانهای مختلف فکری و بدنی است، اگر غیر از این باشد، خلاف حکمت و
عدالت است؛ برای مثال، اگر یک روز همه افراد جامعه مانند هم فکر کنند و استعداد یکسان داشته باشند، یا اگر همه انسانها مرد یا همه زن باشند، چه اتفاقی رخ میدهد؟ نهتنها زندگی لذت ندارد که نسل بشر بهزودی منقرض خواهد شد.
اضافه بر این در اسلام تکالیفی که برای مردان (مانند شرکت در
جهاد،
جمعه و
جماعت و
قضاوت و...) وجود دارد، زنان این امتیاز را دارند که از این
تکالیف معافاند، نه اینکه
حق ندارند شرکت کنند.
با توجه به آنچه گفته شد:
اولاً، شبهه مزبور چندان تازگی ندارد؛ بلکه در عصر رسالت نیز مطرح شده و پاسخ مناسب خود را از
کتاب و شخص
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) دریافت کرده است.
ثانیاً، فقهای
مسلمان در وضع و رفع حقوق
آزادی مطلق ندارند؛ بلکه آنان براساس معیارهای خاصی که از سوی
شرع معین شده، حقوق از متون دینی
استنباط و اعلام میدارند؛
یعنی «تمام قوانین اصولی اسلام و اکثر فروع جزئیه احکام و دستورات اخلاقی آن، از جانب
خدا و رسول وضع شده و عقاید و آرای بشری حق ندارد، در آنها دخالت کند؛ آرای بشری فقط از طریق مجتهدین حق دخالت دارد تا آنها بر طبق احتیاجات متحول عصر، فروع تازهای را از اصول کلیه و شواهد جزئیهای که از پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) رسیده، استنباط کنند؛ البته این فروع هم حتماً باید بر طبق اصول کلی اسلام باشند».
ثالثاً، دیدگاه اسلام درباره حقوق زنان و مردان، و احیاناً تفاوتهای موجود مبتنی بر رعایت مصالح بشر است
و طراحی جایگاه و نقش
زن و مرد در
آفرینش، مقتضای نظام احسن الهی است؛ هر چند که ممکن است عقل بشر به همه زوایا و ابعاد آن، حکمت و مصلحت راه نیابد. البته که این نباید دستآویزی برای تفاخر مرد یا تحقیر زن قرار بگیرد؛ زیرا آنچه مایه فخر و ملاک
ارزش باشد،
ایمان و
عمل صالح است.
نتیجه آنکه اگر با دید واقعبینانه و دینمدارانه و فارغ از غوغاهای زمانه و جوسازی دنیای به ظاهر مدرن! به مسئله نگاه کنیم، خواهیم یافت که مهمترین معضل عصر ما در زمینه مسائل مربوط به
زنان، حاکمیت و نفوذ انگارههای غربی بر ذهن اکثریت متفکران نوگرای مسلمان است که طی یک روند خزنده و ناخودآگاه موجب فاصلهگیری از آموزهها و ارزشهای دینی میگردد و چهبسا در مواردی به تفسیرها و تاویلهای قانونمند آموزههای دینی پرداخته میشود تا هم از قافله تمدن عصر! عقب نمانند و هم مشکل انطباق دین با مقتضیات زمانه را حل کرده باشند. غافل از آنکه تغییرات و تحولات امروز که بهشدت متأثر از تمدن غرب است، ماهیتی جز انحطاط و تباهی ندارد.
۱. عبدالله جوادی آملی، زن در آیینه جلال و جمال، قم، اسراء، ۱۳۷۶ش.
۲. ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ص۳۶۵ به بعد، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۱ش.
۳. ترجمه تفسیر المیزان، ج۴، ص ۳۷ به بعد.
۴. مجله حکومت اسلامی، ش ۲۰، سال ۲، ص۳۹ـ۵۵ و ص۱۶۶ـ۱۸۳.
۵. دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، درآمدی بر حقوق اسلامی، ص۳۸۴ به بعد، تهران، سمت، ۱۳۶۸ش.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «فقها و حقوق زنان»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۸/۰۳/۰۷.