شیخ فضلالله نوری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: شیخ فضلالله نوری، علما.
پرسش: آیا شیخ فضلالله نوری واقعاً
مجتهد بود؟ چرا
علما،
اعدام او را تأیید کردند؟
پاسخ: دو پرسش فوق را در دو بخش بررسی میکنیم. در بخش اول به این سؤال خواهیم پرداخت که آیا اساساً شیخ فضلالله نوری مجتهد بوده است یا خیر؟ و در بخش دوم موضوع تأیید علما از اعدام شیخ فضلالله نوری و اینکه آیا اصلاً تأیید نمودهاند یا خیر، بررسی خواهیم کرد.
اینکه آیا شیخ فضلالله مجتهد بوده است یا خیر؟ اجمالاً باید بدانیم که بله شیخ نوری واقعاً و بدون هیچ تردیدی مجتهد مسلم و
فقیه عالیمقام بوده است. البته نویسنده این سطور بسیار کوچک از آن است که در خصوص مقام
علمی و اجتهاد شیخ شهید سخن گفته یا از آن دفاع کند؛ چراکه این مُعرِف بسیار فروتر از آن مُعرَفی است که ذکرش به میان است؛ لذا بجاست که سخن از مقام علمی و
فقاهت و
اجتهاد شیخ را در لابهلای سخنان بزرگان
تاریخ معاصر جستوجو کرد. در این میان نهتنها عقیده دوستان شیخ، بلکه باید نامی از دشمنان شیخ که به مقام علمی او معترف بودهاند، در میان آید.
اما در بین دوستداران شیخ
شهید، بیش از همه باید به دو استاد بزرگوار شیخ یعنی «میرزای بزرگ
شیرازی» پرچمدار
نهضت تنباکو و «میرزا حبیبالله رشتی» قائم مقام خلف
صالح شیخ مرتضی انصاری در کرسی تدریس نجف اشرف اشاره کرد.
شیخ شهید در فقه و اصول پرورش یافته میرزای شیرازی بود و از «خواص اصحاب»
او به شمار میرفت.
نقل میکنند وقتی یکی از اهالی تهران برای حل
مسائل شرعی به میرزای شیرازی رجوع کرد، میرزا گفته بود: «مگر شیخ فضلالله در تهران نیست که به من مراجعه میکنید؟»
هم ایشان در دیگر ملاقاتهای مردم تهران با ایشان، میفرمودند: «شیخ نوری ما را چگونه نگهداری مینمایید».
مرحوم
آیتلله میرزا حبیبالله رشتی نیز که عمدتاً از اعطای اجازه اجتهاد به دیگران اکراه داشته و نوعاً در این امر احتیاط زیادی به خرج میداد، در
تقریظ بر
رساله فقهی شیخ فضلالله با عنوان «قاعدة ضمان الید»
مقام علمی و تحقیقی شیخ را بهنحوی شگفت و کمنظیر ستوده است.
میزرا حبیبالله در بخشی از این تقریظ چنین میآورد:
«هان ای کسی که این اوراق را دریافته و بر آنها وقوف مییابی، چنانچه در اعماق دریاها فروروی و سوار بر اُشتر، بیابانهای خشک و لمیزرع را شتابان درنوردی، همانا از حیث تحقیق و تدقیق، بهتر از آنچه که در این دفتر آمده، نخواهی یافت. ضروری است که در
مجالس عمومی، به فضل و
کمال صاحب این رساله، ندا دردهند و سوارگان دیار بهسوی او تشویق گردند، من در این رساله نظر افکنده و آن را زیبا و دلنشین یافتهام؛ چه بسیار دُرهای گرانبها و مرواریدهای بدیع و دستناخورده که در آنها به
امانت نهاده شده است، سزاوار است که مضامین آن را نه با خامه بر صحیفه اوراق، که با ذرات
طلا بر مردم دیدگان بنگارد. آفرین خدای بر مؤلف آن باد و اوست عالم پرسوزوگداز، فروغ دیده و نور چشمم شیخ فضلالله... همانا او در تحصیل قواعد علمی و
اصول اجتهادی ـ که مدار اجتهاد و ملاک
صحت اعمال عباد بر آنها و وابسته بدانهاست ـ خود را به
رنج افکنده و روزگاری دراز و به قدر کفایت را نزد من و اساتید عظام حاضر شده است تا به حمدالله به آرزوی خود دست یافته و عالمی ربانی و رهنمایی راستین و حقانی و مجتهدی متبحر و کامل و جامع و معقول و منقول گردیده است. رواست که بندگان
مؤمن خدا وی را در امور دینی
مرجع خود قرار دهند...»
این بود سخنان بزرگترین مرجع دینی زمان خود و جانشینان شایسته مرحوم
شیخ انصاری، در عظمت و بزرگی مقام علمی و اجتهاد شیخ فضلالله نوری.
مرحوم «
علامه امینی» صاحب کتاب معروف «الغدیر» شیخ نوری را یکی از
شهدا ی راه فضیلت به شمار آورده است.
علامه امینی در کتاب «شهداءُ الفضیله» مینویسد: «فهو شیخ الاسلام و المسلمین، و علم العلم و الدین و اکبر زعیم... یعظم شعایرالله و ینشر ماثر دینه و یرفع اعلام الحق و یبرز کلمة الحقیقة... فمضی شهیداً بید الظلم و العدوان، ضحیة الدعوة الی الله تعالی ضحیةالدین، ضحیة النهی عن المنکر...»
مرحوم آقا بزرگ تهرانی در کتاب «نُقَباءُ البشر» با عبارات زیر از شیخ
شهید یاد میکند: «العلّامة الباهر و الفقیه المحقق الماهر، المجامع بین الدین و الدنیا الباطن و الظاهر»
شهید مدرس، شیخ شهید را «اَعلم علمای وقت»
میداند.
حضرت
امام خمینی نیز وی را «مجاهد مجتهد دارای مقامات عالیه»
مینامد.
اما
شهید مطهری در کتاب «اسلام و مقتضیات زمان» در خصوص شیخ فضلالله، میگوید: «مرحوم نوری مرد بزرگی بود،
مجتهد مسلم و تا حدودی که شنیدهایم مردی بسیار پاک و باتقوا و عادلی بوده است. مجتهد مسلّم العداله و عادل مسلم الاجتهاد بود.»
آیتالله حسنزاده آملی نیز در کتاب «در آسمان معرفت» نقلهای زیبایی از آیتالله رفیعی قزوینی در خصوص شیخ فضلالله نوری آورده است.
در مورد شخصیت علمی مرحوم نوری سخنهای فراوانی از
علما نقل شده است که البته از گنجایش این نوشتار خارج است. بر همین اساس خواننده محترم را برای اطلاع بیشتر به منابع آخر این نوشتار، توصیه میکنم. علاوه بر آن منابع، کتب زیر نیز در این امر حایز اهمیت است: واعظ خیابانی در «علمای معاصرین» ص ۷۷، محمدهاشم خراسانی در «منتخب التواریج» ص ۳۲۱، سیدمحمدمهدی اصفهانی در «احسن الودیعه»، ج ۲، ص ۹۱، دیوان حاج میرزا ابوالفضل تهرانی، ص ۱۹۶، مدرس تبریزی در «ریحانة الادب»، ج ۶، ص ۲۶۳، شیخ عباس قمی در «فوائد الرضویه» ج ۱، ص ۳۵۳ و محمدعلی معلم حبیبآبادی در «مکارم الآثار»، ج ۵، ص ۱۶۰۶.
در میان مخالفان شیخ شهید نیز، در کنار توهینهایی که به شیخ میشود، بعضاً اعترافاتی در خصوص مقام علمی شیخ دیده میشود. از آن جمله است:
ناظم الاسلام کرمانی که در کتاب «تاریخ بیداری ایرانیان» از هرگونه توهینی به شیخ شهید، دریغ نکرد، در عین حال مینویسد، «حاجی شیخ فضلالله اگر چند ماهی در عتبات توقف کند، شخص اول علمای
اسلام خواهد گردید.»
مهدی ملکزاده میگوید: شیخ «در پایتخت بالاترین مقام
روحانیت را برخوردار بود...گفته میشود از حیث معلومات و تبحر در
علوم دینی از همه همگنانش برتری داشته...»
ادوارد براون یکی دیگر از
مخالفان شیخ نوری از وی با عنوان «مجتهدی سرشناس و عالمی متبحر»
یاد میکند.
از دیگر مخالفان، فریدون آدمیت است. وی در عین سرسختی و سرگرانی با شیخ، مینویسد: «
متفکر مشروطه مشروعه شیخ فضلالله نوری بود ـ مجتهد طراز اول، استاد مسلم فن درایه که پایهاش در اجتهاد اسلامی، برتر از سیدعبدالله بهبهانی و سیدمحمد طباطبایی شناختهاند.»
اما سرسختترین مخالف
شیخ فضلالله نوری، سیدحسن تقیزاده بود. وی کسی بود که اسرار فراوانی داشت تا اعدام شیخ فضلالله در ملأ عام صورت گیرد «تا عبرت دیگران گردد» وی در مورد قدرت علمی شیخ مینویسد: «تکیهگاه بزرگ مجلس و مایه
قدرت آن، علمای بزرگ تهران بودند که در رأس آنها آقا سیدعبدالله بهبهانی و آقامیرسیدطباطبایی و حاج شیخ فضلالله نوری بودند.»
به نظر میرسد با نقلهای فوق، دیگر تردید در خصوص اجتهاد و
فقاهت مرحوم شیخ فضلالله نوری، روا نباشد؛ البته قضاوت نهایی در این امر با خواننده عزیز است.
قطعی و مسلم است که در زمان مشروطه، علما دو دیدگاه متفاوت درباره
مشروطه داشتند.
گروهی متشکل از تعدادی علمای نجف و تهران، نظام مشروطه را با آموزههای اسلام در تضاد ندیدند. به همین منظور تلاشهای فراوانی برای تطبیق آن با
شرع انجام دادند. عمدهترین این تلاشها توسط مرحوم میرزا محمدحسین نائینی در کتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله» صورت گرفت. در این کتاب سعی شد، عناصر جدید و مفاهیم تازهوارد مانند «مشروطه»، «حُریت»، «مساوات»، «قانون»، «مجلس» و... را با
اسلام و مبانی آن پیوند زدند.
در طرف دیگر، شیخ فضلالله نوری و تعدادی از
علمای نجف قرار داشتند که علیرغم پذیرش تلاشهای دسته فوق در اوایل
نهضت مشروطه، این نظام را بهمثابه گامهای اولیه و ابتدایی برای استبداد داخلی و سلطه همهجانبه و نفوذ تمامعیار غرب و مفاهیم مدرن و ضد اسلامی غرب به ایران تلقی مینمودند. شیخ شهید در اواخر عمر گفته بود که من مخالف مشروطه نیستم؛ بلکه این مشروطهای که در ایران شکل گرفت، ریشههای ظلم داخلی و استعمار خارجی را فراهم میآورد.
شاهد این مدعا این است که علیرغم اینکه از سفارت روسیه بارها به شیخ پیشنهاد پناهندگی و فرار از اعدام دادند، شیخ هرگز نپذیرفت و میگفت: «
اسلام زیر بیرق
کفر نمیرود»؛ درحالیکه در همین زمان
محمدعلی شاه و یاران او در پناه روسیه، از تصفیه حساب مشروطهخواهان و فاتحان تهران، در امان ماندند و مقرریهای فراوانی نیز از طرف دولت مشروطه بر آنان در نظر گرفته شد.
حال اگر این تفکر شیخ شهید را در کنار گفته
مرحوم آخوند خراسانی قرار دهیم که میگفت: «
سرکه انداختیم شراب شد، میروم ایران تا خمرهاش را بشکنم»
قرار دهیم، این نتیجه حاصل میشود که شیخ فضلالله نوری هم مثل آخوند خراسانی و نائینی، مشروطه واقعی که با مبانی اسلام هم سازگار و آمیخته است، قبول داشته؛ لیکن شیخ فضلالله بسیار جلوتر از آنان به این امر رسیده بود که مشروطه موجود در ایران، نه آن مشروطهای است که علما آن را با مبانی اسلام درمیآمیزند، بلکه حکومتی است که بهتدریج با حذف علما و
روحانیت، زمینههای ورود
غرب و مظاهر و مفاهیم غربی آنگونه که مدنظر سیدحسن تقیزاده و امثال او بود را در ایران فراهم آورده و
دیانت اسلامی را به حاشیه میراند.
بنابراین نه شیخ فضلالله مخالف مشروطه واقعی بود، بلکه خودش به اعتراف تقیزاده
یکی از مؤسسان و بنیانگذاران مشروطه بود، و نه آخوند خراسانی و نائینی و... موافق مشروطهای بودند که در ایران به بار نشست. مواردی که در زیر به استحضار خواننده محترم میرسد، هم شاهدی بر ادعای فوق یعنی عدم موافقت علما و
رجال سیاسی از مشروطه ایران است و هم عدم حمایت و تأیید علما از اعدام شیخ فضلالله را به تصویر میکشد.
مرحوم سیدمحمد کاظم یزدی صاحب کتاب «عروة الوثقی»، و از بزرگترین
مراجع تقلید شیعه و مقیم نجف بهقدری از جنایت
قتل شیخ نوری متأثر شد که نوشتهاند وی بعد از این واقعه بیشتر اوقات از ملاقات با ایرانیان خودداری میکرد و هیچگاه حاضر نشد مشروطه را تأیید کند.
مرحوم آخوند خراسانی پس از خبر به دار آویختن شیخ که مورد انتظارش نبود، مجلس ترحیمی در منزل خود ترتیب داد و از چنین رویدادی اظهار تأسف و تأثر نمود.
سیدحسن تقیزاده در یکی از نامههای خود به «ادوارد براون» آورده است: «در تبریز در خانهها و مساجد برای شیخ فضلالله و میرهاشم و سایرین مجلس ختم گذاشته و ماتم میگیرند.»
سیدمحمد طباطبایی پس از بازگشت از مشهد در پیامی که برای
خانواده شیخ فرستاد، ضمن
تسلیت شهادت وی صریحاً اعدام شیخ را عمل
دشمنان اسلام خواند.
حاج آقا نورالله اصفهانی «پس از مشاهده... و واقعه شهادت مرحوم شیخ شهید نوری و شهرت
مسمومیت مرحوم آخوند خراسانی و امثال این وقایع گفته بود: «ما انگور انداختیم که سرکه شود، آن را
شراب کردند.»
آیتالله سیدعبدالحسین لاری، پس از مشاهده وقایع فوق فرمود: «مذهب ما، مذهب مُخَطِّئه است نه مُصَوبه و خطا، بر غیر معصوم جایز است. سرکه انداختمhttp://www.wikiporsesh.ir/wiki/images/button_link.png، شراب بیرون آمد.»
مرحوم نائینی در اواخر عمر خویش ضمن جمعآوری نسخههای کتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله»،
«نهتنها از فعالیتهای مشروطهخواهی کناره جست، بلکه دیگر حتی نام مشروطه را به زبان نیاورد و به هیچ گفتوگویی که مربوط به مشروطه بود نیز گوش نداد.»
مرحوم آیتالله شیخ عبدالله مازندرانی یکی دیگر از کسانی است که از
حمایت اولیه خود از مشروطه دست برداشت. وی چهارده ماه پس از شهادت شیخ فضلالله، رنجنامه پرسوزوگدازی برای یکی از
دوستان خویش نوشت. وی همچنین وقایع بعدی مشروطه را از قبیل ما قُصِدَ لمْ یَقَعْ و ما وَقَعَ لَمْ یُقْصَدْ معرفی کرد.
علاوه بر موارد فوق، باید نام تمام بزرگانی که در بخش قبل سخنانشان را نقل کردیم، به این طومار افزود و همه اینها نشان از حقانیت شهید نوری و حمایت علما از ایشان است.
در پایان احساس میکنم نقل زیر از مرحوم جلال آلاحمد، بهترین حسن ختام برای این دفتر باشد:
در نهضت مشروطه، گویا حضرات روحانیان شرکتکننده گمان میکردند که
سلطنت را از غاصبان
حق و مقام «
امام زمان»
پس خواهند گرفت... ولی با خلع ید از روحانیت که حاصل اصلی مشروطه بود، گویا امروز حق داریم که نظر شیخ شهید نوری را صائب بدانیم که به مخالفت با مشروطه برخواست و مخاطرات آن را برای روحانیت گوشزد کرد.
و من با دکتر «تندرکیا» موافقم که نوشت: شیخ شهید نوری نه بهعنوان مخالف مشروطه که خود در اوایل امر مدافعش بود ـ بلکه بهعنوان مدافع مشروعه باید بالای دار برود. و من میافزایم ـ و بهعنوان مدافع کلیت
تشیع اسلامی... و به هر صورت از آن روز بود که نقش
غربزدگی را همچون داغی بر پیشانی ما زدند. و من نعش آن بزرگوار را بر سر دار همچون پرچمی میدانم که به علامت استیلای غربزدگی پس از دویست سال کشمکش بر بام سرای این
ممکلت افراشته شد و اکنون در لوای این
پرچم، ما شبیه به قومی از خود بیگانهایم.
كتاب كارنامه شيخ فضلالله نوری، آقای علی ابوالحسنی (منذر)، نشر عبرت، تهران، ۱۳۸۰.
سایت اندیشه قم.