• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سلطان محمد گنابادی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: سلطان محمد گنابادی.
پرسش: ملاسلطان علی گنابادی معروف به سلطان محمد علی‌شاه چگونه شخصیتی بوده است؟
پاسخ: سلطان محمد گنابادی ملقب به سلطان علی‌شاه، در طریقت نعمت الهی و از عرفای قرن اخیر محسوب می‌شود. وی در ۲۸ جمادی الثانی سال ۱۲۵۱ ه.قمری در گناباد خراسان به دنیا آمد. برای تحصیلات به حوزه‌های درسی مشهد و نجف اشرف رفت و از محضر حکیم متأله حاج ملاهادی سبزواری علوم عقلی را فرا گرفت و به سیر عرفانی وارد شد و نزد محمدکاظم سعادت علی‌شاه موفق به گرفتن اذکار قلبی شد؛ از جمله ویژگی‌های او: کار و تلاش (کشاورزی) برای امرار معاش، زهد،تقوا، کمک به دیگران، برپایی مجالس مذهبی و بزرگ داشتن شعائر دینی است. تألیفاتی از جمله تفسیر ارزشمند بیان السعادة و سعادت‌نامه و مجمع السعادات و... دارد. او در سن ۷۶ سالگی کشته شد و در قبرستان بیدخت محله گناباد مدفون است.

فهرست مندرجات

۱ - سلطان محمد گنابادی
       ۱.۱ - لقب
       ۱.۲ - ولادت
       ۱.۳ - نام سرپرست
       ۱.۴ - فراگیری قرآن
       ۱.۵ - تحصیلات
       ۱.۶ - دریافت ذکر قلبی
       ۱.۷ - گرفتن اجازه ارشاد
       ۱.۸ - نسب
       ۱.۹ - توفیق در علوم گوناگون
              ۱.۹.۱ - اول
              ۱.۹.۲ - دوم
              ۱.۹.۳ - سوم
              ۱.۹.۴ - چهارم
       ۱.۱۰ - کسب فضایل عرفانی
۲ - دیدگاه‌های علما و عرفا
       ۲.۱ - دیدگاه بسیاری از علما
       ۲.۲ - دیدگاه مدرس
       ۲.۳ - دیدگاه تذکره‌نویسان
       ۲.۴ - دیدگاه امام خمینی
       ۲.۵ - دیدگاه میرزا نائب الصدر شیرازی
۳ - ملاقات با رجال گوناگون
۴ - وفات
۵ - ویژگی‌ها
۶ - تألیفات
       ۶.۱ - دیدگاهی درباره تفسیر بیان السعادة
       ۶.۲ - دیدگاه برخی دیگر
              ۶.۲.۱ - دیدگاه صاحب الذریعة
       ۶.۳ - دیدگاه صاحب کتاب اطفاء المکائد
       ۶.۴ - دیدگاه دیگری از صاحب الذریعة
۷ - چگونگی تفسیر آیات قرآن
       ۷.۱ - دیدگاهی درباره شیوه تفسیر گنابادی
       ۷.۲ - دیدگاهی دیگر
۸ - یادآوری یک نکته
۹ - منابعی برای مطالعه بیش‌تر
۱۰ - پانویس
۱۱ - منبع




۱.۱ - لقب

حاج سلطان محمد گنابادی ملقب به سلطان علی‌شاه، در طریقت نعمت الهی، و از علما و عرفای قرن چهاردهم هجری است.

۱.۲ - ولادت

در تاریخ ۲۸ جمادی الاول سال ۱۲۵۱ قمری در گناباد چشم به جهان گشود.

۱.۳ - نام سرپرست

در سه سالگی پدرش به هند رفت و دیگر از او خبری نشد؛ لذا برادرش ملامحمدعلی سرپرستی او را به عهده گرفت.

۱.۴ - فراگیری قرآن

در سن ۶ سالگی قرآن را یاد گرفت؛ ولی به خاطر مشکلاتی مثل فقر نتوانست تا ۱۷ سالگی ادامه تحصیل دهد.

۱.۵ - تحصیلات

و بعد از آن علوم ادبی را در زادگاهش آموخت و جهت ادامه تحصیلات به مشهد و بعد از آن جهت تکمیل علوم دینی به نجف اشرف رفت. او دروس علوم عقلی و سیر عرفانی را در محضر حکیم متأله حاج ملاهادی سبزواری شروع کرد و بعد از مدتی روانه اصفهان شد.

۱.۶ - دریافت ذکر قلبی

وی از محضر استادش محمدکاظم سعادت علی‌شاه، موفق به گرفتن ذکر قلبی شد.

۱.۷ - گرفتن اجازه ارشاد

در سال ۱۲۹۴ هجری قمری از طرف استادش اجازه ارشاد و تلقین اوراد و اذکار را گرفت.

۱.۸ - نسب

او از سلسله دراویش شاه نعمة‌اللهی و از طایفه مشهور به بیچاره منسوب به امیرمحمد از اولاد امیر سلیمان که از هنگام ورود امام رضا علیه‌السلام به خراسان از ملازمان آن حضرت بوده، می‌باشد.

۱.۹ - توفیق در علوم گوناگون



۱.۹.۱ - اول

در حکمت مشاء و اشراق توفیق فراوانی یافت.

۱.۹.۲ - دوم

علوم دیگر مثل ریاضی، نجوم، طب، اسطرلاب و علوم غریبه را هم فرا گرفت.

۱.۹.۳ - سوم

به محضر شیخ انصاری رفت و علوم فقهی را کسب کرد و اجازه اجتهاد یافت.

۱.۹.۴ - چهارم

علاوه بر مقامات عرفانی در علوم شریعت هم تبحر داشت.

۱.۱۰ - کسب فضایل عرفانی

ضمنِ سفری که به عتبات داشت، مورد عنایت میرزای شیرازی مجتهد بزرگ قرار گرفت. در اندک زمانی فضایل عرفانی و معنوی او در ایران و برخی کشورهای اسلامی فراگیر شد و این امر موجب حسادت و کینه دشمنان عرفان شد.
[۱] دایرة المعارف فارسی، (غلام‌حسین مصاحب)، ج ۱، ص ۱۳۲۵. دایرة المعارف شیعه، ج ۹ (بهاءالدین خرم‌شاهی ـ کامران خانی ـ سید جوادی)، ص ۲۵۳.





۲.۱ - دیدگاه بسیاری از علما

بسیاری از علمای آن زمان مثل آیت الله شیرازی و حاج ملاعلی سمنانی، حاج میرزا حسین سبزواری، آخوند ملامحمد کاشانی، شیخ زین‌العابدین مازندرانی و فرزندانش به فضل و نبوغ او اعتراف داشته‌اند.
[۲] حسن الأمین، دایرة المعارف اعیان الشیعه، ج ۳، ص ۸۴ تا ۸۷، چاپ بیروت.


۲.۲ - دیدگاه مدرس

محمدعلی مدرس، صاحب ریحانة الادب وی را از اکابر علمای عرفان در قرن چهاردهم هجری می‌داند که جامع علوم معقول و منقول و ظاهر و باطن بوده است.
[۳] محمدعلی مدرس، ریحانة الأدب، ج ۱، ص ۴۳۱.


۲.۳ - دیدگاه تذکره‌نویسان

و تذکره‌نویسان اعتراف دارند که از فقیه فاضل تا عارف کامل هر کسی او را می‌دید، می‌پسندید و به مراتب دانش و آگاهیش معترف بودند.
[۴] مکارم الآثار، ج ۴، ص ۱۳۸۴ (معلم حبیب آبادی، در احوال رجال قرن ۱۳ و ۱۴).


۲.۴ - دیدگاه امام خمینی

امام خمینی (ره) در تفسیر سوره حمد فرموده‌اند: عرفایی که در طول این چندین قرن آمده‌اند و قرآن را تفسیر کرده‌اند؛ مانند محی‌الدین بن عربی، عبدالرزاق کاشانی و ملاسلطان محمد گنابادی... خوب نوشته‌اند.
[۵] امام خمینی، تفسیر سوره حمد، ص ۹۳.


۲.۵ - دیدگاه میرزا نائب الصدر شیرازی

میرزا نائب الصدر شیرازی معصوم علی‌شاه، صاحب طرائق الحقائق درباره وی می‌نویسد: او در اخلاق حمیده و حفظ نوامیس مقدسه بسیار دقیق بود و کوتاهی نمی‌کرد و اهل کرامت بود.
[۶] میرزا نائب الصدر شیرازی معصوم علی‌شاه، طرائق الحقائق، ج ۳، ص ۲۵۲، چاپ رحلی.



وقتی به ایران آمد، مدتی در تهران ماند و رجال علم و فقه و سیاست به محضر او آمدند؛ حتی ناصرالدین شاه قصد ملاقات با او را داشت؛ ولی او نپذیرفت.


سرانجام شب شنبه ۲۶ ربیع الاول سال ۱۳۲۷ هجری قمری در سن ۷۶ سالگی او را کشتند و اکنون در انتهای قبرستان بیدخت در محله گناباد مدفون است.


از جمله ویژگی‌های این عارف معاصر این بود که جهت امرار معاش، به کشاورزی می‌پرداخت؛ بی‌کاری، عزلت و رهبانیت را نمی‌پسندید؛ و در‌عین‌حال که کار می‌کرد، از مطالعه، تدریس، تألیف، ارشاد مردم و کمک به فقرا غافل نمی‌شد و حتی به مداوای بیماران می‌پرداخت و تا جایی که در طب شهرت یافت. وی بسیار زاهد و عابد بود، هیچ‌گاه تهجد در سحر از او ترک نمی‌شد و در برپایی شعائر دینی و مذهبی مثل نماز جماعت و مجلس ذکر و قرائت قرآن و مراسم سوگواری ائمه اطهار علیهم‌السلام بسیار کوشا بود و در امور دنیا مانند خوراک و پوشاک به حداقل قانع بود، پوشش و لباس خاصی نداشت. پیروان و مریدان خود را به رعایت آداب دینی انجام واجبات و مستحبات، و ترک محرمات امر می‌کرد.


تألیفات بسیاری داشته است؛ از جمله سعادت‌نامه، مجمع السعادات، تفسیر قرآن به نام بیان السعادة، ولایت‌نامه، بشارةالمؤمنین تنبیه الصائمین. مهم‌ترین اثر او تفسیر "بیان السعادة فی مقامات العبادة" می‌باشد که بزرگانی مثل حاج محسن مجتهدی عراقی و آخوند ملامحمد کاشانی لقب سلطان التفاسیر به آن داده‌اند؛ و آیت الله جوادی آملی در تفسیر تسنیم مطالبی از آن را (بدون ذکر مؤلف) نقل کرده است.
[۷] تسنیم، ج ۲، ص ۱۴۷، ۲۲۴ و ۶۰۱.


۶.۱ - دیدگاهی درباره تفسیر بیان السعادة

و درباره تفسیر او گفته‌اند: مؤلف آن عالم جلیل و عارف بنیل ملاسلطان محمد گنابادی است. این تفسیر از نکات دقیق عرفانی و فلسفی و ادبی بسیاری برخوردار می‌باشد که همه آنها را مؤلف با ابتکاری تازه و ترجمه کامل از روایات گرفته است.
[۸] عقیقی بخشایشی، طبقات مفسرین شیعه، ج ۴، درباره تفسیر بیان السعادة.


۶.۲ - دیدگاه برخی دیگر

البته برخی افراد منکر شدند که تفسیر بیان السعادة مال او باشد؛

۶.۲.۱ - دیدگاه صاحب الذریعة

صاحب الذریعة می‌نویسد: «کتاب بیان السعادة فی مقامات العبادة یا تفسیر منیر در سال ۱۳۱۴ به خرج پیروان عارف معاصر مولی سطلان محمد گنابادی خراسانی چاپ شده؛ ولی شاید تألیف او نباشد».
[۹] آقا بزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج ۳، ص ۱۸۲.


۶.۳ - دیدگاه صاحب کتاب اطفاء المکائد

هم‌چنین صاحب کتاب اطفاء المکائد و اصلاح المفاسد، چنین تألیفی را برای مرحوم گنابادی منکر شده و گفته است این یک کتاب قدیمی بوده که مرحوم گنابادی به نام خودش انتشار داده است.
[۱۰] مقدمه ترجمه کتاب بیان السعادة، ص ۷۹.


۶.۴ - دیدگاه دیگری از صاحب الذریعة

ولی صاحب الذریعه در جلدهای بعدی تصریح می‌کند که انتساب کتاب بیان السعاده به گنابادی صحیح می‌باشد و تشکیک در آن ناصواب است.
[۱۱] آقا بزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج ۴، ص ۴۴۹.

و یکی از نوادگان گنابادی تلاش نموده انتساب این تفسیر را به او اثبات کند؛ برای اطلاع بیشتر به مقدمه آن کتاب مراجعه بفرمایید.
[۱۲] مقدمه ترجمه کتاب بیان السعادة، ص ۷۸. این کتاب با تقریظ دکتر سید حعفر شهیدی به چاپ رسیده است.



گنابادی در این تفسیر تلاش می‌کند همه آیات مربوط به عقاید و ایمان و کفر را به ایمان و کفر به ولایت تفسیر نموده و اهتمام تمام نسبت به ولایت حضرت علی علیه‌السلام و اولادش در آن ابراز نماید؛ در نظر او ایمان به خدا، عین ایمان به ولایت است؛ و کفر به ولایت، عین کفر به خداست.

۷.۱ - دیدگاهی درباره شیوه تفسیر گنابادی

به همین جهت برخی گنابادی را اهل غلو می‌دانند و می‌گویند در تأویل آیات گاهی از حد اعتدال خارج شده و کلامش به غلو شباهت دارد؛ مثلاً در تفسیر آیه «و من الناس من یقول آمنا بالله»، «الله» را به علی علیه‌السلام تأویل کرده است.

۷.۲ - دیدگاهی دیگر

هرچند ممکن است گفته شود: آنچه گنابادی در تأویل آیات بیان کرده، مبتنی بر عقاید عرفانی است که حضرت علی ـ علیه‌السلام ـ را مظهر خداوند می‌دانند؛ پس از نظر او معنای مجازی این آیات مد نظر است؛ یعنی از قبیل ذکر ظاهر و اراده مظهر است.
ولی چنین تأویلی (کلمه «الله» به «علی علیه‌السلام») به نظر می‌رسد مقداری از اعتدال خارج شدن است و نمی‌توان آن را به روایات استناد داد.


اما به یک نکته اساسی باید توجه نمود، و آن این‌که در طول تاریخ عرفان همواره عده‌ای با برداشت نادرست از سخنان عرفا برای رسیدن به اغراض ناپسند خود مثل ایجاد تفرقه میان صفوف مسلمین، انحراف جوانان و توجیه اعمال نادرست خود سوء استفاده نموده‌اند؛ بنابر‌این عده‌ای ممکن است از سخنان گنابادی استفاده نادرست ببرند و برای ایجاد اختلاف در صفوف مردم و انحراف عده‌ای، گروهی را علم کنند. به علاوه یک انسان هر مقدار که از وجاهت و اعتبار برخورد باشد، باز جایی برای نقد اندیشه و افکار او وجود دارد و ملاک و معیار ما در این ارزیابی‌ها کلام و فرمایشات معصومان است.


۱. مقدمه کتاب تفسیر بیان السعادة، تألیف سلطان محمد گنابادی.
۲. نابغه علم و عرفان در قرن چهاردهم، تألیف حسین تابنده گنابادی.
۳. رهبران طریقت و عرفان، تألیف حاج میرزا محمدباقر سلطانی، ص ۲۳۵ به بعد.
۴. الذریعة الی تصانیف الشیعة، آقابزرگ طهرانی، ج ۳.


۱. دایرة المعارف فارسی، (غلام‌حسین مصاحب)، ج ۱، ص ۱۳۲۵. دایرة المعارف شیعه، ج ۹ (بهاءالدین خرم‌شاهی ـ کامران خانی ـ سید جوادی)، ص ۲۵۳.
۲. حسن الأمین، دایرة المعارف اعیان الشیعه، ج ۳، ص ۸۴ تا ۸۷، چاپ بیروت.
۳. محمدعلی مدرس، ریحانة الأدب، ج ۱، ص ۴۳۱.
۴. مکارم الآثار، ج ۴، ص ۱۳۸۴ (معلم حبیب آبادی، در احوال رجال قرن ۱۳ و ۱۴).
۵. امام خمینی، تفسیر سوره حمد، ص ۹۳.
۶. میرزا نائب الصدر شیرازی معصوم علی‌شاه، طرائق الحقائق، ج ۳، ص ۲۵۲، چاپ رحلی.
۷. تسنیم، ج ۲، ص ۱۴۷، ۲۲۴ و ۶۰۱.
۸. عقیقی بخشایشی، طبقات مفسرین شیعه، ج ۴، درباره تفسیر بیان السعادة.
۹. آقا بزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج ۳، ص ۱۸۲.
۱۰. مقدمه ترجمه کتاب بیان السعادة، ص ۷۹.
۱۱. آقا بزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج ۴، ص ۴۴۹.
۱۲. مقدمه ترجمه کتاب بیان السعادة، ص ۷۸. این کتاب با تقریظ دکتر سید حعفر شهیدی به چاپ رسیده است.
۱۳. بقره (۲)، آیه ۸.    
۱۴. کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص ۴۳۱؛ مثل این روایت مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ نُعَیْمٍ الصَّحَّافِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمِنْکُمْ کافِرٌ وَ مِنْکُمْ مُؤْمِنٌ، فَقَالَ عَرَفَ اللَّهُ إِیمَانَهُمْ بِوَلَایَتِنَا وَ کُفْرَهُمْ بِهَا یَوْمَ أَخَذَ عَلَیْهِمُ الْمِیثَاقَ فِی صُلْبِ آدَمَ علیه‌السلام وَ هُمْ ذَرٌّ.    



پایگاه اسلام کوئست.    






جعبه ابزار