میل
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: شهرت،
میل، امیال،
جاه طلبی.
پرسش: چرا خداوند امیال مختلف را در وجود ما قرار داد؟ آیا افراد خودساخته نیز مانند دیگران میل دارند که در کانون توجه
جامعه قرار گیرند؟!
پاسخ: علمای اخلاق حب شهرت و جاه طلبی را یکی از رذائل اخلاق میشمارند و میگویند: مراد از شهرت، انتشار نام و آوازه است؛ و معنای حب جاه، مالک شدن دلها و تسخیر قلوب مردم، برای بزرگداشتن وی و فرمانبرداری و گردن نهادن از دستورات او است.
میل چیست؟ چرا
انسان به بعضی چیزها میل پیدا میکند و نسبت به بعضی چیزها بیمیل است؟ چرا
خداوند امیال را در وجود ما قرار داد؟ ریشه میل به شهرت و مورد توجه دیگران قرار گرفتن چیست؟ چگونه میتوانیم آنرا کاهش دهیم و یا بر طرف سازیم؟ آیا همه انسانها دوست دارند در کانون توجه دیگران قرار بگیرند؟! اگر نه، چگونه میتوانند این چنین باشند؟ اگر بلی، عرفا چگونه این نیاز و میل انسانی که در آنها نیز وجود دارد را تامین میکنند؟ از چه راهی احساس مهم بودن میکنند؟
میل در انسان؛ کشش به سوی یک شیء خارجی است. خداوند انواع امیال را در
انسان قرار داده تا به وسیله هر یک، یکی از نیازهای انسان بر طرف شود؛ بنابراین وجود تنوع در امیال یا حتی وجود امیال متضاد نه تنها مانع در تکامل نیست، بلکه لازمه تکامل و پیشرفت در انسان است.
علمای اخلاق حب شهرت و جاه طلبی را یکی از رذائل اخلاق میشمارند و میگویند: مراد از شهرت، انتشار نام و آوازه است؛ و معنای حب جاه، مالک شدن دلها و تسخیر قلوب مردم، برای بزرگداشتن وی و فرمانبرداری و گردن نهادن از دستورات او است.
یکی از راههای درمان شهرت طلبی توجه به پیامدها و مفاسد آن است. راه دیگر درمان شهرت طلبی توجه به مذمت شهرتطلبی در آیات و روایات است. البته، اصل میل به شهرت شاید لازمه تکامل انسان باشد.
میل در انسان؛ کشش، به سوی یک شیء خارجی است. انسان گرسنه است، غذایی سر سفره میآورند، در خودش احساس میل به غذا میکند؛ یعنی نیرویی در درون انسان وجود دارد که او را به سوی
غذا میکشد، یا مثل این است که نیرویی در غذا باشد که انسان را به سوی خودش میکشاند. میل، جاذبه و کششی است میان انسان و یک عامل خارجی که انسان را به سوی آن شیء خارجی میکشاند. انسان یا حیوان گرسنه میشود، میل به ماکولات در او به وجود میآید؛ تشنه میشود، میل به نوشیدن
آب در او پدید میآید.
غریزه جنسی میل به جنس مخالف است. استراحت کردن نیز خود یک میل است. میل، کشش است، مثل یک نیروی جاذبه است، وقتی که پیدا میشود انسان را به سوی شیء خارجی میکشد. عاطفه مادری هم خودش یک میل است. حتی عواطف عالی انسانی هم یک میل است. مثلاً اینکه انسان در برخورد با یک مستمند، در خودش احساسی مییابد که به او کمک کند؛ یعنی یک میل در او پیدا میشود که به او کمک کند.
علمای اخلاق حب شهرت و جاه طلبی را یکی از رذائل اخلاق میشمارند و میگویند: مراد از شهرت، انتشار نام و آوازه است؛ و معنای حب جاه، مالک شدن دلها و
تسخیر قلوب مردم، برای بزرگداشتن وی و فرمانبرداری و گردن نهادن از دستورات او است.
در مورد ریشه شهرت طلبی نیز علمای اخلاق میگویند: اگر انگیزه
حب جاه و شهرت، غلبه و استیلا باشد در حقیقت به حب این دو باز میگردد، و خواستار جاه و شهرت در واقع طالب سلطه و غلبه است، و در این صورت از رذائل قوه
غضب میباشد، و اگر برای رسیدن به کامیابی شهوات و لذات نفس حیوانی باشد، از رذائل قوه شهوت بشمار میرود، و اگر از هر دو جهت باشد از رذائل مشترک آن دو قوه است، به این معنا که هر دو در پدید آمدن این صفت دخالت دارند. و اصل این است که هر دو قوه در حدوث حب جاه و شهرت مشترکاند.
یکی از راههای درمان شهرت طلبی توجه به پیامدها و مفاسد آن است. عالمان اخلاق نیز برای این منظور نکات کلی و آموزنده را بیان میکنند. یکی از ایشان در این زمینه میگوید: حب جاه و شهرت از مهلکات بزرگ است، و طالب آن در واقع خواستار آفات دنیوی و اخروی است، و کسی که نام او مشهور و آوازهاش بلند شد سلامت دنیا و آخرتش در خطر است، مگر اینکه خداوند وی را برای
نشر دین خود مشهور سازد بدون آنکه خود در طلب شهرت بکوشد.
از مفاسد
حب جاه این است که: هر کسی که این صفت بر دل او غالب و مستولی شود، همه همّت خود را بر مراعات جانب مردم محدود و مقصور میکند، و همواره منافقانه و از روی
ریا در گفتار و کردار دوستی خود را با ایشان ظاهر میسازد و پیوسته متوجّه این است که در نظر آنان منزلتش افزوده شود، و همین توجّه تخم نفاق و ریشه فساد است، و ناگزیر کارش به سهلانگاری و
ریاکاری در
عبادات و روی آوردن به انواع معاصی و محرّمات برای به دست آوردن دلها میانجامد.
راه دیگر درمان
شهرت طلبی توجه به مذمت شهرتطلبی در آیات و روایات است. البته آیات و روایات نیز در واقع آثار بد شهرتطلبی را بیان میکنند. در هر صورت در مذمّت جاهطلبی و شهرت خواهی آیات و اخبار بسیاری رسیده است که به برخی از آنها اشاره میشود:
الف: خدای سبحان میفرماید: «تِلْکَ الدّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذینَ لا یُریدُونَ عُلُوّاً فِی الْاَرْضِ وَ لا فَساداً؛
آن خانه
آخرت را برای کسانی قرار دادهایم که در
زمین برتری و سرکشی و فسادی نخواهند.»
ب.
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «حُبُّ الْجَاهِ وَ الْمَالِ یُنْبِتُ النِّفَاقَ فِی الْقَلْبِ کَمَا یُنْبِتُ الْمَاءُ الْبَقْل؛
دوستی جاه و مال،
نفاق را در دل میرویاند چنانکه
آب گیاه را میرویاند.»
ت. آنحضرت در روایت دیگری میفرماید: «مَا ذِئْبَانِ ضَارِیَانِ اُرْسِلَا فِی زَرِیبَةِ غَنَمٍ بِاَکْثَرَ فَسَاداً فِیهَا مِنْ حُبِّ الْمَالِ وَ الْجَاهِ فِی دِینِ الرَّجُلِ الْمُسْلِم؛
دو گرگ درنده در آغل گوسفندان خطرناکتر و زیانبارتر از دوستی جاه و مال برای دین مرد مسلمان نیست.»
د. نیز فرمود: «حَسَبُ امْرِئٍ مِنَ الشَّرِّ اِلَّا مَنْ عَصَمَهُ اللهُ اَنْ یُشِیرَ اِلَیْهِ النَّاسُ بِالْاَصَابِعِ فِی دِینِهِ وَ دُنْیَاهُ؛
مرد را از بدی همین بس که انگشت نمای مردم در دین و دنیایش باشد، مگر کسی که
خدا او را در پناه
عصمت نگاه دارد.»
ه.
امام علی (علیهالسّلام) فرمود: «تَبَذَّلْ لَا تُشْهَرْ وَ وَارِ شَخْصَکَ لَا تُذْکَرْ وَ تَعَلَّمْ وَ اکْتُمْ وَ اصْمُتْ تَسْلَمْ قَالَ وَ اَوْمَاَ بِیَدِهِ اِلَی صَدْرِهِ فَقَالَ یَسُرُّ الْاَبْرَارَ وَ یَغِیظُ الْفُجَّارَ؛
از جلوهگری دست بدار و شهرت مجو، و خود را زبانزد مردم مساز، و
علم بیاموز و پنهان دار، و خاموشی گزین تا سالم بمانی، و بدین وسیله نیکان را شاد کنی و بَدان را به خشم آوری»
خ.
امام باقر (علیهالسّلام) فرمود: «اِیَّاکُمْ وَ هَؤُلَاءِ الرُّؤَسَاءَ الَّذِینَ یَتَرَاَّسُونَ فَوَ اللَّهِ مَا خَفَقَتِ النِّعَالُ خَلْفَ رَجُلٍ اِلَّا هَلَکَ وَ اَهْلَک؛
از این رؤسائی که ریاست را به خود میبندند بپرهیزید، به خدا
سوگند که مردی کفشها دنبال وی صدا نکند، مگر اینکه هلاک شود و دیگران را هلاک کند.»
ح. امام صادق (علیهالسّلام) فرمود: «مَلْعُونٌ مَنْ تَرَاَّسَ مَلْعُونٌ مَنْ هَمَّ بِهَا مَلْعُونٌ مَنْ حَدَّثَ بِهَا نَفْسَهُ؛
ملعون است کسی که ریاست را به خود بندد (ریاست طلب باشد)، ملعون است کسی که به آن همّت گمارد، ملعون است کسی که در دلاندیشه ریاست بپرورد و با آن
حدیث نفس کند!»
ف. نیز فرمود: «مَنْ اَرَادَ الرِّئَاسَةَ هَلَکَ؛
هر کس
ریاست طلب باشد هلاک گردد.»
اما چند نکته را باید در نظر داشت:
خداوند انواع امیال را در انسان قرار داده تا به وسیله هر یک، یکی از نیازهای انسان بر طرف شود؛ بنابراین وجود تنوع در امیال یا حتی وجود امیال متضاد نه تنها مانع در تکامل نیست، بلکه لازمه
تکامل و پیشرفت در انسان است.
هر چند وجود انواع مختلف امیال، لازمه تکامل و پیشرفت در انسان است، ولی باید توجه داشت، استفاده هریک از این امیال در صورتی مفید و مثبت هستند که در حد اعتدال و در جهت تکامل بهکار گرفته شوند و در غیر این صورت منفی و غیر مفید هستند؛
افراط و
تفریط در هریک از آنها، و یا استفاده نابجا از آن، میتواند از موارد کاربرد منفی محسوب گردد.
در نتیجه اصل میل به شهرت شاید لازمه تکامل انسان باشد و شاید در میان پیامبران و عارفان نیز وجود داشته باشد، اما نه صورت افراط و نه برای آنکه خود را عرضه کنند، بلکه در حد اعتدال و به جهت آثار مثبت آن. مثلاً برای اینکه مردم آنها را بشناسند تا تعداد افرادی که از آموزههای معنوی آنان برخوردار میشوند گسترش یابند.
پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «فلسفه وجودی امیال در انسان»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۳/۱۷.