• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

راه‌های خداشناسی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: قلب و فطرت، عقل و فلسفه، علم و طبیعت، خداشناسی.
پرسش: راه‌های خداشناسی چیست؟
پاسخ: انسان در طول تاریخ راههای متفاوت و متعددی را برای رسیدن به خدا و اوصاف و افعالش کشف و طی کرده است. این راهها توسط متفکران شرق و غرب تفصیلاً مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. برخی راههای بشر به سوی خدا را سه راه اصلی می‌دانند و بعضی هشت راه و گروهی هم نه راه، که در ذیل ذکر می‌شود.



طبق یک نظر بطور کلی شاه‌راههای خداشناسی بر سه نوع است:
۱. راه دل یا فطرت
۲. راه حس و علم یا راه طبیعت
۳. راه عقل یا فلسفه
[۱] مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، چاپ اول، انتشارات صدرا، ۱۳۷۱، ج۶، ص۹۳۴.مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، شرکت چاپ و نشر بین الملل، چاپ بیست و نهم، ۱۳۸۶، ص۴۴-۴۵.
که در زیر توضیح داده می شود:

۱.۱ - فطرت خداخواهی و خداجویی

[۲] سبحانی، جعفر، تلخیص محاضرات فی الالهیات، تلخیص علی ربانی گلپایگانی، نشراسلامی، چاپ سوم،صفر۱۴۱۶ ق، ص۵.
نوعی جاذبه معنوی است میان کانون دل و احساسات انسان از یک طرف و کانون هستی و کمال مطلق از طرف دیگر. نظیر جاذبه‌ای که میان اجسام موجود است یا گرایش میان کودک و مادرش در حالی که کودک آگاهانه مادر را نمی‌شناسد اما حس مادرخواهی در ذات اوست. راه رسیدن به خدا از این طریق این است که دل و روح را از آلودگی‌ها تصفیه کنیم آنگاه کانون عالم هستی یعنی خدا آنرا بشدت جذب می‌کند.
[۳] مطهری، مرتضی، همان، ص۹۳۵-۹۳۶.
معرفت به خدا از طریق عرفانی و وحیانی در همین شاهراه مندرج است. عمده دستاورد عارفان و پیامبران درباره خداشناسی از این رهگذر بدست می‌آید. همچنین کسانی که بطور کلی، حال و تجربه دینی پیدا می‌کنند. بعضی غیر از خداگرایی فطری به خداشناسی فطری هم معتقدند. یعنی انسان در نوع خلقتش به خدا علم دارد اما به این علم خود، علم ندارد.
[۴] مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، شرکت چاپ و نشر بین الملل، چاپ بیست و نهم، ۱۳۸۶، ص۴۴-۴۵.
بعضی اعتقاد دارند هر گرایشی در انسان باشد پاسخگویی در عالم خارج دارد. انسان به کمال مطلق گرایش دارد، پس در خارج موجود است.

۱.۲ - راه علم و طبیعت

این است که انسان از طریق حس و علوم تجربی و طبیعی، نظم پیچیده یا تدبیر حیرت انگیزی را که در دل طبیعت تحقق دارد کشف کند و از طریق آن به وجود ناظم دانا و حکیمی که از این نظام بس پیچیده و شگفتی آفرین، غرض و غایتی متعالی را خواهان است، پی ببرد. و با خدا و بعضی از اوصافش از این طریق آشنا گردد. برهان نظم یا اتقان صنع از این دسته براهین است. توده مردم از این راه متاثرند و بهتر آنرا می‌پذیرند. اما خواص، عمدتاً راه فطرت یا فلسفه را ترجیح می‌دهند.

۱.۳ - راه عقل خالص و فلسفی

این است که از طریق قوانین عقلی محض و پیچیده بتواند به خدای متعال راه ببرد و اوصاف کمال و جمال و جلال او را بهتر بشناسد. که این راه نیاز به پرورش عقل در سطح بالایی دارد و عقل پخته و مأنوس با اصول برهانی را می‌طلبد. مثلا از راه برهان امکان و وجوب، وجود واجب الوجود را -که همان خداست- کشف می‌کند و به یقین عقلی می‌رسد. یعنی از طریق کشف فقر این عالم و نیاز آن به یک موجود غنی مطلق- که از هر جهت از هر موجود دیگری بی‌نیاز است- به خدا می‌رسد. و از طریق وجوب وجودش و غنای ذاتیش، اوصاف کمالی دیگرش را استنتاج می‌کند. معرفت فیلسوفان عقلگرا از این طریق بدست می‌آید.
هر یک از راههای قلبی، علمی و عقلی از جهاتی برتری دارد. راه دل و فطرت از نظر شخصی کاملترین راه‌هاست و اهل عرفان
[۵] سهروردی، یحیی بن حبش، حکمة الاشراق، شرح محمد بن محمود شهرزوری، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ دوم، تهران، ۱۳۸۰، ص۹-۱۳.
این روش را می‌پسندند که لذت بخشتر و روشنتر و ایمان زاتر است. اما قابلیت تعلیم و تعلم عادی را ندارد و هرکس خودش باید تجربه کند و بیابد. راه مطالعه حسی و علمی خلقت از نظر سادگی و روشنی و عمومیت، بهترین راههاست. استفاده از این راه نه به قلبی صاف و احساساتی عالی نیازمند است و نه به عقلی مجرد و استدلالی و پخته و آشنا به اصول برهانی. اما این راه ما را به منزل اول می‌رساند. به اینکه عالم ماده مخلوق یک قدرت مافوق طبیعی است و این برای شناخت خدا کافی نیست؛ زیرا نمی‌تواند اوصاف خاص خدا مثلِ علم و قدرت مطلق و غیر مخلوق بودن او را اثبات کند.
[۶] مطهری، مرتضی، همان، ص۹۵۷-۹۵۸.مصباح یزدی، محمدتقی، همان، ص۴۹-۵۰.

راه فلسفه و عقل مشکل و پرپیچ و خم است اما از این نظر که می‌تواند خدا و صفات مهم او از قبیل علم و قدرت مطلق و غیر آن را اثبات کند و قابلیت تعلیم و تعلم دارد، کاملتر است. اما پیچیده و انتزاعی است و هرکسی نمی‌تواند مقدمات لازم برای درک معارف فلسفی درباره خدا را داشته باشد؛ مثلا این آیات که مبین بعضی از اوصاف خداست فقط با فلسفه قابل اثبات است: «الله الصمد»، «هو بکل شئ علیم»، «و الله علی کل شی قدیر».
[۷] مطهری، مرتضی، همان، ص۹۶۰.مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، شرکت چاپ و نشر بین الملل، چاپ بیست و نهم، ۱۳۸۶، ص۴۴-۴۵.



راههای خداشناسی در طول تاریخ متنوع و متعدد بوده است. بین این راهها فرق‌هایی هست که به اختصار شرح دادیم. در بین متفکران جهان غرب نه راه برای خداشناسی پیموده شده که در هر راه ممکن است چند دلیل مندرج باشد پس نه راه بمعنای نه دلیل نیست بلکه به معنای نه دسته دلیل است.
[۸] ملکیان، مصطفی، تاریخ فلسفه غرب، ج۲، ص۱۴۷-۱۴۸.
این براهین برخی صحیح هستند و بعضی ناقص و نیاز به براهین دیگر دارند تا آنها را تکمیل کند و گروهی هم اصولاً باطل‌اند و در حقیقت برهان نیستند
[۹] جوادی آملی، عبدالله، تبیین براهین اثبات خدا، چاپ اول، انتشارات اسراء، قم، ص۲۲-۲۳.
شرح مختصر این نه راه چنین است:

۲.۱ - براهین وجود شناختی

آنچه این ادله را از سایر براهین متمایز می‌سازد این است که لازم نیست به عالم واقع رجوع کنیم. شما حتی از صرف تصور خدا بدون اعتقاد به عالم خارج می‌توانید وجود خدا را اثبات کنید. تنها خداست که می‌توان از صرف تصورش تحقق خارجی او را استنتاج کرد. کاشف این دلیل آنسلم قدیس است.
[۱۰] ملکیان، مصطفی، همان، ص۱۴۸.جوادی آملی، عبدالله، همان، ص۵۲-۵۸. ال. گیسلر، نورمن، فلسفه دین، ترجمه حمیدرضا آیت اللهی، انتشارات حکمت، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۵، ص۱۸۶-۲۲۸.


۲.۲ - براهین جهان شناختی

این ادله دلایلی هستند که عمدتا از راه استناد به اصل علیت
[۱۱] نصری، عبدالله، خدا در اندیشه بشر، دانشگاه علامه طباطبایی، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۳، ص۱۶۰-۱۶۱. ال. گیسلر، نورمن، همان، ص۲۲۹-۲۶۵.ملاصدرا، اسفار، دار احیاءالتراث العربی، چاپ چهارم، بیروت، ۱۴۱۰ق، ج۶، ص۱۱-۱۷.جوادی آملی، عبدالله، شرح حکمة متعالیه ملاصدرا،بخش یکم از جلدششم،انتشارات الزهراءچاپ اول،تهران۱۳۶۸ص۱۱۴-۱۳۵.
یکی از خصوصیات بسیار بارز جهان خارج را مبدا قرار می‌دهند و ثابت می‌کنند که چیز قابل تشخیصی در جهان است که نسبت به آن خصوصیت بارز حالت علِّی و فاعلی دارد و نامش را خدا می‌گذارند.
در حالت اول از صفت بارز تغییر در جهان ماده برای اثبات موجودی که مافوق طبیعت و ثابت است، بهره می‌برند.
در حالت دوم به اینکه اجمالاً در جهان معلول داریم (معلول مشخصی را لحاظ نمی کنند) پس علتِ غیرمعلول هم باید در جهان باشد و گرنه سر از دور و تسلسل محال در می‌آوریم.
در حالت سوم براهینی است که از راه صفت امکان
[۱۲] از طریق امکان ماهوی یا امکان و فقر وجودی.
به غنی مطلق می‌رسند.
[۱۳] مصباح یزدی، محمدتقی، همان، ص۵۷-۶۱.سهروردی، یحیی بن حبش، همان، ص۳۱۵-۳۱۷.
علیت مطلق را در نظر نمی‌گیرند بلکه علیت واجب الوجود را نسبت به ممکنات (یک مصداق از علیت نه اصل علیت) در نظر دارند.
[۱۴] ملکیان،مصطفی،همان، ص۱۵۱.سبحانی،جعفر،همان،ص۳۳و۴۱.

حالتی دیگر این است که از تامل در حقیقت هستی که صفتی بارز و مشترک بین همه موجودات عالم است، به ضرورتِ خودِ هستی پی می‌برند. و از وجودش، وجوبش را نتیجه می‌گیرند؛ زیرا غیر هستی نمی‌تواند علت هستی باشد پس حقیقت هستی علت ندارد. به این استدلال برهان صدیقین می گویند. یعنی صدیقین وقتی با دیده عقل به هستی می‌نگرند به اول چیزی که می‌رسند خود خداست. و بعد از خدا بر صفات، افعال و مخلوقاتش استدلال می کنند. البته این برهان کشف ملاصدرا است نه جهان غرب.
[۱۵] جوادی آملی، عبدالله، تبیین براهین اثبات خدا، ص۲۱۱-۲۲۶.


۲.۳ - براهین غایت شناختی

این براهین ادله‌ای هستند که از راه هدفمندی جهان طبیعت وجود خدا را اثبات می کنند.
[۱۶] سبحانی، جعفر، همان، ص۲۱.نصری، عبدالله، همان، ص۱۶۲-۱۶۳.
همه ادله جهانشناختی از راه علیت فاعلی استدلال می‌ورزند اما این دلیل از راه علیت غایی عمل می‌کند. یعنی در طبیعت حکمت و تدبیری می فهمند و صاحب آن غایت و حکمت را خدا می‌دانند.
[۱۷] ملکیان، مصطفی، همان، ۱۵۳.ال. گیسلر، نورمن، فلسفه دین، ترجمه حمیدرضا آیت اللهی، انتشارات حکمت، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۵، ص۱۴۵-۱۶۳.
عموم دانشمندان علوم طبیعی از این راه به خداشناسی دست می‌یابند.
[۱۸] مونسما، جاکلوور، اثبات وجود خدا، مترجمان احمد آرام و...، چاپ پنجم، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۶۲، ص۱۰۱-۱۷۱-۲۰۳-۲۴۵.


۲.۴ - براهین اخلاقی

این ادله می‌خواهند از راه وجود احساس یک ندای باطنی در انسان که امر می‌کند چه کاری خوب است و باید انجام داد و چه کاری بد است و نباید انجام داد، اثبات کنند که فقط وجودِ خداست که می‌تواند این احساس‌ها را توجیه و تبیین کند؛ زیرا مثلا من تمایل به مخالفت با این امر و نهی اخلاقی را دارم اما باز هم این امر و نهی در درون من هست؛ پس خداست که امر و نهی می‌کند. البته بیان و تقریرهای دیگری هم دارد
[۱۹] ملکیان، مصطفی، همان، ص۱۵۷.ال.گیسلر، نورمن، همان، ص۱۰۶۳-۱۸۵.


۲.۵ - براهین از راه وقایع و تجارب خاص

برای برخی از آدمیان حوادثی پیش می‌آید که نشان می‌دهد باید خدایی باشد و گرنه این حوادث برای این دسته از انسانها هم، رخ نمی‌داد. این وقایع معمولا به سه دسته تقسیم می شوند: ۱- استجابت دعا، مثلا کسی از بیماری لاعلاج در اثر دعا نجات می‌یابد. ۲- کشف و کرامات، کاری است که از عهده انسانها بطور عادی، خارج است؛ مانند زنده کردن مرده. ۳- معجزات، اگر چیزی مانند زنده کردن مرده توأم با ادعای نبوت هم باشد، به آن معجزه می گویند. وگرنه آنرا کشف و کرامت می‌نامند. اما غربی‌ها چون عیسی (ع) را پیامبر نمی‌دانند
[۲۰] بلکه حضرت عیسی ع را خودِ خدا می دانند. و پیامبر بودن او را منکرند و نبوتش را نوعی توهین تلقی می کنند.
برای اثبات خدا از آنها سود می‌جویند. چون آنرا دلیل بر عالم مافوق طبیعی می‌دانند که همه کارۀ آنرا خدا می‌نامند. در دوره اسلامی معجزه برای اثبات نبوت خاصه
[۲۱] نبوت خاصه یعنی پیامبر بودن شخص معینی مانند حضرت محمد صیا حضرت ابراهیم ع.
بکار می‌رفته است.
[۲۲] جوادی آملی، عبدالله، تبیین براهین اثبات خدا، ص۱۴۶-۱۵۵.
استدلال نوع پنجم از اواخر قرن نوزدهم در غرب بسیار مورد اعتناء واقع شده است.
[۲۳] ملکیان، مصطفی، همان، ص۱۵۹-۱۶۰.


۲.۶ - راه احتمالات

با توجه به اینکه جهان نظم و تدبیر شگفت‌انگیزی دارد، جهان با فرض وجود خدا موجه‌تر و معقول‌تر و مُحتَمل‌تر است تا با فرض عدم خدا. اگر شما صبح از خواب بیدار شوید و ببینید همه جای شهر خیس است، می‌توانید فرض کنید که شهرداری این کار را کرده یا احتمال بدهید که باران باریده است. احتمال دوم موجه‌تر و عقل پسندتر است چون منطقا پیش‌فرضهای کمتری دارد. این راه، اثباتِ وجود خدا بطور یقینی نمی‌کند اما آنرا محتمل‌تر و بهتر می داند.
[۲۴] ملکیان، مصطفی، ص۱۶۳.
در واقع یک نوع دلیل ظنی محسوب می شود.

۲.۷ - اجماع عام

یکی از اقسام این راه که مهمترین قسم آن هم هست راهی است که ما بدان راه فطرت می‌گویند. همه انسانها بر وجود خدا اجماع دارند. یعنی همه انسانها با ندای فطرت خود معترفند که خدا وجود دارد و وقتی همه انسانها بر مطلبی اتفاق نظر داشته باشند، آن مطلب نمی‌تواند خلاف واقع باشد، پس خدا هست. انسان وقتی همه درهای مادی برویش بسته می‌شود و از غیر خدا کاملاً ناامید می‌گردد، فطرتش بیدار می‌شود و در عمق وجودش حس می‌کند و باور دارد که باز کسی هست که می‌تواند او را نجات بخشد و او همان خداست. «فاذا رکبوا الفلک دعوالله مخلصین له الدین». «فاقم وجهک للدین حنیفا فطرة الله التی فطر الناس علیها»
[۲۵] ملکیان، مصطفی، ص۱۶۴.نصری، عبدالله، همان، ص۱۶۶-۱۹۲.


۲.۸ - درجات کمال

ما اشیاء را با هم مقایسه می‌کنیم که مثلا این انسان از آن انسان زیباتر، بزرگتر و داناتر است. باید صفت مطلقی موجود باشد تا صفت نسبی و تفضیلی آن ممکن گردد. بنابرین باید علم و زیبایی مطلق و... و وجود مطلق -که مافوق آن قابل تصور و معقول نباشد- محقق باشد تا وجودات و صفات نسبی هم موجود گردند. نام آن ذات ِ صاحبِ آن صفاتِ مطلق خداست. توماس اکویناس به این راه معتقد بود.
[۲۶] ملکیان، مصطفی، همان، ص۱۶۷.


۲.۹ - براهین عرف پسند

دسته‌ای از ادله هستند که در آنها کسی در یک واقعه خاص دست خدا را احساس می‌کند و به سبب آن حادثه به خدا مومن می‌شود. وقایعی در زندگی رخ می‌نماید که معمولا استعداد و آمادگی را در آدمی برای پذیرش وجود واقعیتی مافوق عالم طبیعت ایجاد می‌کند. مثلا قرآن می‌فرماید: «فاذا رکبوا الفلک دعوالله مخلصین له الدین» یعنی کسانی که به هنگام سوار شدن در کشتی از سر ترس بوجود یک نیروی مافوق طبیعی و حاکم بر طبیعت و آدمی از سر اخلاص معترف می‌شوند و او را می‌خوانند.
[۲۷] ملکیان، مصطفی،ص ۱۶۷-۱۶۸.
ترس، درد و مرگ آگاهی (اطلاع از مرگ خود) از موقعیت‌های خاصی هستند که باعث ایمان به خدا می شوند. البته برخی براهین عرف پسند را جزء راه هفتم یا پنجم دانسته‌اند و آنرا نوع مستقلی نمی‌دانند.


در این نه دسته دلیل که گذشت همه طرفداران این راهها در این امر مشترکند که استدلال در جهت اعتقاد به خدا کارآیی دارد اما کسانی هم هستند که معتقدند استدلال برای ایمان مانند طنابی است که به گردن ایمان مردم می‌افتد و آنرا خفه می‌کند؛ مانند غزالی و پاسکال. شدیدتر از اینها کسانی‌اند که عقل و یقین را با ایمان به خدا در تضاد می‌بینند؛ مثل کی یرکگارد متفکر دانمارکی. و معتقدند اگر به چیزی یقین داشت دیگر اصولا زمینه ایمان منتفی است. ایمان در جایی می‌روید که یقین و استدلالِ یقینی نباشد. به این نحوه تفکر، فیدئیسم و ایمان‌گرایی می‌گویند.
[۲۸] ملکیان، مصطفی، ص۱۶۷-۱۶۹.کی یر کگارد، سورن، ترس و لرز، ترجمه محسن فاطمی، قم، انتشارات حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۴، ص۸-۱۲.



۱. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، چاپ اول، انتشارات صدرا، ۱۳۷۱، ج۶، ص۹۳۴.مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، شرکت چاپ و نشر بین الملل، چاپ بیست و نهم، ۱۳۸۶، ص۴۴-۴۵.
۲. سبحانی، جعفر، تلخیص محاضرات فی الالهیات، تلخیص علی ربانی گلپایگانی، نشراسلامی، چاپ سوم،صفر۱۴۱۶ ق، ص۵.
۳. مطهری، مرتضی، همان، ص۹۳۵-۹۳۶.
۴. مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، شرکت چاپ و نشر بین الملل، چاپ بیست و نهم، ۱۳۸۶، ص۴۴-۴۵.
۵. سهروردی، یحیی بن حبش، حکمة الاشراق، شرح محمد بن محمود شهرزوری، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ دوم، تهران، ۱۳۸۰، ص۹-۱۳.
۶. مطهری، مرتضی، همان، ص۹۵۷-۹۵۸.مصباح یزدی، محمدتقی، همان، ص۴۹-۵۰.
۷. مطهری، مرتضی، همان، ص۹۶۰.مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، شرکت چاپ و نشر بین الملل، چاپ بیست و نهم، ۱۳۸۶، ص۴۴-۴۵.
۸. ملکیان، مصطفی، تاریخ فلسفه غرب، ج۲، ص۱۴۷-۱۴۸.
۹. جوادی آملی، عبدالله، تبیین براهین اثبات خدا، چاپ اول، انتشارات اسراء، قم، ص۲۲-۲۳.
۱۰. ملکیان، مصطفی، همان، ص۱۴۸.جوادی آملی، عبدالله، همان، ص۵۲-۵۸. ال. گیسلر، نورمن، فلسفه دین، ترجمه حمیدرضا آیت اللهی، انتشارات حکمت، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۵، ص۱۸۶-۲۲۸.
۱۱. نصری، عبدالله، خدا در اندیشه بشر، دانشگاه علامه طباطبایی، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۳، ص۱۶۰-۱۶۱. ال. گیسلر، نورمن، همان، ص۲۲۹-۲۶۵.ملاصدرا، اسفار، دار احیاءالتراث العربی، چاپ چهارم، بیروت، ۱۴۱۰ق، ج۶، ص۱۱-۱۷.جوادی آملی، عبدالله، شرح حکمة متعالیه ملاصدرا،بخش یکم از جلدششم،انتشارات الزهراءچاپ اول،تهران۱۳۶۸ص۱۱۴-۱۳۵.
۱۲. از طریق امکان ماهوی یا امکان و فقر وجودی.
۱۳. مصباح یزدی، محمدتقی، همان، ص۵۷-۶۱.سهروردی، یحیی بن حبش، همان، ص۳۱۵-۳۱۷.
۱۴. ملکیان،مصطفی،همان، ص۱۵۱.سبحانی،جعفر،همان،ص۳۳و۴۱.
۱۵. جوادی آملی، عبدالله، تبیین براهین اثبات خدا، ص۲۱۱-۲۲۶.
۱۶. سبحانی، جعفر، همان، ص۲۱.نصری، عبدالله، همان، ص۱۶۲-۱۶۳.
۱۷. ملکیان، مصطفی، همان، ۱۵۳.ال. گیسلر، نورمن، فلسفه دین، ترجمه حمیدرضا آیت اللهی، انتشارات حکمت، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۵، ص۱۴۵-۱۶۳.
۱۸. مونسما، جاکلوور، اثبات وجود خدا، مترجمان احمد آرام و...، چاپ پنجم، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، تهران، ۱۳۶۲، ص۱۰۱-۱۷۱-۲۰۳-۲۴۵.
۱۹. ملکیان، مصطفی، همان، ص۱۵۷.ال.گیسلر، نورمن، همان، ص۱۰۶۳-۱۸۵.
۲۰. بلکه حضرت عیسی ع را خودِ خدا می دانند. و پیامبر بودن او را منکرند و نبوتش را نوعی توهین تلقی می کنند.
۲۱. نبوت خاصه یعنی پیامبر بودن شخص معینی مانند حضرت محمد صیا حضرت ابراهیم ع.
۲۲. جوادی آملی، عبدالله، تبیین براهین اثبات خدا، ص۱۴۶-۱۵۵.
۲۳. ملکیان، مصطفی، همان، ص۱۵۹-۱۶۰.
۲۴. ملکیان، مصطفی، ص۱۶۳.
۲۵. ملکیان، مصطفی، ص۱۶۴.نصری، عبدالله، همان، ص۱۶۶-۱۹۲.
۲۶. ملکیان، مصطفی، همان، ص۱۶۷.
۲۷. ملکیان، مصطفی،ص ۱۶۷-۱۶۸.
۲۸. ملکیان، مصطفی، ص۱۶۷-۱۶۹.کی یر کگارد، سورن، ترس و لرز، ترجمه محسن فاطمی، قم، انتشارات حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۴، ص۸-۱۲.



سایت پژوهه.    


رده‌های این صفحه : خداشناسی




جعبه ابزار