• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ذکر نشدن اسامی و جزئیات اشخاص در قرآن

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



کلیدواژه: قرآن، ائمه، بنی اسرائیل.

پرسش: چرا در قرآن از بعضی شخصیت‌ها نام برده شده ولی در برخی موارد، فقط سرگذشتشان بیان شده است؟ مثلاً از صحابه فقط نام زید برده شده است و از زنان نام مریم، در حالی که از حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) نامی برده نشده است و یا این‌که در مورد بلعم باعورا و برصیصا فقط سرگذشت آنها بیان شده ولی نامی برده نشده است و در مورد ذوالقرنین مشخص نشده است که آیا کوروش بوده یا اسکندر؟ نام بردن قرآن از افراد بر اساس چه منطقی می‌باشد؟

پاسخ اجمالی: برای علت خودداری قرآن از ذکر نام اشخاص و یا برخی از جزئیات به چند نکته می‌توان اشاره کرد از جمله: اهتمام قرآن به مسائل اساسی، توجه دادن قرآن به نکات مهم، منشأ غیبی داشتن و جلوگیری از تحریف آن.



بر خلاف بشر که اسیر روزمَرِگی است و جزئیات، برایش بسیار جذّابیت و اهمیت دارد، اعداد، اسامی، خصوصیات و حالات جزئی روزمره، جایگاه چندانی در بیانات قرآنی ندارند و از‌این‌رو، قرآن در بیشتر موارد از ذکر آنها خودداری می‌نماید تا ما را از مسائل پوچ بیرون آورده در مسائل اساسی و جدی سیر دهد. برای نمونه؛ در قصه اصحاب کهف می‌بینیم که با وجود کنجکاوی افراد، از تصریح نام و تعداد آنان خودداری می‌نماید: «گروهی خواهند گفت: "آنها سه نفر بودند، که چهارمین آنها سگشان بود! " و گروهی می‌گویند: "پنج نفر بودند، که ششمین آنها سگشان بود." همه اینها سخنانی بی‌دلیل است و گروهی می‌گویند: "آنها هفت نفر بودند، و هشتمین آنها سگشان بود." بگو: "پروردگار من از تعدادشان آگاه‌تر است! " جز گروه کمی، تعداد آنها را نمی‌دانند. پس درباره آنان جز با دلیل سخن مگو و از هیچ‌کس درباره آنها سؤال مکن».
همچنین از ذکر نام حتی بسیاری از انبیاء همچون حضرت خضر، سموئیل و... خودداری نموده و به داستانشان می‌پردازد. شاید بسیار مورد تعجب واقع شود اگر ببینیم در طول قصه حوادث حضرت موسی (علیه‌السّلام) از قبل از تولد تا غرق فرعون و استقرار در صحرای سینا و ذکر حوادث بسیار، تنها نام شش نفر آمده است! (موسی،‌ هارون، سامری،‌ هامان، قارون، فرعون) که حتی می‌توان گفت «فرعون» لقب است (اشاره به گردنکشی او) و اسم نیست در حالی که بیش از بیست شخصیّت مشخص در قصه مطرح است که با وصف مطرح گشته‌اند و شخصیت‌های بسیاری که صرفاً با وصف کلی آمده‌اند.
[۲] نقی‌پور‌فر، ولی‌الله، پژوهشی پیرامون تدبر در قرآن، ص۲۸۳، تهران، اسوه‌، چاپ چهارم‌، ۱۳۸۱ش.



با این وجود، ناگاه می‌بینیم که قرآن بر ذکر دوازده سبط و قبیله بودن بنی‌اسرائیل، اصرار می‌ورزد که با این توجه، موجب شگفتی است: «وَ قَطَّعْناهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَةَ اَسْباطاً اُمَماً؛ ما آنها را به دوازده گروه (که هر یک شاخه‌ای (از دودمان اسرائیل) بود) تقسیم کردیم»؛ «فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً؛ ناگاه دوازده چشمه آب از آن جوشید»؛ «وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیباً؛ و از آنها، دوازده نقیب [سرپرست‌] برانگیختیم». و یا می‌بینیم به ذکر مشخص درخواست‌های بنی‌اسرائیل اصرار دارد: سبزی، خیار، سیر و گندم و نخود، عدس، و پیاز. و یا در قصه «زید بن حارثه و زینب بنت جحش»، با تعجّب می‌بینیم نام زید در قرآن آمده است: «فَلَمَّا قَضی‌ زَیْدٌ مِنْها». و یا این‌که از ذکر نام ائمه معصومین (علیه‌السّلام) و نام بسیاری از انبیاء خودداری شده است.
این عدول از اصل، ممکن است مانند چراغ قرمز چشمک‌زنی باشد که می‌خواهد ما را به نکته مهمی توجّه دهد و ما را به دقت و کاوش در علت آن کشاند. برای نمونه؛ ذکر نام «زید» در قرآن، به جهت سَدشکنی سنت جاهلی و رفع شبهه از اذهان و تبلیغات سوء منافقان آمده است تا مبادا شبهه کنند این زنی که خدا به عقد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌واله) در آورده است همسر زید نیست و حرمت ازدواج با همسر پسر خوانده، همچنان به قوّت خود باقی است و همچنین رفع اتّهام ناروا از دخالت پیامبر در جدایی میان «زید و زینب»، جهت اطفاء غریزه جنسی می‌باشد، امری که تاکنون، شیاطین از این نسبت ناجوانمردانه، دست برنداشته و پیوسته تبلیغش می‌نمایند.
[۹] نقی‌پور‌فر، ولی‌الله، پژوهشی پیرامون تدبر در قرآن، ص۲۸۵.



علت عدم ذکر اسامی افراد و خصوصیات و حالات روزمره نیز با مروری گذرا بر قصص قرآن و آیات ناظر به حوادث صدر اسلام، روشن می‌گردد که بسیار مایه اعجاب و شگفت محققین و تحلیلگران بشری است؛ چرا‌که این نحوه سخن گفتن و از حوادث گزارش دادن در میان بشر تاکنون سابقه نداشته، بسیار غیر عادی است؛ گویا که گوینده قرآن اصلاً برکنار از حالات و خصوصیات بشری است و فراتر از عواطف شخصی و حساسیت‌های گذرا و تاثّرات روزمره است که این خود دریچه‌ای است به کشف منشأ غیبی قرآن و شناسایی گوینده آن:
«آیا درباره قرآن نمی‌اندیشند؟! اگر از سوی غیر خدا بود، اختلاف فراوانی در آن می‌یافتند».
«آن از اخبار مهم غیبی [نه اخبار روزمره] است که بسوی تو وحی می‌نماییم، حال آن‌که قبل از این [گزارش] نه تو می‌توانستی به آن آگاهی یابی و نه قوم تو، پس [با توجه به این حضور و احاطه خداوندی] صبر پیشه کن چرا‌که به یقین، عاقبت به متّقین اختصاص دارد».


جهت دیگری که می‌توان در ذکر نشدن نام افراد در قرآن گفت این است که تا بعدها افرادی از این نام سوء استفاده نکنند و حتی شاید دستاویزی برای تحریف قرآن می‌شد و بعد از پیامبر خدا ممکن بود افرادی آن اسامی که به ضررشان بوده حذف یا تغییری می‌دادند. از‌این‌رو، قرآن به گونه‌ای نازل شده که زمینه تحریف را از بین برده باشد.
ممکن است دلایل دیگری هم وجود داشته باشد که اطلاعی از آنها نداشته باشیم.
به عنوان نمونه، می‌دانیم که قرآن با شیوه زبانی رایج در آن زمان نازل شده است و همان‌گونه که در اشعار، متون ادبی و دیگر گفتگوهای رایج در آن دوره، گاه از اشخاص نام برده شده و گاه با کنایه به آنان اشاره می‌شد، در قرآن نیز همین روش بکار گرفته شده است.


۱. کهف/سوره۱۸، آیه۲۲.    
۲. نقی‌پور‌فر، ولی‌الله، پژوهشی پیرامون تدبر در قرآن، ص۲۸۳، تهران، اسوه‌، چاپ چهارم‌، ۱۳۸۱ش.
۳. اعراف/سوره۷، آیه۱۶۰.    
۴. بقره/سوره۲، آیه۶۰.    
۵. مائده/سوره۵، آیه۱۲.    
۶. بقره/سوره۲، آیه۶۱.    
۷. احزاب/سوره۳۳، آیه۳۷-۴۰.    
۸. احزاب/سوره۳۳، آیه۳۷.    
۹. نقی‌پور‌فر، ولی‌الله، پژوهشی پیرامون تدبر در قرآن، ص۲۸۵.
۱۰. نساء/سوره۴، آیه۸۲.    
۱۱. هود/سوره۱۱، آیه۴۹.    



پایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «ذکر نشدن اسامی و جزئیات اشخاص در قرآن»، تاریخ بازیابی۱۴۰۰/۳/۱۸.    






جعبه ابزار