خوف و هراس
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کلیدواژه: خوف، هراس.
پرسش: مگرنه اینکه برای دوستان خداوند به فرمودهی
قرآن کریم، نه خوفی است و نه حُزنی. (
سوره یونس ، آیه ۶۲) حال چرا در دعای
روز جمعه خطاب به
امام زمان ـ علیهالسلام ـ عرض میکنیم:
السلام علیک ایّها المهذب الخائف . سلام بر تو ای پاک نهاد هراسان؟
پاسخ:
خوف و هراس دو گونه است. خوف و هراس ممدوح و خوف و هراس مذموم.
خوف و هراس
مذموم که برای
دوستان خداوند معنا ندارد، خوف از روزگار، خوف از مردم، خوف از
دشمن و خلاصه، خوف از خلایق است.
از جناب
ابوذر ـ رحمهمالله ـ نقل شده که فرمود:"پیامبر اکرم ـ صلیاللهعلیهوآله ـ مرا
وصیت نمود که در راه خداوند از ملامت هیچ ملامتکنندهای خوف نداشته باشم."
از
امام صادق ـ علیهالسلام ـ روایت شده که فرمودند:"
مؤمن غیر از خداوند، از احدی نمیترسد."
و به فرمودهی
قرآن کریم:"این فقط شیطان است که پیروان خود را (با سخنان و شایعات بیاساس) میترساند. از آنها نترسیده و از من بترسید، اگر
ایمان دارید."
اما خوف و هراسی که
ممدوح است و ارزشمند، خوف از جلال و عظمت الهی است.
به فرمودهی امام علی علیهالسلام:"خوف لباس عارفان است."
و به فرمودهی رسول مکرم اسلام صلیاللهعلیهوآله:"هرکس به خداوند عارفتر باشد، نسبت به حضرتش هراسانتر است."
ازاینرو، آن
پیامبر بزرگوار فرمود:"ترس من از خدا از همهی شما بیشتر است."
و ثمرهی این خوف ارزشمند و ممدوح این است که انسان، پناهندهی درگاه الهی میگردد.
به فرمودهی مولا
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام:"اگر از مخلوقات ترسیدی از آنها فرار میکنی؛ اما اگر از
خالق ترسیدی به او پناه میبری."
به گفتهی جناب خواجه عبداللَّه انصاری:از میدان
تواضع میدان خوف زاید. قوله تعالی:"
وامّا من خاف مقام ربّه " خوف ترس است و
ترس ، حصار
ایمان است. و تریاق
تقوا و سلاح
مؤمن است. و آن سه قسم است:یکی خاطر و دیگر مقیم و سوم غالب. آن ترس که خاطر است، در دل آید و بر گذرد. آن کمینه، ترس است که اگر آن نبود، ایمان نبود. که بیبیم، ایمنی روی نیست و بیبیم را ایمان نیست. هرکس را ایمان چندان است که بیم است. دیگر، ترس مقیم است، که آن ترس، بنده را از معاصی بازدارد و از
حرام وی را دور کند و اَمَل مرد کوتاه کند. سوم، ترس غالب است و آن ترس مکر است که حقیقت، بدان ترس درست آید و راه اخلاق بدان گشاده آید. و مرد را از
غفلت آن باز رهاند و نشان مَکْر دَه چیز است:طاعت بیحلاوت، و اصرار بی توبه، و بستن دَرِ
دعا ، علم بیعمل،
حکمت بینیت، صحبت بیحرمت، بستن دَرِ
تضرع و صحبت با بدان؛ و برتر از این همه، دو چیز است:بنده را ایمان دهد بیتعین یا بنده را به وی بازگذارد؛ و این بیم تائبان است.
حقیقت خوف آن است که سالک بهواسطهی نومیدی از حصول مطلوب یا انتظار وقوع مکروهی در آینده، از اطمینان حال بیبهره شود و به
اضطراب گرفتار آید.
خوف از لحاظ ارتقای حالِ
سالک بر سه وجه است:
خوف عامه و آن بیم از عقوبت الهی است که چون سَطْوَت
معبود خویش را دریافتهاند، مضطرب و پریشانند.
خدای تعالی فرمود:"
یخافون یوماً تَتَقَّلَبُ فیه القلوب والابصار : از روزی که دلها و دیدهها در آن روز حیران و مضطرب است ترسان و هراسانند."
خوف متوسطین و آن بیم از
مکر الهی است که ارباب مراقبه و دلشدگانی که ذوق حضور دریافتهاند، بدان مبتلا و گرفتارند و پیوسته بیمناکند که فیضان ربانی پایان پذیرد و لذت صفای حضور محو شود؛ هرچند واقفان این منزل، خود دچار استدراجند که از فیاض بازمانده و به فیض پرداختهاند.
خدای بزرگ فرمود:"
وَلمن خاف مقام رَبّه جَنتّان:
و برای هر که از مقام قهر و کبریایی خدا بترسد، دو باغ بهشتی است."
خوف بزرگان و صاحبدلان. و آن اجلال از
حریم حضرت الهی است که سلطان مشاهدهی جمال محبوب به رجای شیدای
عاشق چیره گشته و در آن زیبایی جمال، رعنایی جلال نیز در کار آمده، جمال باکمالش جلوهی ناز گرفته و حضرت با عزتش رایت بینیازی برافراشته. توسن هیبت بر جان حیران قتیل
عشق خویش تاخته و سعدی شیراز از آن
گلستان جان، در بینشان، نشانی یافته که سروده است:
گر کسی وصف او زِ مَن پُرسد
بیدل از بی نشان چه گوید باز؟
عاشقان کشتگان معشوقند
بر نیاید ز کشتگان آواز
پس حال خواص و اولیا، غیر از احوال دیگران است. خوف حاصل از مشاهدهی عظمت و جلال، و تجلی اسمای الهی بر
قلب آنان، دمبهدم افزونتر گشته و در لذت روحانی آن غوطهورند. چنین خوفی با کریمهی سورهی یونس که فرمود:"بدانید که بر
دوستان خداوند ترسی نیست و اندوهی ندارند" منافات ندارد.
ازاینرو خطاب به مولای بزرگوارمان آقا
امام زمان ـ علیهالسلام ـ عرض میکنیم:
سلام بر تو ای پاک نهاد هراسان و خائف از جلال و جبروت حضرت حق .
پایگاه اسلام کوئیست.